فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ذ

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ذ


فرهنگ نامه مهدویت برگرفته از منابع متعدد از جمله موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/فرهنگنامه مهدويت/خدامرادسليميان، -نجم الثاقب،الزام الناصب،  غیبه نعمانی، غیبه طوسی می باشد.

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

ذوالفقار

«ذوالفقار» شمشيري شگرف است که ابتدا متعلق به رسول اکرم‏صلي الله عليه وآله بود و آن حضرت در جنگ احد وقتي که شمشير علي بن ابي‏طالب‏عليه السلام در گرماگرم نبرد شکست، آن را به او بخشيد و از همان زمان اين شمشير جنبه مقدس پيدا کرد. در وجه تسميه اين شمشير گفته‏اند: پشت آن خارهاي پست و بلندي مانند ستون فقرات آدمي داشته است. (1).

علامه مجلسي‏رحمه الله از مناقب ابن شهر آشوب نقل مي‏کند: آيه «وَاَنْزَلنا الحَدِيد فِيهِ بَأسٌ شَدِيد وَمَنافِع لِلناسِ» (2) اشاره به ذوالفقار دارد که از آسمان براي پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد (3) و ايشان آن را به حضرت علي‏عليه السلام بخشيد«. در مورد منشأ ذوالفقار اقوال ديگري هم‏هست؛ ازجمله اينکه در جنگ بدر حضرت علي‏عليه السلام آن را پس از کشتن صاحبش عاص بن منبه سهمي به دست آورد (4)، يا جزو هداياي بلقيس به سليمان‏عليه السلام بود. (5).

و يا ذوالفقار در روز بدر به دست پيامبرصلي الله عليه وآله رسيد وآن رابه‏حضرت علي‏عليه السلام بخشيد. اين شمشير سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين‏عليه السلام و سرانجام به حضرت مهدي‏عليه السلام به ارث رسيد. (6).

از حضرت صادق‏عليه السلام درباره وجه تسميه آن به ذوالفقار پرسيدند، حضرت‏عليه السلام فرمود: زيرا اميرالمؤمنين‏عليه السلام ضربتي با آن به هيچ کس نزد، مگر آنکه در دنيا از حيات «افتقار» (محروميت) پيدا کرد و در آخرت از بهشت« (7).

در الارشاد شيخ مفيدرحمه الله و الأمالي طوسي با ذکر سند از حضرت صادق‏عليه السلام نقل شده است: در روز احد فرشته‏اي که نامش رضوان بود، از آسمان ندا در داد که: «لا سَيْفَ اِلاَّ ذُوالفَقار وَلا فَتي اِلاَّ عَلي» (8) همين حديث را سمعاني در فضايل الصحابه، وابن بطّة در الابانة نقل کرده‏اند، با اين تفاوت که به جاي غزوه «احد»، غزوه «بدر» گفته‏اند. (9).

ازامام صادق‏عليه السلام نقل شده است: «... وَسَيْفُهُ سَيْفُ رَسُول اللَّه‏صلي الله عليه وآله ذُوالفَقار...»

و شمشير [آن حضرت هنگام ظهور] همان شمشير پيامبرصلي الله عليه وآله ذوالفقار است«. (10).

پی نوشت ها

(1). ر.ک: علل‏الشرايع، ج 1، ص 160.
(2). حديد 57: 25.
(3). الکافي، ج 1، ص 235؛ ر.ک: مستدرک، ج 3، ص 309.
(4). ر.ک: ابن ابي الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 14، ص 169.
(5). بحارالانوار، ج 42، ص 57.
(6). ر.ک: من لايحضره‏الفقيه، ج 4، ص 418.
(7). المناقب، ج 3، ص 295؛ بحارالانوار، ج 42، ص 58.
(8). الارشاد، ج 1، ص 82 و 87 و86؛ الأمالي طوسي، ص 547.
(9). المناقب، ج 3، ص 296.
(10). الغيبة، ص 307، ح 2.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص176

ذوالسویقتین

امیر مؤمنان علی (ع) یکی از نشانه های آخرالزمان را ویران کردن کعبه می داند و می فرماید: گویی با چشم خود می بینم که مردی از حبشه، بسیار نیرومند و شجاع کلنگی به دست گرفته، خانه کعبه را ویران می کند و سنگ های آن را یکایک دور می اندازد.1بر طبق روایات، این مرد حبشی چابک و چالاک، ذوالسویقتین نام دارد. 2

