آثار معرفت امام زمان عليه السلام (صحت معرفت)

آثار معرفت امام زمان عليه السلام (صحت معرفت)


صحت معرفت:
اولین ویژگی معرفتی که می تواند انسان را در زمان غیبت از انحراف و بی دینی نجات بخشد صحت و درستی آن است . این ظرط برای هر معرفتی لازم است چه معرفت خدا ، چه معرفت رسول خدا و چه معرفت امام . و به طور کلی همه معرفت های دینی باید صحیح و مطابق آنچه خدا خواسته است باشد . اما ملاک صحت معرفت چیست ؟

پاسخ این سوال با توجه به تعریفی که اهل بیت (علیهم السلام)  از معرفت ارائه داده اند معلوم می شود . امام باقر (علیهم السلام)  خطاب به فرزندش امام صادق (علیهم السلام)  می فرمایند :

«یا بنی ، اعرف منازل الشیعه علی قدر روایتهم و معرفتهم . فان المعرفه هی الداریه للروایه . و بالدرایات للروایات یعلو المومن الی اقصی درجات الایمان . انی نظرت فی کتاب لعلی علی السلام فوجدت فی الکتاب ان قیمه کل امری و قدره معرفه» . 1

ای پسرم درجات و مراتب شیعیان را از اندازه روایت و میزان معرفت آنها بشناس . چرا که معرفت همان فهم و شناخت روایات است . و از طریق همین فهم ها نسبت به روایات است که مومن تا بالاترین درجه ایمان بالا می رود . من در نوشته ای از علی (علیهم السلام)  نظر کردم و در آن چنین دیدم که ارزش و منزلت هر کس به اندازه معرفت اوست .

همه مطلب در این عبارات بیان شده است . معرفت از نظر پیشوایان ما چیزی جز فهم احادیث نیست و این خود میزانی است برای تشخیص معرفت صحیح به طوری که در هر بابی ، احادیث مربوط به آن ، معیار صحت معرفت در آن باب است .

این امر اهمیت رجوع به احادیث را در همه ابواب معارف روشن می کند و همین ، معیار درجه ایمان شخصی می باشد . هر کس به اندازه فهم عمیق خود در احادیث ائمه (علیهم السلام) از کمال ایمان بهره مند می شود .

پس اگر کسی در معارف دینی کاری به روایات نداشته باشد و معرفت خود را از منابع غیر حدیثی بگیرد نباید انتظار صحت معرفت خود را داشته باشد .

سر مطلب و اینکه چرا معیار صحت معرفت ، منطبق بودن آن با احادیث است در این نهفته است که اصولا هیچ علمی جز از ناحیه اهل بیت (علیهم السلام) به دست نمی آید .

امام صادق (علیهم السلام)  در این مورد می فرمایند :

«لیس العلم بالتعلم . انما هو نور یقع فی قلبه من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه » 2

علم به درس خواندن حاصل نمی شود . علم چیزی نیست مگر نوری که در قلب آن که خدا هدایتش را بخواهد پدید می آید .

گاهی تحت این عنوان که انسان باید همه سخنان را بشنود و آن گاه از میان آنها بهترینش را برگزیند ، همه افکار و اندیشه ها در کنار هم گذاشته می شوند و همگی به یک چشم نگاه می شوند . مکرر مشاهده می شود که بسیاری می خواهند از طریق و با فهم و تشخیص خود ، تکلیف احادیث معصومین (علیهم السلام) را هم معلوم کنند و هیچ فرقی بین افکار بشری و الهی در اصل نگرش خود قائل نمی شوند . آن گاه سخن خود را به آیه قرآن هم مستند می کنند ، که می فرماید :

« فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدا هم الله و اولئک هم اولوا الالباب » 3

پس بشارت ده بندگان مرا که سخن را می شنوند ، سپس به بهترین صورتش از آن پیروی می کنند . آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده وآنها همان صاحبان عقل سلیم هستند .

اینها آیه را چنین معنا می کنند که باید هر سخنی را شنید و آنگاه از میان آنها بهترین را برگزید . بعد هم اضافه می کند که خدا چنین کسانی را هدایت کرده و صاحب عقل خوانده است .

اینها چون به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه نکرده اند در فهم معانی صحیح همین آیه هم به خطا رفته و تفسیر به رای کرده اند .

باید بدانیم که ( القول ) در این آیه قول خاصی است که همان قول حق وسخن صحیح است . الف و لام آن الف و لام عهد است و آیه خاص کسانی است وقتی احادیث را می شنوند تسلیم آن می گردند و بدون دخل و تصرف به آن ملتزم می شوند . پس  یتیعون احسنه معنایش این نیست از میان اقوال مختلف بهترین آن را انتخاب می کنند ، بلکه منظور پیروی از حدیث به بهترین شکل آن یا بهترین شکل پیروی از آن است . وبهترین شکل حدیث یا پیروی از آن ، نقل و عمل به حدیث به صورت دست نخورده است و چنین کسانی را خدا هدایت کرده است . در آیه شریفه صحبت از هدایت در آینده نیست ، بلکه اینها هدایت شده هستند که چنین عمل می کنند و می دانند که باید نسبت به احادیث اهل بیت (علیهم السلام) چه برخوردی داشته باشند . اینها همان صاحبان خرد هستند که به ضعف علمی و عقلی خود پی برده اند و به همین دلیل می دانند که باید کاستی های خود را با رجوع به اهل بیت (علیهم السلام) جبران کنند ، بنابراین تسلیم آنها هستند و به خود اجازه دخل و تصرف در احادیث را نمی دهند . نتیجه اینکه هر سخنی را نباید شنید و هر فکر را نباید دنبال کرد و به هر مکتبی نباید روی خوش نشان داد . افکار واندیشه های مختلف ، سلامت روح و قلب انسان را  به خطر می اندازد .

سلامت روح و قلب انسان به مراتب بیش از سلامت جسمش ارزش دارد . و هر قدر نسبت به حفظ سلامت بدنش حساسیت دارد ، باید بیش از آن را در مورد روحش داشته باشد . طبیبان روح و فکر آدمی ائمه (علیهم السلام) هستند و کسانی که همه اعتقادات خود را از آنها کسب کرده اند ، صلاحیت دارند که انسان به آنان رجوع کند و از آنها راهنمایی بخواهد .
 پی نوشت:
1.بحارالانوار(جلد 2)
2.بحار الانوار (جلد 1 )
3.سوره زمر ( ایه 18 ) 
منبع اصلی: 
مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیه السلام