فلسفه غیبت امام زمان (عج)

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

معنای غیبت

غیبت به معنای پوشیده و مستور بودن است. هر گاه شخصی از بین جمع پنهان شود، واژه غیبت در مورد او به کار برده می شود. «الغیب: کل ما غاب عنک.» (2) پنهان ماندن فرد به دو صورت رخ می دهد: غیبت واقعی و غیبت ظاهری. در صورت اول جسم فرد از بین جمع پنهان است و در صورت دوم شخص به طور ناشناس در جمع است اما چون او را نمی شناسند، تصور می کنند که غایب است

 امکان وقوع

غیبت به هر دو صورت امکان پذیر است و بارها در طول تاریخ رخ داده است. از جمله می توان به غیبت حضرت ادریس صالح، موسی، ابراهیم، نوح، سلیمان علیهم السلام اشاره کرد.
ملا محسن فیض کاشانی در این باره می نویسد: «بسیاری از پیامبران غیبت های طولانی و عمرهای دراز داشته اند ...». شیخ صدوق نام بعضی از آنان را در کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمة » آورده است. (3)
درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می توان به تفسیر آیه کریمه: «و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالاخرة حجابا مستورا» (4) اشاره کرد که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را در هنگام قرائت قرآن از چشم ابوسفیان، نضر بن حارث، ابوجهل، حمالة الحطب و ... پوشیده می داشت و آنان با این که از کنار حضرت می گذشتند، او را نمی دیدند. (5)

 غیبت حضرت مهدی (عج)

خبر غیبت حضرت مهدی (عج) از زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مسلمانان گوش زد می شد (6) و ائمه علیهم السلام به آن، اهمیت ویژه ای می دادند. چنان که موضوع غیبت آن حضرت و ظهور وی مورد اتفاق مسلمانان قرار گرفته است. (7) امام حسن عسکری علیه السلام هم در همین راستا اعلام فرمود:
«ان ابنی هو القائم من بعدی و هو الذی یجری فیه سنن الانبیاء: بالتعمیر و الغیبة حتی تقسوا القلوب لطول الامد و لا یثبت علی القول به الا من کتب الله عز و جل فی قلبه الایمان و ایده بروح منه; (8) همانا فرزندم همان قائم بعد از من است و اوست که سنت های پیامبران علیهم السلام (مثل) عمر طولانی و غیبت در موردش جاری می شود. تا دل هایی بخاطر طولانی بودن مدت غیبت سخت می شود و در اعتقاد به او، پا برجا نمی ماند مگر کسی که خداوند ایمان را در قلبش قرار داده و او را به روحی از خودش مؤید کرده باشد.»
در این حدیث نیز به غیبت پیامبران اشاره شده است و گویای این است که غیبت از سنت های الهی است.

مراحل غیبت

غیبت حضرت مهدی (عج) به دو مرحله: «صغری » و «کبری » تقسیم می شود، غیبت صغری از سال 260 ه. ق (سال شهادت امام حسن عسکری علیه السلام) آغاز و در سال 329 ه. ق پایان یافت و از آن پس غیبت کبری آغاز شد.
غیبت صغری 69 سال و شش ماه و پانزده روز طول کشید و از نظر شعاع فراگیر نبود، (9) بلکه کسانی (نواب خاص) بودند که با امام (عج) تماس مستقیم داشتند. (10)
لازم به ذکر است برخی آغاز غیبت صغری را از هنگام تولد امام زمان (عج) می دانند. با این فرض طول غیبت صغری 75 سال خواهد شد. بعد از آن غیبت کبری آغاز شد که پایان آن نامشخص و از حیث شعاع فراگیر است.
امام صادق علیه السلام در این باره می فرمود: «حضرت قائم (عج) دو غیبت دارد: یکی طولانی و دیگری کوتاه ». (11)

چرا غیبت؟

علت اصلی غیبت برای بشر پوشیده است چنان که عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است که از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «صاحب امر غیبتی دارد که ناچار از آن است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند. پرسیدم: «یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟» فرمود: «به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار کنیم.» پرسیدم: «حکمت آن چیست؟» فرمود: «همان حکمتی که در غیبت سفیران و حجت های پیش از او بوده است. حکمت غیبت ظاهر نمی شود، مگر بعد از آمدن خود او. چنان که کمت سوراخ کردن کشتی، کشتن بچه و تعمیر دیوار توسط خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر وقتی که خواستند، از هم جدا شوند.» (12) برای درک لزوم غیبت باید ضرورت وجود امام درک شود.

