فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ی

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ی

یادکردن حضرت
از وظایف مؤمن منتظر، یاد کردن امام عصر (ع)، در همه زمان ها و مکان ها در حد مقدور است؛ به ویژه در روزها و ساعت مخصوص آن حضرت مانند: روز جمعه، نیمه شعبان، شب های قدر و پس از نمازهای یومیه.. بهترین صورت یاد حضرت، آن صورتی است که دل و روح مؤمن در تسخیر یاد آن حضرت باشد. یاد و ذکر آن حضرت در هر حال و در هر صورتی، ذکر و یاد خداوند متعال است.

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

یادکردن حضرت

از وظایف مؤمن منتظر، یاد کردن امام عصر (ع)، در همه زمان ها و مکان ها در حد مقدور است؛ به ویژه در روزها و ساعت مخصوص آن حضرت مانند: روز جمعه، نیمه شعبان، شب های قدر و پس از نمازهای یومیه. بهترین صورت یاد حضرت، آن صورتی است که دل و روح مؤمن در تسخیر یاد آن حضرت باشد. یاد و ذکر آن حضرت در هر حال و در هر صورتی، ذکر و یاد خداوند متعال است.1 کلمات کلیدی: یاد کرد,حضرت,نیمه شعبان,جمعه,نوروز زمان هایی که نسبت به یاد حضرت مهدی (ع) در آن ها تأکید بیشریت شده است: شب و روز نیمه شعبان، شب های قدر، شب و روز عاشورا، شب و روز جمعه، روز نوروز، عصرهای روز دوشنبه و پنج شنبه، هنگام خواب، ثلث آخر شب که آن حضرت مشغول تهجد است، هنگام طلوع فجر، پس از نماز صبح، اول ظهر، پس از نماز ظهر، پس از نماز عصر، هنگام غروب آفتاب، روز عرفه، روزهای عید، میلاد معصومین (ع) و ایام شهادت آنان می باشد. و اما مکان های ویژه یاد آن حضرت عبارتند از: مسجد صعصعه، صحرای عرفات، مشاهد مشرفه معصومین (ع) به ویژه کربلا. یاد و ذکر امام (ع) با زیارت او، تقدیم سلام و درود بر او، دعا در حق ایشان، اهدال اعمال صالحه مثل صدقه دادن و نماز خواندن و همچنین انجام نیابت از طرف ایشان در اعمال و عبادات به ویژه حج، تحقق می یابد.2 البته نام گذاری فرزندان به اسامی و القاب حضرت و مادربزرگوارشان، انتشار کتاب و نشریات مهدی، برگزاری نمایشگاه ها و گفتمان ها، شب های شعر و مسابقات فرهنگی، تولید برنامه های تلویزیونی و رادیویی و ... گاهی مثبت در یاد کرد حضرت و اقدامی مهم در جهت گسترش و تعمیق فرهنگ مهدویت در جامعه است.

منابع

1.کافی، ج 2، ص 496

2.راه وصال، حسینی مطلق، ص 120
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص778

یاران حضرت

تعداد یاران حضرت مهدی (ع)، سیصد و سیزده نفر یاد شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «گویا می نگرم قائم را بر منبر کوفه و سیصد و سیزده نفر یارانش را، که پیرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر.» [1] این مضمون به طور مستفیض از ائمه به ما رسیده است. در متون عامه نیز، در عدد یاران مهدی (ع) سیصد و سیزده نفر بارها یاد شده است. در برخی روایات، یاران مهدی ده هزار نفر یاد شده است و تا آنان گرد نیایند قیام صورت نمی گیرد. [2] در نقل های دیگر، از شمار کمتر و در برخی فزون تر از پیش یاد شده است. از جمله ابن رزین غافقی از علی (ع) روایت می کند: «مهدی، در میان دوازده تا پانزده هزار یاور قیام خواهد کرد.» [3] در روایات ابن مسعود، شمار بیعت کنندگان بیش از پنج هزار نفر ذکر شده است. در احادیث دیگر به توده های انبوهی اشاره شده است که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به کمک امام می شتابند. [4] چه بسا بتوان گفت: آمارهای یاد شده با یکدیگر تعارض ندارند، بلکه در طول یکدیگرند و در مجموع، نشانگر سیر تکاملی یارانند. سیصد و سیزده نفر، نخستین گروندگان هستند که در انتظار ظهور موعود بوده اند. با گرد آمدن این گروه، دعوت آغاز می شود. پس ازانتشار خبر و گزارش آن به محرمان، ده یا دوازده هزار نفر، که ستون های اصلی نیروهای انقلاب را تشکیل می دهند، به سرعت به امام می پیوندند. با اجتماع آنان، پاکسازی حجاز آغاز می شود. در ادامه نهضت، توده های انبوه، از سراسر جهان به حضرت می پیوندند و درگیری بزرگ و خونبار با مستکبران شروع می شود. [5] امام صادق (ع) می فرماید: «سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت می کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، سپس رهسپار مدینه می گردد.» [6] احتمال می رود سیصد و سیزده نفر، فرماندهان و وزیران امام باشند که در آغاز، هسته های اصلی نیروها را به عهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمین های دور و نزدیک فرستاده می شوند. از این گروه به «نقباء»، «خواص» و «ذُخرالله» تعبیر شده است. [7] و اما یاران و نیروهای حضرت مهدی (ع) از ملیت های گوناگون تشکیل می شوند. در روایات، سخنان گوناگونی در این باره وجود دارد. گاه از عجم به عنوان سپاهیان حضرت نام می برند که غیر عرب را در بر می گیرد. برخی روایات نام شهرها و کشورهایی را (مانند قم، طالقان، ایران، جابلقا، جابلسا و ...) ذکر می کنند که سپاهیان، از آن جا به یاری حضرت می شتابند و گاهی سخن از قوم خاصی (مانند توبه کنندگان بنی اسرائیل، مؤمنان مسیحی و انسان های وارسته رجعت یافته) است که به یاری حضرت می آیند. [8] امام صادق (ع) فرموده است: هر کدام از یاران حضرت (سیصد و سیزده نفر) شمشیری دارد که بر روی آن کلمه ای ثبت است که از آن کلمه، هزار کلمه (مشکل) گشوده و حل می شود. [9] ابان بن تغلب می گوید: خدمت امام صادق (ع) در مسجدالحرام بودم، و دست من در دست مبارک آن حضرت بود که فرمود: «ای ابان! به زودی خدای تعالی، سیصد و سیزده نفر را در این مسجد گرد می آورد که مردم مکه خیال می کنند که هنوز پدران و نیاکان آن ها آفریده نشده اند. در دست آن ها شمشیرهایی است که روی هر شمشیر نام، نام پدر، لقب و دیگر خصوصیات صاحبش نوشته شده است. آن گاه منادی آسمانی ندا بر می آورد که ای اهل عالم! این مهدی است که چون داوود و سلیمان داوری می کند و مطالبه بینّه نمی نماید. [10] مفضل از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: «هنگامی که امر ظهور امضاء شد، امام (ع) خدای را با نام عبرانی اش می خواند، آن گاه 313 نفر از یارانش چون پاره های ابر پاییزی به دور او گرد می آیند. آن ها پرچمداران حضرت مهدی (ع) هستند، آمدن آن ها به مکه دو گونه است: 1. افرادی که شبانه از رختخواب های شان ناپدید می شوند و صبح در مکه می باشند. 2. افرادی که در روز روشن بر ابر سوار می شوند و با نام، نام پدر، حسب و نسب شان شناخته می شوند.» [11] یاران حضرت شمشیرهایی از آهن دارند که اگر یکی از آنان با شمشیر خود بر کوهی ضربه بزند، آن را دو نیم می کند. [12] نقلی دیگر ياران حضرت مهدي‏عليه السلام 313 نفرند. احاديث فراواني در ستايش اين گروه ممتاز وارد شده و در قرآن کريم آياتي است که تأويل به آنان شده است: 1. از امام باقرعليه السلام و صادق‏عليه السلام در تأويل سخن خداي متعال «وَلَئِنْ اَخَّرْنا عَنهُم العَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعدُودَةٍ...» (13). روايت شده است: «مراد از امت معدود ياران مهدي در آخرالزمانند؛ 313 نفر به تعداد افراد جنگ بدر. آنان در ساعتي جمع شوند؛ مانند ابرهايي که در پاييز جمع مي‏شوند». (14). 2. از امام صادق‏عليه السلام درباره اين سخن خداي تعالي «فَاستَبِقُوا الخَيرات، اَينَما تکونوا يأت بکم اللّه جميعاً» (15) روايت شده است: «يَعنِي اَصحَابَ القائِمِ الثَّلاثَمِائَةِ وَالبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً قالَ وَهُمْ وَاللَّهِ الاُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ قَالَ يَجْتَمِعُونَ وَاللّهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ کَقَزَعِ الْخَريفِ»؛ «مقصود سيصد و اندي يار قائم است، و آنان - واللّه - امت معدوده‏اند. در يک ساعت جمع مي‏شوند؛ همان گونه که ابرها در پاييز جمع مي‏شوند». (16). 3. امام صادق‏عليه السلام در وصف ياران خاصّ حضرت مهدي‏عليه السلام فرمود: «مرداني که گويي قلب‏هايشان مانند پاره‏هاي آهن است. هيچ چيز نتواند دل‏هاي آنان را نسبت به ذات خداوند گرفتار شک سازد. سخت‏تر از سنگ هستند. اگر بر کوه‏ها حمله کنند، آنها را از هم خواهند پاشيد... گويي که بر اسبان خود، مانند عقاب هستند. بر زين اسب امام دست مي‏کشند و از اين کار برکت طلب مي‏کنند. گِرد امام خويش گرديده، در جنگ‏ها جان خود را سپر او مي‏سازند و هر چه را بخواهد برايش انجام مي‏دهند. مرداني که شب‏ها نمي‏خوابند؛ در نمازشان همهمه‏اي چون صداي زنبور عسل دارند. شب‏ها بر پاي خويش ايستاده و صبح بر مرکب‏هاي خود سوارند. پارسايان شب‏اند و شيران روز. اطاعت آنان در برابر امام‏شان، از اطاعت کنيز براي آقايش زيادتر است. مانند چراغ‏ها هستند... گويي که دل‏هاي‏شان قنديل است. از ترس خدا بيمناک و خواهان شهادت‏اند. تمنايشان شهيد شدن در راه خدا است. شعارشان اين است: «اي مردم! براي خونخواهي حسين بپا خيزيد». وقتي حرکت مي‏کنند، پيشاپيش آنان به فاصله يک ماه ترس و وحشت حرکت کند، آنان دسته دسته به سوي مولا مي‏روند. خدا به وسيله آنان امام راستين را ياري مي‏فرمايد«. (17).

