امام مهدي(علیه السلام) وارث ودايع امامت
اشاره:
وجود مبارك امام عصر(ع) افزون بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه پيشين(ع) نيز ميباشد؛ در اين مقاله به بررسي مواريث ائمه(ع) كه اكنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. كتاب جامعه علي(ع) و 2. مصحف علي(ع) ميپردازيم.
1. كتاب جامعه علي(ع)
در خصوص اين كتاب، احاديث فراواني وارد شده است كه ما هم سعي ميكنيم براساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف چه بوده است؛ چه مطالبي در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟
از ابوبصير - كه از جمله اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است - روايتي به شرح زير نقل شده است:
ابوبصير گفته است، خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: فدايت شوم سؤالي دارم، آيا اينجا كسي هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پردهاي را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كناري زد و در آنجا سر كشيد و سپس به من فرمود: اي ابومحمد (كنيه ابوبصير) هر چه ميخواهي بپرس.
گفتم: فدايت شوم، شيعيان تو بر اساس احاديثي مدعي هستند كه رسول خدا(ص) بابي از علم به روي علي(ع) گشوده كه از آن هزار باب ديگر گشوده ميشود. امام(ع) فرمود: اي ابو محمد، ما جامعه داريم و آنها چه ميدانند كه جامعه چيست؟ پرسيدم: فداي تو گردم جامعه چيست؟ امام(ع) فرمود:حيفهاي است به درازاي هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املاي آن حضرت كه همه مطالب آن يك به يك، از دولب مبارك ايشان بيرون آمده و علي(ع) آن را به خط خود نوشته است و در آن صحيفه از هر حلال و حرامي و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتي ديه يك خراش سطحي بر پوست بدن.1
در حقيقت پيامبر اكرم(ص) مجموعه احكام اسلام را بر اميرالمؤمنين(ع) املاء فرموده و آن حضرت نيز آن را به صورت كتابي به نام جامعه گردآوري نموده است، و اين مجموعه گرانقدر به ترتيب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهي آن را بر مردم عرضه ميداشتند.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:همانا نزد ما نوشتجاتي است كه با وجود آنها نيازي به مردم نداريم ولي مردم بهما احتياج دارند، نزد ما كتاي است به املا پيامبر(ص) و خط علي(ع) كه هر حلال و حرامي در آن است، شما راجع به كاري نزد ما ميآييد سپس ما ميفهميم كه شما به آن عمل ميكنيد يا آن را ترك مينماييد.2
در منابع اهل سنت نيز به اين مطلب اشاره شده كه امام علي(ع) همه روز صبح و شام، براي تعليم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پيامبراكرم (ص) ميرسيد. ابنماجه از علي(ع) روايت كرده كه ايشان فرمود:من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر(ص) ميرسيدم و از پشت در ميگفتم: «السلام عليك يا نبياللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه ميكرد، به خانه بازميگشتم وگرنه داخل ميشدم.3
در اين ملاقاتها پيامبر به علي(ع) دستور نوشتن ميداد و ميفرمود:آنچه را به تو ميگويم بنويس، و علي(ع) سؤال كرد: اي رسول خدا، از آن ميترسي كه فراموش كنم؟ پيامبر فرمود: نه، از خدا خواستهام حافظهات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشي نگرداند، آن را براي شريكانت يعني امامان بعد از خودت بنويس. [و با اشاره به امامت امام حسن(ع) فرمودند:] اين نخستين آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسين(ع) هستند.4
ابو حمزه ثمالي ميگويد، به حضرت علي بن الحسين(ع) عرض كردم:فدايت شوم، آنچه در نزد پيامبر اكرم(ص) بود، به اميرمؤمنان(ع) عنايت شد، بعد از اميرالمؤمنين به امام حسن، سپس به امام حسين(ع) و بعد به هر امام تا روز قيامت؟ امام فرمودند: صحيح است، و به اضافه پيشامدهايي كه هر سال رخ ميدهد و در هر ماه و آري، به خدا قسم در هر ساعت.5
پس تا كنون روشن ساختيم كه كتاب جامعه، تمام احكام حتي حكم خراش بر بدن را شامل ميشود؛ اين كتاب به املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) جمعآوري و تدوين شده است كتاب ياد شده مورد استفاده همة ائمه(ع) بوده است و امامان بعد از امير مؤمنان، علي(ع)، جامعه را پس از سپري شدن ايام خويش، به امام پس از خود به وديعت ميسپردند؛ حال به چند حديث در اين زمينه اشاره مينماييم تا چگونگي انتقال اين كتاب و ساير مواريث از علي(ع) به ساير ائمه روشن شود.
ثقه الاسلام كليني در كتاب «اصول كافي» از قول سليم بن قيس هلالي، از جمله اصحاب امام علي(ع) است كه تا امام سجاد(ع) را درك كرده است - چنين آورده است:
من شاهد وصيت اميرمؤمنان علي(ع)، به فرزندش، حسن(ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام وصيت، حسين(ع) و محمد حنيفه و همه پسرها و بزرگان شيعه و خانوادهاش را بر آن وصيت گواه گرفت و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(ع) تحويل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده كه تو را وصي خود گردانم و كتابها و اسلحهام را به تو تحويل دهم، همانطور كه رسول خدا(ص) مرا وصي خود قرار داد و كتابها و اسلحهاش را به من سپرد و نيز فرمان داده تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسين(ع) تحويل دهي. سپس اميرمؤمنان(ع) روي به جانب حسين(ع) كرد و به او فرمود: رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده كه آنها را به اين پسر خويش، علي بن الحسين(ع)، تحويل دهي. سپس دست علي بن الحسين(ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا(ص) تو را نيز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحويل دهي و از جانب رسول خدا(صو و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه ميگردد كه تمامي مواريث انبيا، بهوسيله پيامبر(ص) تحويل علي(ع) ميشود و بهوسيله علي(ع) تمامي آن مواريث به علاوة كتاب جامعه، تحويل امام حسن(ع) و امام بعدي تا امام باقر(ع) ميشود و اين حديث روشن ميسازد كه مواريث انبياي الهي - عليهمالسلام - و امام علي(ع) به دست امام محمد باقر(ع) رسيده است.در حديث ديگري چگونگي انتقال مواريث من جمله كتاب جامعه از امام حسين(ع) به امام سجاد(ع) روشن ميشود؛ در كتاب كافي و بصائر الدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيباني ميگويد: از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحيفه مهر و موم شدهاي كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن ميگفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود:چون اجل رسول خدا(ص) فرا رسيد، علي(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين(ع) بود] تا اينكه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسين(ع) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين(ع)) نزد امسلمه به امانت سپرد و بعد از آن علي بن الحسين(ع) آنها را از امسلمه ستاند.
من (حمران بن اعين) گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آري، همينطور است.7و نيز شيخ طوسي به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:ابو جعفر(ع) به من فرمود: در همان هنگام كه حسين(ع) عازم حركت به سوي عراق (كربلا) بود، وصيتنامه پيغمبر و كتابها و ديگر اشياء (مواريث انبياء و امامت) را به امانت نزد امسلمه گذاشت و به او فرمود: وقتي كه پسر بزرگترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپردهام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين(ع) به شهادت رسيد،
علي بن الحسين(ع) نزد امسلمه رفت و آن بانو هم تمامي امانتهايي را كه حسين(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحويل داد.8همين داستان در بعضي ديگر از منابع حديثي وارد گرديده است كه براي جلوگيري از اطاله كلام از ذكر آنها خودداري ميكنيم. گفتني است كه حضرت امام حسين(ع) وصيتنامه ديگري نيز داشته است كه آن را در كربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علي بن الحسين(ع) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.اكنون كه سلسله مواريث انبياي الهي و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روايت ديگر كه نحوه انتقال اين مواريث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن ميسازد، اشاره ميكنيم.
در حديثي از عيسي بن عبداللَّه روايت شده است كه:
امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند نظري افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علي(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمي وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است.9
عيسي بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت كرده است كه:
پيش از آنكه علي بن الحسين(ع)، بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل كرد و برد.چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهايم براي گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده و
گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبي از آن نيست، اگر شما را بهرهاي در آن ميبود، آن را (پدرم) به من تحويل نميداد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و كتابهاي او قرار داشت.10پس از امام باقر(ع) تمامي مواريث انبياي و امامت به امام صادق(ع) منتقل گرديد. به حديثي در اين زمينه توجه فرماييد.
از زراره بن اعين شيباني در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق(ع) فرمود:
هنوز امام باقر(ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل گرديد.11
اين روايت نيز مشخص ميسازد، مواريث كه كتاب جامعه علي(ع) نيز شامل آن ميشود، در زمان حيات امام باقر(ع) به فرزند گرامياش، امام صادق(ع) منتقل گرديده است. در كتابهاي ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق(ع) نيز رواياتي وارد شده است.12
در پايان اين مبحث به مواردي از رجوع امامان مكتب اهل بيت(ع) به كتاب جامعه علي(ع) ميپردازيم:
از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:
از علي بن الحسين(ع) در مورد كسي سؤال شد كه درباره مقداري از مال خود وصيت كرده است [بهطور مبهم وصيت كرده كه مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتي مانند »شيء من مالي« بهكار برده است].
حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود:
شيء در كتاب علي(ع)، يك ششم محسوب ميشود.13
نجاشي روايت كرده است كه:
عذافر بن عيسي خزاعي صيرفي در معيت حكم بن عتيبه كوفي به خدمت امام باقر(ع) رسيدند. حكم آغاز سخن كرد و مسائلي را مطرح ساخت و امام به اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ ميداد تا اينكه در مسألهاي بينشان اختلافنظر افتاد [حكم پاسخ امام را نپذيرفت]؛ در اين هنگام امام باقر(ع) روي به فرزند خود كرده، فرمود: پسرم، برخيز و آن كتاب علي(ع) را بياور. فرزند امام فرمان برد و كتابي كه طوماروار روي هم پيچيده شده بود، پيش روي آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جستوجوي مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاي رسول خدا(ص) و خط علي(ع) است.14
در ادامه همين حديث حضرت فرمود:
به هر طرف كه ميخواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمي از اين مطمئنتر كه نزد خانواده ماست و جبرييل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.بارها استفاده ائمه از كتاب جامعه علي(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردي از آنها را ذكر مينماييم:
- كتاب الطهارة
عن زراره، عن ابي عبداللَّه(ع) قال في كتاب علي(ع):
انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّي لأستحي من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أكل منه.
وسائل الشيعه ج1، كتاب الطهاره باب السور السفور.
ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل ميكند كه فرمود:
وجدنا في كتاب علي(ع) قال رسولاللَّه(ص): إذا منعت الزّكوة، منعت الارض بركاتها.
در كتاب علي(ع) چنين يافتم كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامي از پرداخت زكات خودداري شود، زمين بركات خود را دريغ ميكند.
وسائل الشيعه، كتاب الزكوة، باب تحريم منع الزكوة.بريد بن معاويه ميگويد:
سمعت أبا عبداللَّه(ع) يقول: انّ في كتاب علي(ع) يضرب شارب الخمر ثمانين و شارب النّبيذ ثمانين.
از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنيدم كه ميفرمود: «در كتاب علي(ع) آمده است: به كسي خمر (شراب انگور) و به كسي كه نبيذ (شراب خرما) مينوشد هشتاد تازيانه زده شود.همچنين از امام صادق(ع) نقل شده است كه:في كتاب علي(ع) ديه كلب الصّيد اربعون درهماً.
در كتاب امام علي(ع) آمده است كه دية سگ شكارچي چهل درهم است.سخن پاياني درباره كتاب جامعه اينكه به تصريح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نيز به
سخنان رسول خدا(ص) و خداي عزوجل بر ميگردد.
حديث من، حديث پدرم ميباشد و حديث پدرم، حديث جدم و حديث جدم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا(ص) و حديث رسول خدا(ص)، سخن خداي عزّوجلّ ميباشد.15
2. مصحف اميرالمؤمنين علي(ع)
درباره مصحف اميرالمؤمنين، علي(ع)، ابتدا خود كلمه «مصحف» و معناي دقيق آن را بررسي مينماييم.در زبان عربي به چيزي كه در آن مينويسند «صحيفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف ميگويند.16و «مصحف» را مجموعه ميان دو جلد ميگويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغير قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) كه غير از قرآن است.پس از اينكه معلوم شد مصحف يعني نوشتهاي بين دو جلد و اينكه مصحف ميتواند قرآن باشد و يا غير از قرآن، ميتوان گفت كه آنچه معروف به مصحف علي(ع) است، همان قرآني است كه آن حضرت جمع و تدوين
پي نوشتها:
1. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص231؛ صفار قمي، بصائر الدرجات، ص 151؛ فيض كاشاني، الوافي، ج2،
ص135.
2. الكافي، ج1، كتاب الحجه، باب «فيه ذكر الصحيفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حديث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، كتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شيخ صدوق، أمالي، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفي القندوزي، نيابيع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.
6. الكافي، ج1، ص297؛ الوافي، ج2، ص79.
7. الكافي، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافي، ج2، ص 132.
8. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الكافي، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافي، ج2، ص83.
10. الكافي، ج1، ص 305؛ الوافي، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوري بأعلام الهدي، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعماني، كتاب الغيبه، ص177؛ شيخ مفيد، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الكافي، ج7، ص40، ح1؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 151؛ شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 217؛
شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج9، ص211، ح835؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشي، رجال، ص279.
15. وسائل الشيعه، كتاب الزكوه، باب تحريم منع الزكوه.
16. همان، ج3، كتاب الحدود، باب ثبوت الحد علي من شرب الخمر.
17. همان، ج3، كتاب الديات، باب مسأله ديه من الكلاب.
18. الكافي، ج1، ص53؛ الارشاد، ص 257.
19. ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.
20. سيد مرتضي عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين؛ سيدمرتضي عسكري، نقش ائمه در احياء دين،
ج14، ص 175.
نویسنده: حسن جلاليان
منابع:
ماهنامه موعود