فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ل

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ل


فرهنگ نامه مهدویت برگرفته از منابع متعدد از جمله موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/فرهنگنامه مهدويت/خدامرادسليميان، -نجم الثاقب،الزام الناصب،  غیبه نعمانی، غیبه طوسی می باشد.

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لااله الاالله

کلمه توحید است و ذکری است که پس از ظهور حضرت مهدی (ع) بر زبان ها جاری خواهد شد. رسول خدا (ص) می فرمایند: اگر از زندگانی و پایان دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، ... خداوند مهدی را می فرستد و به وسیله او عظمت را به دین باز می گرداند و پیروزی های درخشانی برای او و به دست او انجام می دهد. در آن روزگار کسی بر کره خاکی نیست جز آن که ذکر «لااله الا الله» را بر زبان دارد. 1

پی نوشت ها

عیون اخبار الرضا، ص 65
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص603

لطف وجود حضرت

قاعده لطف از قواعد کلامی است که متکلمان به آن، بر وجود و لزوم معصوم استدلال می کنند. و این بدان معنی است که خداوند، زمینه نزدیکی انسان به طاعت و دوری او را از معصیت، فراهم می کند، اما نه به گونه ای که به حد اجبار برسد. شیخ مفید در پاسخ از این پرسش که دلیل بر وجود امام زمان (ع) چیست؟ به قاعده لطف استناد می کند و می نویسد: وجود امام معصوم و حجت حق، در هر زمان لازم و این وجود معصوم، لطف است و لطف، همیشه بر خدا لازم است. 1

خواجه نصیرالادین طوسی (در اول بحث امامت تجرید الاعتقاد، ص 222) می نویسد: نزد عقلا، معلوم است که انحصار لطف الهی در تعیین امام است. وجود امام لطفل است و تصرف او در مسائل اجتماعی، لطفی دیگر و غیبت امام، مربوط به ما می شود. 2

پس وجود امام (ع) لطف است. سید مرتضی در رساله غیبت می گوید: «وجود حضرت در پرده غیبت نیز لطف است؛ زیرا شیعیان با اعتقاد به وجود حضرت ... در ارتکاب کار زشت، هراسی از حضرت دارند...» 3

«وجود امام، لطف است و تصرف او در امور، لطف دیگر، خداوند به ایجاد امام، به لطف خود جامعه عمل پوشاند و فردی را که برای اداره جامعه لازم است آفرید و حجت را بر مردم تمام کرد، تا اگر شایسته بودند، از وجودش بهره ببرند و بسط ید امام، لطف دیگری است که به کوشش ما مربوط می شود. تقویت قدرت امام در مواردی، در توان ماست. بنابراین، ما مکلف به آن هستیم و قدرت نداشتن امام را باید از چشم خود ببینیم.»4

منابع

1.مصنفات شیخ مفید، ج 1، ص چاپ کنگره هزاره شیخ مفید
2.چشم به راه مهدی، پاورقی ص 80
3.رسائل الشریف المرتضی، ج 2، ص 299، به نقل از چشم به راه مهدی، ص 80
4.غیبه طوسی، ص 11
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص603

لقب حضرت

لقب، نام دوم انسان است که در آن معنی مدح یا ذم منظور است. 1 در کتاب «نجم الثاقب» از میرزا حسین نوری، القاب حضرت مهدی (ع) چنین آمده است: امیرالامره، احسان، اُذُن سامعه، ایدی، بِئر معطله، بلدالامین، باسط، بقیه الانبیاء، تالی، تأیید، تمام، تائر، جابر، جَنب، جَوار الکنس، حجه، حجه الله، حق، حجاب، حمد، حامد، خاتم الاوصیاء، خاتم الائمه، خازن، خلف، خلف صالح، خنس، خلیفه الله، خلیفه الاتقیاء، دابه الارض، داعی، رجل، رب الارض، سلطان المأمول، سدره المنتهی، سناء، سبیل، ساعه، سید، شرید، صاحب، صاحب الغیبه، صاحب الزمان، صاحب الرجعه، صاحب الدار، صاحب الناحیه، صاحب العصر، صاحب الکره البیضاء، صاحی الدوله الزهراء، صالح، صاحب الامر، صبح مسفر، صدق، صراط، ضیاء، ضحی، طالب التراث، عالم، عدل، عاقبه الدار، عزه، عین، غایب، غلام، غریم، غوث، غایه الطالبین، غایه القصوی، غوث الفقراء، خلیل، فجر، فرج المؤمنین، فرج الاعظم، فتح، فقیه، قائم، قابض، قیامت، قسط، قوه، قاتل الکفره، قطب، قائم الزمان، قیم الزمان، کاشف الغطاء، کمال، کار، لواء اعظم، نیه الصابرین، منتقم، مهدی، منتظر، ماء معین، مخبربما یعلن، مجازی بالاعمال، موعود، مظهر الفضایح، مبلی السرائر، مبدأ الآیات، محسن، منعم، مفضل، مَوتور، مدبر، مأمور، مقدره، مأمول، مفرج اعظم، مضطر، من لم یجعل الله لم شبیها، مقتصر، المصباح الشدید الضیاء، ناقور، ناطق، نهار، نفس، نورالاصفیا، نورالاتقیاء، ناحیه مقدسه، واقیذ، وتر، وجه، ولی الله، وارث، هادی، یدالباسطه، یمین، یعسوب الدین.2

منابع

1.معارف و معاریف، ج 8، ص 757
2.نجم الثاقب، باب دوم
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص604

