آیات مهدوی : آیه 58 سوره یوسف
سوره یوسف آیه 58(مشاهده آیه)
وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
و برادران یوسف (که در کنعان به قحطی مبتلا شدند چهل سال بعد از فروختن یوسف، به مصر) نزد وی آمدند در حالی که او برادران را شناخت ولی آنها وی را نشناختند.
نام تفسیر | شرح تفسیر |
تفسیر اثنی عشری | بيان و برهان: از آيه شريفه استفاده شود نسبت به غيبت امام عصر (عجل اللّه فرجه) كه آن حضرت مردم را مى بيند و آنها هم او را بينند، لكن او را نشناسند، چنانچه برادران يوسف وارد شدند بر او و حضرت يوسف عليه السّلام آنها را شناخت لكن ايشان او را نشناختند با آنكه با او مخالطه و مصاحبت و مبايعه نمودند ابدا معرفت نيافتند. بنابراين مانعى ندارد خداى تعالى بجا آورد با حجت خود آنچه به يوسف و برادران او نمود به اينكه آن وجود مقدس سير نمايد در بازارها و حاضر شود در مجامع آنان و ارشاد فرمايد به مصالح دينى و دنيوى ايشان، و حال آنكه نشناسند آن حضرت را خصوصا با يقين به اينكه آن حضرت حافظ شريعت باشد، وقوع انكشاف اين مطلب در بعض ازمان نسبت به بعض اشخاص امر محقق نمايد. حكما گفته اند: چون معصيت كرده بودند لذا نشناختند، زيرا معاصى ديده عاصى را تيره مى گرداند. نزد بعضى چون يوسف از عقب حجاب سخن مىگفت نشناختند. پرسيد: چه اشخاص هستيد؟ گفتند: جماعت شبانان، ولايت ما قحطى آمده درخواست طعام مىنمائيم. فرمود: مبادا جاسوس باشيد، مىخواهيد از كيفيت مملكت مطلع، فتنهاى كنيد؟ گفتند: اى ملك معاذ اللّه ما پسران يك پدريم كه يعقوب صفى اللّه باشد. فرمود: پدر شما چند فرزند دارد؟ گفتند: دوازده، يكى را در كوچكى گرگ خورد و برادر او هم نزد پدر و ما ده نفر آمدهايم. فرمود: اينجا كسى شما را شناسد؟ گفتند: خير. فرمود: تا آن برادر شما نيايد راستى شما معلوم نشود و يكى از شما اينجا بماند تا آن برادر را بياوريد. قرعه زدند به نام شمعون آمد. ايستاد، يوسف فرمود: بضاعت آنان را گرفته گندم دادند. |