آیات مهدوی : آیه 77 سوره نساء

آیات مهدوی : آیه 77 سوره نساء

آیه 77 سوره نساء(مشاهده آیه)

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا
آیا نمی‌نگری به حال مردمی که (گفتند: به ما اجازه جنگ ده و) به آنها گفته شد: اکنون از جنگ خودداری کرده، به نماز و زکات قیام کنید؛ پس آن‌گاه که بر آنها حکم جهاد آمد در آن هنگام گروهی از آنان به همان اندازه که باید از خدا ترسند یا بیش از آن، از مردم ترسیدند و گفتند: ای خدا، چرا بر ما حکم جنگ را فرض کردی؟ چرا عمر ما را تا اجل نزدیک طبیعی به تأخیر نیفکندی؟ بگو: زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر کس که خداترس باشد بهتر از دنیاست، و (در آنجا) کمترین ستمی به شما نخواهد شد.

نام تفسیر شرح تفسیر
تفسیر جامع عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ تا آخر فرمود اين آيه خطابست بمردم كه بايد در باره صلح حضرت امام حسن عليه السّلام با معاويه ساكت باشند و چون نوشته شد كه بر آنها در ركاب حضرت امام حسين عليه السّلام جهاد كنند گفتند چرا بر ما جهاد واجب شده است چرا جهاد تا زمان ظهور حضرت حجت عليه السّلام تاخير نمى‏افتد زيرا جهاد با آنحضرت نصرت و فيروزيست خداوند ميفرمايد اين زندگانى چند روزه دنيا اندك و نابود شدنى است و آخرت جاى ثابت و پايدار و بهتر است براى پرهيزكاران و متقين. و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده صلحى كه امام حسن عليه السّلام با معاويه نمود براى اين امت بهتر بود از آنچه آفتاب بر آن طلوع ميكند بخدا قسم اين آيه در باره آنحضرت نازل شده كه بايد اطاعت آنحضرت كه امام است نموده لكن آن مردم راضى نشدند بآن صلح و طلب مينمودند جهاد و كارزار را و فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ در باره حضرت امام حسين عليه السّلام نازل شده است و فرمود بر امام حسين عليه السّلام و تمام اهل زمين نوشته شده بود كه در ركاب آنحضرت جهاد كنند در آن هنگام گفتند چرا بر ما جهاد فرض شده. و در روايت على بن اسباط آنحضرت فرمود اگر تمام مردم روى زمين با امام حسين عليه السّلام بجهاد ميرفتند همه كشته ميشدند.
تفسير روان جاويد اصحاب پيغمبر (ص) وقتى در مكه بودند مأمور بصبر و سكون و ترك مقاتله با كفار و اقامه نماز و اداء زكوة بودند و چون از مشركين بآنها آزار و اذيت ميرسيد شكايت به پيغمبر (ص) مينمودند و اذن مقاتله با آنها را ميطلبيدند و چون مصلحت نبود مأذون نميشدند تا آنكه بمدينه هجرت نمودند و مرخص در جهاد شدند يكعده از آنها اظهار خوف از جنگ با كفار مينمودند آنعده هم مختلف بودند بعضى از آنها بقدريكه از خداوند ميترسيدند كه مبادا بر آنها عذاب نازل فرمايد از كفّار ميترسيدند كه مبادا در جنگ با آنها كشته شوند و بعضى كه ضعف ايمانشان زيادتر از اين بود از كفار بيشتر ميترسيدند لذا جمعا گفتند خدايا بچه سبب ما را مأمور بجهاد فرمودى چرا نگذاشتى ما باجل الهى كه نزديك است بميريم با آنكه ميدانستند كه اگر ايشان مبادرت بقتال با مشركين ننمايد آنها بجنگ مسلمين ميآيند و پيغمبر (ص) را بحال خود وانميگذارند چون بنظر حقير در صدر اسلام غزوات از اين قبيل بوده و پيغمبر (ص) نميخواسته بشمشير دين خود را بر مردم تحميل نمايد خلاصه چون عده مسلمين كم و وسائل جنگ از قبيل اسلحه و مركوب و ثروت نداشتند بالطبع خائف بودند و اين مناجات را بحال طبيعى ميكردند لذا بنظر حقير خداوند بسه بيان جواب از آنها فرموده اولا آنكه اين امرى است كه خودتان از پيغمبر (ص) تقاضا مينموديد و آنحضرت شما را منع مينمود پس سببش تقاضاى خودتان است ببينيد براى چه اين خواهش را مينموديد ثانيا آنكه شما ميگوئيد ما مؤمنانيم و مؤمن كسى است كه جز از خداوند از احدى نترسد چون اراده و قوه و قدرتى فوق اراده و قوه و قدرت او نيست و اين نهايت ضعف ايمان است كه از يك مشت بندگان ضعيف خداوند كسى بقدر خدا بترسد يا نعوذ باللّه بيشتر بترسد پس معلوم ميشود اين خوف شما منشأ عقلى ندارد بلكه ناشى از جهل و ضعف ايمان است بايد آنرا بتحصيل علم و معرفت بشأن خالق و خلق رفع نمائيد ثالثا آنكه از چه ميترسيد اگر از جان و مال و عيال ميترسيد همه اينها متاع دنيا است كه فانى و پوچ و هيچ است بالنسبه بمتاع آخرت كه باقى و ثابت و عالى است و آن موقوف بترس از خدا و اطاعت امر او و جهاد با كفار و فوز بشهادت و نيل بجنت است و اينراهم بدانيد كه هر قدر سعى نمائيد در اعلاء كلمه حق و جهاد با اعداء خدا همان اندازه بشما اجر داده خواهد شد و بقدر ذره بشما تعدى نميشود و از حق شما كاسته نخواهد گرديد در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه بازداريد دستهاى خودتان را يعنى زبانهاى خودتان را آيا راضى نيستيد كه نماز بخوانيد و زكوة بدهيد و خوددارى كنيد و داخل بهشت شويد و از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه فرمود شما بخدا قسم اهل اين آيه هستيد حقير عرض ميكنم ظاهرا مقصود آندو امام عليهما السلام آنستكه آيه اختصاص بمردم مكه و ترك قتال ندارد هر وقت صلاح در معارضه با اعداء بدست و زبان نباشد همين حال را دارد ماداميكه در چنگال اعداء دين گرفتاريد بايد تقيّه نمائيد و جان و مال و عيال خود را حفظ كنيد تا موقع ظفر شيعيان برسد كه ظهور امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و مؤيد اين معنى است روايت كافى و عياشى از آنحضرت كه فرمود يعنى باز داريد خود را از جهاد با حسن (ع) و واجب است بر شما جهاد با حسين (ع) و اجل قريب ظهور قائم (ع) است كه ظفر موعود با اوست خلاصه آنكه بر حسب اقتضاء وقت از صلح و جنگ و سكوت و اظهار بايد عمل نمود و مشخّص اولياء امور بر حقند كه بايد تكليف رعيت را معلوم نمايند.
تفسير شريف لاهيجي أَ لَمْ تَرَ آيا نظر نكردى تو اى محمد إِلَى الَّذِينَ بسوى جمعى كه قِيلَ لَهُمْ گفته شد مر ايشان را در مكه كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ باز داريد دستهاى خود را از قتال با كفار تا فرمان الهى در رسد وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ و بپاى داريد نماز را وَ آتُوا الزَّكاةَ و بدهيد زكاة مال خود را در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه در تفسير «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» فرمودند: يعنى «كفوا ألسنتكم» مراد اينست كه باز داريد زبانهاى خود را از سخنى كه باعث قتال شود فَلَمَّا كُتِبَ پس آن هنگام كه بمدينه آمدند و آيه كريمه «قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» ناسخ كف ايدى شد نوشته شد يعنى واجب گردانيده شد عَلَيْهِمُ الْقِتالُ بر ايشان قتال و جهاد با كفار قريش و فى مجمع البيان عند قوله تعالى: وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ، الاية: «روى عن أئمتنا عليهم السلام أن هذه الاية ناسخة لقوله: كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ جواب «لمّا» است، يعنى در آن وقت كه واجب شد قتال گروهى از ايشان يَخْشَوْنَ النَّاسَ ميترسند مردمان را يعنى كفار را كَخَشْيَةِ اللَّهِ در حالتى كه مشابه بودند ايشان مر آن جماعتى را كه از خدا ميترسيدند أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً يا در حالتى كه سخت‏تر بودند از روى ترس از آنان كه خداى را ميترسيدند شيخ ابو على طبرسى رحمه اللَّه در جوامع الجامع موافق صاحب كشاف اختيار اين تفسير كرده، و معنى ظاهرى را كه در مجمع البيان گفته بود مخالف قاعده نحوى دانسته، و آن معنى اينست كه جمعى ميترسيدند كافران را مانند ترسيدن ايشان خداى را يا ترسى سخت‏تر از ترسى كه مر خداى را داشتند وَ قالُوا و گفتند بمحض خوفى كه در جبلت انسان مخلوق شده: رَبَّنا أى پروردگار ما لِمَ كَتَبْتَ چرا نوشتى و واجب گردانيدى عَلَيْنَا الْقِتالَ بر ما مقاتله كفار را لَوْ لا أَخَّرْتَنا چرا تأخير نكردى حكم قتال ما را و نگذاشتى ما را فارغ إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ تا بوقتى نزديك كه آن زمان موت طبيعى است در روضه كافى از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده و همچنين محمد بن مسعود عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه مراد از «كف أيدى» در قتال در زمان حضرت امام حسن عليه السّلام است، و مراد از فرض قتال در وقت حضرت امام حسين عليه السّلام، و مراد از «اجل قريب» زمان ظهور قائم آل محمد است كه ظفر و نصرت قرين حال آن حضرت و أصحاب اوست «اللهم اجعلنا فى زمرتهم». قُلْ بگو اى محمد مر آنان را كه تأخير در جهاد ميكنند و دل در حيات دنيا بسته‏ اند: مَتاعُ الدُّنْيا مال دنيا كه تمتع از آن ميگيريد قَلِيلٌ اندكست و در معرض زوال وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ و سراى آخرت بهتر است از دنيا و ابد الاباد باقيست لِمَنِ اتَّقى‏ براى كسى كه بپرهيزد از شرك و از نرفتن بجهاد وَ لا تُظْلَمُونَ و ستم رسيده نخواهيد شد اى اهل جهاد و كم نخواهد شد ثواب جهاد شما فَتِيلًا بمقدارى اندك على بن ابراهيم گفته كه: «فتيل» پوستى است كه در استخوان خرما ميباشد.
تفسیر نور در روايات متعددى مى‏خوانيم كه مراد از اجل قريب كه مردم تقاضاى تأخير جهاد را تا آن زمان دارند، قيام حضرت مهدى عليه السلام است.