لوح حضرت زهرا

در بين رواياتي که از معصومين‏عليهم السلام درباره حضرت مهدي‏عليه السلام نقل شده، «حديث لوح حضرت زهراعليها السلام» از اهميت والايي برخوردار است. اين حديث را بزرگان فراواني در کتاب‏هاي روايي خود، نقل کرده‏اند که در اينجا تنها به بخشي از آن اشاره مي‏شود.
شيخ صدوق‏رحمه الله با ذکر سند از جابر جعفي از امام باقرعليه السلام از جابربن عبداللّه انصاري چنين نقل کرده است: «جابربن عبداللّه انصاري گفت: بر مولاي خود فاطمه زهراعليها السلام وارد شدم و در مقابل ايشان لوحي بود که پرتو آن چشم را خيره مي‏کرد و در آن دوازده نام بود...». 1
او روايتي ديگر نقل کرده بسيار مفصل که بخشي از آن چنين است: «ابوبصير از ابوعبداللّه‏عليه السلام روايت کند که فرمود: پدرم به جابربن عبداللّه انصاري گفت: نيازي به تو دارم، چه وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو درخواست نمايم؟ جابر به او گفت: هر وقت که شما بخواهيد، امام باقرعليه السلام با او خلوت کرد و گفت: اي جابر! آن لوحي که در دست مادرم فاطمه زهراعليها السلام دختر رسول خدا ديدي، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ جابر گفت: خدا را گواه مي‏گيرم که در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله براي تهنيت ولادت حسين‏عليه السلام بر مادرتان فاطمه‏عليها السلام وارد شدم و در دست ايشان لوح سبز رنگي را ديدم که پنداشتم از زمرد است و در آن نوشته‏اي سپيد و نوراني - مانند نور آفتاب - ديدم و گفتم: اي دختر رسول خدا! پدر و مادرم فداي شما باد! اين لوح چيست؟ فرمود: اين لوح را خداي تعالي به رسولش هديه کرده است و در آن اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامي اوصياي از فرزندانم ثبت است. رسول خدا آن را به من عطا فرموده است تا بدان مسرور گردم.
جابر گويد: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روي آن استنساخ نمودم. پدرم امام محمدباقرعليه السلام فرمود: آيا مي‏تواني آن را به من نشان بدهي؟ گفت: آري، و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسيدند. او صحيفه‏اي از پوستي نازک نزد پدرم آورد، پدرم فرمود: اي جابر! تو در کتابت بنگر تا من آن را برايت بخوانم. جابر در کتابش نگريست و پدرم آن را برايش خواند و به خدا سوگند که حرفي اختلاف نداشت. گفت: به خدا سوگند! گواهي مي‏دهم که در لوح چنين مکتوب بود:
بسم اللّه الرحمن الرحيم.
اين کتابي است از جانب خداي عزيز حکيم، براي محمد نور و سفيرو حجاب و دليل او، آن را روح‏الامين از جانب رب‏العالمين فرو فرستاده است. اي محمد! اسم‏هاي مرا بزرگ شمار و نعمت‏هاي مرا شکر گزار و آلاي مرا انکار مکن، من خداي يکتا هستم که هيچ معبودي جز من نيست...
در پايان روايت آمده است:
و از صلب او [امام هادي] داعي به سبيل و خازن علمم حسن را بيرون مي‏آورم؛ سپس به خاطر رحمتي بر عالميان سلسله اوصيا را به وجود فرزندش تکميل خواهم کرد؛ کسي که کمال موسي، و بهاء عيسي و صبر ايوب را دارا است و دوستانم در زمان [غيبت] او خوار شده و سرهاي آنان را هديه مي‏دهند؛ همچنان که سرهاي ترک و ديلم را اهدا مي‏کنند. آنان را مي‏کشند و آتش مي‏زنند و آنان خائف و مرعوب و ترسان مي‏باشند. زمين از خونشان رنگين شود و صداي فرياد و شيون از زنانشان برخيزد. آنان دوستان حقيقي من باشند و به واسطه آنها هر فتنه کور ظلماني را بر طرف سازم و شدايد و اهوال را زايل نمايم و بارهاي گران و زنجيرها را از آنان بردارم. ايشان کساني‏اند که صلوات و رحمت پروردگار بر آنان است و ايشان مهتدي واقعي هستند«. 2اين روايت با تفاوت‏هايي در منابع روايي ذکر شده است. 3

منابع

1.کمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب28،ح2.
2.کمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب28، ح1.
3.الکافي، ج 1، ص 527، ح 3؛ الغيبة، ص 62، ح 5؛ عيون اخبارالرضاعليه السلام، ج 1، ص 41، ح 2، ص 46، ح 5؛ قرطبي انصاري، القاب الرسول و عترته، ص 13؛ الاحتجاج، ج 1، ص 162؛ کتاب الغيبة، ص 143، ح 108.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص299

لوح محو و اثبات: بداء

آن لوح خداوند است که مثبتات و مندرجاتش قابل تغییر باشد. برگرفته از آیه کریمه «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب»1 است. مرحوم مجلسی گفته: آیات و اخبار دلالت دارند که خداوند دو لوح را آفریده که همه حوادث و وقایع عالم در آن دو لوح ثبت است. یکی لوح محفوظ، که هیچ گونه تغییر در آن راه ندارد و آن مطابق علم خداوند است. دیگری لوح محو و اثبات، که در آن چیزی ثبت می گردد و سپس محض مصالح بسیاری که بر خردمندان پنهان نیست، چیز دیگری بر خلاف آن به ثبت می رسد. دگرگونی هایی که در این لوح به وجود می آید، «بداء» نامیده می شود.

منابع

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص605