شواهد تاریخی امامت در خردسالی
روايتهاي فراوان و شواهد تاريخي، گوياي آن است که پيش از حضرت مهدي دو امام (امام جواد و امام هادي ) نيز پيش از سن بلوغ جسماني به امامت رسيدند. اين، خود ايجاد آمادگي براي پذيرش امامت حضرت مهدي، در كودكي بود.
نخستين امام خردسال
در ميان امامان دوازده گانه، نخستين پيشوايي كه در سن كودكي به امامت رسيد، حضرت جواد الائمه بود.
حضرت امام محمد تقي نهمين پيشواي شيعيان و يگانه فرزند حضرت رضا، در روز دهم رجب سال 195ق در مدينه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگي به مقام امامت رسيد.1
از آنجا كه اين مسأله در دوران امامت بيسابقه بود، در ابتدا برخي بدان اعتراض کردند؛ ولي رفته رفته با هدايتهاي قبلي امام رضا و کرامتهايي از خود آن حضرت، دل شيعيان آرام گرفت.
معمّربن خلاّد گويد: از امام رضا شنيدم مطلبي دربارة امر امامت بيان كرد و سپس فرمود:
مَا حَاجَتُكُمْ إِلَي ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ؛
چه احتياجي به اين موضوع داريد؟ اين ابوجعفر است كه او را به جاي خود نشانيده و قائم مقام خود ساختهام و فرمود: ما خانداني هستيم كه خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث ميبرند.2
اين روايت بيانگر آن است كه مقام امامت، به كمي و يا زيادي سن ربطي ندارد.
ابوبصير گويد: خدمت امام صادق رسيدم، در حالي که کودک نابالغي عصاکش من بود. حضرت به من فرمود:
كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ؛
چگونه خواهيد بود زماني که حجت بر شما هم سال اين کودک باشد؟3يا فرمود: همسال اين کودک بر شما ولايت داشته باشد.4
صفوان بن يحيي گويد: «به امام رضا عرض كردم: پيش از آنكه خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشينتان از شما ميپرسيديم و شما ميفرموديد؛ خدا به من پسري عنايت ميكند. اكنون او را به شما عنايت كرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خداي ناخواسته براي شما پيش آمدي كند، به كه بگرويم؟ حضرت با دست اشاره به ابيجعفر فرمود كه در برابرش ايستاده بود، عرض كردم: قربانت گردم، اين پسر سه ساله است: فرمود:
وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَي بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ؛
چه مانعي دارد عيسي سه ساله]کمتر[ بود كه به حجّت قيام كرد.5
اگر چه برخي در برابر اين اراده از خود واکنشهاي نامناسبي نشان دادند، امّا کم نبودند انسانهاي وارستهاي كه در برابر اين خواست الهي، در کمال تواضع سر فروتني و پذيرش فرود آورده، با خشنودي کامل آن را پذيرفتند.
از جملة ايشان علي بن جعفر بن محمد "عموي امام رضا"بود که در برابر امام جواد در نهايت فروتني بر پيروي از ايشان تأکيد مينمود6
از اينجا بود که پيروان خالص اهل بيت با اين باورمندي ـ كه مقام امامت امري فراتر از محاسبات ظاهري است ـ در امامت امام هادي، با اطمينان بيشتري آن را پذيرفتند. چرا که ايشان نيز در سنّ هشتسالگي به امامت رسيد.7
از آنجايي که شرايط حاکم بر امامت حضرت مهدي اين روند را به گونهاي ديگر رقم زد، ترديدهاي شكنندهاي را در ذهن شيعه پديد آورده، كار امام حسن عسكري را مشكل ساخت. آن حضرت نه فقط در سن و سالي كمتر از ديگر امامان به امامت رسيد، بلکه به خاطر مصالحي ولادتش نيز پنهاني بود. و تا زمان امامت، جز اندکي، جمال دل آراي او را نديده بودند.
البته حافظة شيعههاي راستين، آموزههاي پيشوايان معصوم پيشين را که با اقداماتي مناسب، براي اين امر زمينه سازي کرده بودند8، هرگز فراموش نکرده بود.
اين زمينه سازي هر چه به زمان ولادت حضرت مهدي نزديکتر ميشود، شتاب بيشتري به خود ميگرفت، به گونهاي که امام عسکري هرگاه موقعيت را مناسب مييافت فرزند خود را معرفي و به جانشيني وي تصريح مينمود.
کودکان نابغه، انسانهايي استثنايي
افزون بر پيامبران و پيشوايان معصوم که به تأييد الهي داراي ويژگيهاي خاصي هستند، بين انسانهاي معمولي نيز کساني يافت ميشوند که داراي نبوغ خاصي هستند که آنها را از ديگران متمايز ميکند.
يکي از پژوهشگران معاصر پس از بيان آيات و روايات، از کودکان نابغه به عنوان مؤيد رخداد فوق ياد کرده، افرادي چون ابو علي سينا، فاضل هندي، توماس يونگ، را فقط نمونهاي از اينگونه انسانها دانسته است.9
برآيند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتي الهي است كه خداي متعال به بندگان برگزيده و شايستة خود بخشيده است و در اين بخشش سن و سال، دخالتي ندارد؛ از اين رو امر پيشوايي در كودكي، نه فقط امري بعيد نيست كه در طول تاريخ ميان پيامبران الهي، سابقهاي ديرينه دارد. و كساني كه جهت خردهگيري بر پيروان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت اين مطلب را دستاويز خود قرار دادهاند، در بيان پيامبريِ برخي پيامبران و نبوغ برخي بزرگان دين و دانش هيچ ترديدي به خود راه ندادهاند.
نويسنده:خدامراد سلیمیان
1.شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص273.
2.شيخ کليني، كافی، ج 1، ص 320، ح 2.
3.به نظر میرسد مقصود آن حضرت، امام جواد بوده است. اگر چه میتواند اشاره به امامت حضرت مهدی نيز باشد.
4.شيخ کليني، کافی, ج1, (حالات الأئمة فی السن, ح4).
5.همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علي ابي جعفرالثانى).
6.شيخ کليني، كافی، ج 2، ص 322، ح 12.
7.ر.ک: شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص 297.
8.نعماني، الغيبة، ص322, ح1.
9.. امينی، ابراهيم، دادگستر جهان، ص123و 124.
منابع:
درسنامه مهدویت2-ص25 تاص28