منابع

[1] کمال الدین، ج 2، ص 672
[2] غیبه نعمانی، ص 307
[3] الملاحم و فتن، سید بن طاووس، ص 65
[4] بحارالانوار، ج 60، ص 316
[5] چشم به راه مهدی، ص 366
[6] ارشاد مفید، ج 2، ص 383
[7] بحارالانوار، ج 53، ص 7
[8] چشم اندازی به حکومت مهدی (عج)، نجم الدین طبسی، ص 96
[9] کمال الدین، ج 2، ص 671؛ بحارالانوار، ج 52، ص 286
[10] غیبه نعمانی، ص 313
[11] غیبه نعمانی، ص 313؛ بحارالانوار، ج 52، ص 368
[12] اثبات الهداه، ج 3، ص 523؛ بحارالانوار، ج 27، ص 41
[13] هر آينه اگر از آنان عذاب را تا مدتي معيّن [يا تا فراهم آمدن دسته‏اي به تعداد مشخص] به تأخير اندازيم...«. هود، آيه 8.
[14] بحارالانوار، ج 51، ص 55، ح 42؛ الغيبة، ص 241.
[15] در نيکي‏ها بر يکديگر پيشي گيريد. هر کجا باشيد، خدا همه شما را خواهد آورد«. بقره )2(، آيه 148.
[16] الکافي، ج 8، ص 313، ح 487؛ همچنين ر.ک: کتاب الغيبة، ص 477؛ الغيبة، ص 282.
[17] بحارالانوار، ج 52، ص 308.
1- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص779
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص386

يأجوج و مأجوج

در دو سوره قرآن مجيد، از يأجوج و مأجوج سخن به ميان آمده است: يکي در آيات 92 تا 98 سوره «کهف» و ديگر در آيه 96 سوره «انبياء». آيات قرآن به خوبي گواهي مي‏دهد که اين دو نام، متعلق به دو قبيله وحشي خونخوار بوده است که مزاحمت شديدي براي ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشتند. در تورات در کتاب «حزقيل» (فصل 38 و فصل 39) و در کتاب رؤياي «يوحنا» (فصل 20) از آنها به عنوان «گوگ» و «مأگوگ» ياد شده است که معرّب آن يأجوج و مأجوج است. به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبايي در الميزان از مجموع گفته‏هاي تورات استفاده مي‏شود که مأجوج يا يأجوج و مأجوج، گروه يا گروه‏هاي بزرگي بودند که در دور دست‏ترين نقطه شمال آسيا زندگي مي‏کردند، آنان مردمي جنگجو و غارتگر بودند. (1). برخي معتقدند: اين دو کلمه عبري است؛ ولي در اصل از زبان يوناني به عبري منتقل شده است و در زبان يوناني «گاگ» و «ماگاگ» تلفظ مي‏شده که در ساير لغات اروپايي نيز به همين صورت انتقال يافته است. دلايل فراواني از تاريخ در دست است که در منطقه شمال شرقي زمين، در نواحي مغولستان در زمان‏هاي گذشته گويي چشمه جوشاني از انسان وجود داشته است. مردم اين منطقه به سرعت زاد و ولد مي‏کردند و پس از کثرت و فزوني به سمت شرق، يا جنوب سرازير مي‏شدند و همچون سيل رواني اين سرزمين‏ها را زير پوشش خود قرار مي‏دادند، و تدريجاً در آنجا ساکن مي‏گشتند. براي حرکت سيل آساي اين اقوام، دوران‏هاي مختلفي در تاريخ ذکر شده است. يکي از آنها دوران هجوم اين قبايل وحشي در قرن چهارم ميلادي تحت زمامداري «آتيلا» بود که تمدن امپراتوري روم را از ميان بردند. آخرين دوران هجوم آنها، در قرن دوازدهم ميلادي به سرپرستي چنگيزخان صورت گرفت که بر ممالک اسلامي و عربي، هجوم آوردند و بسياري از شهرها از جمله بغداد را ويران کردند. در عصر کورش نيز هجومي از ناحيه آنها اتفاق افتاد که در حدود پانصد سال قبل از ميلاد بود؛ ولي در اين تاريخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغيير کرد و آسياي غربي از حملات اين قبايل آسوده شد. به اين ترتيب به نظر مي‏رسد که يأجوج و مأجوج از همين قبايل وحشي بوده‏اند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه، تقاضاي جلوگيري از آنها را کردند و او نيز اقدام به کشيدن سدّ معروف ذوالقرنين نمود.« (2). امّا ارتباط اينها با «مهدويت» از رواياتي به دست مي‏آيد که از آنها به عنوان يکي از «اشراط الساعة» ياد شده است. (3). البته برخي درباره اينکه حقيقت وجودي آنها چگونه است، خواسته‏اند با استفاده از روايات در انسان بودن آنها ترديد کنند! (4). از ديدگاه اينان برخي روايات آنها را از بني آدم ندانسته‏اند. (5). در رواياتي چند پراکنده شدن يأجوج و مأجوج بر روي زمين، در کنار خروج دجّال و نزول حضرت عيسي‏عليه السلام ذکر شده است. (6) بنابراين مي‏توان اين احتمال را مطرح کرد که اين رخداد در عصر ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام و يا در آستانه قيامت رخ خواهد داد. (7). همچنين ممکن است گفته شود: مقصود از پراکنده شدن يأجوج و مأجوج، افراد شرور با ويژگي خاصّ نيست؛ بلکه مي‏تواند اين حقيقت در هر گروهي باشد که در مقابل حق در آخِرُالزّمان مي‏ايستند و اقدام به شرارت مي‏کنند. نقلی دیگر دو امت وسیع که به گفته بیشتر دانشمندان، از نسل آدم و حوا و به نقلی از نسل آدمند، ولی مادرشان حوا نبوده و می گویند آنان به یافث بن نوح منتهی می شوند و زجاج گفته آن ها تیره ای از ترک اند (8) پیامبر (ص)، خروج یأجوج و مأجوج را نشانه های قیامت بر شمرده است. (9). در قرآن کریم از یأجوج و مأجوج در سوره های کهف (آیات 92-98) و انبیاء (آیه 96) سخن به میان آمده است. در تورات در کتاب حزقیل (فصل 38-39) و در کتاب رؤیای یوحنّا (فصل 20) از آن ها به عنوان «گوگ» و «مأگوگ» یاد شده است ک معرب آن یأجوج و مأجوج است. آیات قرآن کریم گواهی می دهد که این دو نام، متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدی برای ساکنان اطرافل مرکز سکونت خود داشتند. علامه در تفسیر المیزان از مجموع گفته های تورات استفاده می کند که یأجوج و مأجوج گروه یا گروه های برزگی بودند که در دوردست ترین نقطه شمال آسیا زندگی می کردند. آنان مردمی جنگجو و غارتگر بودند.(10) برخی معتقدند: این دو کلمه عبری است؛ ولی در اصل از زبان یونانی به عبری منتقل شده است و در زبان یونانی «گاگ» و «ماگاگ» تلفظ می شده که در سایر لغات اروپایی نیز به همین صورت انتقال یافته است. برخی نیز گفته اند: آن ها از قبایل وحشی نواحی مغولستان بوده اند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه، تقاضای جلوگیری از آن ها را کردند و او نیز اقدام به کشیدن سدّ معروف ذوالقرنین نمود. (11). در روایاتی چند پراکنده شدن یأجوج و مأجوج، بر روی زمین، در کنار خروج دجال و نزول حضرت عیسی (ع) ذکر شده است.(12) نیز ممکن است گفته شود: مقصود از پراکنده شدن یأجوج و مأجوج، افراد شرور با ویژگی خاص نیست، بلکه می تواند این حقیقت در هر گروهی باشد که در مقابل حق در آخرالزمان می ایستند و اقدام به شرارت می کنند.

منابع

(1) الميزان، ج 13، ص 411. (2) تفسير نمونه، ج 12، ص 552 - 551. (3) الخصال، ج 2، ص 449 و446 و431؛ همچنين ر.ک: الدرالمنثور، ج 3، ص 59، ج 4، ص 25. (4) ر.ک: بحارالانوار، ج 12، ص 187. (5) همان، ج 54، ص 334. (6) ارشاد القلوب، ج 1، ص 66. (7) ر.ک: کمال‏الدين، ج 2، ص 399. (8) معارف و معاریف، ج 10، ص 571 (9) بحارالانوار، ج 6، ص 303 (10) المیزان، علامه طباطبایی، ج 13، ص 411 (11) تفسیر نمونه، ج 12، ص 551 (12) ارشاد القلوب، ج 1، ص 66
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص385
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص782

یاری کردن حضرت

کتاب «جاماسب» است که حوادث گذشته و آینده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشهان، انبیاء، اوصیاء و اولیاء را بیان می کند. ضمن مطالبی که از قول زرتشت راجع به پیامبر بازگو می کند، در مورد پیامبر (ص) و دولت جاودانه حضرت مهدی (ع) و رجعت گروهی از اموات و ... نیز سخن می گوید. یاری کردن حضرت از وظایف مؤمنان، نصرت و یاری کردن آن حضرت می باشد که نصرت خداوند متعال است. یاری کردن امام عصر (ع)، این است که مؤمن نسبت به آن چه خواست آن حضرت است، اقدام نماید. نصرت در زمان غیبت به آن است که مؤمن خودسازی کند و در حق آن حضرت و شیعیان او دعا نموده، مناقب و فضایل آن حضرت را بیان نماید. اما نصرت در زمان ظهور، با جهاد کردن در کنار امام (ع) و صبر بر سختی ها و بذل مال و جان به دست می آید. 1 دفاع از امام (ع) و صیانت از دین او و سنت رسول اکرم (ص) نوعی یاری کردن آن حضرت است. در وجود ولی عصر (ع) اموری جمع شده که هر کدام از آن ها موجب اهتمام ورزیدن در نصرت و یاری آن جناب است، زیرا که یاری نمودن او، یاری کردن مظلوم، و نصرت غریب، و یاری عالم، و کمک به ذی القربی، و نصرت ولی نعمت، و یاری نمودن واسطه نعمت و نصرت کسی است که خداوند او را یاری می کند، و نصرت کریم، شریف، طرید، خونخواه و مهجور است. 2

منابع

1.راه وصال، حسینی مطلق، ص 125
2.مکیال المکارم، ج 2، ص 319 (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص780

يا لثارات الحسين‏

«ثار» در لغت به معناي خونخواهي است. (1). «يالثارات الحسين‏عليه السلام» شعار ياران حضرت مهدي‏عليه السلام است که به خون خواهي امام حسين‏عليه السلام، هنگام قيام آن حضرت سر خواهند داد. به اين معنا که «کجايند قاتلان حسين‏عليه السلام» (2) و يا به اين معنا که «کجايند خونخواهان حسين‏عليه السلام». امام صادق‏عليه السلام در اين باره فرمود: «... وَهُمْ مِنْ خَشيَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ يَدعُونَ بِالشَّهادَةِ وَيَتَمَنَّونَ اَنْ يُقتَلُوا فِي سَبيلِ اللّهِ شِعارُهُم يَا لَثاراتِ الحُسَينِ‏عليه السلام اِذا سَارُوا يَسيِرُ الرُّعبُ اَمَامَهُمْ مَسِيرَةَ شَهرٍ» (3)؛ «ياران مهدي... تنها ازخدا مي‏ترسند و فرياد »لا اله الاّ اللّه« آنان بلند است و همواره در آرزوي شهادت وکشته شدن در راه خدايند. شعار آنان »يالثارات الحسين« است. (بياييد به طلب خون حسين و ياران حسين‏عليه السلام(. به هر سو که روي آورند، ترسِ از آنان، پيشاپيش در دل مردم افتد«. )4(. البته در پاره‏اي از روايات، از آن به عنوان شعار فرشتگاني که هنگام قيام براي ياري حضرت مهدي‏عليه السلام حضور مي‏يابند، ياد شده است. (5). نقلی دیگر ندای خونخواهی امام حسین (ع) است. این جمله، شعار یاوران حسین (ع) و شعار فرشتگانی است که کنار قبر او تا ظهور امام زمان (ع) می مانند. نیز شعار حضرت مهدی (ع) است؛ هنگام قیام برای انتقام خون شهدای کربلا. همچنین شعار یاوران شهادت طلب امام زمان (ع) که آرزوی مرگ در راه خدا را دارند، در قیام مختار هم همین شعار مطرح بود. (6).

منابع

(1) ر.ک: لسان العرب، ج 4، ص 97؛ کتاب العين، ج 8، ص 236.
(2) ر.ک: مجمع‏البحرين، ج 3، ص 235.
(3) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 114، ح 12565.
(4) ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 308، باب 26.
(5) عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 299؛ صدوق، الأمالي، ص 129.
(6) فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص 510 فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص389
- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص781

یاوران حضرت

امدادهای الهی گاهی در قدرتی است که خداوند به حضرت داده است و با انجام کراماتی، حضرت مشکلات را از سر راه خود بر می دارد، و یا به وسیله رعب و ترسی است که خداوند در دل دشمن ایجاد می کند. [1] و یا اینکه خداوند، ملائکه را به یاری حضرت می فرستد. [2] در برخی از روایات سخن از نیروهایی است که دارای خصوصیات فرشتگان هستند و منتظر ظهور حضرت هستند تا او را یاری کنند. [3] از تابوت و اشیایی که در آن است نیز، به عنوان وسیله ای دیگر برای یاری حضرت مهدی (ع) نام برده شده است. [4] امام صادق (ع) می فرماید: خداوند، حضرت قائم (ع) را با سه لشکر یاری می دهد: فرشتگان، مؤمنان و رعب (ترس انداختن به دل دشمن) [5] امام باقر (ع) نیز فرمودند: «گویا هم اکنون حضرت قائم (ع) و یارانش را می بینم ... که فرشته جبرئیل در سمت راست حضرت مهدی و میکائیل در سمت چپ آن حضرت حرکت می کنند و ترس و وحشت، پیشاپیش سپاهیانش و پشت سر آن ها به فاصله یک ماه در حرکت است و خداوند او را با پنج هزار فرشته آسمانی یاری می رسانند.» [6]

منابع

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 356
[2] کمال الدین، ج 2، ص 672؛ غیبه نعمانی، ص 309
[3] بحارالانوار، ج 27، ص 41؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 523
[4] الشیعه و الرجعه، ج 1، ص 136؛ ملاحم ابن طاووس، ص 66؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 489
[5] بحارالانوار، ج 52، ص 356
[6] بحارالانوار، ج 52، ص 343؛ نورالثقلین، ج 1، ص 388 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص781

یعسوب الدین

لقب حضرت قائم (ع) و یعسوب در لغت به معنای «ملکه کندوی عسل» است. رسول خدا (ص) در حدیثی می فرمایند: «امت مهدی به آن حضرت پناه می برند، چنان که زنبورهای عسل به ملکه خود.» امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مردم پیوسته در نقصانند، تا آن که نام خداوند برده نمی شود. هرگاه چنین شد، یعسوب دین و اتباعش ثابت می ماند. پس خداوند، گروهی را از اطراف زمین مانند ابرهای پاییز جمع می کند... که عدد آن ها به عدد اهل بدر است.» در نهج البلاغه آمده است: «فاذا کان ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه فیجتمعون الیه کانه یجتمع قزع الخریف» سید رضی فرموده است: «یعسوب الدین، آن سید عظیم است که در آن روز، مالک امور مردم است، و قزع، پاره ابری است که در او آب نیست.»

منابع

[1] ملاحم ابن طاووس، ص 70؛ احقاق الحق، ج 13، ص 154
[2] نجم الثاقب، باب دوم

یعقوب بن منقوش

از گواهان ولادت امام عصر (ع) بوده است. 1می گوید: به محضر امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شدم. اما بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن حضرت پرده ای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! صاحب این امر بعد از شما کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدربزرگوارش نشست. امام خطاب به من فرمود: این فرزندم صاحب این امر است. آن گاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. حجت خدا وارد خانه شد. آن گاه امام خطاب به من فرمود: ای یعقوب! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست؟ وارد خانه شدم و کسی را در آن جا نیافتم! 2امام حسن عسکری (ع) این گونه شیعیان را به غیبت حضرت بقیه الله (ع) تمرین می دهد تا با آن انس بگیرند.

منابع

1.روزگار رهایی، ج 1، ص 162
2.کشف الغمه، ج 3، ص 317؛ منتخب الاثر، ص 356؛ بحارالانوار، ج 52، ص 25 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص783

یمانی

شخصی است که در آخرالزمان خروج می کند. در اخبار آخرالزمان و علائم ظهور حضرت مهدی (ع) مکرر از آن نام برده شده است و در روایت منقول از امام باقر (ع) خطاب به شیعه چنین آمده که: سفیانی و خراسانی و یمانی همزمان خروج می کنند و پرچم او در میان پرچم هایی باشد که در آن زمان برافراشته می گردد. وی بیش از همه به راه حق هدایت می کند، زیرا وی به یار شما (بقیه الله) دعوت می نماید و چون خروج کند، بر هر مسلمانی است که به وی بپیوندد و برکسی جائز نباشد، از فرمان او سر بتابد و هر کس از اطاعت وی سرپیچی کند، اهل دوزخ است؛ چه او مردم را به راه حق و صراط مستقیم می خواند. در بخش نشانه های ظهور، خروج یمانی از روشن ترین علائم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت. و در حدیثی آمده است: یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) است.

منابع

[1] سفینه البحار (به نقل از معارف و معاریف، ج 10، ص 617)
[2] روزگار رهایی، ج 2، ص 1023

«یهود و نصاری»

«مسترهاکس» نویسنده آمریکایی کتاب «قاموس کتاب مقدس» درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش «منجی بزرگ جهانی» در میان قوم یهود چنین می نویسد: «عبرانیان منتظر قدوم مبارک مسیح، نسل به نسل بودند و وعده آن وجود مبارک ... مکرراً در زبور و کتب انبیاء، علی الخصوص در کتاب اشعیا داده شده است. تا وقتی که یحیای تعمید دهنده آمده، به قدوم مبارک وی بشارت داد، لیکن یهود آن نبوآت (پیش گویی ها) را نفهمیده و به خود همی اندیشیده که مسیح (سلطان زمان) خواهد شد و ایشان را از دست جورپیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد و به اعلا درجه مجد و جلال ترقی خواهد کرد. [1]» نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدس» در کتاب خود از یهودیان، زبان به شکایت می گشاید که دعوت عیسای مسیح را پس از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعی نپنداشتند و او را با مسیح موعودی که سلطان زمان خواهد بود و منجی واپسین و مژده اش را کتاب مقدس شان داده بود و سال ها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شماری می کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنی برخاستند. حتی وی را جنایت کار به ملت اسرائیل، و تعالیمش را ضدّ آرمان اساسی کتب مقدس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محکامه اش فرا خواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنین با احساس غبنی جانکاه مجدداً به انتظار مسیح موعود و رهایی بخش از رنج و ستم نشستند.مسیحیان، با این که حضرت عیسی (ع) را مسیح موعود یهودیان می دانستند، چون نسبت به پیروی او احساس ناتمامی کردند، یکباره امیدشان از زمان حال برکنده شد، حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار مسیح و بازگشت او از آسمان، در پایان جهان نشستند. در کتاب «قاموس کتاب مقدس» آمده است: کلمه «پسر انسان» هشتاد بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته است که فقط سی مرود آن با حضرت عیسی (ع) قابل تطبیق است و پنجاه مورد آن از «مصلح» و نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. [2]

منابع

1.قاموس کتاب مقدس، ص 806
2.او خواهد آمد، علی اکبر مهدی پور، ص 33

یمن در دوران ظهور

روایات متعددی از اهل بیت (ع) در باره انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور حضرت مهدی (ع) در یمن وارد شده است که برخی از آنها صحیح السند می باشند، که حتمی بودن وقوع این انقلاب را تصریح می کند و آن را درفش هدایت و زمینه ساز قیام حضرت مهدی و یاری کننده آن حضرت توصیف می کند. حتی برخی از روایات انقلاب اسلامی، یمن را در زمان ظهور، هدایت بخش ترین درفش ها به طور مطلق به حساب می آورد و در وجود یاری رساندن به آن، همان گونه تأکید می نماید که در یاری درفش مشرق ایرانی، بکله بیش از آن تأکید می کند و وقت آن را همزمان با خروج سفیانی در ماه رجب یعنی چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) و پایتخت آن را صنعا معرفی می کند. اما نام راهبر آن در روایات، معروف به یمنی می باشد و روایتی نام وی را «حسن» و یا «حسین» و از نسل زید بن علی (ع) یاد می کند، ولی این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: قبل از قیام قائم پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان. 1در پاره ای از روایات درباره حضرت مهدی (ع) آمده است که: «او از یمن و آبادی به نام کرعه خروج خواهد کرد» بعید نیست که منظور از این شخص همان یمنی باشد که قیام خود را از این منطقه آغاز می کند، زیرا آنچه در روایات متواتر است، این است که مهدی (ع) از مکه و مسجد الحرام قیام می کند. روایات می گوید: یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می شود و نیروهای یمنی و ایرانی جهت رویاروی با سفیانی وارد عمل می شوند و از روایات چنین ظاهر می شود که نقش نیروهای یمن در نبرد سفیانی، نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است؛ زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده می شود که طرف درگیر با سفیانی، مردم مشرق زمین یعنی یاران خراسانی و شعیب هستند و گویا یمنی ها پس از یاری رساندن به آنان به یمن باز می گردند. اما در منطقه خلیج، علاوه بر حجاز، یمنی ها نقش اساسی خواهند داشت، گر چه روایات آن را خاطر نشان نساخته اند، ولی به طور طبیعی با توجه به روند حوادث ظهور و جغرافیای منطقه، بایستی فرمانروایی یمن و حجاز و کشورهای حوزه خلیج در دست نیروهای یمن، پیرو حضرت مهدی (ع) قرار گیرد. 2

1.بحارالانوار، ج 52، ص 240
2.عصر ظهور، علی کورانی، ص 157

ینابیع الموده

کتابی است از «حافظ سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی حنفی» وی در سال 1220 هجری قمری دیده به جهان گشود و در سال 1294 در قسطنطنیه دیده از جهان فرو بست. قندوزی در این کتاب، فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) را با استناد به کتاب های مورد اطمینان مانند صحاح ست، در یک مقدمه و صد باب گرد می آورد. از باب هفتاد و یک به بعد، مباحثی درباره غیبت امام زمان (ع)، با استفاده از کتاب های گوناگون مطرح می کند. این اثر نه تنها در مناطق شیعه نشین، که در دیگر شهرهای اسلامی نیز از ارزش و اهمین شایانی برخوردار است.

منبع

چشم به راه مهدی، ص 479

یوم الخلاص

پیامبر گرامی اسلام (ص) روز ظهور حضرت مهدی (ع) را «یوم الخلاص» نامیده اند. 1و پیش از او مسیح (ع) در انجیل از آن روز مسعود به عنوان «یوم الخلاص» تعبیر کرده است. بعد از او، امام جعفر صادق (ع) نیز آن روز خجسته را «یوم الخلاص» نام نهاده است. کامل سلیمان نیز به عنوان تبرک و تیمن، و به انگیزه پیروی از پیشوایان معصوم (ع)، کتاب خود را «یوم الخلاص» نامیده است. این کتاب ارزشمند را جناب آقای علی اکبر مهدی پور در دو جلد با عنوان «روزگار رهایی» ترجمه کرده است.

منابع

بحارالانوار، ج 51، ص 81، منتخب الاثر، ص 461
روزگار رهایی، ج 1، ص 567

یهود در آخرالزمان

یهود، قوم موسی (ع) و ملت معروف از نسل ابراهیم خلیل از فرزندش اسحاق است. از احادیث چنین استفاده می شود که ملت یهود به علت طغیان و سرکشی و فسادی که در زمین ایجاد می کنند، سرانجام تار و مار خواهند شد؛ به گونه ای که حتی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند. در این جا به برخی روایات که در زمینه طغیان و سرکشی قوم یهود، و هلاکت و نابودی آن ها در بیت المقدس وارد شده، اشاره می کنیم: پیامبر (ص) فرمود: «قیامت بر پا نمی شود تا این که مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند و آن ها را بکشند، تا جایی که اگر یک نفر یهودی در پشت سنگ یا درختی پنهان شود، آن سنگ یا درخت به قدرت خداوند به زبان آمده بگوید ای مسلمان! این که خود را پنهان کرده است یهودی است، بیا و او را به قتل برسان.» 1عبایه اسدی می گوید: امیرالمؤمنین علی (ع) تکیه داده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم. در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده، در مصر منبری روشنی بخش بنیان خواهم نمود و دمشق را ویران خواهم کرد. یهود و نصاری را از سرزمین عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود به طرف حق سوق خواهم داد. عبایه می گوید: من عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! گویی شما خبر می دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می شوید و این کارها را انجام می دهید! فرمود: هیهات ای عبایه! مقصود من از این سخنان، این گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من این ها را انجام خواهد داد.» 2 نویسنده کتاب «عقائد الامامیه» درباره قیام یهود در خاورمیانه و تشکیل دولتی به نام «اسرائیل» در سرزمین فلسطین، و بالاخره متلاشی شدن حکومت آنان با شرکت اعراب و مسلمین به کمک یکدیگر، و به ویژه ارتش نیرومندی که از طریق عراق برای سرکوبی یهود عازم فلسطین می شود، در حدیث جامعی از امیرمؤمنان (ع) چنین نقل کرده است: «... عرب ها سه بار با یهود می جنگند، و در مرحله چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آن ها را دانست، همای پیروزی بر سرشان سایه می افکند.» بعد از آن فرمود: «به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته می شوند تا جایی که حتی یک نفر هم در فلسطین باقی نخواهد ماند!»3

منابع

1.البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 1، ص 143
2.بحارالانوار، ج 53، ص 59؛ معانی الاخبار، ص 407
3.عقاید الامامیه، ج 1، ص 270

یهود و مسیح موعود

آن گونه که بررسی ها نشان می دهد، پیش از اسارت قوم یهود و آوارگی آن ها توسط آشوریان، اندیشه ظهور منجی در ادبیات مذهبی، غیر مذهبی و اساطیر و افسانه ها و روایات مکتوب و شفاهی بنی اسرائیل جایی نداشته است. تنها در سده دوم پیش از میلاد بود که ظهور نجات بخش قوم خدا در افکار و اذهان یهود پدید آمده و توسعه یافت.دانیال نبی به دنبال رنج های پیاپی قوم یهود، پایان رنج ها را نوید می دهد: «در ایام این پادشاه یهود، خدای آسمان ها سلطنتی را که تا ابد جاوید خواهد ماند، بر پا خواهد نمود و این سلطنت به قوم دیگر غیر از بنی اسرائیل منتقل نخواهد شد، بلکه تمامی آن سلطنت ها را خرد کرده و مغلوب خواهد کرد و خود برای همیشه پایدار و جاودان خواهد ماند.» اشعیای پیامبر نیز در پیش گویی های خود، آمدن مسیح را مژده داد و فرمود: «برای ما پسری بخشیده می شود که سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قادر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داوود و بر کشور وی پایانی نخواهد بود تا آن که انصاف و عدالت را برای همیشه استوار گرداند.» یهودیان بنا بر آنچه در زبور داوود آمده، خود را وارثان به حق خدا بر زمین می پنداشتند: «زیرا که شریران منقطع خواهند گشت و متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. اما حکیمان وارث زمین خواهند شد و میراث آن ها خواهد بود تا ابدالآباد. زیرا متبرکان خداوند، وارث زمین خواهند شد و ملعونان وی منقطع خواهند گشت.» این اندیشه وقتی با پیشگویی های صریح اشعیا در هم آمیخت، نیرو و امیدی تازه در رگ های یهود جریان یافت. ایشان کلام اشعیا را در حافظه خود به خوبی حفظ کردند و آن را دست مایه عشق به آینده ای روشن و افتخار آمیز قرار دادند. اما صفنیای پیامبر به نابودی رهبران دولت ها اشاره می کند و آن را مقدمه جهان شمولی دین یهود می داند: «به منظور گرد آوری طوائف بشر بر یک دین حق، سلاطین دول مختلف را نابود کنیم. آن وقت برگردانیم به قوم ها، لب پاکیزه را برای خواندن همگی به نام خدای و عبادت کردن ایشان به یک روش.» اندیشه حکومت جهانی مصلح براساس دین یهود ویژگی های متفاوتی از هندوئیسم و زرتشت دارد، زیرا آنان: 1- خود را قوم برگزیده و وارث زمین می دانند. 2- منجی را از نسل داوود دانسته، و از این رو وی را متدین و مروج دین موسایی می دانند. 3- نبرد با سلاطین و دولت ها و نابودی آنان را مقدمه حکومت جهانی منجی یهود بر می شمردند. 4- هر کس که در برابر منجی قرار گیرد، شریر شمرده شده و مشمول عذاب می گردد. اگر چه تمام این موارد از اندیشه انتظار نجات دهنده در دین یهود، تفکری مهاجم ترسیم می کند، اما واقعیت آن است که یهودیان در طول تاریخ به این مسأله از دریچه مذهبی نگریسته، انتظار را یک وظیفه مقدس به شمار آورده اند. تنها پس از ورود صهیونیسم سیاسی به دنیای یهود بود که زاویه نگاه برخی یهودیان به این مسأله عوض گردید و تشکیل یک حاکمیت سیاسی را راهگشای «عصر مسیحا» دانستند. هم اکنون صهیونیست ها با سوء استفاده از تغییر نگرشی بوجود آمده خود را به عنوان منتظران واقعی مسیحی معرفی کرده اند. بی گمان طرز تلقی صهیونیسم از مقوله انتظار و ظهور منجی، یکی از بینش های چالش آفرین و بحران ساز فرا روی معتقدان به آخرالزمان می باشد.

منبع

خلاصه مقالات چهارمین گفتمان مهدویت، رویکرد سیاسی، ص 7

یاد حضرت در چهار عید

روز نوروز روز نوروز هم از جمله اوقاتي است که در آن‏ها، دعا براي آن حضرت‏عليه السلام و درخواست ظهور و فرجش از درگاه خداوند تأکيد گرديده است، روايت معلي بن خنيس - که در بحار 1 و زاد المعاد 2مذکور مي‏باشد - بر اين معني دلالت دارد، و تأکيد آن از جاهاي مختلف آن روايت استفاده مي‏شود، که دقت در آن به خواست خداوند تعالي مطلب را روشن مي‏سازد. روز عرفه شاهد بر آن، دعاي امام چهارمين حضرت سيّد الساجدين‏عليه السلام است که در صحيفه سجّاديه ياد شده، و نيز دعاي مولايمان حضرت صادق‏عليه السلام است که در کتاب‏هاي «اقبال» 3 و «زاد المعاد» روايت آمده است. روز عيد فطر شاهد بر آن، ورود اين معني در دعايي است که در کتاب «اقبال» 4هنگام مهيا شدن براي رفتن به نماز عيد فطر يا قربان روايت شده است، و آن را به زودي خواهيم آورد. و نيز دعايي که در اثناي رفتن به نماز عيد فطر روايت گرديده، گواه بر اين است. سيد ابن طاووس‏رحمه الله گفته: فصلي در آنچه از دعاهاي بين راه ذکر مي‏کنيم: بيرون شدنت را با اين دعا آغاز کن، تا آن‏گاه که با امام جماعت نماز را شروع نمايي، و اگر نرسيدي که همه دعا را بخواني پس از نماز آن را قضا کن: «اَللَّهُمَّ إِلَيْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِي....تا اين‏که فرمود: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي وَلِيِّکَ المُنْتَظِرِ أَمْرَکَ المُنْتَظَرِ لِفَرَجِ أَوْلِيآئِکَ. اَللَّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ وَارْتُقْ بِهِ الفَتْقَ وَأَمِتْ بِهِ الجَوْرَ وَأَظْهِرْ بِهِ العَدْلَ وَزَيِّنْ بِطُولِ بَقآئِهِ الأَرْضَ وَأَيِّدْهُ بِنَصْرِکَ وَانْصُرْهُ بِالرُّعْبِ وَقوِّ ناصِرَهُمْ وَاخْذُلْ خاذِلَهُمْ وَدَمْدِمْ عَلي مَنْ نَصَبَ لَهُمْ وَدَمِّرْ عَلي مَنْ غَشَّهُمْ...»؛ خدايا! روي به سوي تو کردم... خداوندا! بر وليّ خودت که در انتظار امرت نشسته و مورد انتظار فرج و گشايش کار دوستانت مي‏باشد درود بفرست، خدايا! گسيختگي را به او رفو کن و پراکندگي را به او فراهم گردان و ستم را به او بميران و عدالت را به او به ظهور رسان و زمين را با عمر طولاني‏اش زينت ببخشاي و به ياري‏ات تأييدش فرماي و او را به وسيله رُعب [هراس افتادن در دل دشمنانش] نصرت دِه، و هر آن‏که ياري کننده آن‏ها [خاندان پيغمبر] است تقويت کن و هر کس خواري‏شان خواهد خوارش گردان و هر که در پي جنگ با آنان شد هلاک فرماي و هر آن‏که با ايشان خيانت نمايد نابود کن.... و نيز استحباب خواندن دعاي ندبه در آن روز، بر اين مطلب دلالت دارد. همچنين از امام صادق‏عليه السلام وارد شده که: هيچ روز عيد فطر و اضحي (قربان) نيست مگر اين‏که اندوهي براي امامان‏عليهم السلام تجديد مي‏گردد، چون که حقّ خود را در دست غصب کنندگان مي‏بينند. 5 مي‏گويم: بنابراين شايسته است که مؤمن براي ظهور مولايش الحاح و اصرار داشته باشد، واو را در جهت برطرف شدن اندوه امامان خود ياري نمايد. روز اضحي (قربان) تمام آنچه در مورد روز عيد فطر گفتيم، بر اين مطلب هم دلالت دارد. و امّا دعايي که هنگام بيرون رفتن به سوي نماز عيد وارد شده، آن است که در کتاب «اقبال» به سند خود از ابوحمزه ثمالي از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آورده که فرمود: در جمعه و دو عيد، هرگاه آماده بيرون رفتن براي نماز شوي دعا کن پس بگو: «اَللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ فِي هذَا اليَوْمِ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفادَةٍ إِلي مَخْلُوقٍ رَجآءَ رِفْدِهِ وَجآئِزَتِهِ وَنَوافِلِهِ فَإِلَيْکَ يا سَيِّدِي‏ظ کانَتْ وِفادَتي وَتَهْيِئَتِي وَإِعْدادِي وَاسْتِعْدادِي رَجآءَ رِفْدِکَ وَجَوآئِزِکَ وَنَوَافِلِکَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَخِيَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَعَلي أَمِيرِ المُؤمنِينَ وَوَصِيِّ رَسُولِکَ وَصَلِّ يا رَبِّ عَلي أَئِمَّةِ المُؤْمِنِينَ الحَسَنِ وَالحُسَيْنِ وَعَلِيٍّ وَمُحَمَّدٍ وَجَعْفَرٍ وَمُوسي وَعَلِيٍّ وَمُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ وَالحَسَنِ وَصاحِبِ الزَّمانِ. اَللَّهُمَّ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً وَانْصُرْهُ نَصْر! عَزِيزاً. اَللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَکَ وَسُنَّةَ رَسُولِکَ حَتّي لا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أَحَدٍ مِنَ الخَلْقِ. اَللَّهُمَّ إِنّا نَرْغَبُ إِلَيْکَ فِي دَوْلَةٍ کَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَأَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فِيها مِنَ الدُّعاةِ إِلي طاعَتِکَ وَالقادَةِ إِلي سَبِيلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ. اَللَّهُمَّ ما أَنْکَرْنا مِنْ حَقٍّ فَعَرِّفْناهُ وَما قَصُرْنا عَنْهُ فَبَلِّغْناهُ. وَتَدْعُو اللَّهَ تَعالي لَهُ وَعَلي عَدوِّه وَتَسْأَلُ حاجَتَکَ وَيَکُونُ آخِرُ کَلامِکَ: اَللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ تُذُکِّرَ فِيهِ فَيَذَّکَّرُ»؛ بار خدايا هر کس در چنين روزي مهيّا و يا آماده شده، يا خود را مستعد کرد براي ورود بر مخلوقي به اميد بخشش و جايزه و عطاهاي او، پس اي آقاي من! توجّه و ورود و آمادگي و انتظارم به اميد بخشش‏ها و جايزه‏ها و عنايت‏هاي تو است، خداوندا! بر محمد بنده و فرستاده و برگزيده از خلقت درود بفرست و نيز بر امير مؤمنان و جانشين فرستاده‏ات (درود فرست) و اي پروردگار! بر امامان مؤمنين حسن و حسين و علي و محمد و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و حسن و صاحب الزمان‏عليهم السلام 6 درود فرست. خدايا! فتحي به آساني برايش قرار دِه و او را با عزّت پيروز گردان. بار خدايا به او دين و سنّت رسولت را آشکار ساز تا ديگر چيزي از حق را از بيم احدي از خلق پنهان ننمايد. خداوندا! ما به سويت زاري مي‏کنيم در جهت خواهش دولتي گرامي که در آن اسلام و اهل آن را عزيز گرداني و به آن نفاق تو اهل آن را خوار سازي و ما را در آن دولت از دعوت کنندگان به سوي طاعتت و راهبران به سمت راهت قرار دهي و به آن گراميداشت دنيا و آخرت را به ما روزي فرمايي. خداوندا! آنچه از حق ندانسته‏ايم به ما بشناسان و به آنچه از آن قصور داشته‏ايم برسان. و براي آن حضرت دعا و بر دشمنانش نفرين کن و حاجتت را بخواه و آخرين سخنت اين باشد که: خدايا! دعاي ما را به اجابت برسان. خدايا! ما را از کساني قرار ده که در اين روز مورد يادآوري قرار گرفتند و به يادشان آمد.

منابع

1.بحارالانوار، 308:52.
2.زاد المعاد، 523.
3.اقبال الاعمال، 350..
4.اقبال الاعمال، 283.
5.مضمون اين روايت در فروع کافي آمده و نيز در کتاب علل الشرايع، شيخ صدوق:389 از امام باقرعليه السلام روايت شده است.
6.در متن حديث عبارت چنين است: «و نام آن‏ها را مي‏بري تا اين‏که به صاحب خود حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام مي‏رسي» و ما نام‏هاي مبارک را آورديم (مترجم).
مکیال المکارم، ج 2، ص 60 (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)

یاد حضرت در ماه رمضان

به خصوص در شب‏هاي آن ماه شريف؛ زيرا که اين ماه بهار دعا کردن است و اين هم بهترين دعاها مي‏باشد، از همين روي از خود آن حضرت - که خداوند فرجش را برساند - امر و اهتمام به دعاي افتتاح در شب‏هاي اين ماه رسيده است، بنابراين از خواندن آن غافل مشو که جدّاً دعايي است نفيس، و جامع مطالب دنيا و آخرت مي‏باشد. و نيز مؤيّد اين مطلب است، آن‏که رئيس محدّثين، شيخ بزرگوار صدوق‏رحمه الله در کتاب «فضائل شهر رمضان» به سند خود از حضرت امام رضاعليه السلام آورده که درباره خوبي‏هاي ماه رمضان فرمود: کارهاي نيک در ماه رمضان پذيرفته شود و بدي‏ها آمرزيده گردد، هر کس در ماه رمضان يک آيه از کتاب خداي - عزّوجلّ - بخواند، چنان است که کسي در ماه‏هاي ديگر ختم قرآن کند، و هر که در اين ماه به روي برادر مؤمنش بخندد، روز قيامت او را ملاقات ننمايد جز اين‏که در روي او خنده آورد و وي را به بهشت مژده دهد، و هر کس در اين ماه مؤمني را ياري کند، خداي تعالي او را در، درگذشتن از صراط ياري نمايد روزي که پاها در آن خواهد لغزيد، و هر آن‏که در اين ماه خشم خود را فرو گيرد، خداوند روز قيامت خشم خود را از او بازدارد، و هر که در اين ماه ستمديده‏اي را ياري نمايد، خداوند او را بر هر کسي که در دنيا با وي دشمني ورزد ياري فرمايد و روز قيامت هنگام سنجش اعمال و حساب نيز ياري‏اش کند. ماه رمضان؛ ماه برکت، ماه رحمت، ماه مغفرت و ماه توبه و بازگشت [به درگاه خداوند] است، و هر کس در ماه رمضان آمرزيده نشود، پس در چه ماهي آمرزيده خواهد شد! پس، از خداوند بخواهيد که روزه را از شما بپذيرد و آن را آخرين بار شما قرار ندهد، و اين‏که شما را در اين ماه براي فرمان‏برداري‏اش توفيق بخشد و از نافرماني‏اش محفوظ بدارد، که او بهترين سؤال شدگان است. 1 مي‏گويم: در باب پنجم گفتيم که دعا براي تعجيل فرج و گشايش امر مولايمان حضرت حجت - عجّل اللَّه فرجه الشريف - از اقسام ياري و کمک مي‏باشد، که در اين جهت شريف، ياري کردن مؤمن تأکيد شده، اين‏که در اين ماه مبارک به آن عمل گردد، و بدون شک ياري کردن امام‏عليه السلام بهترين و تمام‏ترين اصناف ياري کردن است. و گواه بر آنچه ذکر شد از اهتمام به آن در ماه رمضان، دعايي است که در کتاب «اقبال» و «زاد المعاد» از امام چهارم سيد العابدين و فرزندش ابوجعفر باقرعليهما السلام روايت آمده که اوّلش چنين است: «اَللَّهُمَّ هذا شَهْرُ رَمَضانَ...» و در آن آمده: «أَسْأَلُکَ أَنْ تَنْصُرَ خَلِيفَةَ مُحَمَّدٍ وَوصِيَّ مُحَمَّدٍ وَالقآئِمَ بِالقِسْطِ مِنْ أَوْصِيآءِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أَعْطِفْ عَلَيْهِمْ نَصْرَکَ...»؛ خدايا! اين ماه رمضان است... از تو مي‏خواهم که جانشين محمد و وصيّ محمد و قيام کننده به عدالت از اوصياء محمد - که درودهايت بر او و ايشان باد - را ياري نمايي، ياري‏ات را بر آنان معطوف بدار. و نيز شاهد بر آن است روايتي که ثقة الاسلام محمد بن يعقوب کليني‏قدس سره در کتاب «الصوم فروع کافي» از محمد بن عيسي به سند خود از امامان‏عليهم السلام آورده که فرمودند: اين دعا را شب بيست و سوم ماه رمضان در حال سجده و برخاستن و نشستن و در هر حال تکرار مي‏کني، و نيز هر قدر که مي‏تواني و هرگاه که به يادت آمد در دوران زندگي‏ات، پس از حمد خداي تبارک و تعالي و درود بر پيغمبر صلي الله عليه وآله بگو: «اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ فُلانِ بْنَ فُلانٍ فِي هذِهِ السّاعَةِ وَفِي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَقآئِداً وَعَيْناً حَتّي تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً»؛ 2 خداوندا! براي وليّ خودت فلان فرزند فلان 3 در اين ساعت و هر ساعت سرپرست و نگهدار و ياور و راهنما و پيشوا و مددکار باش، تا اين‏که او را در زمين خويش (فرمانرواي) مطاع گرداني و در آن دوران بهره‏مند سازي. مي‏گويم: اين حديث شريف دلالت دارد بر اين‏که دعا براي آن امر بزرگ (زودتر شدن ظهور) در شب بيست و سوم ماه رمضان مهم‏تر و مؤکّدتر است از وقت‏ها و زمان‏هاي ديگر، همچنان که در ماه رمضان از ساير ماه‏ها تأکيد بيشتري دارد، به جهت اين‏که جهات استجابت و روي آوردن به درگاه خداوند و پاداش در آن شب جمع است، و نيز فرشتگان و روح در آن شب فرود مي‏آيند و درهاي فتح و رحمت آن‏قدر گشوده مي‏شود که در شب‏هاي ديگر گشوده نشوند، بلکه از صريح بعضي از روايات به دست مي‏آيد که آن شب، همان شب قدر است که از هزار ماه بهتر مي‏باشد، چنان‏که ثقة الاسلام محمد بن يعقوب کليني‏قدس سره در کتاب «اصول کافي، باب النوادر، کتاب فضل القرآن» به سند خود از حضرت امام صادق‏عليه السلام از پيغمبر صلي الله عليه وآله آورده که فرمود: قرآن در بيست و سوم ماه رمضان فرود آمد. 4 اين حديث به ضميمه اين‏که خداي - عزّوجلّ - فرمود: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ القَدْرِ»؛ 5 ما (قرآن) را در شب قدر فرو فرستاديم. دلالت دارد بر اين‏که شب قدر، همان شب بيست و سوم ماه رمضان است، و اين براي اهل بينش واضح است. و محقق نوري ‏رحمه الله در کتاب «النجم الثاقب» دعاي مزبور را به گونه مبسوطي از کتاب «المضمار» تأليف سيّد علماي بزرگوار - آن‏که شايسته است عموم اهل بينش به او اقتدا کنند - سيد علي بن طاووس‏رحمه الله نقل کرده است، دعا چنين است: «اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ القآئِمِ بِأَمْرِکَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ المَهْدِيِّ عَلَيْهِ وَعَلي آبآئِهِ أَفْضَلَ الصَّلاةِ وَالسَّلامِ فِي هذِهِ السّاعَةِ وَفِي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقآئِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَمَؤَيِّداً (مُرِيداً) حَتّي تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طُولاً وَعَرْضاً وَتَجْعَلَهُ وَذُرِّيَّتَهُ مِنَ الأَئِمَّةِ الوارِثِينَ. اَللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ وَاجْعَلِ النَّصْرَ مِنْکَ لَهُ وَعَلي يَدِهِ وَاجْعَلِ النَّصْرَ لَهُ وَالفَتْحَ عَلي وَجْهِهِ وَلا تُوَجِّهِ الأَمْرَ إِلي غَيْرِهِ. اَللَّهُمَّ اظْهِرْ بِهِ دِينَکَ وَسُنَّةَ نَبِيِّکَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حَتّي لا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أَحَدٍ مِنَ الخَلْقِ. اَللَّهُمَّ إِنِّي أَرْغَبُ إِلَيْکَ فِي دَوْلَةٍ کَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَأَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فِيها مِنَ الدُّعاةِ إِلي طاعَتِکَ وَالقادَةِ إِلي سَبِيلِکَ وَآتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ وَاجْمَعْ لَنا خَيْرَ الدّارَيْنِ وَاقْضِ عَنّا جَمِيعَ ما تُحِبُّ فِيهِما، وَاجْعَلْ لَنا فِي ذلکَ الخِيَرةِ بِرَحْمَتِکَ وَمَنِّکَ فِي عافِيَةٍ آمِينَ رَبَّ العالَمِينَ وَزِدْنا مِنْ فَضْلِکَ وَيَدِکَ المَلَاءَ، فَإِنَّ مُعْطٍ يَنْقُصُ مِنْ مُلْکِه وَعَطآؤُکَ يَزِيدُ فِي مُلْکِکَ«؛ خداوندا! براي وليّ قائم به امرت حجت بن الحسن مهدي - که بر او و بر پدرانش بهترين درود و سلام باد - در اين ساعت و در همه ساعت‏ها سرپرست و نگهبان و پيشوا و ياور و راهنما و تأييد کننده (يا خواهان) باش تا اين‏که بر سراسر زمينت فرمانرواي مطاعش سازي و از کران تا کران گيتي برخوردارش نمايي و او و فرزندانش را از امامانِ وارث قرار دهي. خدايا! او را ياري نموده، به وسيله او پيروزي را براي [دين] خويش تحقّق بخش و نصرت خود را براي او و به دست او فراهم آور و ياري را به او اختصاص دِه و فتح و پيروزي را به روي او بگشاي و امر (حکومت) را به غير او متوجه مساز. خداوندا! دينت و سنّت پيغمبرت - که درود و سلامت بر او و خاندانش باد - را به او آشکار کن، تا چيزي از حق را از بيم احدي از خلق مخفي ندارد. خدايا! من به درگاه تو زاري مي‏کنم به جهت دولتي گرامي، که اسلام و اهل آن را به آن عزت دهي و نفاق و اهل آن را خوار گرداني، و ما را در آن دولت از دعوت کنندگان به سوي طاعتت قرار داده و در شمار راهنمايان به راهت منظور داري و در دنيا حسنه‏اي و در آخرت حسنه‏اي به ما عنايت فرماي و ما را از عذاب آتش نگهدار و خير دنيا و آخرت را براي ما فراهم ساز و تمام آنچه در آن‏ها دوست داري براي ما قرار ده و اختيار آن را برايمان محفوظ بدار به رحمت و منّت خودت و با عافيت اجابت فرماي، اي پروردگار عالميان! و از فضل و نعمتت بر ما بيفزاي [و پيمانه‏مان را] پر کن، که هر بخشنده‏اي از دارايي‏اش کاسته مي‏شود، ولي عطاي تو در ملکت مي‏افزايد. شب ششم ماه رمضان از دعايي که در «اقبال» از کتاب محمد بن ابي قره نقل شده به دست مي‏آيد، دعا اين است: «اَللَّهُمَّ لَکَ الحَمْدُ وَإِلَيْکَ المُشْتَکي. اَللَّهُمَّ أَنْتَ الواحِدُ القَدِيمُ والآخِرُ الدّآئِمُ وَالرَّبُّ الخالِقُ وَالدَّيّانُ يَوْمِ الدِّينِ تَفْعَلُ ما تَشآءُ بِلا مُغالَبَةٍ، وَتُعْطِي مَنْ تَشآءُ بِلا مَنٍّ، وَتَمْنَعُ ما تَشآءُ بِلا ظُلْمٍ، وَتُداوِلُ الأَيّامَ بَيْنَ النّاسِ وَيَرْکَبُونَ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ، أَسْأَلُکَ يا ذَا الجَلالِ وَالإِکْرامِ وَالعِزَّةِ الَّتِي لا تُرامُ، وَأَسْأَلُکَ يا اَللَّهُ، وَأَسْأَلُکَ يا رَحْمنُ، أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَفَرَجَنا بِفَرَجِهِمْ وَتَقْبَلَ صَوْمِي، وَأَسْأَلُکَ خَيْرَ ما أَرْجُو مِنْکَ وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ ما أَحْذَرُ، إِنْ أَنْتَ خَذَلْتَ فَبَعْدَ الحُجَّةِ وَإنْ أَنْتَ عَصَمْتَ فَبِتَمامِ النِّعْمَةِ، يا صاحبَ مُحَمَّدٍ يَوْمَ حُنَيْنٍ وَصاحِبَهُ وَمُؤَيِّدَهُ يَوْمَ بَدْرٍ وَخَيْبَرٍ وَالمَوْطِنَ الَّتِي نَصَرْتَ فِيها نَبِيَّکَ عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ، يا مُبِيرَ الجَبّارِينَ وَيا عاصِمَ النَّبِيِّينَ! أَسْأَلُکَ وَأُقْسِمُ عَلَيْکَ بِحَقِّ يس والقُرْآنِ الحَکِيمِ وَبِحَقِّ طه وَسايِرِ القُرْآنِ العَظِيمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُحْصِرَنِي عَنِ الذُّنُوبِ وَالخَطايا وَأَنْ تَزِيدَنِي فِي هذَا الشَّهْرِ العَظِيمِ لا أَجِدُ لِي غَيْرَکَ بِهِ عَلي جَأْشِي وَتَسُدَّ بِهِ عَلي خِلَّتِي. اَللَّهُمَّ إِنِّي أَدْرَءُ بِکَ أَدْرَءُ بِکَ فِي نُحُورِ أَعْدآئِي لا أَجِدُ لِي غَيْرَکَ،ها أَنَا بَيْنَ يَدَيْکَ فَاصْنَعْ بِي ما شِئْتَ لا ما کَتَبْتَ لِي أَنْتَ حَسْبِي وَنِعْمَ الوَکِيلُ«؛ 6پروردگارا! حمد مخصوص تو است و تنها به تو شکايت مي‏آوريم. خدايا! تو يکتاي قديم و آخرِ دائم هستي، و پروردگار آفريننده و جزا دهنده روز قيامتي [که هيچ عملي را از خير و شرّ وامگذاري] آنچه خواهي بي چون و چرا انجام مي‏دهي و به هر که خواهي بدون منّت مي‏بخشي و هر چه را مي‏خواهي بدون اين‏که ستم کرده باشي منع مي‏کني و روزگار را بين مردم مي‏گرداني و آن‏ها در پي يکديگر احوال گوناگون مي‏يابند. از تو مي‏خواهم اي صاحب جلال و کرامت و عزّتي که جوينده‏اي برايش نيست! و از تو مي‏خواهم اي اللَّه! و از تو مي‏خواهم اي مهربان! از تو مي‏خواهم که بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرستي و اين‏که فرج آل محمدعليهم السلام را زودتر رساني و گشايش امر ما را با فرج آنان تعجيل فرمايي و روزه‏ام را بپذيري. و از تو مسألت دارم بهترين چيزي را که از تو اميدوارم. و به تو پناه مي‏برم از بدترين چيزي که از آن برحذرم. اگر تو خوار کني، پس، از برپا نمودن حجّت و دليل است، و اگر حفظ فرمايي، پس، به جهت تمام نمودن نعمت مي‏باشد. اي ياور محمد صلي الله عليه وآله روز حُنين و ياور و تأييد کننده‏اش در روز بدر و خيبر و جاهايي که در آن‏ها پيغمبرت را ياري کردي - بر او و آلِ او سلام باد - اي نابود کننده ستمگران و اي حفظ کننده پيغمبران! و از تو مي‏خواهم و تو را سوگند به حقّ يس و قرآن حکيم، و به حق طه و ساير [آيات] قرآن عظيم، اين‏که بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرستي و مرا از گناهان و خطاها مصون داري و در اين ماه بزرگ تأييد بيشتري به من بيفزايي که به آن اضطرابم را آرام سازي و کاستي‏هايم را جبران نمايي. خداوندا! من به [قدرت] تو بر گلوي دشمنانم مي‏زنم، براي خودم جز تو نمي‏يابم. اينک منم در پيشگاه تو، پس آنچه مي‏خواهي با من کن، که جز آنچه تو بر من نوشته‏اي به من نرسد، تو مرا بسنده‏اي و بهترين وکيل هستي. روز هشتم ماه رمضان اهتمام به آن از دعايي که در «اقبال» روايت شده به دست مي‏آيد و دعا اين است: «اَللَّهُمَّ إِنِّي لا أَجِدُ مِنْ أَعْمالِي عَمَلاً أَعْتَمِدُ عَلَيْهِ وَأَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَيْکَ أَفْضَلَ مِنْ وِلايَتِکَ وَوِلايَةِ رَسُولِکَ وَآلِ رَسُولِکَ الطَّيِّبِينَ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. اَللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْکَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَتَوَجَّهُ بِهِمْ إِلَيْکَ فَاجْعَلْنِي عِنْدَکَ يا إِلهِي بِکَ وَبِهِمْ وَجِيهاً فِي الدّنْيا وَالآخِرَةِ وَمِنَ المُقَرَّبِينَ فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِذلِکَ مِنْکَ تُحْفَةً وَکَرامَةً فَإِنَّهُ لا تُحْفَةَ وَلَا کَرامَةَ أَفْضَلَ مِنْ رِضْوانِکَ وَالتَّنَعُّمِ فِي دارِکَ مَعَ أَوْلِيآئِکَ وَأَهْلِ طاعَتِکَ. اَللَّهُمَّ أَکْرِمْنِي بِوِلايَتِکَ وَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَةِ أَهْلِ وِلايَتِکَ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي وَدآيِعِکَ الّتِي لا تَضِيعُ وَلا تَرُدَّنِي خآئِباً بِحَقِّکَ وَحَقَّ مَنْ أَوْجَبْتَ حَقَّهُ عَلَيْکَ، وَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَفَرِجِي مَعَهُمْ وَفَرَجَ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ بِرَحْمَتِکَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ»؛ 7 بار خدايا! من از کارهايم عملي که بر آن تکيه کنم و به آن به سوي تو تقرّب جويم، نمي‏يابم که از ولايتِ تو و ولايت (دوستي و پيروي) فرستاده‏ات و خاندان پاک فرستاده‏ات - که درود تو بر او و آنان باد - بهتر باشد. خدايا! من به درگاه تو به محمد و آل محمدعليهم السلام تقرّب مي‏جويم و به آن‏ها به سوي تو روي مي‏آورم، پس مرا نزد خود، اي خداي من! به حقّ خودت و به حقّ آن‏ها، در دنيا و آخرت با قدر و منزلت قرار ده و از نزديکان درگاهت به شمار آور، که به درستي من راضي‏ام که آن را از تو هديه و گراميداشتي بگيرم، چون که هيچ تحفه و گراميداشتي بهتر از رضا و خشنودي تو و برخورداري از نعمت‏ها در سراي [ابدي] تو با دوستان و اهل اطاعتت نيست. خداوندا! مرا به ولايت خويش گرامي بدار و در شمار اهل ولايتت محشور گردان. خدايا! مرا در بين سپرده‏هاي خودت که گم نمي‏شوند قرار ده و مرا نااميد برمگردان، به حقّ خودت و حقّ هر آن‏که حقّش را بر خودت واجب دانسته‏اي، و از تو مي‏خواهم که بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرستي و فرج آل محمدعليهم السلام را زودتر برساني و گشايش کار مرا با آن‏ها تعجيل فرمايي، و نيز فرج هر مؤمن و مؤمنه را زودتر بياوري، به مهرباني‏ات اي مهربان‏ترين مهربانان. شب دوازدهم ماه رمضان و شاهد بر اهتمام به آن، دعايي است که در کتاب مزبور ياد شده که: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَمُنْتَهَي الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ، وَبِاسْمِکَ الأَعْظَمِ وَکَلِماتِکَ التّآمَّةِ الَّتِي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرُّ وَلا فاجِرٌ فَإِنَّکَ لا تَبِيدُ وَلا تَنْفَدُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَمِنْ جَمِيعِ المُؤْمِنِينَ وَالمُُؤْمِناتِ صِيامَ شَهْرِ رَمَضانِ وَقِيامَهُ وَتَفُکَّ رِقابَنا مِنَ النّارِ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجعَل قَلْبِي بآرّاً وَعَمَلِي سآرّاً وَرِزْقِي دآرّاً وَحَوْضَ نَبِيِّکَ عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ لِي قَراراً وَمُسْتَقَرّاً وَتُعَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي عافِيَةٍ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ»؛ 8 خدايا! من از تو درخواست مي‏کنم به پايگاه‏هاي عزّت از عرش تو، و اوج رحمت از کتاب تو، و به اسم اعظم تو، و کلمات تمام يافته‏ات که هيچ نيک و بدي از حوزه آن‏ها بيرون نيست، که به درستي تو را نيستي و پاياني نمي‏باشد، اين‏که بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرستي و از من و تمام مردان و زنان باايمان روزه ماه رمضان و شب زنده‏داري‏هاي آن را بپذيري و ما را از آتش دوزخ برهاني. خداوندا! بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرست و دل مرا نيک و کارم را خشنود کننده و روزي‏ام را پيوسته و فراخ گردان و حوض پيغمبرت - که بر او و خاندانش سلام باد - را قرارگاه من ساز و در کنار آن مرا مستقرّ فرماي و گشايش امر آل محمدعليهم السلام را با عافيت زودتر برسان، اي مهربان‏ترين مهربانان. روز سيزدهم ماه رمضان دعاي آن چنين است: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أُدِينُکَ بِطاعَتِکَ وَوِلايَتِکَ، وَوِلايَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّکَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَوِلايَةِ أَمِيرِ المُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلامُ حَبِيبِ نَبِيّکَ، وَوِلايَةِ الحَسَنِ وَالحُسَيْنِ سِبْطَيْ نَبِيِّکَ وَسَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ جَنَّتِکَ، وَأُدِينُکَ يا رَبِّ بِوِلايَةِ عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِيِّ بْنِ مُوسي وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ صاحِبِ الزَّمانِ، أُدِينُکَ يا رَبِّ بِطاعَتِهِمْ وَوِلايَتِهِمْ وَبِالتَّسْلِيمِ بِما فَضَّلْتَهُمْ راضِياً غَيْرَ مُنْکِرٍ وَلا مُسْتَکْبِرٍ [مُتَکَبِّرٍ] عَلي [مَعْني] ما أَنْزَلْتَ فِي کِتابِکَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَادْفَعْ عَنْ وَلِيِّکَ وَخَلِيفَتِکَ وَلِسانِکَ وَالقآئِمِ بِقِسْطِکَ وَالمُعَظِّمِ لِحُرْمَتِکَ وَالمُعَبِّرِ عَنْکَ وَالنّاطِقِ بِحُکْمِکَ وَعَيْنِکَ النّاظِرَةِ وَأُذُنِکَ السّامِعَةِ وَشاهِدِ عِبادِکَ وَحُجَّتِکَ عَلي خَلْقِکَ وَالُمجاهِدِ فِي سَبِيلِکَ وَالُمجْتَهِدِ فِي طاعَتِکَ وَاجْعَلْنِي وَوالِدَيَّ وَما وَلَدا وَوُلْدِي مِنَ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ وَيَنْتَصِرُونَ بِهِ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ، اِشْعَبْ بِهِ صَدْعَنا وَارْتُقْ بِهِ فَتْقَنا. اَللَّهُمَّ أَمِتْ بِهِ الجَوْرَ وَدَمْدِمْ بِمَنْ نَصَبَ لَهُ وَاقْصِمْ رُؤُوسَ الضَّلالَةِ حَتّي لا تَدَعَ عَلَي الأَرْضِ مِنْهُمْ دَيّاراً«؛ (1) بار الها! من تو را دينداري مي‏کنم با اطاعتت و ولايتت و ولايت محمد پيامبرت‏ صلي الله عليه وآله، و ولايت امير مؤمنان‏عليه السلام دوست پيامبرت، و ولايت حسن و حسين دو نواده پيامبرت و دو آقاي جوانان اهل بهشتت، و تو را دينداري مي‏کنم اي پروردگار! به ولايت علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و آقا و مولايم صاحب الزمان - عليهم السلام -. دينداري‏ات مي‏کنم اي پروردگار! به اطاعت و ولايت ايشان و تسليم بودن به آنچه آنان را برتري داده‏اي، با خشنودي بدون اين‏که منکر باشم يا تکبر ورزم، به همان گونه که در کتابت نازل فرموده‏اي. بار الها! بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرست و از وليّ و خليفه و زبان گويايت و بپاخاسته [براي اجراي] دادگري‏ات و تعظيم کننده حرمتت و بازگو کننده از سوي تو و گوينده حکم تو و چشم بيننده و گوش شنونده تو و گواه بندگانت و حجّت تو بر خلقت و جهادگر در راهت و تلاشگر در طاعتت، هر گونه بلا را دفع کن و او را در امانت گم ناشدني خويش قرار ده و با سپاهيان پيروزت تأييد فرماي و او را ياري نموده و از او حمايت کن و مرا و والدينم و آنچه متولد کرده‏اند و فرزندانم را از کساني قرار ده که او را ياري مي‏کنند و به او ياري مي‏گيرند در دنيا و آخرت، پراکندگي‏مان را به او فراهم آور و جدايي‏هاي ما را به او منسجم گردان. اي خدا! به (ظهور) او ستم را بميران و هر کس با او بستيزد نابودش ساز و سران گمراهي را پشت بشکن، تا اين‏که احدي از آن‏ها را روي زمين به جاي نگذاري. روز هيجدهم و شب نوزدهم ماه رمضان و اهتمام به اين دعا در آن مواقع، از ملاحظه دعاهاي وارد شده منقول در «اقبال» به دست مي‏آيد، و خداوند در هر حال ياري کننده است. روز بيست و يکم ماه رمضان به ويژه پس از انجام نماز صبح؛ و بر اين معني دلالت مي‏کند آنچه سيد اجل علي بن طاووس در کتاب «اقبال» به سند خود، از حماد بن عثمان آورده که گفت: شب بيست و يکم ماه رمضان بر حضرت ابي عبد اللَّه (امام صادق‏عليه السلام) وارد شدم، آن حضرت به من فرمود: اي حمّاد! غسل کرده‏اي؟ عرض کردم: آري، فدايت شوم! پس حصيري خواست سپس فرمود: نزديک من بيا و نماز بگزار. و پيوسته نماز مي‏خواند و من در کنارش نماز مي‏گزاردم، تا اين‏که از همه نمازهايمان فراغت يافتيم، آن‏گاه به دعا کردن پرداخت و من بر دعايش آمين مي‏گفتم تا اين‏که سپيده‏دم فرا رسيد، پس آن جناب اذان و اقامه گفت و بعضي از غلامان خود را فراخواند، جلو ايستاد و ما پشت سرش قرار گرفتيم و نماز صبح را به جاي آورد، در رکعت اوّل سوره فاتحه الکتاب و سوره قدر، و در رکعت دوم سوره فاتحة الکتاب و سوره توحيد را قرائت کرد. و چون از تسبيح و تحميد و تقديس و ثناي خداي تعالي فراغت يافتيم و بر رسول خدا صلي الله عليه وآله درود فرستاديم و براي تمام مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات اوّلين و آخرين دعا کرديم، آن حضرت به سجده افتاد، ساعتي طولاني جز نفس کشيدن چيزي از او نمي‏شنيدم، سپس شنيدم که مي‏گفت: «لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ خالِقَ الخَلْقِ بِلا حاجَةٍ فِيکَ إِلَيْهِمْ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُبْدِئَ الخَلْقِ لا يَنْقُصُ مِنْ مُلْکِکَ شَيْ‏ءٌ. لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ باعِثَ مَنْ فِي القُبُورِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُدَبِّرَ الأُمُورِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ دَيّانَ الدِّينِ وَجَبّارَ الجَبابِرَةِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُجْرِيَ المآءِ فِي الصَّخْرَةِ الصَّمّآءِ، لا إِلهَ إلّا أَنْتَ مُجْرِيَ المآءِ فِي النَّباتُرِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُکَوِّنَ طَعْمِ الِّثمارِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ القَطَرِ وَما تَحْمِلُهُ السَّحابُ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ ما تَجْرِي بِهِ الرِّياجُ فِي الهَوآءِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ ما فِي البِحارِ مِنْ رَطْبٍ وَيابِسٍ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ ما يَدُبُّ فِي ظُلُماتِ البِحارِ وَفِي أَطْباقِ الثَّري، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمّاکَ الَّذِي سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الغَيْبِ عِنْدَکَ وَأَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي إِذا دُعِيتَ بِهِ أَجَبْتَ وَإِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَأَسْأَلُکَ بِحَقَّکَ عَلي مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِمْ وَبَرَکاتُکَ وَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَهُ عَلي نَفْسِکَ وَأَنَلْتَهُمْ بِهِ فَضْلَکَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ الدّاعِي إِلَيْکَ بِإِذْنِکَ وَسِراجِکَ السّاطِعِ بَيْنَ عِبادِکَ فِي أَرْضِکَ وَسَمآئِکَ وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ وَنُوراً اِسْتَضآءَ بِهِ المُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَنا بِجَزِيلِ ثَوابِکَ وَأَنْذَرَنا الأَلِيمَ مِنْ عَذابِکَ، أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ جآءَ بِالحَقِّ مِنْ عِنْدِ الحَقِّ وَصَدَّقَ المُرْسَلِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الَّذِينَ کَذَّبُوهُ ذائِقُوا العَذابِ الأَلِيمِ، أَسْأَلُکَ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ، يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ، يا سَيِّدِي يا سَيِّدِي يا سَيِّدِي، يا مَوْلايَ يا مَوْلايَ يا مَوْلايَ، أَسْأَلُکَ فِي هذِهِ الغَداةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ [وَآلِ مُحَمَّدٍ] وَأَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ أَوْفَرِ عِبادِکَ وَسآئِلِيکَ نَصِيباً وَأَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِفَکاکِ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ، وَأَسْأَلُکَ بِجَمِيعِ ما سَأَلْتُکَ وَما لَمْ أَسْأَلْکَ مِنْ عَظِيمِ جَلالِکَ ما لَوْ عَلِمْتُهُ لَسسَأَلْتُکَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَأَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِيآئِکَ وَأَصْفِيآئِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَبِهِ تُبِيدُ الظّالِمِينَ وَتُهْلِکُهُمْ، عَجِّلْ ذلِکَ يا رَبِّ العالَمِينَ وَاعْطِنِي سُؤْلِي يا ذَا الجَلالِ وَالإِکْرامِ فِي جَمِيعِ ما سَأَلْتُکَ لِعاجِلِ الدُّنْيا وَآجِلِ الآخِرَةِ، يا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ جَبْلِ الوَرِيدِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَأَقْلِبْنِي بِقَضآءِ حَوآئِجِي يا خالِقِي وَيا رازِقِي وَيا باعِثِي وَيا مُحْيِي عِظامِي وَهِيَ رَمِيمٌ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتَجِبْ لِي دُعآئِي يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ«؛ هيچ معبودِ حقّي جز تو نيست، دگرگون کننده دل‏ها و ديده‏هايي. هيچ خدايي جز تو نيست آفريننده خلق بي آن‏که نيازي در تو به آن‏ها باشد. هيچ خدايي جز تو نيست آغازگر آفرينش، از ملک تو چيزي کاسته نمي‏شود. هيچ معبود حقّي جز تو نيست برانگيزنده هر آن‏که در گورها است. هيچ معبود حقّي جز تو نيست تدبير کننده امور (هستي).هيچ معبود حقّي جز تو نيست جزا دهنده و درهم کوبنده ستمگران. هيچ معبود حقّي جز تو نيست روان کننده آب در سنگ سخت. هيچ معبود حقّي جز تو نيست جاري کننده آب در [ميان] گياهان. هيچ معبود حقّي جز تو نيست چگونگي دهنده مزه ميوه‏ها. هيچ معبود حقّي جز تو نيست آگاه به تعداد قطره‏ها و آنچه ابرها حمل مي‏کنند. هيچ معبود حقّي جز تو نيست آگاه به شماره آنچه بادها در هوا مي‏پراکنند. هيچ معبود حقّي جز تو نيست داناي به شماره آنچه در درياها از تر و خشک هست. هيچ معبود حقّي جز تو نيست شمارش کننده هر جنبنده‏اي که در تاريکي‏هاي درياها و در طبقات خاک هست. از تو مي‏خواهم به اسم تو که خودت را به آن ناميده‏اي يا در علم غيب خويش آن را به خود اختصاص داده‏اي. و تو را مي‏خوانم به هر اسمي که احدي از خلقت، تو را به آن ناميد، پيغمبر يا صِدّيق يا شهيدي يا کسي از فرشتگانت. و تو را مي‏خوانم به آن نامي که هر گاه به آن خوانده شوي، اجابت مي‏کني و چون به آن سؤال گردي، مي‏بخشي. و از تو مي‏خواهم به حقّ تو، بر محمد و اهل بيت او - که درودها و برکاتت بر آن‏ها باد - و به حقّ آن‏ها که بر خودت آن را واجب ساخته‏اي و به سبب آن ايشان را به فضل خويش نايل فرموده‏اي، اين‏که درود فرستي بر محمّد بنده‏ات و فرستاده‏ات دعوت کننده به فرمان تو به سوي تو، و چراغ درخشان تو در بين بندگانت در زمين و آسمانت، و او را رحمت براي عالميان و نوري براي روشنايي گرفتن مؤمنان قرار دادي. پس، به پاداش فراوانت ما را مژده داد و از عذاب دردناکت ما را ترسانيد، گواهي مي‏دهم که او حق را از طرف حق آورد و فرستادگانت را تصديق نمود، و شهادت مي‏دهم که آن‏هايي که او را تکذيب کردند، عذاب دردناک را خواهند چشيد. از تو مي‏خواهم اي اللَّه! اي اللَّه! اي اللَّه! اي پروردگار! اي پروردگار! اي پروردگار! اي آقاي من! اي آقاي من! اي آقاي من! اي مولاي من! اي مولاي من! اي مولاي من! در اين صبحگاه از تو مي‏خواهم که بر محمد و آل اوعليهم السلام درود فرستي و مرا از پُر قسمت‏ترين بندگان و درخواست کنندگانت قرار دهي، و بر من منّت نهي که گردنم را از آتش دوزخ برهاني، اي مهربان‏ترين مهربانان! و از تو مي‏خواهم به تمام آنچه از تو سؤال نمودم و آنچه از تو نپرسيدم از جلالتِ عظيم تو که اگر آن را مي‏دانستم به آن از تو درخواست مي‏کردم اين‏که بر محمد و خاندان او درود فرستي و فرج کسي را که به فرج او،دوستان و برگزيدگان از خلقت گشايش يابند، را اجازه فرمايي و به (دست) او ستمگران را نابود و هلاک گرداني. زودتر آن را برسان، اي پروردگار عالميان! و درخواستم را به من عطا کن، اي صاحب جلال و بزرگواري! آنچه را درخواست نمودم براي دنياي نزديک و آخرت پس از اين به من عنايت کن، اي آن‏که از رگ گردن به من نزديک‏تري! لغزشم را جبران کن و با برآورده شدن حاجاتم مرا [از درگاهت] بازگردان، اي آفريدگار من! اي روزي دهنده به من! اي برانگيزاننده من! اي آن‏که استخوان‏هاي پوسيده‏ام را زنده خواهي کرد! بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود بفرست و دعايم را به اجابت برسان، اي مهربان‏ترين مهربانان!. هنگامي که از دعا فراغت يافت سر برداشت، عرضه داشتم: فدايت گردم تو دعا مي‏کني براي فرجِ کسي که به فرج او برگزيدگان و اولياي خداوند گشايش يابند، آيا تو خود آن کس نيستي؟ فرمود: نه. آن شخص قائم آل محمدعليهم السلام است. گفتم: آيا براي خروج او نشانه‏اي هست؟ فرمود: آري. کسوف خورشيد هنگام برآمدنش دو سوم ساعت از روز گذشته، و خسوف ماه شب بيست و سوم، و فتنه‏اي که بر اهل مصر سايه بلا افکند، و قطع شدن رود نيل، به آنچه برايت بيان نمودم بسنده کن و شب و روزت را در انتظار مولايت باش، که خداوند هر روز در کاري است، و هيچ کاري از کار ديگر او را باز ندارد، او اللَّه پروردگار عالميان است، و نگهداري دوستانش به او مي‏باشد و آن‏ها نسبت به او بيمناکند. 9

منابع

بحارالانوار، 341:96.
الکافي، 162:4.
در هر زماني شيعيان نام امام عصر و نام پدرش را مي‏گفتند و در زمان ما بايد گفت: حجت بن الحسن - عليه وعلي آبائه السلام -. مترجم.
4.اصول کافي، 629:2.
5.سوره قدر، آيه 1.
6.إقبال الاعمال، 128.
7.إقبال الاعمال، 133.
8.اقبال الاعمال، 141.
9.اقبال الاعمال، 201 - 200. مکیال المکارم، ج 2، ص 65 (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)