چرا وجود امام ضروری است؟

آن گونه که گفتیم دلیل و حکمت غیبت تنها بعد از پایان آن روشن خواهد شد.
با این وصف می توان با طرح لزوم وجود امام توضیح داد که چه زمینه ها و مبانی ای منجر به غیبت امام و نه حذف او از میان مخلوقات می شود;

 خدا فیاض است

همه هستی، از ذرات تا کهکشان ها تماما به فعل خداوند تحقق یافته اند و خداوند همه را آفریده و هستی داده است. بنابراین هستی بخش (فیض تکوینی) خداست. همین طور خداوند بشر را از طریق تشریع قوانین و تعیین احکام به صراط مستقیم هدایت می کند (فیض تشریعی). خداوند هم خالق است هم رب. (13)

واسطه برای فیض رسانی

می دانیم که عالم ما، جهان سبیت است و هر چیزی براساس وسایط مخصوص خود وجود می یابد و دوام می آورد، در نظام حکیمانه پروردگار وسایطی برای این فیض رسانی برگزیده شده اند که اولیای خدا هستند. این اشخاص در هر دو زمینه (تکوینی و تشریعی) سبب فیض خدا هستند و خداوند «وجود بخشی » و «هدایت بخشی » را از طریق آن ها به موجودات دیگر می دهد. لذا درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (المفوض الیه دین الله) وارد شده است.

 قطع فیض با نبودن ولی الله (واسطه)

اگر ارتباط بخشی بین خدا و خلق (در هستی بخشی و هدایت دهی) به هر دلیل از بین مخلوقات حذف شود، ارتباط نیز از بین می رود و فیض الهی، دیگر مجرای نزولش را از دست می دهد. این است معنای «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها; اگر حجت خدا نباشد، زمین اهلش را فرو می برد».

 ولی الله تا آخر جهان باقی است

خداوند طبق اراده خود مجرایی برای ارتباط با مخلوقات در نظر گرفته است و تا موجودات هستند، این وسیله و مجرا نیز پایدار است و امکان دوام مخلوقات بدون ولی الله امکان ندارد، پس تنها زمانی که جهان به پایان برسد، می توان نبود او را تصور کرد.

غیبت تنها گزینه ممکن

با توجه به آنچه یاد شد، در صورتی که حضور آخرین ولی خدا و واسطه فیض خدا در بین مخلوقات امکان پذیر نبود، چه باید کرد؟ اولین و ساده ترین پاسخ این است که او هم همانند دیگر پیامبران به طور طبیعی از بین مخلوقات حذف شود و به شهادت برسد، اما این فرض صحیح نیست زیرا با حذف امام، زمین بدون حجت و بدون واسطه و رابطه فیض می شود که مخالف خواست و اراده خداوند است.
پاسخ دیگر این است که اگر امام امکان حضور در بین مخلوقات را نداشت، به طور ظاهری از دیده آن ها پنهان شود. به این ترتیب هم مجرا و رابط فیض زنده می ماند و هم در برابر موانع حضور چاره ای اندیشیده می شود و این است معنای خورشید پشت ابر که در روایات آمده است. (14)

موانع حضور

بی گمان با مطالعه مطالب قبل این سؤال پیش می آید که آیا به راستی موانعی برای ادامه حضور امام در جامعه وجود داشت؟ آن موانع چه بود؟ آیا هنوز هم موانع استمرار دارد؟ چه زمان برطرف خواهد شد؟ و ... .
مراجعه به تاریخ نشان می دهد که موانعی برای حضور حضرت بود. از قبیل:
  •  تهدید و اقدامات زورمندان علیه امام
  •  نداشتن یار و یاور و قدرت مردمی لازم
  •  نبود آمادگی و رشد کافی در مردم برای تحمل اصلاحات وی و ...
 که تا کنون نیز این موانع به قوت خود باقی است.

 تهدیدها و ترس از مرگ

زراره می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: برای قائم پیش از آن که قیام کند، غیبتی است. عرض کردم برای چه؟ فرمود: برای آن که از کشته شدن بیم دارد. (15)
این مساله یعنی، احتمال قتل، هم با حدوث غیبت و هم با بقا و استمرار آن ارتباط دارد.
در مورد اول کافی است بدانیم بنی عباس چون می دانستند در خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و از فرزندان علی و فاطمه علیها السلام شخصیتی پیدا خواهد شد که حکومت جباران و مستبدان به دست او برچیده می شود و او فرزند حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است، در مقام کشتنش برآمدند; همانطور که فرعون نسبت به حضرت موسی علیه السلام رفتار کرد. ولی به خواست خداوند آن حضرت محفوظ ماند و بر حسب ظاهر جنگ های داخلی و شورش صاحب الزنج، آن ها را از تعقیب این موضوع بازداشت. (16)
شیخ طوسی به این حقیقت تصریح و تاکید دارد: او می نویسد: «هیچ علتی مانع از ظهور آن حضرت نیست جز این که می ترسد کشته شود; زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود. بلکه ظاهر می گشت و هرگونه ناراحتی و آزاری را متحمل می شد; زیرا مقام رفیع امامان و انبیای عظام و بزرگواری آن ها به واسطه ناملایماتی بود که در راه دین خدا متحمل می شدند.» (17)
متاسفانه گاه این تهدیدها از سوی نزدیک ترین اشخاص به حضرت بود، از جمله آن ها: جعفر کذاب، عموی امام، بود. بعد از آن که امام علیه السلام در جریان نمازگزاردن بر امام حسن عسکری علیه السلام جعفر کذاب را عقب زد و خود نماز را بر پدرش اقامه فرمود ...، جعفر نزد معتمد خلیفه رفت و واقعه را به او شرح داد.
اما در مورد دوم; یعنی، نقش ترس از کشته شدن و تهدیدها در استمرار غیبت به فرازی کوتاه از کتاب امامت و مهدویت اشاره می کنیم: «بیان ارتباط بقای غیبت با خوف از قتل این است که اگر چه خداوند متعال قادر است در هر زمان آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه بر تمام ملل و حکومت ها (پیش از فراهم شدن اسباب) غالب سازد ولی چون جریان این جهان را خداوند بر مجرای اسباب و مسببات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، قیام آن حضرت به تاخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از خطر قتل مصون نخواهد ماند.» (18)

 نداشتن یار و یاور

چنانچه امام در برابر تهدیدها و اقدامات سبوعانه خلفا و دشمنان از ابزار حمایت مردمی برخوردار بود، بی گمان دست به قیام می زد و خلفا را ساقط می نمود ولی واقعیت چنین نبود و مردم تحت فشار نمی توانستند از امام دفاع کنند و یا به دلیل مطامع و خواهش های نفسانی از وی اطاعت نمی کردند.
محقق طوسی می نویسد: «همان طور که دانستی، سبب غیبت نمی تواند از سوی خدای سبحان و خود امام باشد، بلکه از مکلف ها (مردم) است و آن خوف غالب و تمکین نداشتن مردم از امام است و هر موقع این سبب زایل شود، ظهور واجب می شود.» (19)
بنابراین اگر مردم به یاری او می شتافتند و از اوامرش اطاعت می کردند، زمینه ای برای غیبت نمی ماند و امام به دست همان مردم، برای همان مردم حکومت اسلامی ایجاد می کرد. ولی چنین نشد و آن مردم (اعم از قدرتمندان و توده ها) حاضر به قبول رهبری او نشدند. محقق طوسی در این باره در تجرید الاعتقاد، می نویسد: «اصل وجود امام لطف و تصرف او لطف دیگر است، اما نبودنش از ماست.»

