فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف پ

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف پ

فرهنگ نامه مهدویت برگرفته از منباع متعدد از جمله موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/صص 39و50 1- منسوب به مهدي (مطلقاً) 2- منسوب به مهدي صاحب الزّمان (عج)، امام دواردهم شيعيان

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

پدر امام زمان (ع)

حسن بن علی بن محمد بن علی، ملقب به عسکری، یازدهمین امام از ائمه معصوم (ع)، پدر حضرت مهدی (ع) دوازدهمین امام بوده است. در روز هشتم یا چهارم یا دهم ربیع الثانی سال 231 یا 232 هـق. در مدینه متولد و در روز هشتم یا اول ربیع الاول سال 260 هـق در سامرا وفات یافت. دوران امامت این امام، شش سال بوده و در مدت عمر بیست و هشت یا بیست و نه سال خویش، منشأ برکات و فیوضات بسیاری بوده است. آن حضرت در دوران حکومت معتمد عباسی از دنیا رفت و در کنار قبر پدرش در سامرا مدفون گشت. حضرت عسکری (ع)، جز امام مهدی (ع) فرزندی نداشته است.

پرچم

پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت مهدی (ع) با پرچم پیامبر (ص) ظهور می کند. (غیبه نعمانی، ص 238)امام صادق (ع) درباره پرچم پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل در روز بدر، آن پرچم را برای پیامبر آورده و حضرت آن را گسترد و به اهتزاز در آورد. آن گاه پس از پیروزی، آن را پیچید و به امیر مؤمنان (ع) داد و روز جنگ بصره، نزد آن حضرت بود. در آن جا آن پرچم را گسترد و پس از رسیدن پیروزی از جانب خدا، بار دیگر آن را بست و به امام راستین پس از خود سپرد… و هم اکنون آن پرچم پیروزی بخش، نزد ما خاندان پیامبر است و کسی آن را نخواهد گشود تا قائم ما قیام کند و آن گاه است که او پس از قیام، آن پرچم ویژه پیامبر (ص) را خواهد گشود. (غیبه نعمانی، ص 307) پرچم پیش از قیام :حکومت اسلامی در غیبت کبری در پاره ای روایات آمده است که هر پرچمی پیش از قیام قائم برافراشته شود، پرچمدار آن طاغوت است. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 37؛ مستدرک الوسایل، ج 11، ص 34) برخی افراد از این روایات، برای مشروع نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت کبری استفاده کرده اند. حتی برخی، از روایت امام سجاد (ع) که می فرماید: «به خدا سوگند، هیچ یک از ما، پیش از قیام خروج نمی کند، مگر این که مَثَل او، مانند جوجه ای است که پیش از محکم شدنِ بال هایش، از آشیانه پرواز کرده باشد. در نتیجه کودکان، او را گرفته و با او به بازی می پردازند.» (وسائل الشیعه، ج 11، ص 36؛ مستدرک الوسایل، ج 11، ص 37) نتیجه گرفته اند که قیام برای تشکیل حکومت اسلامی، نه تنها بی نتیجه است که گرفتاری و ناراحتی اهل بیت (ع) را نیز در پی دارد. در جای خود پاسخ داده شده است که این روایت اولاً: اصل جواز قیام را رد نمی کند، بلکه پیروزی را نفی می کند، زیرا اگر نفی جواز کنند، قیام امام حسین (ع) و قیام زید بن علی و حسین بن علی (شهید فخ) و … را محکوم کرده اند، با این که بدون تردید این قیام ها مورد تأیید ائمه (ع) بوده است. ثانیاً: عدم پیروزی قیام، دلیل بر نفلی تکلیف به قیام نیست. مشروع بودن یا نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت، همراه با موافقان و مخالفان و ادلّه آن ها، در جای خود بحث شده است. پرچم زرد در روایات مختلفی سخن از پرچم زرد به میان آمده است. در روایتی می خوانیم: سپاه بربر با پرچم های زرد وارد مصر می شوند و اهل مغرب نیز به سوی مصر حرکت می کنند. هنگامی که وارد مصر شوند، سفیانی به حکومت می رسد. (غیبه طوسی، ص 279، بشاره الاسلام، ص 186) بربر، ساکنان مغرب هستند که با پرچم های زرد به سوی مصر و از آن جا به سوی بلاد شام حمله خواهند کرد. (روزگار رهایی، ج 2، ص 1001) در روایتی آمده است: هنگامی که پرچم های زرد به مصر برسد، با تمام قدرت از منطقه فرار کن و هنگامی که آن ها وارد شام شوند، دیگر موقع بلا فرا رسیده است. (بشاره الاسلام، ص 109)پس صاحبان پرچم های زرد، مغربی ها هستند. پرچم سبز در روایتی آمده است: پرچم هایی سبز و رنگین از مصر به سوی شام حرکت می کند و در شام به پسر صاحب توصیه ها (سفیانی) اهدا می شود. (الزام الناصب، ص 184؛ بشاره الاسلامف ص 158) پرچم سفید بر طبق روایات، پرچم هایی است که بالای سر حضرت پس از ظهور به اهتزاز در می آید. امام حسن عسکری (ع) می فرماید: گویی پرچم های سفید را با چشم خود می بینم که بالای سر او در نجف کوفه به اهتزاز در آمده است.(بحارالانوار ج 51، ص 160؛ منتخب الاثر، ص 227) و یک بار دیگر خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود: فرزندم! گویی تو را می بینم هنگامی که نصرت خدا بر تو نازل شده و فرج هموار شده و شکوه و عظمت تو اوج گرفته، پرچم های سفید و زردی بالای سرت به هنگام گردش تو بین حطیم (میان رکن و مقام) و زمزم به اهتزاز درآمده، دست ها پیاپی به عنوان بیعت به سوی تو دراز می شود.(بحارالانوار، ج 52، ص 35) پرچم سیاه به اهتزاز در آمدن پرچم های سیاه از خراسان در منابع دینی به عنوان نشانه ظهور بیان شده و درباره آن، روایاتی از معصومین (ع) رسیده است. مضمون این روایات آن است که پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) در منطقه خراسان (خراسان قدیم: قسمت های زیادی از ایران، افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان) انقلابی برپا می شود و مردم در حالی که پرچم های سیاه به اهتزاز در آورده اند، به حرکت در می آیند.(بحارالانوار، ج 52، ص 217؛ غیبه طوسی، ص 452) امام باقر (ع) می فرماید: «پرچم های سیاهی از خراسان بیرون می آید و به جانب کوفه به حرکت در می آیند، پس چون مهدی (ع) ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می کنند.» (بحارالانوار، ج 52، ص 217؛ غیبه طوسی، ص 452) برخی احتمال داده اند که منظور از خروج پرچم های سیاه از خراسان، همان قیام ابومسلم خراسانی در سال 140 هـق علیه حاکمیت هزار ماهه بنی امیه است. (تاریخ یبت کبری، ص 485) که به از هم گسستن حکومت بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس انجامید. این احتمال که مهم ترین مستند و دلیل آن روایت زکار است به جهت ضعیف السند بودن روایت و غیرقابل اعتماد بودن راوی، درست نیست. افزون بر این، تطبیق این نشانه بر شورش ابومسلم خراسانی در پیش از یک قرن قبل از تولد حضرت مهدی (ع) و نشانه ظهور دانستن آن، بسیار بعید است. البته این نکته قابل توجه است که حاکمان بنی عباس می کوشیدند، قدرت را از دست بنی امیه بگیرند؛ از این رو «نفس زکیه» را مهدی معرفی کردند و از جانب دیگر سعی می کردند، شورش ابومسلم خراسانی را در راستای قیام مهدی (ع) و نشانه ظهور وی قلمداد کنند. (برترین های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 241) پیامبر (ص) فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما برگزیده نه دنیا را، و خاندانم پس از من با تبعید، فشار و آوارگی رو به رو می شوند تا پرچم های شیاه از سوی مشرق برافراشته شود. آنان در پی حق هستند... هر کس از شما و نسل های شما، آن پرچم های برافراشته را دید، به سوی امام خاندان من بشتابد، گر چه با نهایت سختی؛ چرا که آنان پرچم های هدایت اند. و قدرت را به بزرگ مردی از خاندان من تسلیم می کنند.» (معجم احادیث الامام مهدی (ع)، ج 1، ص 382) حضرت امیر (ع) نیز فرموده است: «هنگامی که شنیدی پرچم های سیاه از خراسان به سوی جهان عرب روی آورده و تو در صندوقی دربسته قرار داشتی، به هر صورت ممکن، آن را بگشا تا تحت آن پرچم ها قرار بگیری.» (معجم احادیث الامام مهدی (ع)، ج 3، ص 79) و امام باقر (ع) فرمود: «پرچم های سیاهی از خراسان خارج و در کوفه فرود می آیند و هنگامی که حضرت مهدی (ع) در مکه ظهور کرد، اینان دست بیعت و اطاعت به سوی او دراز می کنند.» (معجم احادیث الامام مهدی (ع)، ج3- ص 270-ملاحم ابن طاووس، ص 104) در روایتی از امیرمؤمنان علی (ع) می خوانیم: از مشاهده سه نشانه منتظر فرج باشید: اختلافات شامیان، پرچم های سیاه از خراسان و صیحه آسمانی در ماه رمضان.(غیبه نعمانی، ص 133؛ بحارالانوار، ج 52، ص 229؛ منتخب الاثر، ص 220) در روایات دیگر آمده است: پرچم های سیاه از خاور زمین به اهتزاز در می آید. (روزگار رهایی، ج 2، ص 1034) پرچم های سیاهی از خراسان می آید و در کنار دجله فرود می آید. (الزام الناصب، ص 185)پرچم های سیاه کوچکی به اهتزاز در می آید که با مردی از اولاد ابوسفیان نبرد می کند و برای اطاعت از حضرت مهدی (ع) زمینه سازی می کند.(بشاره الاسلام، ص 212 و 184) هنگامی که پرچم های سیاه از طرف خراسان به حرکت در آمد، به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برف ها، که خلیفه خدا حضرت مهدی در میان آن است. (بحارالانوار، ج 51، ص 82 کشف الغمه، ج 3، ص 262 الزام الناصب، ص 100)منظور از پرچم های سیاه، لشکر نیرومند سید خراسانی است که برای دفاع از شیعیان عراق در برابر سپاه سفیانی و دیگر نیروهای مهاجم از خراسان حرکت می کند و به یاری حضرت بقیه الله (ع) و بیعت آن بزرگوار منتهی می شود. مرد تمیمی شعیب بن صالح، با پرچم سیاه مهدوی، با نصرت الهی و دعوت حقه پیش می تازد تا به محضر حضرت مهدی (ع) برسد و دست بیعت بدهد. (روزگار رهایی، ج 2، ص 1040) پرچم هدایت در روایات مختلفی تعبیر پرچم هدایت آمده است. امام صادق (ع) می فرماید: پرچم های هدایت از خراسان بیرون آمده، با شتابی هر چه تمامتر منازل را طی کرده، پیش می تازند و تعدادی از یاران قائم (ع) در میان آن ها خواهد بود. (بحارالانوار، ج 52، ص 273؛ غیبه نعمانی، ص 149) منظور از پرچم هدایت، پرچم سید خراسانی است. (روزگار رهایی، ج 2، ص 1024)

پسر انسان

کلمه پسر انسان، هشتاد بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) تکرار شده که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی (ع) قابل تطبیق است. (قاموس کتاب مقدس، مسترهای آمریکایی، ماده پسر خواهر، ص 219)پنجاه مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. عیسی نیز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او، جز خدا کسی اطلاع ندارد و او کسی جز حضرت مهدی (ع) نیست. (آخرین امید، داود الهامی، ص 195)

پنج سالگی حضرت

حضرت مهدی (ع) در سال 255 به دنیا آمد و پدر بزرگوارش در سال 260 به شهادت رسید و حضرت پس از شهادت پدر، در پنج سالگی به امامت رسید. پیامبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و متیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته، رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند و مأمور حفظ و تحمل احکام می گردند. این انتخاب چنان که گاهی پس از بلوغ یا در زمان بلوغ و بزرگی انجام می گیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنان که عیسی مسیح (ع) در گهواره با مردم سخن گفت و رسماً اعلان کرد که من پیامبر خدا و صاحب کتاب و مقام نبوتم. «قال انی عبدالله، اتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً این ماکنت و اوصانی بالصلوه و الزکاه ما دمت حیا...» (سوره مریم، 31)از این آیه به خوبی استفاده می شود که حضرت عیسی (ع) در همان ایام کودکی، پیغمبر و صاحب کتاب بوده است. همچنین حضرت یحیی (ع) در دوران کودکی به مقام نبوت رسیده، چنان که در آیه شریفه آمده که: «یا یحیی خذ الکتاب بقوهٍ و اتیناهُ الحکم صبیا» (سوره مریم، 12)بنابراین، وقتی حضرت عیسی و یحیی (ع) می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (ع) نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد. جالب این جاست که ائمه قبلی (ع) خبر داده بودند که سن امام زمان کمتر از سایر ائمه است، چنان که امام باقر (ع) فرمود: «حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنام تر است.» (بحارالانوار، ج 51، ص 38)اتفاقاً امام جواد (ع) در هنگام شهادت امام رضا (ع) هفت یا نه ساله بوده و به دلیل همین کمی سن، بعضی ها در امامتش تردید کردند. به منظور حل این مشکل و رفع تردید، گروهی از بزرگان شیعه به محضر امام جواد (ع) رسیدند و صدها معضل و مسائل مشکل را از وی پرسیدند و جواب کافی دریافت کردند و کراماتی را نیز مشاهده کردند که شک و شبهه آنان برطرف شد. امام هادی (ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد. پس مسأله کمی سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی، اختصاص به امام عصر (ع) ندارد. در عین حال، در میان اطفال عادی نیز افراد نادری دیده می شوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بوده اند مانند: «بو علی سینا»، «فاضل هندی»، «سید محمد حسین طباطبایی» (حافظ قرآن) و «توماس یونگ» (سیمای آفتاب، ص 97)

پیراهن حضرت

در روایات از لباس مخصوصی برای حضرت مهدی (ع) به هنگام ظهور یاد شده است. گاهی از پیراهن رسول خدا (ص) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف (ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است. یعقوب بن شعیب می گوید: امام صادق (ع) فرمود: «آیا نمی خواهی پیراهنی را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟ عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد و آن را باز کرد که در گوشه آستین چپ آن لکه خونی بود. امام (ع) فرمود: این پیراهن پیامبر (ص) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم (ع) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم. آن گاه حضرت، لباس را پیچیده و برداشت.» (غیبه نعمانی، ص 243؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 542) مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (ع) فرمود: «می دانی پیراهن یوسف چه بود؟ گفتم: خیر، فرمود: «چون برای ابراهیم (ع) آتش افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد و بر تو او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند. چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی قرار داد و به بازوی فرزندش اسحاق آویخت. او نیز ا« را به یعقوب داد. آن گاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا این که عزیز مصر شد، چون یوسف آن را در آن جا از جلد بیرون آورد، یعقوب (ع) بوی آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می فرماید: «و من بوی یوسف را استشمام می کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید.» 2و آن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.» عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسی رسیده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پیراهن، همراه قائم ماست، آن گاه که ظهور کند.» سپس فرمود: «هر پیامبری که دانش یا چیزی دیگری را به ارث برده است، همه آن ها به محمد (ص) رسیده است.» (کافی، ج 1، ص 232؛ کمال الدین، ج 2، ص 674؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327 (به نقل از چشم اندازی به حکومت مهدی (عج)، طبسی، ص 84)) پیراهن حضرت آدم از مواریث انبیاء (ع) است که نزد حضرت مهدی (ع) می باشد. حضرت علی (ع) می فرماید: «... مهدی ما می آید در حالی که پیراهن آدم در تن او، انگشتر حضرت سلیمان در دست او و عصای موسی در اختیار اوست.» (اصول کافی، ج 1، ص 231)

پیشگویی ولادت حضرت

پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) نسبت به ولادت حضرت مهدی (ع) پیشگویی کرده بودند. «عبدالرحمن بن سمره» می گوید: به پیامبر اکرم (ص) عرض کردم: ای رسول خدا‍ مرا به طریق نجات هدایت کن. فرمود: هنگامی که اختلاف خواسته ها و تفرقه آرا پیش آمد، بر تو باد، رجوع به «علی بن ابی طالب» که او امام امت من و خلیفه من بر آنان بعد از من است ... از اوست دو امام امت من ... و نه فرزند حسین، که نُهم آنان، قائم امت من است که زمین را از عدل و داد پر می کند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد.» (کمال الدین، ج 1، ص 257) جابربن عبدالله انصاری در روایتی از صحیفه ای خبر داده است که در دست حضرت فاطمه (ع) مشاهده نموده و در آن نام های دوازده امام (ع) همراه نام مادرانشان یادآور شده و آخرین نام، قائم آل محمد (ع) بوده است. (غیبه طوسی، ص 92؛ کمال الدین، ج 1، ص 305) امام حسین (ع) فرمود: «قائم این امت، نهمین فرزند از اولاد من است، و او است صاحب غیبت، و کسی که میراثش در حالی که زنده است، تقسیم می شود.» (کمال الدین، ج 1، ص 315)و اما روایاتی که در مورد حضرت مهدی (ع)، غیبت ظهور، علامات ظهور و حوادث پس از ظهور، از طریق دو امام باقر و صادق (ع) نقل شده است به مراتب، بیشتر از روایات سیده از سایر معصومین (ع) است. ویژگی این روایات آن است که علاوه بر بیان اصل مسأله، به بیان بعضی از خصوصیات نیز پرداخته اند. جابر جعفی از امام باقر (ع) نقل نموده که فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن زمان امامشان غایب خواهد شد. پس خوشا به حال کسانی که ثابت بر امر ما باشند.» (کمال الدین، ج 1، ص 330) روایت هایی نیز از حضرت علی (کمال الدین، ج 1، ص 303)، امام حسن مجتبی، (کمال الدین، ج 1، ص 315) امام سجاد، (کمال الدین، ج 1، ص 319)امام صادق، (کمال الدین، ج 1، ص 333) امام کاظم، (غیبه نعمانی، ص 100) امام رضا (کمال الدین، ج 2، ص 372)و امام جواد (کمال الدین، ج 2، ص 377)(ع) در پیشگویی ولادت حضرت مهدی (ع) آمده است.

پیشگویی غیبت

نخستین کسی که به غیبت امام زمان (ع) اشاره کرده، رسول گرامی اسلام، سپس امیرالمؤمنین و سایر ائمه (ع) بودند. آنان غیبت او را پیش بینی کرده و سر زبان ها انداخته اند. (سیمای آفتاب، ص 84) پیامبر (ع) فرمود: «سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می رسد، غایب می شود... هر کس زمان غیبت را درک کرد، باید دینش را نگهداری کند و شیطان را از طریق شک به خود راه ندهد...» (اثبات الهدی، ج 6، ص 386)امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتیاجی ندارد.»(اثبات الهدی، ج 6، ص 393) مسلمانان به دلیل همین احادیث، غیبت را برای امام مهدی (ع) ضروری و از جمله خصایص آن حضرت می دانستند. لذا بعضی ها که از مهدویت سوء استفاده کرده و خود را مهدی موعود معرفی می کردند، مقید بودند که تا حدی ویژگی غیبت را نیز برای خود ثابت کنند. سید حمیری می گوید: من درباره محمد حنفیه غلو کرده و عقیده داشتم که غایب است. تا مدتی به این عقیده غلط بودم تا این که خداوند بر من منت نهاد و به وسیله امام صادق (ع) هدایت شدم، و از این عقیده برگشته و توبه کردم. به هر حال، مسأله غیبت آن چنان بین شیعیان شایع بود که مؤلفان بسیاری درباره آن کتاب ها نوشته اند و اما کسانی که قبل از ولادت امام زمان (ع) در باره غیبت کتاب هایی نوشته اند عبارتند از: فضل بن شاذان نیشابوری (کتاب اثبات الغیبه)، ابوالحسن طائی جرمی (الغیبه)، حسن بن علی بن ابو حمزه بطائنی (الغیبه)، ابوالحسن علی بن عمر اعرج (الغیبه)، ابو علی حسن بن محمد بن سماعه (الغیبه)، ابوالفضل عباس بن هاشم ناشری (الغیبه)، ابوالحسن علی بن محمد بن علی سواق (الغیبه)، ابو اسحاق ابراهیم بن صالح انماطی (الغیبه)، عبدالله بن جعفر حمیری (الغیبه و الحیره) و (الغیبه و مسائله)، (الفتره و الغیبه)، علی بن حسن بن علی بن فضال (الغیبه و الملاحم)، حافظ نعیم بن حماد (الفتن و الملاحم)، ابراهیم بن اسحاق احمری (الغیبه) و .... (در انتظار ققنوس، مقدمه، ص 17) بنابراین، موضوع غیبت حضرت مهدی (ع) امر جدید و ناشناخته ای نبوده است تا برخی شیعیان از قبیل عثمان بن سعید برای حفظ موقعیت خویش آن را اختراع کرده باشند. اما ویژگی ها و ممیزات دو غیبت؛ زمان غیبت صغری محدود بود (هفتاد سال) به خلاف غیبت کبری که غیر از خدا کسی از مدت آن اطلاع ندارد. در دوران غیبت صغری، استتار و احتجاب امام (ع) همه جانبه و عمومی نبود، بلکه کسانی مانند نواب خاص و برخی از وکلای دیگر، می توانستند با امام در تماس باشند و سئوالات و نامه های مردم را خدمت امام ببرند و پاسخ امام را به مردم برسانند، ولی در غیبت کبری، امام از انتظار مردم پنهان است و باب مکاتبات و مراسلات بسته است. البته این معنایش این نیست که امکان ندارد دیده شود، بلکه ممکن است حضرت را بعضی از افراد کما این که با سندهای معتبر هم نقل شده ببینند. در غیبت صغری، حضرت چهار نماینده داشت که آنان اقامتگاه حضرت را می دانستند، ولی در غیبت کبری چنین نیست. در غیبت صغری ممکن بود کسی او را ببیند و بشناسد ولی در غیبت کبری کسی او را نمی بیند، و اگر هم ببیند او را نمی شناسد. باید توجه داشت که پیشوایان دین، با بیان روایات درباره غیبت، نظرشان این بود که هرگونه شک و تردید را از دل شیعیان برطرف سازند و آنان را برای غیبت طولانی امام خود آماده نمایند تا با غیبت امام انس بگیرند و با وظایف خود در دوران غیبت آشنا شوند و از روی دلایل قطعی، به وجود غیبت امام خود ایمان راسخ و استوار پیدا کنند.

پیروان ادیان: اهل کتاب

نیروهای حضرت مهدی (ع) از ملیت های گوناگونی تشکیل می شوند. در برخی روایات گاهی سخن از قوم خاصی مانند توبه کنندگان بنی اسرائیل، مؤمنان مسیحی و انسان های وارسته رجعت یافته است که به یاری حضرت می آیند. مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که قائم آل محمد (ع) ظهور کند، تعدادی از پشت کعبه بیرون می آیند که عبارتند از: بیست و هفت نفر از قوم موسی، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری (تنقیح المقال، ج 2، ص 68) و مالک اشتر». (روضه الواعظین، ج 2، ص 266) ابن عباس می گوید: در تفسیر آیه مبارکه «و قلنا من بعده لبنی اسرائیل اسکنوا الارض فاذا جاء وعد الاخره جئنا بکم لفیفاً»؛ (سوره اسراء، 104)پس از آن به بنی اسرائیل فرمان دادیم که در آن سرزمین ساکن شوید تا از آن پس که وعده آخرت فرا رسد، همه شما را باز مبعوث گردانیم. گفته اند که مراد از وعده آخری، ظهور حضرت عیسی (ع) است که بنی اسرائیل همراه آن حضرت قیام می کنند، ولی اصحاب ما روایت کرده اند که آنان به همراه حضرت قائم آل محمد (ص) قیام می کنند. (بحارالانوار، ج 54، ص 316) در روایات آمده است که وقتی حضرت مهدی (ع) ظهور می کند، برای اتمام حجت با پیروان همه ادیان، با کتاب های آسمانی خودشان بحث می کند و نویدهای موجود در کتاب های هر آیینی را که از آمدن آن مصلح جهانی خبر داده اند به آن ها یادآوری می کند. هر کس ایمان بیاورد از او می گذرد و هر کس پس از شناخت حق و اثبات حقیقت بر کفر خود اصرار بورزد، به سزای خود می رسد. (روزگار رهایی، ج 2، ص 628 و 644)

پیشگویی های واقع شده

برخی از حوادثی که احادیث، پیشاپیش از رخ دادن آن ها پیش از ظهور خبر داده اند و وقوعشان در کتب تاریخ پس از گذشت سال ها به ثبت رسیده (پیشگویی های مطابق واقع ایشان) از این قرار است: پیشگویی اول و دوم: انحراف و فساد بنی عباس؛ پیامبر (ص) و ائمه (ع) درباره ویژگی های حکومت بنی عباس از جهت منحرف شدن آن ها به سمت فساد و خروج شان از مسیر حق خبر داده اند. به خوبی می دانیم که دولت بنی عباس چه بر سر ائمه (ع) و دیگر فرزندان رسول اکرم (ص) در طول تاریخ آوردند و چه آوارگی ها، تعقیب ها و دستگیر شدن ها و ستم هایی را از آن ها چشیدند که مشهورتر از آن است که این روزها بخواهیم آن را به نگارش در آوریم. امام باقر (ع) طی حدیثی می فرماید: «... سپس بنی عباس به سلطنت می رسند و همواره در عیش و نشاط حکومت و وفور خوشی ها خواهند بود، تا این که در میان آن ها اختلاف می افتد و پس از آن که دچار اختلاف شدند حکومت را از کف می دهند. [ غیبه نعمانی، ص 175] لازم است به یاد داشته باشیم امام باقر (ع) پس از زوال سلسله بنی امیه به شهادت رسیدند و 18 سال بعد حکومت عباسیان بر مسلمانان مسلط شدند. [ غیبه نعمانی، ص 175] پیشگویی سوم؛ اختلاف اهل مشرق و مغرب؛ [ غیبه نعمانی، ص 175] در ادامه حدیثی که از امام باقر (ع) نقل کردیم حضرت فرمودند: و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف می شوند. [ بشاره الاسلام، ص 5] که نمونه های بسیاری برای این اختلاف در طول تاریخ می توان یافت: مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب برای تعیین مرزهای کشورهای اسلامی که این مسأله سابقه طولانی در میان مسلمانان دارد به طوری که بر مشرق عباسیان حکومت می کردند. و بر مغرب یا همه اندلس اسلامی حکمرانان اموی. یا این که در شمال آفریقا (غرب) دولت فاطمیون را تأسیس کردند. در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق که در دست عباسیان بود، جدا شده بودند. شاید هم منظور چیزی است که در عصر کنونی از زمان جنگ جهانی دوم تا الان شاهدش هستیم که دو دولت بزرگ وجود داشته اند به طوری که یکی مدعی زعامت (جمهوری ها) در مشرق است و دیگری خود را فرمانروای غرب می شمرد. به هر حال اختلاف را به هر کدام از این معانی یا معانی دیگر بگیریم این اختلاف میان شرق و غرب از جمله نشانه های ظهور است و همواره شاهدش بوده ایم. این سه پیشگویی اتفاق افتاده در تاریخ آن هم پس از بیان آن حضرت (ع) و نقل محدثین در منابع شان، خود بهترین دلیل بر صدق صدور آن از معصوم (ع) است. پیشگویی چهارم؛ انحراف جامعه اسلامی؛ پیامبر اکرم (ص) بارها از انحراف در رهبری اسلامی جامعه پس از خویش خبر داده اند که از آن جمله این روایت است که ابن عباس نقل کرده که حضرت ضمن صحبت های شان از معراج، این مطالب را از جمله علایم ظهور بر شمرده اند: کافران، فرمانروای (مردم) می شوند و فاجران (ستمکاران) سرپرست، و ظالمان هم آنان را یاری می کنند و فاسقان هم مشاوران آن ها می شوند. در چنین زمانی سه خسف (فرو رفتن) پیش می آید: در مشرق، مغرب و جزیره العرب، بصره را هم یکی از نوادگان تو که زنگی ها از او پیروی می کنند خراب می کند. [تاریخ الغیبه الکبری، ص 59] و در حدیث دیگری چنین می فرمایند: ... و پس از من، رهبرانی خواهند آمد که به هدایت من هدایت نگردند (از طریق من که هدایت است پیروی نمی کنند) و به سنت من هم رفتار نمی کنند، از میان آنها مردانی قیام خواهند کرد که قلب های شان قلب شیطان است در کالبد انسان. این همان مسأله ای است که پس از رسول مکرم اسلام (ص) رخ داد و حکومت براساس مصلحت ها و یا به طور موروثی دست به دست شد. پیشگویی پنجم؛ شورش صاحب زنج؛ جریان صاحب الزنج و قومش در تاریخ از این قرار ثبت شده است که وی شخصی بود که در سال 255ق (مصادف با میلاد حضرت مهدی «ع») قیام کرد. نامش علی بن محمد بود و علی رغم این که از حیث عقاید و تفکرات با اهل بیت (ع) اختلاف داشت، گمان می کرد که از علویان است طی مدت 15 سال در جامعه چنان فسادی به راه انداخته بود که نهایتاً در سال 270 ق دستش را به قتل عام مردم آلوده کرد. علاوه بر انتساب خویش به علویان عمده مطلبی که در شورش خود روی آن تکیه می کرد این بود به طور اساسی به کارگران و طبقه زحمت کش جامعه، خصوصاً بندگان و غلامان تحت سرپرستی دیگران نظر داشت و از این جهت بود که به وی صاحب الزنج یا سرور بندگان لقب داده بودند. فساد زیادی در جامعه به پا کرد و دولت عباسی را به شدت به زحمت انداخت و ساکنان بصره و بسیاری دیگر از شهرها را با قتل و غارت و سرگردانی مردم تحت فشار قرار داد. این واقعه تاریخی هم خود دلیل بزرگی برای صدق حدیث و گوینده آن می باشد. پیشگویی ششم؛ ظهور علم در شهر قم؛ از جمله این احادیث، این مورد است که از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: کوفه از (حضور) مؤمنین خالی خواهد شد و علم از آن رخت بر می بندد، همانند ماری که به سوراخ (لانه) خویش خزیده باشد. سپس در شهری که به آن قم می گویند نمایان می شود و آن جا معدن علم و فضل می گردد، به طوری که هیچ مستضعفی از لحاظ دینی روی زمین باقی نمی ماند؛ حتی عروسان حجله نشین؛ که این جریان نزدیک ظهور قائم (ع) می باشد. [منتخب الاثر، ص 443؛ یوم الخلاص، ص 480] این موضوع در دهه گذشته پیش آمده است و عظمت امامان (ع) را زمانی متوجه می شویم که بدانیم امام از ظهور علم دینی در قم در حالتی خبر می دهند که حتی موقعیت مکانی این شهر در زمان ایشان هنوز ناشناخته بود و ساکنان آن هم بت پرست و آتش پرست بودند و پس از گذشت قریب 1200 سال مرکز مطالعات و شهر علم شیعه گشت.

کتاب پاتيکل

در کتاب «پاتيکل» که از کتب مقدّسه هنديان مي باشد و صاحب اين کتاب از اعاظم کفره هند است و به گمان پيروانش، صاحب کتاب آسماني است، بشارت ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) چنين آمده است: «چون مدّت روز تمام شود، دنياي کهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملک تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواي بزرگ جهان که يکي »ناموس آخر الزمان« و ديگري »صديق اکبر«. يعني وصي بزرگتر وي که «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملک تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حکم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر که پناه به او برد و دين پدران او اختيار کند، سرخ روي باشد در نزد رام«. و دولت او بسيار کشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اکبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياي محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم (عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيکل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب کند. و «جگرنات» 1 بفرمان او به سخن آيد و به خاک افتد، پس آن را بشکند و به درياي اعظم اندازد، و هر بتي که در هر جا باشد بشکند«. 2 از آنجا که در اين بشارت، الفاظ و تعابيري به کار رفته است که امکان دارد براي بعضي از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضي از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مي دهيم: 1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهي، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله (صلي الله عليه وآله وسلم) است. 2 ـ پشن، نام هندي حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) است. 3 ـ صاحب ملک تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولي عصر (عليه السلام) است و راهنما، نام مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) است که بزرگترين نماينده راهنمايان الهي و نام مقدّس وي نيز، هادي و مهدي و قائم به حق است. 4 ـ کلمه «رام» به لغت «سانسکريتي» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است. 5 ـ اين جمله «هر که به او پناه برد، و دين پدران او اختيار کند، در نزد رام، سرخ روي باشد» صريح است در اين که، حضرت مهدي (عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مي کند. 6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در کتاب لغت نامه بتخانه اي بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوي آن را خراب کرد، و «منات» را که از بتهاي مشهور است و در آن بتخانه بود، شکست. و گويند: اين لغت هندوي است که مفرّس شده و آن نام بتي بود، و معني ترکيبي آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوي قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براي اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد. 7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسکريتي، نام بتي است که هندوها آن را مظهر خدا مي دانند.

پیشگویی های کتاب مقدس

در سال های اخیر، جهان مسیحیت شاهد بروز و ظهور موجی فزاینده از توجه به پیشگویی های کتاب مقدس درباره آخر الزمان بوده است. موجی که در آستانه سال 2000 م و پایان هزاره دوم میلادی به اوج خود رسید. در این سال ها در نشریات غربی و پایگاه های اینترنتی مقالات فراوانی منتشر شده که در آن ها پیشگوئی های کتاب مقدس با رویدادهای عصر حاضر تطبیق داده شده و از حوادث مختلف سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی که در سال های اخیر در جهان رخ داده یا در حال رخ دادن است، به عنوان نشانه های آخرالزمان یا پایان دنیا یاد شده است. با اذعان به این مطلب که برخی از این مقالات با اهداف تبلیغی و تبشیری مسیحیان در جهان هماهنگی و همسویی دارد و با نگاهی که امروز در میان مسیحیان درباره حوادث آخرالزمان وجود دارد، خلاصه یکی از این مقالات را می آوریم. [1] در خلال اعصار و قرون، شماری از معلمان روحانی و غیبگویان، بصیرت خاصی نسبت به آینده دریافت کرده اند. یکی از عمیق ترین این بصیرت ها نسبت به آن چه اتفاق خواهد افتا، 2000 سال پیش، در دامنه کوهی خارج از اورشلیم اعطا شد. گروه کوچکی از حقیقت جویان در گرد معلمشان، عیسای ناصری، جمع شده بودند. سئوالی که از او پرسیدند، جوابی را در پی داشت که سال ها و قرن ها، تا این زمان که ما در آن زندگی می کنیم، ادامه دارد: «و همانطور که او [عیسی] بر فراز کوه زیتون ها نشست، حواریون به سوی او آمدند، گفتند: به ما بگو نشانه های آمدن تو و پایان دنیا چه خواهد بود؟» عیسی (ع) با شماری از مشخصات جوابشان، را داد تا مراقب باشند. (عبارت «پایان دنیا» که در اینجا به کار رفته به معنای پایان عمر کره زمین نیست، بلکه منظور پایان سلطه غیر انسانی بشر بر روی زمین است) اگر چه بسیاری از نشانه هایی که او داد، قرنها گریبانگیر دنیا بوده؛ اما جالب توجه آن است که شدت و کثرت این نشانه ها اکنون افزایش یافته است. 1. افزایش جنگ ها: «از جنگ ها خواهید شنید و شایعات جنگ ها؛ زیرا ملتی علیه ملتی بر خواهد خاست، و مملکتی علیه ممکلت دیگر» هیچ مقطعی از تاریخ مانند قرن بیستم، شاهد افزایش تعداد جنگ ها نبوده است. طبق برآورد صلیب سرخ جهانی، بیش از 100 میلیون نفر در جنگ هایی که از آغاز این قرن به وقوع پیوسته است؛ جان خود را از دست داده اند. از جنگ جهانی دوم تاکنون، بیش از 150 جنگ عمده و صدها شورش مسلحانه و انقلاب رخ داده است. از پایان جهانی دوم، ارقام کشته ها در نزاع های مسلحانه، بیش از 23 میلیون نفر است. طبق گزارش واشنگتن پست: «جنگ های قرن بیستم، جنگ های تمام عیاری علیه جنگجویان و غیر نظامیان بوده است... در حالی که در قیاس با آن، جنگ های وحشیانه قرن پیشین مانند جنگ های خیابانی بوده است.» 2. گسترش خشکسالی: «و نیز خشکسالی خواهد بود» اواخر سال 1996، بانک جهانی گزارش کرد که روزانه بیش از 800 میلیون نفر گرسنه در جهان به سر می برند و بیش از 500 میلیون کودک، غذای کافی برای رشد روانی و جسمانی دریافت نمی کنند. معاون بانک جهانی می گوید: «روزانه حدود 40 هزار نفر در جهان، بر اثر گرسنگی می میرند که غالباً در مناطق روستایی رخ می دهد.» 3. شیوع بیماری های مهلک: «و نیز بیماری های مهلک خواهد بود.» کمتر از 20 سال پیش، حرفه پزشکی مدعی بود که بر بسیاری از بیماری های باکتریایی و ویروسی فائق آمده است، اما امروزه مواردی از بیماری های عفونی بیداد کرده است. خبرگزاری آسوشیتد پرس گزارش می دهد: «ظهور انواع باکتری هایی که نمی توان با آنتی بیوتیک های فعلی آن ها را از بین برد، می تواند خود تبدیل به تهدیدی علیه سلامت عمومی و بدتر از بیماری ایدز شود. بیماری هایی که اخیراً گمان می رفت بر آن ها فائق آمده باشند، رفته رفتار مهار ناشدنی می شوند .... دانشمندان انتظار چیزی کمتر از یک فاجعه پزشکی ندارند.» UN AIDS، برنامه مشترک سازمان علیه ویروس ایدز، در گزارش پایان سال خود در دسامبر 1996، عنوان کرد که در آن سال، 3/1 میلیون مورد جدید از آلودگی به ویروس اچ، آی. وی. در تمام دنیا رخ داده است. در سال 1996، یک و نیم میلیون نفر از بیماری ایدز مردند که مجموع کسانی که تاکنون در ارتباط با این بیماری مرده اند به 4/6 میلیون نفر می رسد. براساس همین نوشتار، افزون بر 24 میلیون نفر مبتلا به ویروس اچ.آی.وی. یا بیماری ایدز، اکنون در تمام دنیا زندگی می کنند؛ این آمار و ارقام به خوبی می رساند که از سال 1981 که این بیماری برای اولین بار شناسایی شد تاکنون بالغ بر 30 میلیون نفر به آن مبتلا شده اند. سازمان بهداشت جهانی می گوید: «در تمام دنیا، روزانه بیش از 6000 نفر به این بیماری مبتلا می شوند و این سرایت روز به روز بدتر می شود.» 4. فراوانی زمین لرزه: «و در جاهای متعدد زمین لرزه خواهد بود»؛ سالنمای جهانی به ما می گوید که بین سال های 1000 تا 1800 میلادی، تنها 21 زمین لرزه عمده وجود داشت. اما بین سال های 1800 تا 1900 تعداد آن 18 واقعه بود. بین سال های 1900 تا 1950، 33 زمین لرزه بزرگ به وقوع پیوست؛ تقریباً به اندازه آن چه در طی 1850 سال گذشته رخ داده است! بین سال های 1950 تا 1991، 93 زمین لرزه بزرگ اتفاق افتاد، تقریباً سه برابر تعداد آن در نیم قرن گذشته، و 3/1 میلیون نفر از مردم را در سراسر جهان به کام مرگ فرستاد. بسیاری از دانشمندان هشدار می دهند که ما در حال حاضر به دوره ای از بلایای زمین لرزه ای وارد می شویم. 5. گسترش خشونت: یکی دیگر از شرایطی که به گفته عیسی (ع) درست در زمان پیش از بازگشتش رواج خواهد داشت، خشونت وحشیانه است: «همانطور که در ایام [دوره] نوح بود، در زمان آمدن پسر انسان نیز چنین خواهد بود.» در ایام دوره نوح، «زمین در برابر خداوند فاسد و پر از خشونت بود» روزنامه های امروز پر از تیترهایی از ماجراهای غم انگیزی از خشونت های بی رحمانه است. امروزه میزان آدم کشی و خودکشی سالانه در آمریکا، تقریباً به اندازه مجموع کشته شدگان امریکایی در طول جنگ ویتنام است. تنها در 30 سال گذشته، خودکشی و قتل، جان بیش از یک میلیون و دویست هزار امریکایی؛ یعنی بیش از تمام مردانی را که در کل جنگ های تاریخ امریکا کشته شده اند، گرفته است. 6. ابلاغ مژده انجیل: «سرانجام وقتی مژده انجیل به گوشه همه مردم جهان رسید و همه از آن باخبر شدند، آن گاه دنیا به آخر خواهد رسید.» بر خلاف رشد غم انگیز جنگ ها، خشکسالی، طاعون و زمین لرزه هایی که به گفته عیسی، «آغاز غم ها» است، ابلاغ موعظه انجیل به تمام ملت ها، نشانه ای ویژه برای زمانی است که دنیا حقیقتاً به پایان خود برسد. هیچ گاه در طول تاریخ مانند الان، انجیل در سراسر دنیا و برای کل ملت ها خوانده نشده بود؛ اگر چه مستقیماً به وسیله مبلغان مسیحیت انجام نمی گیرد، اما با وسایل ارتباط جمعی نوین از قبیل: رادیو، تلویزیون و ارتباطات راه دور انجام می گیرد. طبق سالناه جهان مسیحیت، پیام انجیل هم اکنون برای چهار میلیارد نفر؛ یعنی عملاً برای تمام کشورها موعظه شده است. «آنگاه پایان فرا خواهد رسید». 7. افزایش مسافرت ها: «بسیاری به جلو و عقب خواهند دوید»؛ حوالی 534 پیش از میلاد مسیح، خداوند به پیامبرش دانیال گفت: «در آخرالزمان، بسیاری به جلو و عقب خواهند دوید و دانش زیاد خواهد شد.» عبارات «بسیاری به جلو و عقب می دوند»، به لحاظ لغوی یعنی «به سرعت در اطراف در تکاپو هستند» یا به قول لیوینگ بایبل: «مسافرت ها افزایش خواهد یافت» در نظر بگیرید وسایل حمل و نقل مردم هزاران سال بود که تغییر اساسی نکرده بود، با این نگرش اهمیت این پیشگویی آشکار می شود. امروزه می توانند ظرف 24 ساعت دور دنیا را طی کنند؛ فضا پیما قادر است در 80 دقیقه کره زمین را دور بزند! تعداد مردمی که امروز اقدام به سفر می کنند، بی سابقه است. به گفته متخصصان اقتصادی، مسافرت و گردشگری، امروزه «بزرگ ترین و پر انرژی ترین صنعت در دنیاست.» 8. فزونی دانش: «دانش زیاد خواهد شد»؛ افزایش دانش در سال های اخیر، تقریباً خارج از تصور ماست! واژه «بار سنگین اطلاعات» برای نسل ما وضع شده است هم اکنون روزانه، معادل بیش از 300 میلیون صفحه از اطلاعات، به شبکه اینترنت فرستاده می شود. هم اکنون هشتاد درصد از کل دانشمندان بشریت، در قید حیات هستند و در هر دقیقه 2000 صفحه به علوم بشر اضافه می کنند. حدوداً نیمی از دانش پزشکی، هر ده سال یک بار منسوخ شده از دور خارج می شود. فناوری رایانه، انفجار دانشی را که در زیر بار آن قرار داریم ترسیم می کند. در سال 1948، ترانزیستور یا واحد ساختمانی اصلی رایانه ها، در آزمایشگاه های بل ابداع شد. در سال 2000، هر تراشه پردازشگر، شامل میلیارد ترانزیستور خواهد بود. 9. ظهور ضد مسیح: «ضد مسیح می آید»؛ نشانه با اهمیت و پایانی آخر زمان که چندین فصل انجیل به آن اختصاص یافته است، ظهور حکومت واحد جهانی به سردکردگی یک مستبد اهریمنی، موسوم به ضد مسیح یا «جانورم است به گفته کتاب مکاشفه، تمام دنیا، شیطان را در قالب این رهبر حیوان منش جهانی پرستش خواهد کرد. به گفته انجیل، «پیمان» یا موافقت نامه صلح ابتکارآمیزی به مدت هفت سال، نقشی محوری در ادعای ضد مسیح در رهبری جهان دارد. این توافقنامه، بحران خاورمیانه را موقتاً با صلحی میان اسرائیل و کشورهای عرب همسایه، حل خواهد کرد. کوره موریاه در اورشلیم (بیت المقدس)، که زمانی معبد یهودیان در آن قرار داشت و همانجا که قبه الصخره مسلمانان هم اکنون وجود دارد، نقطه کانونی خواهد بود. سه سال و نیم پس از وضع پیمان، ضد مسیح آن را لغو خواهد کرد. آن گاه بیت المقدس را پایتخت بین المللی خود خواهد نمود و غیر از پرستش خود و تصویر عرفانی اش، تمام ادیان را ممنوع خواهد کرد. این تصویر به طریقی نیرو می گیرد تا هم صحبت کند و هم سبب کشته شدن کسانی شود که از پرستش او سرباز می زنند. عیسی گفت این هنگام، زمان «مصیبت بزرگ است، آن چنان که از زمان پیدایش جهان وجود نداشته است.» 10. پیدایش نشانه جانور: «او موجب می شود تا همگان نشانی بر روی دست راست یا روی پیشانی شان دریافت دارند، به طوری که هیچ کس نمی تواند بخرد یا بفروشد مگر کسی که نشان یا نام جانور، یا شماره اسم او را داشته باشد ... شماره او 666 است.» این پیشگویی مطلبی را توصیف می کند که تا پیش از این هیچ گاه امکان پذیر نبود. دو هزار سال پیش، یوحنای حواری، ماهی گیری ساده، پیشگویی کرد که روزگاری، نظام اقتصادی جهانی ای ظهور خواهد کرد که هر کس در لوای آن مجبور است شماره ای دریافت کند و بدون آن قادر به خرید و فروش نخواهد بود. تنها از زمان پیدایش رایانه ها و بانکداری الکترونیکی، چنین اتفاقی، امکان رخ دادن داشته است. 11. ظهور ثانوی [مسیح]: «بلافاصله پس از مصبت [بزرگ].... آن ها پسر انسان را خواهند دید که در میان ابرهای آسمان، با قدرت و شکوهی خیره کننده می آید و او برگزیدگان خود را گرد هم خواهد آورد.» تیره ترین ساعت دنیا به ناگاه با طلوع سپیده دم روز روشنی که عیسی مسیح باز می گردد، پایان می یابد. تمام کسانی که به او تعلق دارند، به طور معجزه آسایی به بدن های مافوق طبیعی تبدیل شده، از آزار دهندگان ضد مسیح خود، رهایی می یابند و به تماشایی ترین جشن پیروزی ای که تا به حلا برگزار شده است، به «شام ازدواج بره» در بهشت، انتقال خواهند یافت! در آن زمان خشم خوفناک خداوند بر ضد مسیح و پیروان اهریمنی او خواهد افتاد و منجر به بازگشت عیسی به زمین می شود تا امپراطوری واحد جهانی آن ها را در مواجهه ای بهت انگیز، موسوم به نبرد آرماگدون، شکستی تمام عیار داده، نابود سازد. این چنین، حکمرانی بی رحمانه انسان بر روی زمین، پایان می پذیرد و عیسی و نیروهای مافوق بشری، دنیا را در اختیار گرفته و با عشق بر آن سلطنت و حکومت خواهند کرد. بدین ترتیب دوره ای موسوم به هزاره، یا هزار سال صلح و فراوانی و بهشت، برای همگان آغاز خواهد شد.(نشریه موعود، شماره 37، ص 32) .