آیات مهدوی :  آیه 159 سوره اعراف

آیات مهدوی : آیه 159 سوره اعراف


آیه 159 سوره اعراف مشاهده آیه

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی مردم از گِرد تو متفرق می‌شدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد.

نام تفسیر شرح تفسیر
أطيب البيان في تفسير القرآن وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ اخبار در تعيين اينها مختلف است عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود (هم اهل الاسلام) مفضل از آن حضرت روايت كرده كه آنها بيست و پنج نفر هستند كه جزو اصحاب قائم [عج‏] هستند كه از ظهر كوفه و در نسخه ديگر از ظهر كعبه خارج ميشوند. مجمع از حضرت باقر [ع‏] روايت كرده كه آنها جماعتى بودند كه از بنى اسرائيل كناره گرفتند و رفتند ما وراء چين كه بين آنها و چين بيابانى است رمل زار، برهان از ابى صحبان بكرى از أمير المؤمنين [ع‏] روايت كرده كه فرمود قوم موسى هفتاد و يك فرقه شدند كلّ آنها در آتش هستند مگر يك فرقه ناجيه و تمسك باين آيه فرموده تحقيق كلام اينكه در هر عصر و زمانى حتى در دوره جاهليت يك دسته اهل حق بودند و لو در اقليت باشند و مستور باشند و حجت ميان آنها بوده كه زمين خالى از حجت نباشد و بواسطه آنها بركات نازل ميشده و نيامده زمانى كه تمام اهل زمين بر باطل باشند كه اگر چنين ميشد بكلى هلاك ميشدند و البته در قوم موسى چه در زمان خود موسى و چه بعد از آن تا زمان حضرت عيسى [ع‏] انبيايى و اوصيايى و علمايى و عبادى و زهّادى و صلحائى بودند كه اينها بحق و صواب هدايت ميكردند وَ بِهِ يَعْدِلُونَ كه بحق و عدالت رفتار و كردار و گفتار آنها بوده و باين بيان ممكن است جمع بين اخبار و مانعى ندارد كه از انبياء سلف و امتهاى آنها در ركاب حضرت بقية اللَّه حاضر شوند و از اصحاب آن سرور باشند چنانچه در اخبار بسيار ذكر شده.
تفسیر اثنی عشری بعد باز عود كلام به قصه بنى اسرائيل فرمايد: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏: و از قوم موسى عليه السّلام، أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ: جماعتى هستند كه هدايت مى‏نمايند خلق را به كلمه حق. يا در حالتى كه محقند، وَ بِهِ يَعْدِلُونَ: و به حق و راستى عدول مى‏كنند در حكم ميان خلق. مراد به اين امت جماعتى‏اند از اهل زمان موسى كه ثابت و راسخ بودند بر ايمان و قائم به حق، چنانچه عياشى- از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده. «1» قول دوم- در مجمع روايت از حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: اين قوم در وراء زمين چين باشند، و ميان آنها و اهل چين وادى است از ريگ، تا شريعت پيغمبر به ايشان رسيد. هيچ تغيير و تبديلى نيافت. «2» و هيچكدام را مالى نزد صاحب خود نيست به جهت غناى آنها از اقتراض، در شب بر آنها باران نازل، و هر روز آفتاب بر اراضى و بساتين ايشان بتابد، و زراعت آنها بر وجهى نمو و محصول دهد كه در هيچ بقعه‏اى از دنيا چنان نباشد. در منهج- از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: شب معراج بر آنها گذر و با من سخن گفتند، و من نيز با ايشان تكلم نمودم. جبرئيل گفت: مى‏دانيد با كه تكلم كنيد؟ گفتند: نه. فرمود: پيغمبر آخر الزمان نبى امى است. ايشان به من ايمان آوردند، و گفتند: موسى ما را وصيت نموده هر كه از شما حضرت احمد را دريابد سلام مرا برساند. من گفتم: سلام من بر موسى باد، پس ده سوره از قرآن بر آنها قرائت، و نماز و روزه و نماز جمعه امر و از سيئه منع نمودم و تكليفى ديگر بر آنها نيست. از ابن عباس نقل است كه با عيسى خروج كنند. و به روايت اصحاب ما با قائم آل محمد عجل اللّه فرجه خروج نمايند. پی نوشت: 1) تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 31، حديث 89. 2) تفسير مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 489
تفسیر جامع عياشى در تفسير آيه وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود موقعى كه قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از طرف مكه بسوى كوفه خروج كند عده‏اى بآنحضرت ملحق ميشوند كه بيست و پنج نفر از آنها از قوم موسى بوده و اصحاب كهف و يوشع وصى موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى و ابو دجانه انصارى و مالك اشتر نيز با آنحضرت ميباشند. و در كافى در آيه وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً و اوحينا الى موسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود همينكه حضرت حجة عليه السّلام از مكه قيام نموده و بجانب كوفه حركت فرمايد منادى در ميان اصحابش ندا ميكند كه كسى طعام و آب همراه بر ندارد و سنگ حضرت موسى همراه آن حضرت بوده و بوسيله شترى حمل ميشود بهر منزلى كه ميرسند و فرمود آيند از آن سنگ چشمه آبى جارى شود كه هر تشنه از آن بنوشد رفع عطش او شود و چنانچه گرسنه از آن آب ميل نمايد سير گردد و تا ورود به نجف اشرف آن سنگ زاد راه آنها باشد.
تفسیر شریف لاهیجیوَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ و از قوم موسى جمعى هستند كه ايشان راه مينمايند و ميخوانند خلق را بحق وَ بِهِ يَعْدِلُونَ و بحق و راستى عدل ميكنند در ميان خلق. ميان اهل تفسير خلافست كه اين قوم در زمان موسى بوده‏اند يا بعد از او؟ بعضى را معتقد اينست كه مراد باين امت جماعتى‏اند از اهل زمان موسى و محمد بن مسعود عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه اين قوم جمعى‏اند از اهل اسلام و أيضا روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از رأس جالوت پرسيد كه قوم موسى بعد از او چند فرقه شدند؟ او در جواب گفت كه: قوم موسى بعد از او همين يك فرقه بودند حضرت فرمود: «كذبت و الذى لا اله غيره، لقد افترقت على احدى و سبعين فرقة كلها فى النار الا واحدة فان اللَّه يقول: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» يعنى دروغ گفتى اى رأس جالوت قسم بخدايى كه جز او معبودى نيست كه هر آينه قوم موسى بعد از او به هفتاد و يك فرقه شدند و همه ايشان در آتش دوزخ ميسوزند مگر يك فرقه كه حق تعالى در شأن ايشان فرموده كه: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» و مفضل بن عمر از حضرت صادق آل محمد صلوات اللَّه عليه و آله روايت كرده كه هر گاه آل محمد ظهور كند بيرون ميآيند از ظهر كعبه بيست و هفت كس، پانزده كس از قوم موسى كه حكم بحق ميكنند و بحق عدل ميورزند، و هفت كس از اصحاب كهف، و يوشع وصى موسى، و مؤمن آل فرعون، و سلمان فارسى، و ابو دجانه انصارى و مالك اشتر، و لهذا صاحب مجمع البيان گفته كه: «روى اصحابنا انهم يخرجون مع قائم آل محمد عليهم السلام» و از حضرت امام محمد باقر عليه الصلاة و السلام روايت كرده كه اين قوم در وراى چين ميباشند و ميان ايشان و شهر چين وادى است از ريك روان در تفاسير عامة نيز اينمعنى مذكور است قاضى ناصر الدين بيضاوى گفته: «قيل: هم قوم وراء الصين رآهم رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلم ليلة المعراج فآمنوا به» و مرويست كه ذو القرنين ايشان را ديده بود و بايشان گفت كه: اگر من مأمور ميبودم كه در جايى قرار گيرم هر آينه چنان ميخواستم كه در ميان شما باشم.