 آماده نبودن ملت ها

در حقیقت ریشه علل یاد شده به این موضوع منتهی می شود و این آمادگی به مرور زمان به دست خواهد آمد. آن وقت است که دیگر موانع، معنایی نخواهند داشت. می دانیم که امام زمان (عج) به دنبال یک اصلاح همه جانبه و قاطع است و تمام انحرافات را تصحیح می کند. هر آنچه را که دشمنان دین سامان داده اند، باطل می کند; احکام متروک اسلام را زنده می سازد; به دین مهجور رسمیت می دهد; صاحب منصب ها و کارگزاران را شدیدا مواخذه می کند; با اهل گناه و ظلم هیچ نوع سازشی نشان نمی دهد; حکومت جهانی اسلامی تشکیل می دهد و در یک کلام در هیچ جنبه از اصلاحات خود مسامحه نخواهد کرد و براساس حقایق، عمل کرده، از روی ظواهر حکم نخواهد داد، روشن است که تحمل چنین حکومت اصلاحگری، فکر و اندیشه ای والا می خواهد. اگر امام بدون ایجاد چنین آمادگی اجتماعی، روانی بخواهد انقلابی اصلاحگر به راه اندازد، همان بلایی بر سرش می آید که بر سر شهید اصلاحات، امیرمؤمنان علیه السلام آمد. و حکمت خدا چنین سرنوشتی را برای آخرین امام نمی خواهد. بنابراین تا ایجاد چنین شرایطی امام (عج) ظهور نخواهند کرد.
این آمادگی چگونه ایجاد خواهد شد؟ هرگاه ملل جهان بفهمند هیئت های حاکم از عهده اداره امور برنمی آیند و فساد در همه مظاهرش آنان را به ستوه آورده است آن گاه است که مردم به ستوه آمده به دنبال جهانی خالی از ظلم و فساد و مملو از عدل و انصاف برخواهند آمد و حاضر خواهند شد برای چنین اصلاحی هزینه لازم را بپردازند. از این رواست که می بینیم در دوره غیبت چنین ناهنجاری ها رخ می دهد. تنها به یک روایت از امام صادق علیه السلام درباره هجوم این مظاهر می پردازیم: امام به یکی از یارانش درمورد هجوم مظاهر فساد در این دوره فرمود: «حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند; ظلم و ستم فراگیر شود; قرآن فرسوده و بدعت هایی از روی هوا و هوس در آن وارد شود; دین خدا تو خالی شود، همانند ظرفی که واژگون شود; طرفداران و اهل باطل بر اهل حق مقدم شوند; کارهای بد آشکار و از آن ها نهی نشود و بدکاران بازخواست نشوند; مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند; افراد با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نپذیرند; شخصی بدکار دروغ گوید و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمی کند; بچه ها به بزرگ ها احترام نمی گذارند; قطع پیوند خویشاوندی می شود; بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد; نوجوانان پسر همان کنند که زنان کنند; زنان با زنان ازدواج کنند; انسان ها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف کنند و کسی مانع نشود; کسی که امر به معروف کند، خوار و ذلیل می شود; بدعت و زنا آشکار می شود; حلال حرام و حرام حلال می شود; دین براساس میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد ; جرات بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نشود; سردمداران به کافران نزدیک و از نیکوکاران دور شوند; والیان در قضاوت رشوه بگیرند; پست های مهم والیان براساس مزایده باشد نه شایستگی; مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد; زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام دهد و به شوهرش خرجی دهد; نزدیکترین اشخاص به فرمانداران کسانی هستند که به خانواده عصمت ناسزا گویند; سلطان به خاطر کافر شخص مومن را تحقیر کند; نماز را سبک بشمارند; بر سر کسب های حرام آشکارا رقابت کنند; مردم جز از سرمایه دارها تبعیت نکنند; زن ها بر مسند نشینند و هیچ کاری جز خواسته آن ها پیش نرود و فرمانروایان میراث مستضعفان را در اختیار بدکاران قرار دهند ...» (20)
آری تنها بعد از سرخوردگی ملت ها از این پلیدی هاست که آمادگی در آن ها ایجاد شده و زمینه حضور فراهم می آید.

پی نوشت


1) خوشه های طلایی، محمد علی مجاهدی، ص 33 (فروغی بسطامی).
2) الصحاح، جوهری، ج 1، ص 196.
3) علم الیقین فی اصول الدین، ج 2، چاپ قم، ص 797; خورشید مغرب، ص 170.
4) اسراء/ 45 - «و هنگامی که قرآن می خوانی، میان تو و آن ها که به آخرت ایمان نمی آورند، حجاب ناپیدایی قرار می دهیم ».
5) تفسیر مجمع البیان، مجلد 3، ص 645. نمونه دیگر مربوط به شب هجرت به مدینه است. سیره ابن هشام، ج 2، ص 95.
6) سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می رسد، غایب می شود. به طوری که بیشتر مردم می گویند خدا به آل محمد احتیاجی ندارد و دیگران در اصل تولدش شک می کنند ... اثبات الهداة، ج 6، ص 386.
7) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 535; منتخب الاثر، ص 3-5.
8) بحارالانوار، ج 51، ص 224.
9) خورشید مغرب، ص 43.
10) 1 - عثمان بن سعید خدری تا سال 300 ه. ق 2 - محمد بن عثمان تا سال 304 یا 305 ه. ق 3 - حسین بن روح نوبختی تا سال 326 ه. ق 4 - و علی بن محمد سمری تا سال 329 ه. ق.
11) بحارالانوار، ج 52، ص 155.
12) کمال الدین و تمام النعمة، ص 482.
13) خورشید مغرب، ص 180.
14) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 150، ص 208، و الذی بعثنی بالنبوة انهم لینتفعون به و یستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب. ینابیع الموده، ج 3، ص 170 و از زبان امام زمان، کمال الدین، ص 485.
15) کمال الدین، ص 342.
16) امامت و مهدویت، ج 3، ص 134.
17) مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص 852.
18) امامت و مهدویت، ج 3، ص 136.
19) همان، ص 149، نقل از رساله امامت طوسی، چاپ 1335 تهران، فصل 3، ص 25.
20) بحارالانوار، ج 52، ص 260 از 108 مورد تنها 32 مورد نقل شد.
منابع: 
محمد میانجی = مبلغان > آبان 1380، شماره 22 ، صفحه 21