آثار شناخت و اعتقاد به امام زمان (ع)
محبت و دوستي امام
يکي از وظايف مهم شيعيان، محبت و دوستی امام است و حتّی از برجسته ترين آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدّس است. اين شناخت به هر ميزان بيشتر باشد، محبت آنان فزون تر میشود و هر قدر محبت بيشتر شد، نشان از وجود سنخيت با آن انوار مقدس است. اين هم سنخي نيز هر قدر افزايش يابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهي است و اين والاترين کمال است.
از آنجايي که خود پيشوايان معصوم(عليهم السلام) به مقام والاي امام و امامت شناختي کامل دارند؛ وقتي سخن از يك امام پيش ميآيد، در نهايت بزرگداشت از او ياد مي كنند.
رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) آن گاه كه سخن از آخرين وصي خود به ميان ميآورد، در نهايت احترام از زيباترين واژگان محبت بهره برده، می فرمايد: « بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّور...»؛1 «پدر و مادرم فدايش باد كه او هم نام من و شبيه من و شبيه موسي بن عمران است كه بر او نور هايي احاطه دارد...».
امام علي بن ابيطالب(عليه السلام) نيز مي فرمايد: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَيتِ نَبِيكُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَيفَرِّجَنَّ اللَّهُ [الْفِتْنَةَ] بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ. بِأَبِي ابْنُ خِيرَةِ الامَاءِ»؛2 «شما همواره به اهل بيت پيامبرتان نگاه كنيد؛ اگر آنان ساكت شدند و در خانه نشستند، شما نيز سكوت كرده، به زمين بچسبيد و اگر از شما ياري طلبيدند، به ياري آنان بشتابيد. خداي متعال به دست مردي از ما اهل بيت، ناگهان فرج عنايت خواهد كرد. پدرم فداي او باد كه فرزند بهترين كنيزان است».
حضرت حسين بن علي(عليهما السلام) نقل کرده است: مردي نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پرسيد. ايشان وقتی صفات او را ذكر كرد، با حالتي سرشار از عشق و شيدايي، به سينه خود اشاره كرده، آهي كشيد و از شدت اشتياقِ به ايشان، به سينه خود اشاره فرمود (وَ أَوْمَأَ بِيدِهِ إِلَي صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَي رُؤْيتِهِ).3
ابوحمزه ثمالي مي گويد: «روزي نزد امام باقر(عليه السلام) بودم که فرمود: «اي اباحمزه! يكي از امور يقينی ـ كه خداوند آن را حتمي ساخته است ـ قيام قائم ما اهل بيت است و اگر كسي در آنچه که مي گويم ترديد كند، خداوند را در حالي ملاقات خواهد كرد كه به او كافر شده و انكار كنندة او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فداي او كه هم نام من و هم كنيه من است و هفتمين فرد پس از من ميباشد».4
خلاد بن صفار ميگويد: از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد: آيا قائم به دنيا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيامَ حَياتِي»؛5 «خير! اگر او را درك كردم، در ايام زندگاني ام خدمت گزار او خواهم بود».
آن حضرت در روايتی ديگر فرموده است: «...أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لابْقَيتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الامْرِ»؛6 «به درستي اگر من آن روز را درك ميكردم، جانم را براي صاحب اين امر نگه مي داشتم».
امام علي بن موسي الرضا(عليهما السلام) فرمود: « بِأَبِي وَ أُمِّي! سَمِيّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِياءِ الْقُدْسِ...»؛7 «پدر و مادرم فداي تو كه هم نام جدّم و شبيه من و شبيه موسي بن عمراني...».
نجات از مرگ جاهلي
در روايات فراواني وارد شده است: «هر كس از دنيا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است». اين روايت در مورد شناخت و معرفت تمامي ائمه(عليهم السلام) صادق است؛ ولي در خصوص حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز رواياتي وارد شده است.
معاوية بن وهب گويد: «شنيدم از امام صادق(عليه السلام) ميفرمايدكه رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «مَنْ ماتَ لايعرِفُ اِمامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِليةً»؛8 «هر كس بميرد در حالي كه امام خودش را نميشناسد، به مرگ جاهلي مرده است».
محمدبن عثمان عَمري گويد: از پدرم شنيدم كه ميگفت: من در حضور ابومحمد حسن بن علي(عليهما السلام) بودم. از آن حضرت دربارة اين خبر ـ که زمين تا روز قيامت از حجّت خداوند بر خلقش خالي نيست و هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است ـ پرسيده شد؛ فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «به راستي اين درست است؛ چنان كه روز درست است». به او عرض شد:اي فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما كيست؟ فرمود: «ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيبَةً يحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي الاعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ»؛9 «پسرم محمد؛ او امام و حجّت بعد از من است. هر كس بميرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است. آگاه باشيد براي او غيبتي است كه نادانان در آن سرگردان مي شوند و اهل باطل در آن هلاك مي گردند و كساني كه براي آن، وقت معيّن كنند، دروغ مي گويند. سپس خروج مي كند و گويا به پرچمهاي سپيدي مينگرم كه بر بالاي سر او در نجف كوفه در اهتزاز است».
مرگ جاهلي؛ يعني، مردنِ بدون شناخت خدا و رسول او(صلي الله عليه و آله وسلم) . كسي كه امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهي زمان جاهليت ـ كه خدا و پيغمبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را نمي شناختند ـ خارج نشده است. بنابراين، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) منتهي نشود، فايده ای برای انسان نخواهد داشت و او را دين دار نمي كند.
شخصي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: منظور از جاهليت، جهل مطلق و نسبت به همه چيز است يا فقط نشناختنِ امام است؟ آن حضرت فرمود: «جَاهِلِيةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ»؛10 «منظور، جاهليت كفر و نفاق و گمراهي است».
پس نتيجة عدم شناخت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، کفر و نفاق و گمراهي است. البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفي امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سوی خدا باشد (بدون كوتاهي خود شخص). اين حالت «ضلال» ناميده ميشود و مرادف با «استضعاف» است. در اين حالت، شخص مقصر نيست؛ ولي به هر حال از هدايت الهي و دين داري محروم گشته است. حالت كفر و نفاق مربوط به شخصي است كه برايش معرفي الهي صورت گرفته؛ ولي او در پذيرفتن آن كوتاهي كرده است. اين دو حالت دارد: يا انكار و عدم تسليم خود را به صراحت ابراز ميدارد كه كفر ناميده ميشود و يا آن را مخفي ميدارد كه «نفاق» است. در هر سه صورت، شخص از مسير عبوديت خداوند، دور افتاده و عاقبت به خير نيست.
پس شناخت و پيروی از اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)، نه از باب تعبّد؛ بلکه به حکم عقل انسان است. چرا که انسان خداشناس راهي به سوي خدا ندارد؛ مگر از طريقي که خودِ خداوند قرار داده است. جز از اين راه، نمي تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار(عليهم السلام)، از باب مراجعه نادان به دانا است. اين يک حکم عقلي است؛ همچنان که عاقل در امور مادّي و دنيوي خود، به دانا و متخصصِ آن مراجعه مي کند، در امور معنوي و غير مادي نيز عقل همين گونه حکم مي کند.11
پي نوشت ها:
1 . علي بن محمد خزاز قمي، كفاية الاثر، ص156.2 . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص353و ج51، ص121.
3 . نعماني، الغيبة، ص212، ح1.
4 . نعماني، الغيبة، ص86.
5 . همان، ص245،ح23.
6 . همان، ص273،ح50.
7 . شيخ صدوق(ره)، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص37، باب35، ح3.
8 . الغيبة، ص 129؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
9 . شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.
10 . محمدبن يعقوب کلينی، كافي،1 ، ص377.
11 . سيد محمد بني هاشمي، معرفت امام عصر(عليه السلام) ، ص111.نويسنده:خدامراد سلیمیاندرسنامه مهدویت1-ص121تا ص124