آیات مهدوی : آیه 38 سوره حجر

آیات مهدوی : آیه 38 سوره حجر

سوره حجر آیه 38(مشاهده آیه)

إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
تا به وقت معین و روز معلوم (شاید مرا تا قیامت یا نفخه صور اول یا ظهور دولت ولی عصر یا ظهور حکومت عقل انسان بر نفس و هوای او باشد).

نام تفسیر شرح تفسیر
اخبار السعاده در اخبار وقت معلوم به ظهور قائم (عجّل اللّه فرجه) و ذبح شيطان به دست او يا به دست رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تفسير شده و نيز به وقت نفخه‏ ى اوّل تفسير شده، و همه‏ ى اين‏ها به يك مطلب بر مى‏ گردد اگر چه در مقام ادا كردن مطلب به عبارت‏هاى مختلف ادا شود.
تفسیر جامع از ابى علاء رازى روايت كرده گفت شخصى از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود كه مراد از وقت معلوم چيست؟ فرمود: روزى است كه نفخه صور دميده ميشود و شيطان در ميان نفخه اول و دوم خواهد مرد. عياشى از اسحق بن عمار روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم روز معلوم كه پايان مهلت شيطان است چه وقت ميباشد؟ فرمود: شما خيال مي نمائيد كه آن روز قيامت است كه خداوند خلايق را مبعوث ميفرمايد خير آن روز نيست بلكه مراد روز قيام قائم ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه چون قيام مي نمايد شيطان در مسجد كوفه حضور او ميرسد و ميگويد واى از امروز و آن روز آن حضرت شيطان را ميگيرد و گردن ميزند و آن روز وقت معلوم است.
تفسیر شریف لاهیجیتا روز وقت دانسته شده كه آن آخر ايام تكليف و انقراض خلايق است در نفخه اولى و در حديث حضرت صادق عليه السّلام وارد شده كه مراد از «يوم وقت معلوم» وقت قيام قائم است و قائم آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله آن لعين را در ارض كوفه گردن خواهد زد.
تفسیر کوثرقال وهب: جعلت فداك أىّ يوم هو؟ قال: يا وهب، أ تحسب انّه يوم يبعث اللَّه فيه الناس؟ إنّ اللَّه انظره إلى يوم يبعث فيه قائمنا. «1» وهب بن جميع گفت: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند به ابليس كه تا روز وقت معيّنى به او مهلت داد، پرسيدم. وهب به او گفت: كه آن روز كدام است؟ امام فرمود: اى وهب، آيا گمان مى ‏كنى كه آن روز روزى است كه خداوند مردم را برمى ‏انگيزد مى ‏كند؟ همانا خداوند به او تا روزى كه قائم ما قيام كند مهلت داد. تفسير «يوم الوقت المعلوم» به روز قيام مهدى (عج) در روايات متعدّدى با تعبيرهاى مختلف آمده است، از جمله اين كه امير المؤمنين در آن روز در زمينى از زمين‏هاى فرات شيطان را مى ‏كشد. «2» پی نوشت: (1)- تفسير عياشى، ج 2، ص 242، تفسير البرهان، ج 2، ص 343. (2)- مختصر بصائر الدرجات ص 27 و نيز رجوع شود به: شيخ صدوق، كمال الدين، ص 371 و طبرسى، اعلام الورى، ص 241 و قندوزى، ينابيع المودّة، ص 242