اصالت اسلامی و لزوم عقلی اعتقاد به مهدویت
دکتر حامد حفنی داود، از دانشمندان معاصر اهل سنّت، مقدمه ای کوتاه بر کتاب«بحث حول المهدی»شهید سیّد محمّد باقر صدر نوشته است.
این مقدّمه، حاوی بحثی مختصر در اصالت اسلامی و لزوم عقلی اعتقاد به مهدویّت، و چند سطر درباره کتاب یاد شده است.
حامد حفنی داود، چند مقاله در معرفی کتب دیگر (تفسیر قرآن سیّد عبد الله شبر، عقائد الامامیة مظفر، الامام الصادق علیه السلام اسد حیدر، الشیعة الامامیة محمد صادق صدر، المراجعات شرف الدین، عبد الله بن سبا سید مرتضی عسکری، و چند کتاب دیگر) نوشته، که مجموع این مقالات در کتابی تحت عنوان«نظرات فی الکتب الخالدة» توسط مکتبة النجاح به چاپ رسیده است.
ترجمه این مقاله که به مناسبت شهادت آیة اللّه سیّد محمد باقر صدر درج می شود از صفحات 68-77 کتاب«نظرات فی الکتب الخالدة»گرفته شده است.
استاد بزرگوار آیة اللّه سیّد محمد باقر صدر از جمله عالمان برجسته و شخصیّت های درخشانی است که اندیشه معاصر به ایشان افتخار می کند. مشارالیه در کتابها، نوشته ها، مقالات و تحقیقات خود از هرگونه جانبداری و یکسونگری در محدوده عواطف شخصی و منافع فردی بدور بوده است و به همین سبب، پژوهش های ایشان- اگر بتوان چنین تعبیری را روا دانست- بیشتر شبیه به ارزش های فکری است. ایشان از اندک عالمانی است که در شیوه عرضه مطالب از دو پایه اصلی: درستی در تعبیر، یعنی تصویرگری فنی، و شیوه علمی گزارش گونه، سود جسته است.
هنگامی که او درباره موضوع مهمی چون مهدی«عج» می نویسد، از دیدگاهی جدید بدان می نگرد و افقی تازه می گشاید؛ زیرا موضوع مهدی «عج» از جنبه عقیدتی در شمار مسایل غیبی و شنیدنی قرار دارد، همانگونه که فرود آمدن عیسی(ع) و خارج شدن دجّال و ظهور چارپا را نمی توان با بکارگیری تجربه عینی و محسوس در آزمایشگاه های طبیعی یا شیمیایی به اثبات رساند، و برای درک آن، نیاز به گونه ای دیگر از برهان است که با طبیعت آن هماهنگی داشته باشد.به سخن دیگر، برای فهمیدن آن به تجربه روحانی نیاز است نه تجربی حسّی.
اگر قرون اوّلیه اسلام-یعنی تا پایان قرن سوم هجری- را به شمار نیاوریم، آنچه را متفکران اسلامی درباره مهدویّت گفته اند، میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد:
گروه اوّل
کسانی هستند که ایمان محکم و خدشه ناپذیری نسبت به قیام و ظهور قائم(عج) دارند و حجّت آنان در این زمینه احادیث و روایات وارده و آنچه از آن حضرت(عج) باقیمانده و شنیده شده می باشد؛ زیرا او را راستگو راست کردار می دانند که سخن از روی هوی و هوس نمی گوید.این گروه بیشمارند و اکثریّت امّت را تشکیل می دهند و بی نیاز از هر دلیل و برهانی دیگر بر اثبات مهدویّت هستند چون ایمان به مهدی(عج) در قلب آنان به درجه تصدیق رسیده است. این تصدیق ایمانی چنان است که گویی انسان مؤمن او را به عیان می بیند و چنین ایمانی را خداوند به هرکس از امّت محمّدی(ص) که بخواهد، عطا میکند- امّتی که برگزیده همه امّت ها است1.گروه دوم
گروه اندک دیگری نیز هستند که میتوان آنان را در شمار کسانی قرار داد که به بخشی از قرآن ایمان دارند و به بخشی دیگر کافرند.اینان میخواهند امور دینی را با عقل محدود خود بسنجند و چنین میپندارند که امور شنیدنی و غیبی را میتوان در تجربه عینی و آزمایشگاهی آزمود و چیزی را جز آنچه تجربه حسّی در محدوده آزمایشگاه بدان دست مییابد، باور ندارند.البته نمی توان این دسته را نادان به شمار آورد زیرا بسیاری از آنان در زمره روشنفکران و متخصّصان و پژوهشگران فرهنگ های گوناگونند. همچنین نمیتوان تصوّر کرد که از هوشمندی بهره ای ندارند زیرا غالبا جزو هوشمندان به شمار می آیند. ولی آنچه می توان درباره آنها گفت آن است که از علم خود سودی نمی برند، همانگونه که پیامبر گرامی از شرّ چنین علمی به خداوند پناه برده است 2.
هوشمندی آنان ثمره علم و تجربه ای بوده که از عقل و تدبیر و توانایی در گشودن دشواری های زندگی بی بهره مانده اند.چنین عقلی جز آن عقل دینی است که خداوند توان و کشش لازم را برای ایجاد هماهنگی بین آنچه منقول است و آنچه معقول، در آن فراهم آورده است. از اینجاست که علیرغم تخصص در دانش خود، در همان سطحی سخن گفتهاند که دانشمندان مادّی گرا نیز قبلا در باره آن سخن رانده اند.درست به همین دلیل از درک و فهم آنچه خارق عادت بوده و جنبه ایمانی داشته است، محروم مانده اند، چه آنکه عقل فلسفی از رسیدن به حقایق معنوی و پدیده های روحانی عاجز است، در حالی که عقل دینی-همانگونه که گفتیم-همه آنها را در بر می گیرد.
در دوره جدید مشکل دوچندان شده است زیرا مردم سرگشته پیشرفت های عظیم در زمینه علوم طبیعی شدهاند و شاهد دستاوردهای بی شماری هستند که علمای طبیعی در کشف اسرار حیات، به دست آورده اند.این همه ناشی از پیشرفت علمای مادّی در دستیابی به تکنولوژی جدید و همگانی شدن آن در جوامع بشری است. این پیشرفت ها تا بدانجا رسیده است که می تواند بآسانی همه خواست های حیاتی او را برآورده سازد و به آنچه می خواهد دست یازد بدون آنکه متحمّل هزینه بسیار یا زحمت قابل ملاحظه ای شود، چنانکه با فشردن دکمه ای- چه در صلح و چه در جنگ- میتواند نیازهای خویش را برآورده سازد.
بدینسان، همزیستی با علوم طبیعی در خانه و کارخانه و خیابان، در اندیشه انسان معاصر اثر گذاشت و به صورت شکی مرگبار در آنچه غیر مادّی است، ظاهر گشت و در روح و قلب وی نعمت یقین را از میان برد تا آنجا که منکر همه خوارق فوق تجربی شد و به آنچه جنبه روحانی و معجزهوار داشت کفر ورزید.
به این ترتیب سخن درباره پدیده های غیبی و شنیدنی که ذکر برخی از آنها در قرآن و برخی دیگر در حدیث آمده است، در شمار مسائلی درآمد که فهم آن بر هر عالم و منبع علمی-با هر درجه تخصص و آشنایی-دشوار آمد، به گونه ای که از هضم و دریافت آن ناتوان ماندند.
بزرگان اولیه هر دو گروه امّت اسلامی-شیعه و سنّی-در حقیقت وجودی مهدی(عج) و این که آن بزرگوار از خاندان نبوّت و از فرزندان حسین(ع)است و روزی به اصلاح امت خواهد پرداخت و زمین را از برابری 3 و دادگری 4 پر خواهد کرد، در حالی که از ناروایی و بیدادگری پر شده باشد 5 ، اتفاق نظر دارند. همچنین آنان معتقدند که آن حضرت هفت یا نه سال-با اختلاف روایت- برزمین حکم خواهد راند و مردم را به نیکبختی- پس از آنکه نگونبختی ایشان را فرا گرفته است- رهنمون خواهد ساخت.او همچنین به استقبال فرود عیسی بن مریم(ع) خواهد رفت و عیسی(ع) نیز در نمازی به امامت آن حضرت شرکت خواهد جست. همچنین روایات بسیاری درباره صفات و ویژگی های مهدی(عج) وارد شده است که تعداد آن در نزد اهل سنّت به سی و هفت و در نزد اهل تشیّع به حدود سیصد روایت می رسد.
در اینکه در هنگام سختی و دشواری زندگی بندگان خدا، مهدی(عج) خواهد آمد، هیچ یک از دو گروه شیعه و سنی، تردیدی به خود راه نداده اند. جز آنکه شیعه معتقد است که آن حضرت چندسال پس از تولد، غایب شده است. اهل سنت نیز در حقیقت وجودی مهدی(عج) تردید ندارند و نهایت آنکه معتقدند خداوند اندکی پیش از ظهور، آن حضرت را خلق میکند و به دست او معجزاتی که در احادیث آمده است، انجام می پذیرد.
شاید نصّ روایتی که مهدی(عج) را محمّد مهدی فرزند امام حسن عسکری(ع) معرفی می کند، علاّمه بزرگوار سیّد محمد باقر صدر را بر آن داشته است که با استفاده از شیوه های علمی، راهی برای اثبات مهدویت-هرچند مخاطب دارای مذهب و معتقدات متفاوتی باشد-بیاید، و بر این نکته تأکید ورزد که اعتقاد به مهدی(عج)، با مبادی عقلی و علمی متعارض نیست اگرچه با آنچه ظاهرا جایز شمرده می شود، متعارض می نماید.
اگر موضوع از این دیدگاه مطرح شود، نحوه استدلال درباره زندگی و وجود مهدی(عج)از قرن سوم هجری تاکنون برای عقل انسان-بویژه از جنبه فلسفی و علمی-راضی کننده به نظر نمیرسد، گرچه این امر از نظر علمی خود کار دشواری است.
اختلاف بین شیعه و سنّی درباره مهدویت، اختلاف در اصل قضیه نیست زیرا هر دو معتقدند که ظهور مهدی از نشانه های قیامت است و خداوند به وسیله او فساد امت اسلامی را پس از دورانی طولانی که در رنج و ظلم سپری شده است، اصلاح خواهد کرد. بویژه آنان که پیروان راه راست بوده اند و اخلاق و رفتار خود را موافق سیره اهل بیت استوار ساخته اند و ارزش های اسلامی را بر فلسفه های مادی-که در آن منافع فردی بر منافع اجتماع تقدم دارد-مرجّح شمرده اند؛ و بیش از دیگران در زیر فشارهای سهمگین بسر برده اند. ویژگی های موجود در شخصیّت مهدی(عج) از مسائلی است که مورد اتفاق این دو گروه بزرگ امّت اسلامی است و به صورت مکرر و متواتر در بیانات و تقریرات عالمان مذاهب گوناگون اسلامی آمده است. اگر بکوشیم اقوال ثقات 6 که در نظر ما اهل یقین به شمار می آیند یکایک ذکر کنیم، از منظور اصلی خود خارج خواهیم شد و تنها کافی است از آن میان به علاّمه مجلسی و شیخ طوسی از شیعه امامیه، سفاینی از حنبلیان، شوکانی از زیدیان و صدیق حسن خان و محمد بن الحسین الآبری نام ببریم. اینان همه در دانش خود از شخصیّت امام مهدی(عج) به همان نتیجه ای دست یافته اند که پیشوایان اجتهاد مطلق از صاحبان مذاهب فقهی شش گانه و پیشاپیش آنان امام صادق(ع) و دو شاگرد ایشان مالک و ابو حنیفه و سپس شافعی و احمد بن حنبل قبلا بدان رسیده بودند. همچنین مذاهب دیگر چون زیدیه 7 ، اباضیه 8، ظاهریه 9 نیز به وجود مسائل غیبی و شنیدنی اقرار دارند.ما از اینان کسی را سراغ نداریم که حقایق غیبی را باور نداشته باشد.
حتّی کسانی چون خوارج، ابن حزم و ابن تیمیه و ابن عبد الوهاب که در نظرات فقهی خود راه افراط پیموده اند، در این امر اتفاق نظر دارند و هر یک از اینان را می توان مجتهد مذهب خود تلقی کرد، گرچه نمی توان آرای آنان را با آرای کسانی که به اجتهاد مطلق معتقدند، مقایسه کرد.
اختلاف بین اهل سنت و شیعه در نهایت جنبه صوری دارد و نمی توان آن را در حقیقت منشأ اختلاف اساسی تلقی کرد. در واقع اهل سنّت بر این باورند که خداوند مهدی(عج) را در زمان خود و در آخر الزمان هنگامی که بحران ها فراوان شود و جان ها به لب رسیده باشد، از خاندان نبوّت و فرزندان فاطمه(ع) برخواهد انگیخت و آنان بر طبق حدیث شریف نبوی مهدی(عج)را از نشانه های بزرگ قیامت میدانند.
شیعه معتقد است که مهدی(عج) -محمّد- فرزند امام حسن عسکری(ع) است که در سال 260 در سرّمن رآی 10 غایب شد و در زمان غیبت صغری توسط نوّاب خاص خود با مردم در تماس بود و سپس غیبت کبری شروع شد و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و در بین مردم به بهترین نحو به حکومت خواهد پرداخت همان گونه که علی و فرزندانش سلام الله علیهم چنان کردند. به نظر ما، این اختلافات جنبه صوری دارد، زیرا مهدویت در آن نیست که آن حضرت هزار و چهارصد و اندی عمر کند، بلکه آنچه مهم است پیروی و اطاعت اهل الثقلین 11 و اعتراف به رهبری آن بزرگوار و گام نهادن در راه آن حضرت و ارزش های به میراث مانده از پیامبر و ائمه علیهم اسلام است.
شاید عقیده ای که شیعه امامیه در پیش گرفته است، بیشتر اثبات کننده مهدویت باشد و کرامت و منزلت مهدی(عج) را در امت اسلامی بهتر بیان کند ولی این عقیده در صورت دوم آن، هیچکدام را بر دیگری برتری نمی بخشد زیرا مقیاس سنجش عقیده در اینجا به جوهر و پیامی که در درون مهدویت نهفته است، منحصر می شود. علاّمه سیّد محمد باقر صدر هنگامی که به این مسأله اشاره می کند، آن را از دیدگاه دوّم آن مطرح می سازد و بدین وسیله می خواهد از همه ابعاد بدان نظر افکند تا همه جنبه های درونی و برونی آن به گونهای که درخور مهدی(عج) است، در برگرفته شود.
اگر مهدویت از امور متعلّق به پدیده های روحی قراردادی می بود، قطعا استدلال درباره آن، از دشوارترین مسائل به شمار می رفت.
منظور ما از استدلال در اینجا «استدلال علمی» است، تنها استدلالی که می تواند برای متفکّران معاصر و بویژه واقع گرایان، تجربه گرایان و طرفداران اصالت عمل و سایر اندیشمندانی که در شمار مادی گرایان قرار می گیرند، قانع کننده باشد.شهید صدر با ادا و استعداد عالمانه و اصیل خود توانسته است مهدویّت را به گونه ای علمی همانگونه که یک عالم طبیعی یا شیمی در آزمایشگاه به آزمون دست میزند، به اثبات رساند و منکران را با استدلال علمی خود مجاب سازد.
منظور از استعداد همان ویژگی فطری است که انسان را قادر میسازد تا قضایای گوناگون را به گونه ای استدلالی تجزیه و تحلیل کند. همچنین مقصود از ادای درست آن است که وی توانسته است مطالب عقلی و نقلی از علوم دینی و دنیایی را به گونه ای عالمانه جمع آوری و طبقه بندی کند. به مدد همین توان و استعداد علمی است که وی توانسته است چنین عالمانه به طرح موضوع بپردازد.
به مناسبت پیروزی بزرگی که سیّد محمد باقر صدر در تفسیر مهدویّت به دست آورده است، دستانش را می فشارم زیرا او برای محققان واقعبین و منطقی مراتب درستی این امر را آشکار ساخته است و بین امکان واقعی و امکان علمی و منطقی آن، توازن برقرار کرده است. ایشان هنگامی که به بحث در پیرامون طول عمر حضرت مهدی(عج) می پردازد، اثبات میکند که گرچه درواقع در نظر برخی، چنین امری محال مینماید، ولی از جنبه فلسفی وقوع چنین امری جایز است. اگرچه علم تصوّر عمری نزدیک هزار و سیصد سال را مردود می داند، امّا باز بر مبنای همان مبانی علمی، غیر ممکن نیست بتوان موردی استثنایی که در آن عوامل بقا و زندگی بر عوامل فنا و نیستی غلبه یافته باشد، پیدا کرد.
اضافه می کنم که علمای زیست شناس و کسانی که به مطالعه درباره طول عمر حیوانات دست می زنند، شواهدی یافته اند که نشان دهنده فرضیه هایی است که علاّمه صدر بدان پرداخته است و «علمی» نیز تلقی میشود.
ولی آنچه این پیروزی در اقناع منکران و دشمنان دین به دست آورده است، همانا در جنبه «نقلی»آن نیز تأیید شده است.
«لتتّبعنا سنن من قبلکم حتی لو دخلو جحرضب لدخلتموه.»
اگر عزیر-آنگونه که در قرآن آمده است- همراه با چهارپایش مرد و پس از صد سال خداوند آنها را زنده کرد و یا اینکه اصحاب کهف به مدت سیصد سال در خوابی عمیق فرورفتند بدون آن که بیدار شوند یا نیازی به خوردنی یا نوشیدنی داشته باشند، پس خداوند، همان قصه را درباره امت محمدی(ص) تکرار کرده است و می توان این امر را در شخص مهدی منتظر نیز یافت. به همین دلیل است که می توان از طریق نقلی و با استناد به قرآن آن را اثبات کرد و شهید صدر نیز از شیوه تأیید منقول با معقول سود برده است.
عمیق تر از آن اینکه زندگی در نزد عالمان کامل-یعنی آنان که بین دین و حقیقت و طبیعت پیوند زده اند-شرعا به دلیل پایان یافتن مقاومت جسم در برابر عوامل نابودی داخلی و خارجی، از میان نمیرود و تنها هنگامی از میان می رود که اجل آن فرا رسیده باشد. درباره این رمز که جز راسخان در علم کسی آن را در نمی یابد،
إنّما یحفظ المرء أجله
انسان از «اجل» خود پاسداری میکند.
قبل از آنکه سخن خود را به پایان ببرم، نمی توانم تقدیر خود را از نوشته علاّمه سیّد محمد باقر صدر در دفاع علمی و متدیک از مهدویت به گونه ای که با روح اندیشه معاصر هماهنگی داشته باشد، پنهان کنم. این تقدیر در هنگامی است که نمی توانستم تصور کنم کسی از عالمان اسلام به عرضه این خوارق به گونهای علمی اهتمام ورزد. چیزی که من خود در طی بیست سال سعی داشته ام در مورد معجزه اسراء و معراج انجام دهم. تلاش این عالم جلیل و گرانقدر مرا بر آنچه انجام داده بودم، تشویق کرد؛ عالمی که در زمینه تحقیق علمی- چه در جنبه دینی و یا انسانی- ید بیضا دارد.
نویسندگان
حنفی داود، حامدو نقدی ثقفی، یوسف
پی نوشت:
1.حدیث شریف نبوی: لم تعط امّة من الیقین ما أعطیت أمّتی یعنی آن یقینی که به امّت من داده شده، به هیچ امّتی داده نشده است.2.اللهم إنی أعوذ بک من علم لا ینفع-حدیث نبوی.
3.العدل
4.القسط
5.أن اللّه یصلحه فی یوم أو لیلة و أنه یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا-حدیث شریف نبوی.
6.جمع ثقه، یعنی مورد اعتماد، و در اصطلاح به معنی عالمان و راویان مورد اعتماد امّت اسلامی آمده است-م.
7.پیروان زید بن علی(80-122 ه./699-740 م)-م.
8.فرقهای از خوارج منسوب به عبد الله بن إباض-م.
9.پیروان داوود بن ابی سلیمان الظاهری(حدود 297 ه/883 م)-م.
10.همان شهر سامّرا در عراق-م.
11.مقصود ساکنان زمین از همه مذاهب است-م.
12.قصه عزیر و لقمان و ذوالقرنین هر سه از قصه هایی است که در قرآن کریم آمده است. عزیر از انبیاء و اولیا بشمار میرفته است-م.
منابع:
آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله مشکوة » بهار 1368 - شماره 22 (از صفحه 5 تا 11)