قرآن امامت را بيان مى كند
قرآن چند آيه هست كه مورد استدلال شيعه در باب امامت است. يكى از آن آيات آيه «انما وليكم الله» است (اتفاقا در همه اينها روايات اهل تسنن هم وجود دارد كه مفاد شيعه را تاييدمى كند). ما آيه اى در قرآن داريم به اين صورت:
سوره مائده، آیه 55 (مشاهده آیه)
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»ولیّ امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات میدهند (به اتفاق مفسّران مراد علی علیه السّلام است).
«انما» يعنى منحصراً (چون اداة حصر است). معنى اصلى «ولى» سرپرست است. ولايت يعنى تسلط و سرپرستى: سرپرست شما فقط و فقط خداست و پيغمبر خدا و مؤمنينى كه نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.
ما در دستورات اسلام نداريم كه انسان در حال ركوع زكات بدهد كه بگوييم اين يك قانون كلى است و شامل همه افراد مى شود.اين، اشاره است به واقعهاى كه در خارج يك بار وقوع پيدا كرده است و شيعه و سنىبه اتفاق آن را روايت كرده اند و آن اين است كه على(ع) در حال ركوع بود، سائلى پيدا شد و سؤالى كرد، حضرت اشاره كرد به انگشت خود، او آمد انگشتر را از انگشت على(ع) بيرون آورد و رفت، يعنى على(ع) صبر نكرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق كند، آنقدر عنايت داشت به اينكه آن فقير را زودتر جواب بگويد كه در همان حال ركوع با اشاره به او فهماند كه اينانگشتر را درآور، برو بفروش و پولش را خرج خودت كن.در اين مطلب هيچ اختلافى نيست و مورد اتفاق شيعه و سنى است كه على(ع) چنين كارى كرده است و نيز مورد اتفاق شيعه و سنى است كه اين آيه در شان على(ع) نازل شده، با توجه به اينكه انفاق كردن در حال ركوع جزء دستورات اسلام نيست (نه از واجبات اسلام است و نه از مستحبات آن) كه بگوييم ممكن است عدهاى از مردم به اين قانون عمل كرده باشند.پس «كسانى كه چنين مىكنند» اشاره و كنايه است، همان طور كه در خود قرآنگاهى مى گويد: «يقولون» مىگويند، و حال آنكه يك فرد آن سخن را گفته. در اينجا «كسانى كه چنين مى كنند» يعنى آن فردى كه چنين كرده. بنابراين، به حكم اين آيه على(ع) تعيين شده است به ولايت براى مردم.
اين، آيه اى است كه مورد استدلال شيعه است. البته اين آيه خيلى بيش از اين بحث دارد [كه در جلسات آينده درباره اش سخن خواهيم گفت].
آيات ديگر آياتى است كه درباره جريان غدير است. خود قضيه غدير جزء سنت است و ما بعد بايد بحثش را بكنيم، ولى از آياتى كه در اين مورد در سوره مائده وارد شده يكى اين آيه است:
سوره مائده، آیه 67 (مشاهده آیه)
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(اينجا لحن، خيلى شديد است) اى پيامبر!آنچه راكه بر تو نازل شد، تبليغ كن و اگر تبليغ نكنى رسالت الهى را تبليغ نكرده اى.
مفاد اين آيه آنچنان شديد است كه مفاد حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية». اجمالا خود آيه نشان مى دهد كه موضوع آنچنان مهم است كه اگر پيغمبر تبليغ نكند، اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده است.
سوره مائده به اتفاق شيعه و سنى آخرين سوره اى است كه بر پيغمبر نازل شده و اين آيات جزء آخرين آياتى است كه بر پيغمبر نازل شده، يعنى در وقتى نازل شده كه پيغمبر(ص) تمام دستورات ديگر را در مدت سيزده سال مكه و ده سال مدينه گفته بوده و اين، جزء آخرين دستورات بوده است. شيعه سؤال مى كند اين دستورى كه جزء آخرين دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پيغمبر آن را ابلاغ نكند همه گذشته ها كانلم يكن است، چيست؟ يعنى شما نمى توانيد موضوعى نشان بدهيد كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پيغمبر و اهميتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هيچ چيز ابلاغ نشده است. ولى ما مى گوييم آن موضوع، مساله امامت است كه اگر نباشد، همه چيز كان لم يكن است، يعنى شيرازه اسلام از هم مى پاشد. بعلاوه، شيعه از كلمات و روايات خود اهل تسنن دليل مى آورد كه اين آيه در غدير خم نازل شده است.
سوره مائده، آیه 3 (مشاهده آیه)
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»امروز دين را به حد كمال رساندم و نعمت را به حد آخر تمام كردم، امروز است كه ديگر اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم
در آیه فوق نشان مى دهد كه در آن روز جريانى رخ داده كه آنقدر با اهميت است كه آن را مكمل دين و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام اسلام است و خدا اين اسلام را همان مى بيند كه مى خواسته و با نبودن آن، اسلام اسلام نيست. شيعه به لحن اين آيه - كه تا اين درجه براى اين موضوع اهميت قائل است - استدلال مى كند و مى گويد آن موضوعى كه بتواند نامش مكمل دين و متمم نعمت و آن چيزى باشد كه با نبودنش اسلام اسلام نيست، چه بوده است؟ مى گويد ما مى توانيم موضوعى را نشان بدهيم كه در آن درجه از اهميت باشد ولى شما نمى توانيد. بعلاوه، رواياتى هست كه تاييد مى كند اين آيه هم در همين موضوع وارد شده است. اينها، سه آيهاىبود كه من به طور عصاره از استدلال هاى شيعه برايتان عرض كردم.
منبع
استاد شهيد مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 4 صفحه 852