فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف غ

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف غ

غانم
«ابوغانم» از خادمان منزل امام حسن عسکری (ع) بوده که از تولد حضرت مهدی (ع) اطلاع یافته و خبر داده است.

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

غانم

«ابوغانم» از خادمان منزل امام حسن عسکری (ع) بوده که از تولد حضرت مهدی (ع) اطلاع یافته و خبر داده است. 1 ابوغانم می گوید: حضرت قائم (ع) در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: صندل قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا می شناسی؟ گفتم: آری، شما مولای من و فرزند مولای من هستید. فرمود: آن را سئوال نکردم، گفام منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع می کند.2 باز ابوغانم از دیدار دیگری سخن میگوید که در آن گروهی از شیعیان افتخار حضور داشته اند، وی می گوید: برای ابو محمد امام حسن عسکری (ع) فرزندی متولد شد که اسم او را محمد گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر اصحاب خود نشان داد و فرمود: «این (مولود) امام و سرپرست شما بعد از من است و جانشین من است در میان شما. این همان قائم (ع) است که گردن ها برای انتظار به سوی او کشیده می شود، وقتی که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، قیام می کند و زمین را از عدل و داد پر می کند.3

منابع

1.ارشاد مفید، ص 320؛ بحارالانوار، ج 51، ص 5
2.کشف الغمه، ج 3، ص 289، غیبه طوسی، ص 148
3.بحارالانوار، ج 51، ص 5
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص511

غربت حضرت

غربت دو معنا دارد: 1. دوری از خاندان و وطن؛ 2. کمی یاران و حضرت مهدی (ع) به هر دو معنا غریب است. روایت امام صادق (ع) که فرمود: «به ناچار این امر را غیبتی خواهد بود و در هنگام غیبت، ناچار از عزلت و گوشه گیری است.»1 و فرمایش خود حضرت در قضیه علی بن مهزیار که فرمود: «پدرم از من پیمان گرفته که جز در سرزمین های پنهان و دور منزل نگیرم، برای آن که مخفی بمانم و جایگاهم از نیرنگ های اهل ضلالت مون باشد.» 2 دلالت بر غربت آن حضرت دارد.

و این که امام جواد (ع) فرمودند: «هرگاه این تعداد سیصد و سیزده نفر از اهل اخلاص برایش جمع شدند، خداوند امر او را ظاهر سازد.» بر معنای دوم غربت دلالت می کند.3راوی می گوید: از حضرت موسی بن جعفر (ع) از صاحب امر پرسیدم. فرمودند: «او همان آواره یکتای غریب پنهان از خاندانش می باشد که خونخواه پدرش خواهد بود.» 4 پس مهمترین وظیفه ما آمادگی برای ظهور و دعا برای تعجیل در فرج مولا است.

دنیا با امامان و اهل بیت سر ناسازگاری داشت و همانند اسب سرکش که رام نشود و صاحبش را از پشت خود متمکن نسازد، با امامان معصوم (ع) سر ستیز داشت. ولی امیر مؤمنان (ع) خبر می دهد که این شتر چموش، روزی در برابر خاندان اهل بیت زانو خواهد زد و تسلیم خواهد شد و به راحتی فرمان خواهد برد؛ همانند شتر بد خویی که سرانجام عواطف مادری اش بر او غلبه کرده، به سوی بچه اش باز می گردد و مهر می ورزد. حضرت علی (ع) فرمود: «خداوند قومی را می آورد که آن ها را دوست می دارد و آن ها نیز او را دوست می دارند. کسی که در میان آن ها غریب است، بر آن ها حکومت می کند. همه ممالک اسلامی را با امنیت و آسایش تحت سیطره خود اداره می کند. روزگار با او سازگار می شود، پیرو جوان از او فرمان می برند. زمین آباد می شود و به وسیله مهدی (ع) خرم و سرسبز می گردد.» 5در این حدیث به غربت حضرت نیز تأکید شده است.

منابع

1.بحارالانوار، ج 52، ص 157
2.کمال الدین، ج 2، ص 447
3.مکیال المکارم، ج 1، ص 166
4.کمال الدین، ج 2، ص 361
5.ینابیع الموده، ج 3، ص 131
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص512

غرب و آخر الزمان 

امروزه یکی از مباحثی که در دنیای غرب و مسیحیت توجه بسیاری را به خود جلب نموده، توجه به یکی از مباحث مسیحیت است که در رابطه با آخرالزمان و آمدن مسیح (ع) گفتگو می کند و موجب گشته تا کتب و فیلم های خاصی در زمینه مباحث آخرالزمان، علایم آخر الزمان، مکاشفات مختلف، چگونگی حفظ خود از گزند حوادث و وقایع و غیره ساخته و منتشر شوند. یکی از انتشاراتی که اخیراً در این زمینه به ویژه در زمینه تولید فیلم های ویدیویی، فعالیت وسیعی را آغاز کرده انتشارات آرماگدون است که خود را با عنوان بزرگترین کتابفروشی در زمینه کتب مربوط به نبوت، مکاشفات و انجیل معرفی نموده است. جستجوی کامپیوتری در شبکه اینترنت، فهرستی از کتب و فیلم های ویدیویی تهیه شده در این زمینه را معرفی می نماید که نمونه هایی از این کتب و نوارهای ویدیویی را معرفی می نماییم:

1. در مورد بازگشت مسیح (ع) فیلم ویدیویی به روایت «ادوند پاردوم»؛ موضوع این نوار ویدیویی در رابطه با به پایان رسیدن هزاره دوم میلادی و نگریستن دقیق بشر به آینده مشکوک قرم بیست و یکم است. عده ای از مردم، پایان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جدیدی تصور می نمایند. کتاب آسمانی مسیحیان می گوید: «مسیح زمانی می آید که شما انتظار آمدن او را ندارید، و این چنین است که شمارش معکوس آغاز شده است و سئوالی که به ذهن وارد می شود این است که ما در چه زمانی از تاریخ واقع شده ایم؟

2. هشدار دو دقیقه ای زمین؛ این نوار ویدیویی مهیج و جنجالی شما را به کشف این مطلب می رساند که چرا متخصصان و کارشناسان امور دینی و مکاشفات در غرب معتقدند که هشدار دو دقیقه ای زمین به گوش می رسد! در این نوار شما می توانید نگاهی دقیق به روزگاران آشفته ای داشته باشید که ما در آن بسر می بریم و ضمناً به شواهدی دست یابید که توضیح دهنده این مطلب است که ما در واپسین روز زندگی می کنیم. این نوار ویدیویی براساس کتاب «جان ویلر» تهیه شده و روایت کننده آن نیز «کاریل ماتریسیانا» می باشد.

3. آخر الزمان دوران سختی است؛ این نوار ویدیویی در سه کاست تهیه شده و با این که به شیوه ای حرفه ای تهیه شده است، اما از آن جا که دربرگیرنده اطلاعات کمی و کیفی خاصی است که به حیات و بقای روحی و جسمی بشر در خلال دوران آشوب و اضطراب آخرالزمان می پردازد، بسیار حیرت آور است. اولین بخش از این نوار ویدیویی به بحثی جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب و اضطراب پرداخته و این مطلب را خاطر نشان می سازد که بشر برای رسیدن به آشوب و اضطراب به دنیا نیامده است. اما دچار آشوب و اضطراب شده و خوشی خود را از دست داده است. در این فیلم «دیک آینزورت» انسان را در زمینه این که چگونه خود را از گزند حوادث دور ساخته و حفظ نماید و یا این که چگونه غذا تهیه نموده، محصولات خود را به بار آورد و خود را برای شرایط سخت آماده سازد، راهنمایی می کند.

در بخش دوم و سوم این نوار به افراد آموخته می شود که چگونه وسایل و لوازمی را که به طور روزمره دور می اندازند، می توانند به عنوان ابزاری مفید مورد استفاده قرار دهند و همچنین به شما آموخته می شود که چگونه اجاق خورشیدی و ابزار دیگری بسازید و آب به راحتی پیدا نمایید.

4. دلایل شگفت انگیز؛ آیا خدا به راستی وجود دارد؛ این نوار ویدیویی نواری مستند است که شواهدی جدید و شگفت انگیز را که موجب اثبات خدا شده است، ارایه می دهد. تهیه کنندگان این فیلم نظیر «پاول لالوند»، «گرانت جفری»، «دیو بریس»، «دیومانت» و «چووک میسار» معتقدند که با دیدن این فیلم می توانید خود و دوستان نجات نیافته خود را به فلاح و رستگاری برسانید.

5. مکاشفه؛ این فیلم نشان می دهد که در دوزخ خشونت، حیله و نیرنگ و در دنیای شهوانی امروز، مردان و زنان با ایمانی وجود دارند که همه چیز را به نام خدا و با استعانت از او می خواهند و آنان اهل مقاومت و بردباری و پایداری هستند. مدت این نوار ویدیویی 97 دقیقه است.

منابع

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص513

غرب و مهدویت

امروز به وضوح تلاش های ضد دینی دولت های غربی که به طرفداری از اومانیسم و انسان مداری که مأمور طرد و نفی تفکر خداگرایی و دین باوری در جوامع غربی است، به بن بست رسیده و نسل رنسانس بی دین غرب که در چندین قرن پیش شکل گرفته است رو به انقراض است و رنسانس مذهبی در غرب فراگیر می شود.

امروزه نشانه های بی شماری از رنسانس مذهبی در غرب دیده می شود که برخی از این گرایش ها را در بین فرقه های مسیحی می توان مشاهده کرد. این نشانه های رنسانس مذهبی در غرب تنها در گرایش به کلیسا و دعا نیایش خلاصه نمی شود، بلکه به دلیل رشد روز افزون و آگاهانه آن، واکنش در برابر اهانت به مقدسات را نیز نتیجه می دهد و سردمداران و حامیان اندیشه های ضد دینی را که دولت های غربی در رأس آن قرار دارند، در موضع ضعف می افکند. نمونه های این بیداری را در اعتراض به نمایش فیلم های توهین آمیزی چون آخرین وسوسه های مسیح و ... می توان دید.1

از طرف دیگر امروزه هزاران گروه از فرقه های مذهبی بر این عقیده اند که هزاره بعدی، زمان ظهور منجی آخرالزمان است. «تد دانیلز» اهل فیلادلفیا که دکترای خود را از دانشگاه «پنسیلوانیا» اخذ کرده و تحصیل کرده «هاروارد» است می گوید: در پی یک نظر خواهی انجام شده از سوی هفته نامه «یو.اس.نیوز» این نکته روشن شده است که 61 درصد از آمریکایی ها بازگشت دوباره مسیح (ع) را به زمین باور دارند و 59 درصد آن ها به آخرالزمان معتقدند و حتی 12 درصد آن ها آخرالزمان را برای چند سال آینده پیش بینی می کنند. اگر چه از جهت فلسفی بین گروه ها و فرقه های گوناگون، اختلافاتی وجود دارد، اما «دانیلز» یک دور نمای اصلی را در همه آن ها یکسان می انگارد و آن همان طرز فکری است که براساس آن ها این اعتقاد وجود دارد که زمین به حالت اولیه اش باز می گردد و عدالت و یکرنگی بر همه جا حاکم می شود. آن روز دیگر از بدبختی و جنگ خبری نیست. این اندیشه همواره با ظهور قهرمانی که همه امور را مرتب می سازد همراه است. اما قبل از سیدن به این نقطه، باید جهان مصائبی چون طوفان های عظیم، فوران آتشفشان ها، سقوط شهاب سنگ ها و حتی اپیدمی هایی چون ایدز را پشت سر بگذارد.