پی نوشت ها

1.بحارالانوار، ج 52، ص 218
2.صحیح مسلم، ج 8، ص 183؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 913
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص341

ذوالقرنین

جابربن عبدالله انصاری می گوید: رسول خدا (ص) فرمود: «ذوالقرنین، بنده ای شایسته بود که خداوند او را بر بندگانش حجت قرار داد. وی قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد و به تقوا دستور داد، ولی آنان بر سرش ضربه ای زدند و او مدتی از آنان پنهان شد، به طوری که آنان گمان بردند که مرده است. پس از مدتی نزد قومش بازگشت، ولی باز بر سمتِ دیگر سرش ضربه ای زدند. در میان شما شخصی است که به سنت رفتار می کند. خدای عزوجل برای ذوالقرنین در زمین اقتداری فراهم آورد و از هر چیز، وسیله ای برای او قرار داد و او را به شرق و غرب جهان رساند. خداوند رفتار و روش او را پیرامون امام غائب جاری می کند و او را به شرق و غرب زمین می رساند و هیچ آبگاه و منزلی در کوه و بیابان باقی نمی ماند که ذوالقرنین بر آن گام نهاده باشد، در دل دشمن، او را یاری می دهد و زمین را به وسیله او پر از عدل و داد می کند، چنان که قبل از قیام پر از جور و ستم شده است.»1

نام او در قرآن کریم آمده است.2در حدیثی آمده است که: وی در سن دوازده سالگی به حکومت تمامی روی زمین رسید و سی سال دوران حکومتش بود. وی از مردم روم بود. پیغمبر نبود، ولی بنده ای شایسته بود که خدا را دوست می داشت و خدا نیز او را دوست داشت. خداوند ابر را در اختیارش قرار داد که مرکب او بود و اسباب و وسایل خویش فراهم نمود و نور را برایش منبسط کرد، که شب و روز نزد او یکسان بود.3امام باقر (ع) فرمود: ذوالقرنین مخیّر گردید که یکی از دو ابر سخت و رام را برگزینند. او ابر رام را برگزید و ابر سخت، برای حضرت صاحب الامر (ع) ذخیره شد. 4ذوالقرنین با حضرت ابراهیم (ع) همزمان بود و نخستین دو نفری که در روی زمین با هم مصافحه کردند، او و ابراهیم (ع) بودند. شهر اسکندریه را او بنا کرد و مسجدی عظیم در آن ساخت.5

پی نوشت ها

1.کمال الدین، ج 2، ص 394؛ بحارالانوار، ج 52، ص 323؛ ارشاد مفید، ص 362؛ اعلام الوری، ص 430
2.سوره کهف، 83
3.معارف و معاریف، ج 5، ص 562
4.بحارالانوار، ج 52، ص 321؛ اختصاص مفید، ص 199
5.معارف و معاریف، ج 5، ص 563
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص341

ذی حَجّه

دوازدهمین ماه سال عرب و از ماه های حرام است. پیامبر (ص) در ذکر نشانه های ظهور فرمود: «صیحه ای در ماه رضمان شنیده می شود.... قبیله ها در ماه ذی حجه به جنگ بر می خیزند و نشانه آن این است که حجاج را غارت می کنند و فاجعه بزرگی در منی روی می دهد که افراد بی شماری کشته می شوند و خون ها ریخته می شود و بر جمرات می ریزد.» [1] مطابق احادیث، نفس زکیه را روز 25 ذی حجه در میان رکن و مقام مظلومانه می کشند. [2] همچنین یکی از نامه هایی که از ناحیه مقدسه به افتخار شیخ مفید صادر شده، تاریخ وصول آن 23 ذی حجه سال 412 هجری می باشد. [3] در دهم ذی حجه آخرین سال غیبت، سفیانی، کشتارگاه کوفه را به راه می اندازد و علاوه بر مردم، هفتاد عالم دینی را شهید می کند. در دهم و یازدهم ذی حجه، در مکه و منی آشوب می شود. و در این ماه در مدینه منوره، مرد هاشمی به شهادت می رسد.[4]

پی نوشت ها

[1] روزگار رهایی، ج 2، ص 856؛ بحارالانوار، ج 51، ص 81
[2] روزگار رهایی، ج 2، ص 1067؛ الزام الناصب، ص 190
[3] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 495 و 499
[4] شش ماه پایانی، مجتبی الساده (ترجمه مطهری نیا)، ص 203
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای

ذیقعده

یازدهمین ماه از سال قمری و از ماه های حرام است. ابوریحان در آثار الباقیه آورده که روز پنجم آن کعبه نازل شد و ابراهیم و اسماعیل (ع) به تجدید بنای کعبه پرداختند. [1] در نشانه های سال ظهور حضرت مهدی (ع) آمده است که جنگ و جدال در ماه ذی قعهده روی می دهد. [2] نیز آمده است که در ذی قعده، هرج و مرجی پدید می آید. [3] بیست و یکم و بیست و دوم ذی قعده آخرین سال غیبت حضرت، سفیانی در بغداد، کشتارگاهی برپا کرده و هشتاد هزار نفر را می کشد. [4].

پی نوشت ها

[1] معارف و معاریف، ج 5، ص 578
[2] کشف الغمه، ج 3، ص 260 و 277؛ بحارالانوار، ج 51، ص 81
[3] منتخب الاثر، 451
[4] شش ماه پایانی، مجتبی الساده (ترجمه مطهری نیا) ص 203
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای

ذي طوي

«طوي» در لغت به معناي پيچيدن و در نورديدن است و برخي از مشتقات آن (چون «طايه») به سرزمين هموار و صخره‏هاي بزرگ در ريگزارهاي پهناور گفته مي‏شود. (1).

«ذي طوي» در يک فرسخي مکه، و در داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه‏هاي مکه ديده مي‏شود. (2).

در برخي روايات از آن به عنوان جايگاه حضرت مهدي‏عليه السلام در دوران غيبت ياد شده است. عياشي به سند خود از عبدالاعلي حلبي آورده است: حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام فرمود: «به ناچار صاحب اين امر را در يکي از اين دره‏ها غيبتي خواهد بود [و] با دست خود به سوي ذي طوي اشاره فرمود». (3).

و در بعضي ديگر از روايات آمده است: حضرت قبل از ظهور و در آستانه قيام در ذي طوي به سر مي‏برد. امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد: «قائم‏عليه السلام آن روز (ظهور) را در »ذي طوي« در حال انتظار با 313 نفر به تعداد اهل بدر، به سر مي‏برد، تا پشتش را به حجرالاسود تکيه داده پرچم بر افراشته را به اهتزاز در آورد». (4).

و امام صادق‏عليه السلام نيز در اين رابطه مي‏فرمايد: «گويي قائم‏عليه السلام را با چشم خود مي‏بينم که با پاهاي برهنه در »ذي طوي« سر پا ايستاده؛ همانند حضرت موسي‏عليه السلام نگران و منتظر است که به مقام [ابراهيم] بيايد و دعوت خود را اعلام نمايد». (5).

در فرازي از دعاي ندبه مي‏خوانيم: «اي کاش مي‏دانستم که در کجا مسکن گزيده‏اي؟ يا کدامين سرزمين تو را در آغوش کشيده؟ آيا در کوه رضوي هستي؟ يا در ذي طوي؟»

آنچه گفتني است اينکه: «ارتباط آن حضرت با اين دو مکان، مانند ارتباط ايشان با ساير اماکن مقدس و متبرکه ديگر است که پرستش و عبادت خدا در آن اماکن فضيلت دارد؛ مثل مسجدالحرام، مسجد مدينه طيبه، مشهد حسيني، مسجد کوفه و مسجد سهله، معلوم شده است حضرت در اين مکان‏ها رفت و آمد دارند و اين دو مکان را نيز به واسطه همين دو خصوصيت در دعاي ندبه نام مي‏برند؛ کوه رضوي نيز يکي از مقامات آن حضرت و اماکني است که گاهي به آنجا تشريف مي‏بردند. (6).

پی نوشت ها

(1). احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج 3، ص 430.
(2). مجمع‏البحرين، ج 1، ص 279.
(3). الغيبة، ص 264، ح 30.
(4). همان، ص 448.
(5). بحارالانوار، ج 52، ص 385.
(6). کتاب الغيبة، ص 103، فروغ ولايت در دعاي ندبه، ص 40.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص177