معنای امامت

معنای امامت

امامت و رهبری نه تنها به عنوان یک ضرورت و واقعیت عینی در تاریخ بشر مطرح بوده است، بلکه فیلسوفان و متفکران نیز از دیر زمان به آن توجه کرده و درباره گونه ها، ویژگی ها، شیوه ها و آسیب های آن سخن گفته اند. تاریخ فلسفه سیاسی بهترین گواه بر این مدعاست.
اگر از منظر دین ـ به ویژه دین وحیانی ـ به مساله امامت بنگریم، تاریخ امامت و رهبری را با تاریخ بشر برابر می یابیم، زیرا پیامبری نخستین جلوه امامت و رهبری دینی در حیات بشری است که تاریخ آن همزاد با تاریخ بشر است. در نخستین دوره که زندگی بشر روند ساده ای را می پیمود پیامبران الهی با بهره گیری از عقل صائب و الهام های قدسی در موارد لازم، جامعه بشری را رهبری می کردند، و پس از آن که زندگی بشر پیچیده تر شد این مهم براساس کتاب و شریعت آسمانی معین انجام گرفت.
امامت معنای خاصی نیز دارد و آن عبارت است از رهبری جامعه بشری به عنوان جانشینی پیامبر الهی. از روایات به دست می آید که همه پیامبران، جانشینانی داشتند که پس از آنان رهبری امت آن پیامبر را برعهده می گرفتند. براساس این روایات، علی بن ابی طالب(علیه السلام)وصی و جانشین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است. و همان گونه که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم انبیا است، علی(علیه السلام) نیز خاتم اوصیا است. مقصود این است که پس از او فردی که وصی پیامبر دیگری غیر از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، وجود نخواهد داشت، و این مطلب با این که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از علی(علیه السلام) اوصیای دیگری نیز داشت، منافات ندارد.
بر اساس مطالب کتاب، امامت امت اسلامی به عنوان وصایت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را می توان معنای اخص امامت نامید. متکلمان اسلامی آن را به رهبری عمومی مردم در امور دنیوی و دینی به عنوان جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعریف کرده اند. مذهب اسلامی، به جز گروه هایی اندک شمار که دیری هم نپاییده اند، امامت به معنای یاد شده را از واجبات اسلامی دانسته اند. اگرچه در عقلی یا نقلی بودن آن اختلاف نظر دارند. این مطلب که امامت از واجبات و اصول اعتقادی است یا از واجبات فرعی و فقهی نیز مورد اختلاف است. شیعه طرفدار دیدگاه اول، و اهل سنت طرفدار دیدگاه دوم است.
جایگاه امامت در قرآن کریم و احادیث اسلامی، بررسی تعریف های امامت، نقل و بررسی اقوال درباره وجوب امامت و دلایل آن، تحقیق درباره فلسفه امامت از نگاه عقل و وحی، پژوهش درباره مهم ترین صفات و بایستگی های امام مانند: علم، عدالت، افضلیت و عصمت و ارزیابی و نقد دیدگاه های مختلف درباره تعیین امام ـ به ویژه دو دیدگاه نص و بیعت ـ مباحث مهم و محوری کتاب حاضر به شمار می رود.
مسائل یادشده برجسته ترین مسائل عمومی امامت است. این مسائل را می توان به قرینه مسائل عمومی نبوت که نبوت عامه نامیده می شود، «امامت عامه» نامید. بحث درباره مصادیق امامت، یعنی تعیین امام پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان پس از امام نخست، تعداد آنان و آخرین امام، مباحث مربوط به مصداق شناسی امامت است که می توان آن را «امامت خاصه» نامید.

واژه شناسی و تعریف امامت

متکلمان در تعریف «امامت» به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه «امامت» را تعریف نکرده اند؛ گویی بر این تصور بوده اند که همه مذاهب اسلامی، از «امامت» تصویر روشنی دارند که مورد قبول همگان است. از این رو، «امامت» را بی نیاز از تعریف دانسته اند؛ مثل سیدمرتضی در کتاب های «الشافی» و «الذخیره»، و شیخ طوسی در کتاب «الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد» و عبدالجبار معتزلی در کتاب «المغنی» و قاضی ابوبکر باقلانی در کتاب «التمهید» و امام الحرمین جوینی در کتاب «الارشاد» و عبدالقاهر بغدادی در کتاب «اصول الدین».
گروهی دیگر، پیش از بحث درباره وجوب امامت، صفات و مصادیق امام، امامت را تعریف کرده اند. تعریف هایی که متکلمان برای «امامت» ارائه کرده اند دوگونه است:
الف) تعریف های عام؛تعریف های عام به گونه ای است که نبی و نبوت را نیز شامل می شود،
ب) تعریف های خاص.  ولی تعریف های خاص فقط جانشینان پیامبر(ص) را شامل می شود.

تعریف لغوی امامت

لغت شناسان عرب، معمولا واژه امام را تعریف کرده و به بیان مصادیق و کاربردهای آن پرداخته اند و در مواردی نیز واژه امامت را تعریف کرده اند. رهبری عمومی (الریاسةالعامة) و رهبری مسلمانان (ریاسة المسلمین) دو معنایی است که برخی از لغت شناسان برای واژه امامت بیان کرده اند.
«امام» از نظر لغت شناسان عرب، عبارت از هرکسی یا هرچیزی است که در کارها به او اقتدا می شود. جمع «امام»، ائمه است که در اصل «ااممه» بر وزن «امثله» بوده است. کسره میم به همزه منتقل و دو میمی در یک دیگر ادغام شده است. برخی نیز همزه دوم را به حرف یاء تبدیل کرده و آن را «ایمه» خوانده اند که مورد نقد برخی از عالمان نحو قرار گرفته است.
در کتاب های لغت برای «امام» مصادیق و کاربردهای ذیل بیان شده است.
1. قرآن کریم که مسلمانان در زندگی خود به آن اقتدا می کنند (القرآن، امام المسلمین)؛
2. پیامبر گرامی اسلام(ص) که پیشوای امت و نیز امام امامان است (رسول الله"ص" امام امته و امام الائمة)؛
3. جانشین پیامبر(ص) که پیشوای امت است (والخلیفة، امام الرعیة)؛
4. امام در نماز جماعت (امام الصلاة)؛
5. فرمانده سپاه (قائد الجند)؛
6. راهنمای مسافران (الدلیل للمسافرین)؛
7. ساربان و راهنمای شتران (الحادی للابل)؛
8. چوب یا ریسمانی که در بنایی به کار می رود. (خشبة او خیط یسوی بهما البناء)؛
9. راه عریض و نمایان (الطریق الواسع الواضح)؛
10. آن چه کودک، هرروز در مدرسه می آموزد (ما یتعلمه الصبّی کل یوم فی المدرسة)؛
11. فرد یا چیزی که به آن مثال زده می شود (ما امتثل علیه المثال)؛
12. دانشمندی که از او پیروی می شود (العالم المقتدی به). 

منبع:

امامت در بینش اسلامی نویسنده : علی ربانی گلپایگانی