از جمله دیگر گروه های فعال در این رنسانس مذهبی گروه «وفاداران به عهد» هستند که به گفته «پیل مک کارتنی» مؤسس این گروه، نباید انتظار نجات آمریکا را از سیاستمداران آن داشت. آنان نجات آمریکا را از خدا می خواهند و می گویند برآنیم تا تحت تأثیر اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دینی خود دوباره بسازیم. در این رنسانس مذهبی آن آیین و دینی که بیش از همه راهگشا و تغییر دهنده بوده و جبهه اهل مبارزه با الحاد را تشکیل داده «اسلام» است. در دنیای سرگشته امروز و در میان عطش روز افزون نیاز به مذهب و معنویت، این اسلام است که در همه ابعاد پاسخگوی نیازهای فطری و اصیل بشری است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشریت امروز قرار می دهد.

روزی «برنارد شاو» فیلسوف برجسته انگلیس صریحاً به زنده بودن دین اسلام اعتراف کرده و اعلام نمود: من همیشه نسبت به دین محمد، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش نهایت احترام را داشته ام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینی می کنم و اکنون هم آثار آن پدیدار شده است، که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا می باشد. 2 وقتی «برنارد شاو» پیش بینی می کرد که آیین اسلام جهانگیر می شود و مورد قبول مردم اروپا قرار می گیرد و تنها اسلام است که می تواند مشکلات جهان را حل کند، همه به اظهاراتش می خندیدند و بدون تحقیق و بی اعتنایی از کنار آن می گذشتند. اما امروز حقیقت سخنان «برنارد شاو» و سایر متفکران آزاد اندیش برای مردم غرب آشکار گشته و گرایش روز افزون مردم به جهان اسلام، نشانه بارزی است برای صحت پیش بینی های او.

امروز کسانی که در آمریکا و اروپا به اسلام می گروند، همان حقایقی را در می یابند که متفکران غربی آن را از ویژگی های بزرگ اسلام و عامل نجات بشریت و پناهگاه امن معنوی برای انسان های سرگشته غربی معرفی می کنند. یک تازه مسلمان شده آمریکایی می گوید: این آیین قادر است فشارهای جامعه بی بنیاد و مصرفی آمریکا را که متوجه افراد است، برطرف کند. اسلام نه تنها یک دین بلکه یک شیوه درست زندگی نیز می باشد. یک آمریکایی آفریقایی تبار نیز که تازه به اسلام گرویده است، اسلام را یک دین جهانی می داند که میان ابنا بشر از لحاظ رنگ و پوست و نژاد فرقی قائل نیست. با آن که مردم غرب شیفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به این آیین حیات بخش می پیوندند، دولت مردان و سیاست مداران غربی که تعالیم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبی های خود در تضاد می بینند، با تبلیغات گسترده و مسموم خود سعی در ایجاد مانع و جلوگیری از استقبال مردم غرب از تعالیم اسلام دارند. امروزه طرفداران نهضت جهانی اسلام، باید بیش از هر زمان دیگر خود را مسئول پاسخ گویی به نیازهای معنوی مردم غرب بدانند و با سازماندهی و گسترش تبلیغات همه جانبه خود، از آثار سوء دستگاه های تبلیغی غرب بکاهند و جلوه های نورانی فرهنگ و معارف اسلامی را به بهترین وجه به روح های تشنه حقیقت عرضه بدارند.3

منابع

1.روزنامه جمهوری اسلامی، 23/5/73، ص 11
2.روزنامه جمهوری اسلامی، 24/5/73، ص 11
3.نشریه موعود، شماره 7، ص 64
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص514

غرقد

درختی است که به درخت «یهود» معروف است. ابن کثیر درباره درگیری مسلمانان با یهود تا جایی که به پیروزی مسلمین و نابودی یهود منجر می شود، در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است که فرمود: «قیامت بر پا نمی شود تا این که مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند و آن ها را بکشند، تا جایی که اگر یک نفر یهودی در پشت سنگ یا درختی پنهان شود، آن سنگ یا درخت به قدرت الهی به زبان آمده و بگوید: ای مسلمان! ای بنده خدا! این که خود را پنهان کردهن است، یهودی است؛ بیا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» که درخت یهود است و از معرفی یهود خودداری می کند.» 1

منابع

البدایه و النهایه، ج 1، ص 143
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص517

غريم

«غريم» در لغت، هم به معناي طلبکار آمده است و هم به معناي بدهکار. 1

در روايات فراواني از آن به عنوان يکي از القاب حضرت مهدي‏عليه السلام ياد شده است. بيشتر به نظر مي‏رسد مقصود، معناي نخست آن باشد که درباره حضرت به کار رفته است. اين لقب نيز مانند برخي القاب ديگر، از روي تقيّه بوده که هرگاه شيعيان مي‏خواستند مالي را نزد آن حضرت يا نواب و وکلاي آن حضرت بفرستند، يا وصيت کنند و يا از جانب آن حضرت مطالبه کنند، به اين لقب حضرت را مي‏خواندند.

