مفهوم ولایت در تفسیر المیزان

مفهوم ولایت در تفسیر المیزان

سوره شوری آیه 55   
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
 ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند.

راغب در کتاب مفردات گفته است"ولاء"(به صداى بالاى واو) و همچنين"توالي"به اين معنا است که حاصل شود دو چيز يا بيشتر، از يک جنس و بدون اينکه چيزى از غير آن‏جنس حايل شود.اين معناى لغوى ولاء و توالى است، و گاهى اين لفظ به طور استعاره و مجازدر قربى استعمال مى شود که آن قرب از جهات زير حاصل مى گردد.

  • قربى که از جهت مکان حاصل ميشود و گفته ميشود: "جلست مما يليه - نشستيم نزديکش".
  • قرب از جهت نسبت.
  • قرب از جهت دوستى و گفته مى شود: "ولى فلان - دوست فلاني".
  • قرب حاصل از نصرت و گفته مى شود: "ولى فلانا - يارى کرد فلان را".
  • از جهت اعتقاد.
گفته مى شود: "فلان ولى فلان - هم عقيده و هم سوگند اوست".ودر معناى نصرت بطور حقيقت اطلاق مى شود و همچنين در معناى مباشرت در کار واختيار دارى در آن، و گفته مى شود: "فلان ولى لامر کذا - فلانى اختيار دار فلان کار است" وبعضى از اهل لغت گفته‏ اند: ولايت(به صداى پائين واو) و ولايت(به صداى بالاى آن) به يک‏ معنا است، مانند دلالت و دلالت که هر دو به يک معنا است، و حقيقت ولايت عبارتست از بعهده‏ گرفتن کار، و منصوب شدن بر آن و"ولي"و"مولي"هر دو استعمال مى شوند در اين معنا، البته‏هم در معناى اسم فاعل آن، يعنى موالى(به کسر لام)و هم در معناى اسم مفعول آن يعنى موالى(به فتح لام) و به مؤمن گفته مى شود ولى الله و ليکن ديده نشده که بگويند مؤمن مولاى خداست، ليکن هم گفته مى شود"الله ولى المؤمنين"و هم"الله مولا المؤمنين"و نيز راغب‏مى گويد: اگر عرب گفت: " ولي"اگر ديدى که خود بخود و بدون لفظ"عن"متعدى شد، بدانکه اقتضاى معناى ولايت را دارد و مقتضى است که آن معنا در نزديک‏ترين مواضعش‏حاصل شود، مثلا اگر ديديد کسى گفت: "وليت‏سمعى کذا"يا گفت"وليت عينى کذا"ياگفت"وليت وجهى کذا"بدانکه مراد اينست که گوش خود يا چشم خود يا روى خود رانزديک فلانى بردم، کما اينکه در قرآن هم بدون لفظ"عن"استعمال شده، مى فرمايد:"فلنولينک قبلة ترضيها"  و نيز مى فرمايد:

سوره بقره آیه 144
قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ 

ما توجه تو را بر آسمان (به انتظار وحی و تغییر قبله) بنگریم و البته روی تو را به قبله‌ای که به آن خشنود شوی گردانیم، پس روی کن به طرف مسجد الحرام و شما (مسلمین) نیز هر کجا باشید (در نماز) روی بدان جانب کنید. و گروه اهل کتاب به خوبی می‌دانند که این تغییر قبله به حق و راستی از جانب خداست (نه به دلخواه کس) و خدا از کردار آنها غافل نیست. 

و اگر ديدى که با"عن"چه در ظاهر و چه در تقدير متعدى شدبدانکه اقتضاى معناى اعراض و ترک نزديکى را دارد. (مفردات راغب ص 534 - 533.)

و ظاهرا نزديکى کذائى که ولايت ناميده مى شود اولين بار در نزديکى زمانى و مکانى اجسام به کار برده شده آنگاه به طور استعاره در نزديکى هاى معنوى استعمال شده است. پس‏ ظاهرا گفتار راغب در کتاب مفردات عکس حقيقت و غير صحيح بنظر مى رسد، زيرا بحث دراحوالات انسانهاى اولى اين را بدست مى دهد که نظر بشر نخست‏ به منظور محسوسات بوده و اشتغال به امر محسوسات در زندگى بشر مقدم بر تفکر در متصورات و معانى و انحاى اعتبارات وتصرف در آنها بوده است، بنا بر اين اگر ولايت را که قرب مخصوصى است در امور معنوى فرض‏کنيم لازمه ‏اش اينست که براى ولى قربى باشد که براى غير او نيست مگر بواسطه او، پس هرچه از شؤون زندگى مولى عليه که قابل اين هست که بديگرى واگذار شود تنها ولى مى تواند آنراعهده‏ دار شده و جاى او را بگيرد.مانند ولى ميت که او نيز همينطور است، يعنى همانطورى که ‏ميت قبل از مرگش مى توانست‏به ملاک مالکيت انواع تصرفات را در اموال خود بکند ولى اودر حال مرگ او مى تواند به ملاک وراثت آن تصرفات را بکند، و همچنين ولى صغير با ولايتى که دارد مى تواند در شؤون مالى صغير اعمال تدبير بکند و همچنين ولى نصرت که مى تواند درامور منصور از جهت تقويتش در دفاع تصرف کند و همچنين خداى تعالى که ولى بندگانش‏ است و امور دنيا و آخرت آنها را تدبير مى نمايد، و در اين کار جز او کسى ولايت ندارد، تنهااوست ولى مؤمنين در تدبير امر دينشان به اينکه وسائل هدايتشان را فراهم آورد و داعيان دينى بسوى آنان بفرستد و توفيق و يارى خود را شامل حالشان بکند، و پيغمبران هم ولى مؤمنينند.

مثلا رسول الله(ص) ولى مؤمنين است، چون داراى منصبى است ازطرف پروردگار، و آن اينست که در بين مؤمنين حکومت و له و عليه آنها قضاوت مى نمايد، وهمچنين است‏حکامى که آن جناب و يا جانشين او براى شهرها معلوم مى کنند زيرا آنها نيزداراى اين ولايت هستند که در بين مردم تا حدود اختياراتشان حکومت کنند، و خواننده خودقياس و حلف و طلاق وپسر عم و محبت و ولايت عهدى و همچنين بقيه معانى آنرا، و اما ولايتى که در آيه: "يولون‏الادبار" است‏ به معناى پشت کردن يعنى بجاى اينکه روى خود جانب دشمن کنند و سنگر وجبهه جنگ را اداره و تدبير نمايند، پشت‏خود بدان کرده پا به فرار مى گذارند و همچنين است"توليتم"يعنى اعراض کرديد و خود را به جهتى که مخالف جهت آنست قرار داديد يا روى خود را جهت مخالف آن برگردانيديد.

پس آنچه از معانى ولايت در موارد استعمالش به دست مى آيد اينست که ولايت‏ عبارتست از يک نحوه قربى که باعث و مجوز نوع خاصى از تصرف و مالکيت تدبير مى شود، وآيه شريفه مورد بحث، سياقى دارد که از آن استفاده مى شود ولايت نسبت‏ به خدا و رسول ومؤمنين به يک معنا است، چه به يک نسبت ولايت را به همه نسبت داده است و مؤيد اين ‏مطلب اين جمله از آيه بعدى است: "فان حزب الله هم الغالبون"براى اينکه اين جمله دلال ت‏و يا دست کم اشعار دارد بر اينکه مؤمنين و رسول خدا(ص) از جهت اينکه در تحت‏ولايت‏خدايند، حزب خدايند و چون چنين است پس سنخ ولايت هر دو يکى و از سنخ ولايت‏خود پروردگار است و خداوند متعال براى خود دو سنخ ولايت نشان داده، يکى ولايت تکوينى که آيات راجع به آن را ذيلا درج مى کنيم.دوم ولايت تشريعى که به آيات آن نيز اشاره‏مى نماييم، آنگاه در آيات ديگرى اين ولايت تشريعى را به رسول خود استناد مى دهد و در آيه‏مورد بحث همان را براى امير المؤمنين(ع)ثابت مى کند، پس در اينجا چهار جور ازآيات قرآنى هست:

آياتى که اشاره به ولايت تکوينى خداى متعال دارد، و اينکه خداى متعال هر گونه‏ تصرف در هر موجود و هر رقم تدبير و به هر طورى که خود بخواهد برايش ميسور و صحيح و روااست، مانند اين آيات:

آیه 9 سوره شوری(مشاهده آیه)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ۖ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
آری، مشرکان غیر خدا را یار و دوستدار خود برگرفتند و حال آنکه خدا منحصرا دوست و یاور بندگان است و اوست که مردگان را زنده می‌کند و اوست که بر هر چیز تواناست.

آیه 4 سوره سجده(مشاهده آیه)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ 
خدا آن کسی است که آسمانها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را در مقدار شش روز بیافرید، آن گاه بر عرش (فرمانروایی) قرار گرفت، شما را غیر او هیچ (در عالم) یار و یاور و شفیع و مددکاری نیست، آیا تذکر نمی‌یابید؟

آیه 101 سوره یوسف(مشاهده آیه)
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ ۚ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ 
«پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. اى پديدآورنده آسمانها و زمين، تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.»

آیه 44 سوره شوری(مشاهده آیه)
وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَىٰ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ
و هر كه را خدا بى‌راه گذارد، پس از او يار [و ياور]ى نخواهد داشت، و ستمگران را مى‌بينى كه چون عذاب را بنگرند مى‌گويند: «آيا راهى براى برگشتن [به دنيا] هست؟»

آیه 16 سوره ق(مشاهده آیه)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
و ما انسان را آفريده‌ايم و مى‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.

آیه 24 سوره انفال(مشاهده آیه)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
 اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‌بخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‌گردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.

آیه 11 سوره محمد(مشاهده آیه)
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ
چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‌اند، ولى كافران را سرپرست [و يارى‌] نيست.

آیه 4 سوره تحریم(مشاهده آیه)
إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا ۖ وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ 
اینک اگر هر دو زن به درگاه خدا توبه کنید (رواست که) البته دلهای شما (خلاف رضای پیغمبر) میل کرده است، و اگر با هم بر آزار او اتفاق کنید خدا یار و نگهبان اوست و جبریل امین و مردان صالح با ایمان (یعنی علی علیه السّلام به روایت عامّه و خاصّه) و فرشتگان حق یار و مددکار اویند.

آیه 47 سوره روم(مشاهده آیه)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا ۖ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ 
و در حقيقت، پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم، پس دلايل آشكار برايشان آوردند، و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم، و يارى‌كردن مؤمنان بر ما فرض است.

اما دسته دوم، يعنى آياتى که ولايت تشريع شريعت و هدايت و ارشاد توفيق و امثال‏ اينها را براى خداى متعال ثابت مى کند، آنها نيز از اين قرارند:     

سوره بقره آیه 257(مشاهده آیه)
 اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکنند، این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.

آیه 19 سوره جاثیة(مشاهده آیه)
 إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۖ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ
آن مردم هیچ تو را در برابر (عذاب) خدا به کار نیایند، و ستمکاران عالم به نفع خود در ظلم و ستم دوستدار و مددکار یکدیگرند و خدا دوستدار و مددکار متقیان است.

آیه 36 سوره احزاب(مشاهده آیه)
  وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا
و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است (پیغمبر زینب دختر عمه‌اش را به زید، غلام آزاد کرده خود تزویج کرد و زینب گفت: من از اشراف قریشم غلامی را به شوهری نپذیرم. این آیه نازل شد و پذیرفت).

 پس نتيجه اين دودسته آيات اين شد که دو سنخ ولايت‏براى خداى متعال هست‏ يکى ولايت تکوينى و يکى تشريعى و به عبارت ديگر يکى ولايت‏ حقيقى و يکى ولايت اعتبارى.

 اما آيات دسته سوم، يعنى آياتى که ولايت تشريعى را که در آيات قبل براى خداوندثابت مى کرد در آنها همان را براى رسول خدا ثابت مى کند و قيام به تشريع و دعوت به دين وتربيت امت و حکومت‏بين آنان و قضاوت در آنان را از شؤون و مناصب رسالت وى مى داند، آنها نيز از اينقرارند:


آیه 6 سوره احزاب(مشاهده آیه)
النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا 
پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند، و خويشاوندان [طبق‌] كتاب خدا، بعضى [نسبت‌] به بعضى اولويت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن‌] خود [وصيت يا ]احسانى كنيد، و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است.

آیه 105 سوره نساء(مشاهده آیه)
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ ۚ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا 
ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم، تا ميان مردم به [موجب‌] آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى، و زنهار جانبدار خيانتكاران مباش.   

آیه 52 سوره شوری(مشاهده آیه)
وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ 
وهمين گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمى‌دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است؟] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى‌نماييم، و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‌كنى.

آیه 2 سوره جمعه(مشاهده آیه)
 هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
اوست خدایی که میان عرب امّی (یعنی قومی که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت که بر آنان آیات وحی خدا تلاوت می‌کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک می‌سازد و شریعت و احکام کتاب سماوی و حکمت الهی می‌آموزد و همانا پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی آشکار بودند.

آیه 44 سوره نحل(مشاهده آیه)
 بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ ۗ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
(ما هر رسولی را) با معجزات و کتب و آیات وحی فرستادیم و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده بیان کنی و برای آنکه عقل و فکرت کار بندند.

آیه 59 سوره نساء(مشاهده آیه)
 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا
ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع کشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و خوش‌عاقبت‌تر خواهد بود.

آیه 36 سوره احزاب(مشاهده آیه)
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا
و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است (پیغمبر زینب دختر عمه‌اش را به زید، غلام آزاد کرده خود تزویج کرد و زینب گفت: من از اشراف قریشم غلامی را به شوهری نپذیرم. این آیه نازل شد و پذیرفت).

آیه 49 سوره مائده(مشاهده آیه)
 وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ
و (تو ای پیغمبر) به آنچه خدا فرستاده میان آنان حکم کن و پیرو خواهش‌های ایشان مباش، و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند و در بعض احکام که خدا به تو فرستاده تقاضای تغییر کنند. پس اگر از حکم خدا روی گردانیدند (باک مدار) بدان که خدا می‌خواهد آنها را به عقوبت بعض گناهانشان گرفتار سازد، و همانا بسیاری از مردم فاسق و بدکارند.
و اما ولايت‏ به معناى نصرت که براى خداوند است‏ سابقا گفتيم معنا ندارد که‏ رسول الله داراى آن باشد و از همين جهت در آيات قرآنى هم براى آن جناب ولايت ‏به اين معناثابت نشده است.بارى جامع و فشرده اين آيات اينست که رسول خدا (ص) نيز داراى چنين ولايتى هست که امت را بسوى خداى تعالى سوق دهد و در بين آنها حکومت وفصل خصومت کند و در تمامى شؤون آنها دخالت نمايد و همينطور که بر مردم اطاعت‏ خداى تعالى واجب کرده است اطاعت او نيز بدون قيد و شرط واجب است. پس برگشت ولايت آن‏ حضرت بسوى ولايت تشريعى خداوند عالم است، به اين معنا که چون اطاعت‏ خداوند در امورتشريعى واجب است و اطاعت رسول خدا(ص)هم اطاعت ‏خداست پس‏رسول خدا مقدم و پيشواى آنان و در نتيجه ولايت او هم همان ولايت‏ خداوند خواهد بود.کمااينکه بعضى از آيات گذشته مانند آيه"اطيعوا الله و اطيعوا الرسول"و آيه"و ما کان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضى الله و رسوله..."و آياتى ديگر به اين معنا تصريح مى کردند.

و اما قسم چهارم يعنى آياتى که همين ولايتى را که دسته سوم براى رسول خدا ثابت‏مى نمود براى امير المؤمنين، على بن ابيطالب(ع)ثابت مى کند و آنان آيات يکى همين‏ آيه مورد بحث ما است که بعد از اثبات ولايت تشريع براى خدا و رسول با واو عاطفه عنوان"الذين آمنوا"را که جز بر امير المؤمنين منطبق نيست‏به آن دو عطف نموده و به يک سياق‏اين سخن ولايت را که گفتيم در هر سه مورد ولايت واحده‏اى است‏براى پروردگار متعال، البته‏بطور اصالت و براى رسول خدا و امير المؤمنين(ع)بطور تبعيت و به اذن خدا ثابت‏ مى کند.
 
و اگر معناى ولايت در اين يک آيه نسبت‏ به خداوند غير از معناى آن نسبت‏به"الذين‏ آمنوا"بود صرف نظر از اينکه اين يک نحوه غلط اندازى و باعث اشتباه بود علاوه بر اين، جاداشت کلمه ولايت را نسبت‏به"الذين"تکرار کند، تا ولايت‏ خدا به معناى خود و آن ديگرى هم به معناى خود استعمال شده باشد و اشتباهى در بين نيايد.کما اينکه نظير اين مطلب در اين‏آيه رعايت‏شده است:

آیه 61 سوره توبه(مشاهده آیه)
 وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 
 و بعضی (از منافقان) هستند که دائم پیغمبر را می‌آزارند و (چون عذر دروغ آنها به حلم خود می‌پذیرد) می‌گویند: او شخص ساده و زودباوری است. بگو زودباوری او لطفی به نفع شماست، که به خدا ایمان آورده و به مؤمنان هم اطمینان دارد و برای مؤمنان (حقیقی) شما وجودش رحمت است، و برای آنها که رسول را آزار دهند عذابی دردناک مهیّاست.

همان طورى که‏ مى بينيد لفظ"يؤمن"را تکرار کرده براى اينکه هر کدام معناى بخصوصى داشت و نيز نظير اين‏مطلب در آيه"اطيعوا الله و اطيعوا الرسول"در جزء سابق گذشت.علاوه بر اين، خود لفظ"وليکم"با اينکه مفرد است‏به مؤمنين نسبت داده شده، و اگر مقصود از آن غير از ولايت‏ منسوب به خدا و رسول بود بايد در اين باره"الذين آمنوا"مى فرمود، و مفسرين هم به همين‏جور آيه را توجيه کرده‏اند، يعنى ولايت را به يک معنا گرفته و گفته‏اند در خداى تعالى بطوراصل و در غير او به تبع مى باشد.
پس از آنچه تاکنون گفته شد بدست آمد که حصرى که از کلمه"انما"استفاده‏مى شود حصر افراد است، کانه مخاطبين خيال مى کرده‏اند اين ولايت عام و شامل همه است، چه آنان که در آيه اسم برده شده‏اند و چه غير آنان، چون چنين مظنه‏اى در بين بوده، آيه ولايت‏ را منحصر کرده براى نام بردگان.ممکن هم هست‏به يک وجه ديگر اين حصر را قصر قلب دانست.     

منبع:

ترجمه تفسير الميزان جلد ششم ، سيد محمد حسين طباطبايى،