شيخ مفيدرحمه الله به اين نکته تصريح کرده، مي‏نويسد: «کلمه غريم رمزي بود بين شيعه که وقتي حضرت مهدي‏عليه السلام را از روي تقيّه ياد مي‏کردند، از آن استفاده مي‏نمودند». 2

بنابراين، استفاده از اين لقب عمدتاً در ارتباطات مالي شيعيان با حضرت مهدي‏عليه السلام - آن هم در طول غيبت صغري - بوده است. 3

در اينجا به برخي از روايات اشاره مي‏شود:

1. محمد بن صالح گويد: «وقتي پدرم از دنيا رفت و امر به من رسيد، سفته هايي (حواله هايي) نزد پدرم بود که نشان مي‏داد، مربوط به اموال غريم است.» 4

2. اسحاق بن يعقوب گويد: «از شيخ عمري شنيدم که مي‏گفت: با مردي شهري مصاحبت داشتم و به همراه او مالي براي غريم بود و آن را براي او فرستاد». 5

3. محمد بن هارون گويد: «از اموال غريم پانصد دينار بر ذمه من بود». 6

منابع

1.مجمع البحرين، ج 6، ص 125؛ لسان العرب، ج 12، ص 436.
2.الارشاد، ص 354.
3.کمال ‏الدين ‏و تمام ‏النعمة، ج2، باب45،ح5.
4.الکافي، ج 1، ص 521، ح 15.
5.کمال ‏الدين ‏و تمام ‏النعمة، ج2، باب45،ح6.
6.همان، ح 17.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص270

غوث

از القاب خاصه آن حضرت و به معنای پناه و پناهگاه است.1در توسل جستن به ائمه (ع) جهت حوائج دنیا و آخرت گفته اند: هرگاه شمشیر به محل ذبح تو رسید (کنایه از کثرت گرفتاری و بی پناهی) به حضرت حجت (ع) استغاثه کن؛ به درستی که تو را در می یابد و او غیاث المستغیثین است. بگو: «یا صاحب الزمان! انا مستغیث بک» یا بگو: «یا صاحب الزمان! اغثنی! یا صاحب الزمان ادرکنی!» 2

منابع

1.نجم الثاقب، باب دوم
2.نجم الثاقب، باب نهم

غیب

از نام های حضرت مهدی (ع) است که در قرآن ذکر شده است.

روایت شده است از حضرت صادق (ع) که فرمودند: در آیه شریفه «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب...»1متقین شیعیان علی بن ابی طالب (ع) هستند، و اما غیب، او غایب است و شاهد بر این، قول خداوند تبارک و تعالی است که فرمود: «می گویند چرا فرو فرستاده نشده برای او آیتی از پروردگارش؟ پس بگو نیست غیب، مگر خدای را. پس منتظر باشید به درستی که من با شما از منتظرانم 2 یعنی برآمدن آن غیب از آیات خداوندی است. 3 در تفسیر آیه شریفه «الذین یؤمنون بالغیب» آمده است که غیب سه روز است: روز رجعت، روز قیامت و روز قیام قائم (ع). 4

منابع

1.سوره بقره، 2-3
2.سوره یونس، 20
3.نجم الثاقب، باب دوم
4.الزام الناصب، ج 2، ص 340

غیبت

بررسی تاریخی دوران غیبت، فرازهایی از حیات پرفراز و نشیب تشیع را آشکار می سازد؛ حیاتی که به ویژه در بعد علمی و فرهنگی از جایگاه و منزلتی خاص در حیطه تاریخ اسلام برخوردار است. دوران غیبت صغری به واسطه شرایط اجتماعی خاص پدید آمده، از موقعیت ویژه ای برخوردار بود که اوضاع فرهنگی جامعه شیعی نیز تحت تأثیر این موقعیت قرار گرفت و براساس عناصر تعیین کننده آن، دستخوش تحولاتی شد. تحولاتی بنیادین که اساس فعالیت های علمی گسترده ای را پی ریزی کرد و در کمتر از یک قرن به اوج شکوفایی خود رسید و سیر پیشرفت آن تا به زمان حال با روندی گاه تند و شتابان و گاه کند و آهسته ادامه یافته است و اینک ما از دستاوردهای ارزنده آن بهره مند هستیم.

در سال 260 هـ. امام حسن عسکری (ع) پس از دوران کوتاه شش ساله امامت در سن 27 سالگی رحلت کرد و تنها فرزند او که پنج سال از عمرش می گذشت از جانب خدای متعال و با نص آن حضرت به امامت منصوب گردید. اما به دلایلی امام دوازدهم (ع) از همان زمان از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت حضرتش پس از پنج سال حضور در ایام حیات پدرش، که تنها عده ای از خواص شیعیان موفق به دیدار وی شدند، آغاز گردید. غیبت صغری که در سال 260 ق. آغاز شد و پس از 69 سال در سال 329 قبا در گذشت چهارمین و آخرین نائب خاص امام (ع) پایان یافت، در واقع مقدمه و آغازی برای غیبت طولانی بود، تا شرایط پذیرش موقعیت جدید برای مردمان فراهم گردد و شیعیان آمادگی درک روانی را داشته باشند که در آن از حضور امام معصوم به طور مستقیم بی بهره اند.

درک این موقعیت جدید مستلزم عبور از یک مرحله واسطه بود که فراهم کننده شرایط و آمادگی مذکور باشد. این مرحله میانی که با روندی تدریجی از اوایل قرن سوم هجری و در واقع پس از شهادت امام رضا (ع) آغاز شده بود با حرکتی رو به تزاید به تدریج تا نیمه این قرن ادامه یافت. در واقع این حرکت به طور غیر مستقیم از زمانی آغاز شد که هارون الرشید، خلیفه عباسی شرایط دشواری را بر امام هفتم، موسی بن جعفر (ع) تحمیل کرد و آن حضرت را به شدت تحت مراقبت قرار داد و سال ها در زندان های بغداد محبوس کرد. گر چه پس از آن، در زمان حیات امام رضا (ع) آن سختگیری و فشارها به حداقل خود رسید، ولی در آغاز قرن سوم هجری شرایط به گونه ای دیگر تغییر یافت. معتصم خلیفه جانشین مأمون، امام جواد (ع) را شدیداً تحت نظر قرار داد و وی را به بغداد مرکز حکومت احضار کرد و در نهایت در سال 320 ق امام را مسموم نموده و به شهادت رسانید.

شهر سامرا که در واقع پادگان نظامی بود و معتصم آن را تأسیس کرد، پس از او محل حبس و تبعیدگاه امام هادی و امام عسکری (ع) شد. متوکل خلیفه سفاک عباسی که از وجود امام در مدینه بیمناک بود ایشان را به شهر سامرا آورده و تحت الحفظ نگاه داشت. در طی این دوران روابط مستقیم شیعیان با امامان به حداقل خود رسید. آنان در واقع امکان دسترسی به امام (ع) را نداشتند، مگر به طور مخفیانه و از طریق مکاتبه و یا با کمک خدمتکاران ایشان، یا در قالب فروشندگان دوره گرد یا عابران رهگذر یا ...

وضعیت مذکور به تدریج و به طور غیر مستقیم، این آمادگی را در مردم پدید می آورد که در زمان عدم حضور و یا عدم دسترسی مستقیم به امام چه باید کرد؟ از طرفی امامان (ع) نیز در چنین شرایطی، ملاک های راهیابی و مصادر مراجعه شیعیان را مشخص می کردند. نظام وکالت که از دیرباز وجود داشت در این زمان هر چه بیشتر گسترش یافت. ائمه (ع) وکیلانی از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعیین می کردند که محل رجوع مردم و روابط آن ها با ایشان بودند. شیعیان در شهرهای دور و نزدیک با این وکیلان ارتباط یافته، مسایل خود را می پرسیدند، نیازهای خود را بیان می کردند و وجوهات شرعی را به آن ها می پرداختند تا آن ها را به ائمه (ع) ردّ کنند. این نظام وکالت در واقع مرحله ابتدایی نظام نیابتی بود که در دوران غیبت صغری شکل گرفت. با این حال با آغاز دوران غیبت صغری، وضعیت به گونه ای خاص تغییر یافت. با وجود این که اولین نائب خاص امام (ع) مدت ها قبل از طرف امام عسکری (ع) به شیعیان معرفی شده بود، ولی حیرت و سردرگمی فراوانی شیعیان را فرا گرفت. راه ارتباط با امام (ع) منحصر به نائب خاص حضرت گردید و حتی وکیلان امام (ع) نیز قادر به دسترسی به امام نبودند؛ اگر چه امکان دیدار با امام به طور کلی منتفی نبود و چه بسا کسانی به دیدار حضرت نایل می شدند. در واقع غیبت صغری برای فراهم شدن شرایط لازم جهت درک دوران غیبت کبری امری ضروری بود؛ چرا که در طی آن مردم می آموختند که مصدر رجوع آن ها در امور دینی، فقیهان و عالمان دینی هستند که مورد نیاز و مراجعه مردم اند و علمای شیعه نیز به ضرورت این نکته پی بردند که مصادر و مراجع علمی که مورد نیاز و مراجعه مردم هستند، بایستی به گونه ای متقن و ثابت در دسترس مردم قرار گیرند.

مسأله غیبت امری نبود که به تازگی مطرح شده باشد، بلکه در سخنان معصومین (ع) بارها به آن اشاره شده بود و مردم کمابیش با آن آشنا بودند. در روایاتی که از نبی اکرم (ص) نقل شده بود، حضرت ضمن بیان خصوصیات امام مهدی (ع) به مسأله غیبت حضرتش نیز اشاره کرده بود. در یکی از این روایات پیامبر (ص) چنین فرمود:

مهدی از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شبیه ترین مردم به من از حیث آفرینش و خلق و خوی است. او غیبت و دوران حیرتی دارد که مردمان در آن به گمراهی می افتند، سپس همانند شهاب تندرو می آید و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان طور که از ظلم و جور پر شده باشد. 1 ائمه (ع) نیز در گفتار خود به مسأله غیبت امام مهدی (ع) و سختی ها و نابسامانی های آن دوران اشاره کرده اند و از تک تک ایشان روایاتی به این مضامین نقل شده است.

اساساً مسأله غیبت در گفتار معصومین (ع) به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در میان انبیای پیشین و اوصیای آن ها معمول بوده است. بنا به روایات، صالح پیامبر در سن پیری از میان قومش غایب شد و غیبت او مدتی به طول انجامید، به طوری که چون به میان قومش بازگشت وی را نشناختند. موسی (ع) نیز مدتی غایب بود و در طی این مدت بنی اسرائیل در حیرت و سرگردانی و رنج بسیار به سر می بردند، تا بار دیگر موسی به نزد آن ها بازگشت. چنین غیبت هایی درباره حضرت یونس، یوسف و برخی دیگر از پیامبران ذکر شده است. بنابراین مسأله غیبت به مانند سنت جاریه ای تلقی شده است که درباره امام مهدی (ع) در امت خاتم الانبیاء نیز مصداق پیدا می کند.

طرح مسأله غیبت از همان دهه های اول تاریخ اسلام چنان شایع و معمول شده بود که بسیاری از فرقه هایی که از تشیع منشعب می شدند، به گونه ای به مسأله غیبت معتقد می گردیدند. «کیسانیه» اولین فرقه ای که از شیعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفیه و معتقد بودند که وی از میان آن ها غایب شده و در کوه رضوی مخفی گردیده و روزی ظهور خواهد کرد.

«ابومسلمیه» همین عیده را درباره ابومسلم داشتند. به طور کلی هر یک از فرقه های شیعی که در امامت یکی از ائمه (ع) توقف کردند و مسیر خود را از تشیع اثنی عشری جدا کردند، به نوعی غیبت درباره امام خودمعتقد شدند. این امر حاکی از آن است که مسأله غیبت امام مهدی (ع) کاملاً در بین مسلمانان و شیعیان شناخته شده و شایع بوده است. آن چه این مطلب را تأیید و تأکید می کند تألیف و تصنیف کتاب هایی در موضوع غیبت، پیش از آغاز غیبت صغری و در زمان حضور ائمه (ع) است. 2

غيبت (پنهان زيستي)

با مراجعه به مجموعه‏هاي حديثي روشن مي‏شود که شمار بسياري از روايات و احاديثي که درباره وجود گران مايه حضرت مهدي‏عليه السلام است و از خورشيد جهان افروز او نويد دارد، از غيبت غم بار او نيز خبر مي‏دهد و مسأله «غيبت» دراين روايات به روشني بيان شده است.

«غيبت» در اصطلاح براي کسي استعمال مي‏شود که مدتي در جايي حضور دارد و پس از آن در آن محل حاضر نمي‏شود و در فرهنگ «مهدويّت» به پنهان شدن حضرت مهدي‏عليه السلام از ديدگان مردم گفته مي‏شود.

غيبت را مي‏توان در اينجا به سه معنا تفسير کرد:

1. آن حضرت در درون جوامع بشري زندگي نمي‏کند و در دسترس مردم نيست که بسان ديگر انسان‏هاي عادي هرکس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند.

2. حضرت مهدي‏عليه السلام در ميان همين جامعه و همين انسان‏ها است؛ اما به قدرت خدا، هرگاه اراده کند از برابر چشم‏ها ناپديد مي‏گردد و ديدگان مردم - با اينکه آن حضرت موجود و حاضر است - او را نمي‏بينند؛ همان گونه که موجودات ديگري چون فرشتگان، ارواح و جن را نمي‏بينند؛ با اينکه به نص قرآن شريف آنها در ميان جامعه‏ها هستند و در اين جهان موجوداند.

ممکن‏است اين‏قدرت استتار واختفا از برابر ديدگان را کرامتي از کرامت‏هاي حجّت خدا و ولي او امام مهدي‏عليه السلام بدانيم. آن حضرت در پرتو اين قدرت خدادادي، مي‏تواند هرگاه اراده فرمود در برابر ديدگان، ظاهر و آشکار گردد و هرگاه خواست نهان و ناپديد شود.

احتمال ديگر اين است که: آن حضرت با همان قدرت اعجاز، در ديدگان نظاره‏گر، به گونه‏اي تأثير و تصرف نمايد که آنان نتوانند جمال دل آراي او را بنگرند و اين کار از اولياي الهي - که از سوي خدا داراي قدرت در جهان آفرينش هستند - بعيد نيست.

از قرآن کريم نيز مي‏توان امکان استتار و اختفاي انسان از برابر ديدگان را - چه به صورت کوتاه مدت يا دراز مدت - دريافت کرد.3

امام صادق‏عليه السلام فرموده است: «يَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ يَشْهَدُ المَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ»4؛ «مردم امام خويش را گم مي‏کنند، پس آن امام در موسم حج حضور مي‏يابد [و] مردم را مي‏بيند، ولي مردم او را نمي‏بينند»

3. معناي ديگر غيبت پنهان بودن حضرت از نگاه معرفتي انسان‏ها است، به اين معنا که آن حضرت را مي‏بينند ولي نمي‏شناسند. از اين رو در روايات فراواني آن حضرت به يوسف صديق‏عليه السلام تشبيه شده که اگر چه بين مردم بود، ولي او را نمي‏شناختند. ناشناسي او به حدي رسيد که حتي برادران او نيز، او را نشناختند.

امام صادق‏ عليه السلام در اين باره فرمود:

«فَما تَنْکِرُ هذِهِ الاُمَّةُ اَنْ يَفْعَلَ‏اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَما فَعَلَ بِيوُسُفَ اَنْ يَمْشِيَ في‏اَسْواقِهِم ويَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتيّ يَأْذِنَ‏اللَّهُ فِي‏ذلِکَ لَهُ کَمااَذِنَ لِيوُسُفَ» 5؛ «خوي و شأن اين امت چه چيز را انکار مي‏کنند، که خداي عزوجل در يک زماني با حجّت خود همان کند که با يوسف‏عليه السلام کرد».

به اين معنا که خداوند بين او و بين بندگان حجاب و پرده‏اي قرار مي‏دهد که مردم او را مي‏بينند ولي نمي‏شناسند.

منابع

1.کمال الدین، ج 1، ص 287
2.نشریه موعود، شماره 27، ص 42
3.ر.ک: يس(36)، آيه9 واسراء (17) آيه45.
4.کتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ الکافي، ج 1 ص 337، ح 6؛ الغيبة، ص 175 ح 14.
5.الغيبة، ص 141، ح 2؛ الکافي، ج 1، ص 336 ح 4
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص273

غار انطاکیه

حدیثی است از امام صادق (ع) که مانند آیه 247 سوره بقره به میراث آل موسی و هارون اشاره می کند: «مهدی کتاب هایی را از غار انطاکیه و زبور را از دریاچه طبریه بیرون می آورد، که از میراث های آل موسی و آل هارون و الواح و عصای موسی در آن جاست که آن ها را فرشتگان حمل می کنند.»

منابع

روزگار رهایی، ج 1، ص 456

غار ثور

در غار ثور، ریزه هایی از الواح موسی (ع) و شکسته های عصای موسی و خورده های تابوت سکینه هست. هیچ ابری از شرق و غرب و کوفه (شمال) و قبله (جنوب) عبور نمی کند، جز این که دوست دارد از برکت آن کوه و اشیاء متبرکه آن تبرک جوید. شب ها و روزها می گذرد تا مهدی ظهور کرده، آن ها را بیرون می آورد.

منابع

روزگار رهایی، کامل سلیمان، علی اکبر مهدی پور،ج 2، ص 455

غیبت صغری

در آغاز غیبت صغری، میان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد:

1. گروهی مانند شیخ مفید (ره) آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدی (ع) به شمار آورده اند. 1 زیرا از همان سال های آغازین ولادت، آن حضرت غیبت نسبی داشت و شماری اندک از یاران، وی را مشاهده کردند. بنابراین نظر، دوره غیبت صغری تقریباً 74 سال می شود؛ یعنی از آغاز ولادت، تا پایان سفارت آخرین نائب حضرت. 2. برخی برآنند که غیبت صغری، از سال 260 هـق یعنی سال درگذشت امام حسن (ع) آغاز شد و این مدت تا شروع غیبت کبری، دوران آمادگی شیعیان و اُنس آنان به جدایی از امام زمان (ع) نام گرفت. در این دوران 69 ساله، سفیرانی رابط بین امام و مردم بودند. 3. گروهی آغاز غیبت امام (ع) را از زمانی می دانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند، تا وی را دستگیر کنند و حضرت در آن هنگام، در سرداب رفت و همان جا از دیده ها پنهان شد. 2
در منابع شیعی و کتاب های امامیه، هیچ نامی از سرداب نیست، و متأسفانه این مسأله دستاویز حمله ناآگاهانه برخی از نویسندگان اهل سنت، به تشیع شده است. 3

زمانی که در سال 260 ق امام حسن عسکری (ع) وفات یافت، فقط عده اندکی از شیعیان خاص و برخی از وکلای حضرت از وجود فرزند ایشان، امام مهدی (ع) مطلع بودند. خلیفه عباسی احمد المعتمد (256-279 ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام (ع) را بیابد از این رو مدتی منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد. از طرفی جعفر بن علی برادر امام حسن عسکری (ع) به دنبال آن بود که منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتی در این کار از خلیفه عباسی کمک خواست و لیکن توفیقی نیافت. 4 امام عسکری (ع)، پیش از رحلت خود عثمان بن سعید عمری را که از وکلا و اصحاب خاص بود، در چند مجلس به اصحاب خود معرفی و او را به عنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعیین کرد. عثمان بن سعید مدت ده سال وکیل امام هادی (ع) بود و پس از آن وکالت امام حسن عسکری (ع) را به عهده داشت و پس از رحلت امام به ظاهر مراسم تغسیل و تکفین وی را انجام داد. او پس از چندی به بغداد نقل مکان کرد که از شهرهای شیعه نشین عراق بود. در طی این مدت کوتاه که او نیابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت، شیعیان به وی رجوع می کردند و توقیعات صادره از ناحیه امام به دست وی به دست شیعیان می رسید.5

عثمان بن سعید پیش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به عنوان نائب امام به شیعیان معرفی کند. دوران نیابت محمد بن عثمان دورانی طولانی و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسیان، انحرافات دینی و فرقه ای، القاء شبهات گوناگون و حرکت های رو به گسترش اسماعیلیان از مهم ترین مشکلاتی بودند که وی با آنان درگیر بود. محمد بن عثمان در سال 305 ق. در گذشت و حسین بن روح نوبختی به نیابت امام منسوب شد. او از مردم قم و مدت ها از دستیاران محمد بن عثمان بود. او با تدبیر و کیاست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدی را برای جامعه شیعی فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف حکومت بر آن ها اعمال می شد، بکاهد. سیاست دینی وی به گونه ای بود که هیچ تنش و عکس العملی را علیه شیعیان پدید نمی آورد. او توانسته بود با عمال تقیه شدید چنین جوی را به وجود آورد. یک بار در مجلسی در حضور علمای اهل سنت به گونه ای درباره عمر و ابوبکر سخن گفت که همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبینی و سوء ظن سنیان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همین راستا یکی از خدمت کارانش را که عادت به ناسزاگویی به معاویه داشت، اخراج کرد. [6] بدین ترتیب دوران طولانی نیابت وی، بهترین امام غیبت صغری برای شیعیان بوده است. روابط او با دربار عباسیان و نفوذ او در میان وزرا و امرا موجب گردید که سخت گیری ها و اعمال فشارها بر شیعیان به حداقل برسد.

با درگذشت حسین بن روح نوبختی در سال 326 ق. محمد بن علی سمری به نیابت منصوب شد. وی آخرین نائب امام (ع) بود و در سال 329 ق درگذشت. آخرین توقیعی که یک هفته پیش از وفاتش به دست او رسید، وی را مأمور ساخته بود که شخصی را به عنوان نائب امام بعد از خود معرفی نکند. این توقیع در واقع اعلامی برای آغاز غیبت کبری امام (ع) بود.
از مشکلات اساسی که نایبان امام و شیعیان با آن درگیر بودند، ظهور مدعیان نیابت بود. کسانی که به علل مختلف ادعا می کردند نائب امام (ع) هستند. ظهور این افراد غالباً با انحرافات و القاء شبهاتی همراه بود و این بزرگترین خطری بود که در این عصر شیعیان را تهدید می کرد. مشهورترین این افراد محمد بن علی شلمغانی بود که معاصر با حسین بن روح بود و توقیعی از ناحیه امام (ع) مبنی بر برائت از او، لعن بر او و چند تن دیگر صادر شد.6
جامعه اسلامی در دوران غیبت صغری از وضعیت سیاسی آشفته ای برخوردار بود. دستگاه خلافت عباسیان در نهایت ضعف و سستی خود بود. امرای ترک نژاد که از دوران خلافت معتصم به دربار راه پیدا کرده و دارای مناصبی شده بودند، همچنان نفوذ شدیدی بر خلیفه و درباریان داشتند؛ به طوری که در بسیاری امور، خلیفه را تحت فشار قرار می دادند و گاه عزل و نصب خلیفه نیز به وسیله آن ها انجام می شد. ضعف خلیفه و عدم اراده وی در رسیدگی به امور، گاه موجب دخالت زنان دربار در این امور می شد. به طوری که مادر خلیفه همراه با قضات واعیان در مجلس مظالم می نشست و حکم صادر می کرد. درگیری های داخلی میان خلیفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت، امری عادی بود! این امر حتی در میان وزیران نیز شایع بود. عدم کفایت و صلاحیت وزیران موجب شده بود که پیوسته عزل و نصب شوند و هر کس قادر بود با پرداخت اموال بیشتری به دارالخلافه خود را به مقام خلافت برساند. در طی این دوران شش تن از عباسیان به حکومت رسیدند که برخی از آن ها توسط درباریان خلع و برخی به قتل رسیدند.

ضعف و سستی دستگاه خلافت که از نیمه اول قرن سوم هجری آغاز شده بود، فرصت خوبی برای مخالفان و امیران محلی بود تا دولت های مستقلی در نواحی مختلف و وسیع اسلامی پدید آورند؛ به طوری که در عصر غیبت صغری نواحی مختلف سرزمین های اسلامی هر یک تحت اختیار دولتی مستقل بود که خلیفه اساساً هیچ نفوذ و سلطه ای بر آن نداشت. سرزمین اندلس که از سال ها پیش، تقریباً همزمان با روی کار آمدن عباسیان، از پیکره خلافت جدا شد. پس از آن ادریسیان حسنی در مغرب اقصی مراکش کنونی نخستین دولت شیعی را تأسیس کرد. اغلبیان بر شمال آفریقا حکومت داشتند و مصر تحت اختیار طولونیان و سپس اخشیدیان بود. طاهریان، صفاریان، علویان، سامانیان و ... دولت های خود مختاری بودند که در طی این دوران، در نواحی ایران امارات داشتند و به همین ترتیب در هر ناحیه دولت و امارتی مستقل بر پا بود.
با این حال شیعیان در عصر غیبت، از موقعیت سیاسی نسبتاً خوبی برخوردار بودند. نفوذ شیعیان در دربار عباسیان ثمرات خوبی، به خصوص در دوران حساس غیبت به همراه داشت. در دوره ده ساله خلافت معتضد عباسی (279 – 289 ق) جو اختناق شدیدی علیه شیعه ایجاد شده بود که به تعبیر شیخ طوسی در زمان او از شمشیرها خون می چکید. اما این وضعیت در زمان خلافت مقتدر (295-320ق) تا حدودی دگرگون شد و در برخی موارد چرخش گردونه سیاست به نفع مسلمین بود و آن ها می توانستند با آزادی بیشتری به فعالیت بپردازند. این دگرگونی با نفوذ خاندان بنی فرات که از خاندان های شیعه مذهب و برجسته بغداد بودند، در دستگاه خلافت آغاز شد. افراد این خانواده توانستند پس از نفوذ در دربار، در مناصب بالا و در مشهورترین آن ها ابوالحسن علی بن محمد بن فرات بود. او معروف به ابن فرات اول (241-312ق) و در فاصله سال های 296 تا 312، سه بار به وزارت رسید. در دوران او آزادی نسبی برای شیعیان فراهم شد و آن ها از این فرصت، جهت احیای مذهب تشیع سود می بردند. این امر کمابیش همزمان با نیابت حسین بن روح نوبختی – نائب سوم امام (ع) بود. او که خود از خاندان نوبختی و از موقعیت سیاسی خوبی برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسیان راه یابد و بنا به قولی که مسئول املاک خاص خلیفه بود.

فرد دیگری از خاندان نوبختی که به وزارت دست یافت، ابوالفتح فضل بن جعفر (279-327ق) معروف به ابن فرات دوم بود. او در سال های 320 تا 324 وزارت دو تن از خلفا را به عهده داشت. دوران وزارت او همزمان با آخرین سال های زندگی حسین بن روح بود. اگر چه نفوذ و قدرت وی همانند ابن فرات اول نبود، با این حال بایستی تأثیر و موقعیت آن را نادیده گرفت.
در همین راستا باید به دولت های شیعه مذهبی که در این عصر تشکیل شده و یا امارت داشتند، اشاره کنیم. ادریسیان، اولین دولت شیعی بود که در سال 172 ق. تأسیس شد. ادریسیان زیدی مذهب تا اوایل قرن چهارم هجری امارت داشتند و سپس به دست فاطمیان برچیده شدند. آثار فرهنگی و تمدنی باز مانده از آن ها در مغرب قابل توجه است. فاطمیان که از سال 296 ق. در تونس به قدرت رسیدند، پس از اندک زمانی بر تمام مغرب استیلا یافتند و پس از استیلا بر مصر پس از نیمه قرن چهارم، تنها قدرت مطرح در سراسر شمال افریقا بودند. سراسر جهان اسلام سبب تأسیس دولت های اسماعیلی متعددی در نواحی مختلف از جمله در یمن و سند شد. فاطمیان خلافت را حق خود می دانستند و از این رو خود را خلیفه می خواندند. حسن بن زید از نوادگان امام حسن (ع)، مؤسس دولت علویان در طبرستان (250 – 255ق) بود. وی که به دعوت مردم طبرستان برای مقابله با ظلم و جور امیران طاهری به این ناحیه آمده بود، پس از تحت فرمان در آوردن طبرستان، به نواحی ری و قزوین دست یافت، اما بزودی آن ها را از کف داد. از معروفترین امرای علوی، حسن بن علی معروف به «ناصر الحق» و ملقب به اطروش (301-304ق) بود که بار دیگر طبرستان را به طور یکپارچه تحت فرمان در آورد. آخرین امیر آن ها «الثائر بالله» بود که در سال 355 ق. درگذشت. 7
دولت زیدیان یمن نیز از نخستین دولت های مستقل شیعی بود که در عصر غیبت شکل گرفت. شهرهای مکه و مدینه و نواحی یمامه و حجاز نیز مدت ها در اختیار زیدیان بود. حمدانیان، شیعیان دوازده امامی از قبیله بنی تغلب بودند که از اوایل قرن چهارم هجری در نواحی شمال عراق و بخشهایی از شام حکومت می کردند و گرایش های شیعی از دیرباز در میان آن ها وجود داشت.

منبع

1.ارشاد مفید، ج 2، ص 340
2.چشم به راه مهدی، ص 339
3.منتخب الاثر، ص 372
4.اعلام الوری، ج 2، ص 150
5.غیبه طوسی، ص 215
6.همان
7.ابن خلدون، ج 4، ص 36
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص522