فرهنگ الفبایی مهدویت :حرف ط
طوي
«طوي» در لغت به معناي پيچيدن و در نورديدن است و برخي از مشتقات آن (چون «طايه)» به سرزمين هموار و صخرههاي بزرگ در ريگزارهاي پهناور گفته ميشود.
(احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج 3، ص 430.) «ذي طوي» در يك فرسخي مكه و در داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانههاي مكه ديده ميشود.
(مجمع البحرين، ج 1، ص 279.)
در برخي روايات از آن به عنوان جايگاه حضرت مهدي عليه السلام در دوران غيبت ياد شده است. عياشي به سند خود از عبد الاعلي حلبي آورده است:
حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السلام فرمود:
«به ناچار صاحب اين امر را در يكي از اين درهها غيبتي خواهد بود و با دست خود به سوي ذي طوي اشاره فرمود.»
(الغيبه، ص 264، ح 30.)
و در بعضي ديگر از روايات آمده است:
حضرت قبل از ظهور و در آستانه قيام در ذي طوي به سر ميبرد.
امام باقر عليه السلام ميفرمايد:
«قايم عليه السلام آن روز (ظهور) را در «ذي طوي» در حال انتظار با 313 نفر به تعداد اهل بدر، به سر ميبرد، تا پشتش را به حجرالاسود تكيه داده پرچم بر افراشته را به اهتزاز در آورد.»
(همان، ص 448.)
و امام صادق عليه السلام نيز در اين رابطه ميفرمايد:
«گويي قايم عليه السلام را با چشم خود ميبينم كه با پاهاي برهنه در «ذي طوي» سر پا ايستاده؛ همانند حضرت موسي عليه السلام نگران و منتظر است كه به مقام ابراهيم بيايد و دعوت خود را اعلام نمايد.»
(بحارالانوار، ج 52، ص 385.)
در فرازي از دعاي ندبه ميخوانيم:
«اي كاش ميدانستم كه در كجا مسكن گزيدهاي؟
يا كدامين سرزمين تو را در آغوش كشيده؟
آيا در كوه رضوي هستي؟
يا در ذي طوي؟» آنچه گفتني است اينكه:
«ارتباط آن حضرت با اين دو مكان، مانند ارتباط ايشان با ساير اماكن مقدس و متبركه ديگر است كه پرستش و عبادت خدا در آن اماكن فضيلت دارد؛ مثل مسجدالحرام، مسجد مدينه طيبه، مشهد حسيني، مسجد كوفه و مسجد سهله، معلوم شده است حضرت در اين مكانها رفت و آمد دارند و اين دو مكان را نيز به واسطه همين دو خصوصيت در دعاي ندبه نام ميبرند؛ كوه رضوي نيز يكي از مقامات آن حضرت و اماكني است كه گاهي به آنجا تشريف ميبردند.
(كتاب الغيبه، ص 103، فروغ ولايت در دعاي ندبه، ص 40.)
منابع
طالقان
در روايات مهدويّت آنجا که سخن از ياران حضرت مهديعليه السلام هنگام ظهور است، نام منطقه جغرافيايي «طالقان» به چشم ميخورد. حال اينکه طالقان چه منطقهاي بين مرو و بلخ باشد و يا اينکه شهري ميان قزوين و ابهر1، از آن به عنوان خاستگاه برخي از ياران حضرت مهدي ياد شده است.
در منابع اهل سنّت از حضرت عليعليه السلام نقل شده است که فرمود: «خوش به حال طالقان! خداوند متعال داراي گنجهايي در آنجا است که نه طلا است و نه از نقره؛ امّا در آن خطه مرداني وجود دارند که خدا را آن طور که شايسته معرفت است، شناختهاند و آنان، ياران مهديعليه السلام در آخِرُالزّمان ميباشند». 2
همين روايت به گونهاي ديگر در منابع شيعه نيز آمده است.
امام صادقعليه السلام فرمود: «خداي متعال را گنجهايي است در طالقان که نه طلا است و نه نقره و درفشي که از آغاز تا کنون باز نشده و به اهتزاز در نيامده است. اين خطه داراي مرداني است که قلبهاي آنان مانند پارههاي آهن محکم و نستوه است. نسبت به ذات مقدس خداوند ترديدي در آن قلبها ايجاد نميشود، شديدتر از آتشاند. اگر بر کوه حملهور شوند آن را از جاي بر ميکنند با به دست داشتن پرچم، آهنگ هر دياري که نمايند آن را ويران و منهدم ميسازند. بر اسبهايشان همچون عقاب سوارند.به عنوان تيمّن و تبرّک زين مرکب امامعليه السلام را بوسه زده و با دست لمس مينمايند.
آن بزرگوار را پروانه وار در وسط گرفته وبههنگام خطر، آن وجود مقدسرا با جان خود حفظ ميکنند. شبها را با مناجات سپري ميکنند و روز سوارانِ کارزارند. آنان زاهدانِ شب و شيرانِ روزند. در اطاعت از امام و رهبرشان مطيعتر از کنيزکان نسبت به مولاي خويشاند.
درخشندگي آنان، مانند چراغهاي پر نور است؛ مثل اينکه قلبهايشان چراغي از ايمان است. از بيم خدا ميهراسند، شهادت طلباند و آرزوي کشته شدنِ در راه خدا را دارند. شعار آنان «خونخواهي سالار شهيدان حسينعليه السلام» است. هنگامي که به پيش ميتازند. رعب و وحشتِ آنان به مسافت يک ماه راه رفتن در قلبهاي دشمنان جايگزين ميشود، گروه گروه به سوي حضرت روانه ميشوند. به واسطه اين رادمردان، خداوند امامِ بر حق (مهديعليه السلام) را پيروز ميگرداند«. 3
اگرچه برخي طالقان را منطقه خاصّ دانستهاند؛ ولي گروهي نيز آن را به منطقه بسيار وسيعي همانند ايران معنا کردهاند.4از روايت ذکر شده در منابع اهل سنّت استفاده ميشود که آنان اصحاب و ياران خاصّ آن حضرتاند؛ زيرا در روايت، نوع آنان مشخص شده است؛ امّا در روايت بحارالانوار علاوه بر بيان چگونگي و کيفيت، سخن از کمّيت و لشکر و درفشهاي فاتح و پيروز به ميان آمده است.
در تعدادی از روایات از اهل طالقان به عنوان یاران حضرت مهدی (ع) یاد شده است. امیر مؤمنان (ع) می فرمایند: «خوشا به حال طالقان، زیرا خداوند در آن جا گنج هایی دارد که نه از طلا و نه از نقره اند، بلکه مردان با ایمانی هستند که خدا را به حق شناخته اند و آنان یاوران مهدی آل محمد (ص) در آخرالزمان خواهند بود.»5
امام صادق (ع) نیز در اوصاف اهل طالقان آورده است: «آنان به عقابانی می مانند که بر زمین جای گرفته باشند، زین اسب امام خود (حضرت مهدی «ع») را مسح می کنند و به آن تبرک می جویند. اطرافش را می گیرند و در جنگ ها از او حراست می کنند و هر آن چه در توانشان باشد در راه امام شان نثار می کنند. مردانی هستند که شب ها نمی خوابند و تا صبح به عبادت پروردگارشان قیام می کنند. شب خود را با زمزمه ای به سان زمزمه زنبور عسل به سر می برند و چون صبح شود، آماده نبرد می گردند. آنان چراغ هایی نورافشان و قندیل هایی درخشان بوده و همواره در آرزوی شهادت اند و شعارشان «یالثارات الحسین» است.6
منابع
طاعون
نوعی بیماری و بلاست که پیش از ظهور حضرت رواج می یابد. این بیماری، آبله هایی با کبودی و سوزش بسیار و تب، یا ورمی که در ناحیه خصیه یا پستان یا بغل یا انتهای ران پدید می آید و قی و خفقان همراه دارد.1
امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید: «پیش از ظهور قائم (ع) مرگ سرخ و سفید وجود دارد... مرگ سفید، طاعون است.» 2امام باقر (ع) نیز می فرمایند: «قائم (ع) قیام نمی کند، مگر در روزگاری که ترس شدید حاکم باشد و پیش از آن نیز طاعون شیوع یابد.»3
منابع
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص467
طالب آملی
متوفای 1036 ق ملقب به «ملک الشعراء» در قصیده خود با خطاب قرار دادن حضرت ولی عصر (ع) از نابسامانی هایی که دامنگیر امت اسلامی شده سخن می گوید:
طبعم کند در آتش معنی، سمندری وان که فشاند از پر و بال، آب کوثری
از شرم این سیاه دلان می برم پناه بر درگه امام زمان، نقد عسکری
مولای دین، محمد مهدی، که شرع او دارد رواج قاعده دین جعفری
دعوای غبن عمر کنند، اهل روزگار بر روزگار، چون تو نشینی به داوری1
منابع
طريد
در برخي روايات از حضرت مهدي عليه السلام به عنوان «طريد» ياد شده است. «طريد» به معناي طرد شده از طرف مردم است. 1 عيسي خشاب گويد: «به امام حسين عليه السلام گفتم: آيا شما صاحب الامر هستيد؟ فرمود: «لا وَلکنْ صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ الطَّريدُ الشَّريدُ المَوْتُورُ بِاَبيهِ المُکَنَّي بِعَمِهِ...» 2؛ «خير، ليکن صاحبالامر طريد (رانده شده) و شريد (آواره) است و خونخواه پدرش و داراي کينه عمويش ميباشد...».
منابع
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص243
طلوع خورشيد از مغرب
در روايات آمده است: يکي از نشانه هاي برپايي قيامت، «طلوع خورشيد از مغرب» است.
اميرالمؤمنين عليه السلام به نقل از پيامبرصلي الله عليه وآله ميفرمايد: «به ناگزير ده چيز قبل از قيامت رخ خواهد داد: سفياني، دجّال، ودود و جنبنده، خروج قائم عليه السلام، طلوع خورشيد از مغرب، نزول حضرت عيسي عليه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزيرة العرب و آتشي که از چاه عدن بيرون ميآيد و مردمان را به محشر سوق ميدهد». (1) البته طلوع خورشيد از مغرب به عنوان امري حتمي معرفي شده است. (2).
شيخ مفيدرحمه الله درباره چگونگي اين اتفاق نوشته است: «خورشيد هنگام ظهر در آسمان راکد ميشود و ساعتي چند تا به هنگام عصر پيدا نباشد، آن گاه از مغرب آشکار گردد». (3).
اگرچه عده اي اين امر را بعيد پنداشته و گفته اند: مستلزم در هم ريختن و از هم پاشيدن نظم جهان و تغيير در حرکت منظومه شمسي خواهد بود و نتيجه گرفته اند که با اصول حاکم بر نظام طبيعت، ناسازگار است؛ ولي به نظر ميرسد اين امر همانند بسياري ديگر از امور، از آيات الهي خواهد بود. به علاوه نظير اين اتفاقات قبلاً نيز در آسمان رخ داده که از جمله آنها «ردّالشَّمس» براي يوشع بن نون بوده است. (4).
در برخي ديگر از گفته ها آمده است: مقصود از طلوع خورشيد از مغرب، ظهور حضرت مهدي عليه السلام است. بدين معنا که حضرت مهدي عليه السلام، همان خورشيد است که در پايان عمر طولاني خويش، طلوع خواهد کرد.
شيخ صدوق رحمه الله با ذکر سند از نَزالِ بنِ سَبْرَه روايت مفصلي نقل کرده که بخشي از آن اين چنين است: «اميرالمؤمنين علي بن ابيطالبعليه السلام براي ما خطبه خواند و بر خداي تعالي حمد و ثنا گفت و بر محمد و خاندانش درود فرستاد. آن گاه سه بار فرمود: اي مردم! پيش از آنکه مرا از دست بدهيد، از من پرسش کنيد...
پس افرادي برخاسته پرسشهايي مطرح کردند و آن حضرت جوابهايي فرمود تا اينکه در پاسخ به خروج «دابةالارض» فرمود:... سپس آن دابه سربلند کند و به اذن خداي تعالي همه کساني که بين مشرق و مغرب هستند، او را ببينند و اين بعد از آن است که آفتاب از مغرب خود برآيد. در اين هنگام توبه برداشته شود...
نَزال بنِ سَبْرَه گويد: به صعصعةبن صوحان گفتم: اي صعصعه! مقصود اميرالمؤمنين از اين کلام چه بود؟ صعصعة گفت: اي سبرة! آن کسي است که عيسي عليه السلام پشت سر او نماز ميخواند. او دوازدهمين امام از عترت و نهمين امام از فرزندان حسينبن عليعليه السلام است. او آفتابي است که ازمغرب خود طلوع کند واز مابين رکن و مقام ظاهر شود و زمين را طاهر سازد و موازين عدالت را برپا کند و...«. (5).
اشکال اين ديدگاه آن است که مطلب فوق در کلام معصوم عليه السلام نيامده است. علاوه بر آن در روايات، سخن از طلوع خورشيد از مغرب در رديف قيام حضرت مهديعليه السلام ذکر شده است و اگر مقصود ظهور و خروج آن حضرت بود، نيازي به تکرار نداشت. (6).
بنابراين به نظر ميرسد طلوع خورشيد از مغرب، حادثه اي است خارق العاده که پس از ظهور حضرت مهدي عليه السلام و در آستانه قيامت اتفاق خواهد افتاد.
اما بسيار بيشتر از آنچه در منابع روايي شيعه از آن سخن به ميان آمده، در کتابهاي اهل سنّت از آن ياد شده است:
1. نسائي در السنن الکبري از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتّي تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغرِبِها...». (7) «هرگز قيامت بر پا نخواهد شد تا اينکه خورشيد از مغرب خود طلوع کند...»
2. طبراني در المعجم الکبير از همان حضرت نقل کرده است:
«اِنَّ السَّاعَةَ لا تَقُومُ حَتي يَکُونَ عَشْرُ آياتٍطُلُوعُالشَّمْسِمِنْمَغرِبِها...». (8).
3. متقي هندي در کنزالعمال نقل کرده است: «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّي تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِن مَغْرِبِها فَاِذا طَلَعَتْ مِنْ مَغْرِبِها وَرَآها النّاسُ آمَنُوا اَجْمَعُونَ فَذلِکَ لايَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَم تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قبلُ». (9).
از جمله نشانه های ظهور است که در روایات به آن اشاره شده. وقوع چنین پدیده ای، اگر معنای ظاهری آن مراد باشد، مستلزم در هم ریختن و از هم پاشیدن نظم جهان و تغییر در حرکت منظومه شمسی خواهد بود و این با اصول حاکم بر نظام طبیعت، سازگاری ندارد. به طور قطع، حضرت مهدی (ع) بر روی همین زمین، حکومت جهانی خویش را تشکیل می دهد.(10) بر این اساس، تحقق این نشانه به گونه معجزه چنان که برخی پنداشته اند میسر نیست؛ زیرا معجزه در محدوده نظام حاکم بر طبیعت و جهان صورت می گیرد. (11)به نظر می رسد، منظور از طلوع خورشید از مغرب، حضرت مهدی (ع) باشد. فیض کاشانی می نویسد: گویا طلوع خورشید از مغرب، کنایه از ظهور حضرت مهدی (ع) است؛ همان گونه که از برخی اخبار هم استفاده می شود. (12)در ذیل روایت صعصعه، که این حادثه را به عنوان نشانه ظهور معرفی می کند، جمله ای است که نشانگر این معناست. صعصعه در پاسخ فردی گفت: «کسی که حضرت عیسی (ع) پشت سر وی نماز می گزارد، دوازدهمین نفر از خاندان پیامبر (ص) و نهمین نفر از فرزندان حسین بن علی (ع) است و هم اوست خورشیدی که از غروبگاهش طلوع می کند.»(13)
بر این اساس، طلوع خورشید از مغرب، معنای کنایی دارد و در حقیقت، ظهور حضرت مهدی (ع) تشبیه شده است به طلوع خورشید از غروبگاهش.
منابع
طي الارض
در روايات فراواني مربوط به حضرت مهديعليه السلام، از چگونگي طي مسافت آن حضرت و يارانش به عنوان «طيالارض» تعبير شده است.
اگرچه کيفيت طيالارض به روشني معلوم نيست و اختلافات فراوني در آن وجود دارد؛ ولي ميتوان از آن به عنوان يک جابهجايي بسيار سريع براي انسان نام برد.
امامرضاعليه السلام در روايتي پساز معرفي حضرت مهديعليه السلام ميفرمايد: «هُوَ الذي تُطْوي لَهُ الاَرضُ». (1).
از امام جوادعليه السلام نيز شبيه اين سخن وارد شده است. (2).
امام صادقعليه السلام درباره طي الارض ياران حضرت مهديعليه السلام فرمود: «... فَيَصيرُ اِليهِ شيعَتُهُ مِنْ اَطْرافِ الاَرْضِ تُطْوي لَهُمُ الاَرْضُ حَتَّي يُبايِعُوهُ...» (3).
البته در برخي از حکايتهاي مربوط به اولياءاللّه نيز از طي الارض آنها فراوان سخن به ميان آمده است. (4).
پیمودن مسافت طولانی در مدت بسیار کوتاه را گویند، و این یکی از معجزات و کرامات حضرت است. امام رضا (ع) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی (ع) ظهور می کند، زمین از نور خداوند روشن می شود و زمین زیر پای مهدی به سرعت حرکت می کند.» (5)درباره شیوه آگاهی یاران و سپاهیان حضرت از قیام و گرد هم آمدن آنان در مکه، روایات به شیوه های گوناگونی اشاره دارد. بعضی شب در بستر خود به خواب رفته اند و صبحگاهان خود را در محضر امام می بینند و برخی با طی الارض به حضرت می پیوندند و گروهی پس از آگاهی از قیام، به وسیله ابرها نزد حضرت می آیند. (6)رسول خدا (ص) فرمود: «پس از شما اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان پیموده می شود و درهای جهان به روی شان باز می گردد.... زمین در کم تر از یک چشم به هم زدن پیموده می گردد؛ به گونه ای که اگر کسی از آنان بخواهد شرق تا غرب زمین را در ساعتی بپیماید، این کار را انجام می دهد.» (8)
منابع
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص253
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص474
طول عمر حضرت
ادرباره طول عمر حضرت مهدی (ع) سخن های بسیاری گفته اند. مهم ترین مسأله دخیل در طول عمر حضرت، قدرت الهی است. اگر کسی به کتاب آسمانی به ویژه قرآن کریم آشنایی داشته باشد، می داند که کارهای خارق العاده بسیاری در عالم واقع شده و معجزات بسیاری صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است؛ از قبیل: توفان نوح 1، سرد شدن آتش برای ابراهیم (ع) 2، عصای موسی (ع) و تبدیل شدن به اژدها، 3 بی پدر متولد شدن حضرت عیسی (ع) 4، و سخن گفتن او در گهواره 5، و امثال این ها. اگر خداوند قادر است این کارهای خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت و ولی خود را نیز سال های متمادی نگه دارد.6
طول عمر از نظر ادیان:
همه ادیان از عمر طولانی جمعی از افراد بشر خبر داده اند، به عنوان مثال در اصحاح (سوره) پنجم از سفر تکوین تورات، آیات 5، 8، 11، 14، 17، 20، 27، 31 در اصحاح نهم، آیه 29 و اصحاح یازده آیه 10 تا 17 و در موارد دیگر، افرادی را از پیامبران و دیگران نام برده و عمرهای طولانی هر یک را که متجاوز از 400، 600، 700، 800 و 900 سال بوده به صراحت بیان داشته است. ادیان باستانی دیگر مانند زرتشتی، بودایی، برهمایی و ... نیز از عمرهای طولانی جمعی از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقای حیات اشخاص تا این زمان هستند. 7 و مسیحی ها عموماً معتقدند که حضرت عیسی (ع) پس از قتل زنده شده و تاکنون زنده است.
طول عمر از دیدگاه قرآن:
با مراجعه به قرآن کریم معلوم می شود که بعضی ها از عمر طولانی برخوردار بوده و هستند، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح (ع) می خوانیم که قبل از توفان، 950 سال در میان قوم خود بوده 8و پس از توفان نیز زنده بود. در تاریخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند. همچنین درباره حضرت عیسی (ع) وقتی یهودیان گفتند: ما او را به دار آویخته و کشته ایم، قرآن کریم نظر آنان را مردود دانسته و فرمود: خداوند او را به آسمان برده است. 9 لذا در روایات داریم که حضرت عیسی (ع) زنده و در آسمان است و پس از ظهور حضرت مهدی (ع) از آسمان نازل شده و پشت سر حضرت نماز می خواند. در مورد زندگی حضرت خضر (ع) گر چه در قرآن ذکر نشده، اما در داستان حضرت موسی (ع) 10، و پیر مراد و معلم او در روایات، داشتن عمر طولانی امری ممکن و قابل تحقق است.
طول عمر از منظر تاریخ:
در بیشتر کتبی که دانشمندان درباره زندگی و وجود امام زمان (ع) نوشته اند، بابی را به «معمرین» اختصاص داده و اسامی افرادی را که عمر طولانی داشته اند، ضبط کرده اند که ما اسامی برخی از آنان را در باب «معمرین» آورده ایم.
طول عمر در تحقیقات جهان پزشکی:
از نظر علم پزشکی، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان، جداگانه برای یک عمر طولانی ساخته شده است. یکی از دانشمندان در مقام مقایسه عمر انسان با سایر موجودات، مطالعات فراوانی نموده و بالاخره ثابت کرد که بدن آدمی برای آن ساخته شده که هزاران سال عمر کند. 11 یکی از پزشکان می گوید: برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد، معین نشده است. 12 یکی دیگر از دانشمندان می گوید: اگر می توانستیم نیم پایین روده ها را از تفاله پاک نگهداریم و نگذاریم بدن از آن ناحیه مسموم شود، مرگ را جواب می گفتیم و بعض دیگر این ادعا را درباره جهازات دیگر کرده اند. 13 چیزی که تاکنون ثابت شده است، این است که علت اصلی مرگ، امراض و عوارضی است که به یکی از اعضاء عارض شده، در نتیجه آن عضو را از انجام کار باز می دارد و به واسطه ارتباط و اتصالی که میان اعضاء برقرار است، از مرگ آن عضو، مرگ سایر اعضاء نیز فرا می رسد. امروزه بشر در این فکر است که به کرات دور دست آسمانی که احتمالاً صدها و یا هزارها سال وقت می خواهد سفر کند، و چون عمر کوتاه انسان با این نوع مسافرت های طولانی وفق نمی دهد در این صدد برآمده اند که برای رسیدن به کرات آسمانی، اول باید عمر انسان را زیادتر کرد. لذا امروز در دانشگاه های مهم دنیا، کرسی دو علم جدید «ژریاتری» و «جرونتولوژی» به همین منظور مشغول فعالیت است و دانشمندان پیش بینی می کنند که روزی خواهد رسید که بشر، هم عمر خود را به هزاران سال می رساند و هم به کرات دور دست آسمانی سفر می کند. لذا عمر انسان از نظر علمی حد ثابت و معینی ندارد، بلکه انسان قابلیت آن را دارد که هزاران سال عمر کند.
و اما حضرت آیت الله وحید خراسانی درباره کلمه «امام زمان» می گوید: اگر درباره کلمه «امام زمان» و «صاحب الزمان» دقت کنید می بینید آن حضرت، جلوی زمان است و زمان، پشت سر اوست. آن حضرت، امام و صاحب زمان است و چون مقدم بر زمان است، بر زمان هم امامت می کند. اگر کسی عمق این مطلب را بفهمد، خواهد دانست که چرا امام زمان (ع) پیر نمی شود. 14پس با این همه، طول عمر هم امکان دارد و هم واقع شده است.
منابع
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص471
طوسی
شیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، معروف به شیخ طوسی، از عالمان بزرگ اسلام و صاحب کتاب ارزشمند «الغیبه» در باب غیبت امام زمان (ع) است. وی در سال 385 هـق در شهر طوس به دنیا آمد و در سال 460 به دیدار حق شتافت. وی از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی بود.
وقتی سید مرتضی در سال 436 ق. در گذشت و منصب زعامت و ریاست امامیه به شیخ طوسی (ره) محول شد، در آن عصر فرقه دوازده امامی، کاملاً معروف و سرشناس بودند و مناقشات و مباحثات مذهبی مخصوصاً در مسأله امامت به اوج خود رسیده بود. افکار عالی شیخ مفید و سید مرتضی و سایر دانشمندان در پیرامون امامت، در بلاد اسلامی مخصوصاً بغداد پخش شده بود و بدین جهت، حملات و ردّ و ایرادهای مخالفان، متوجه محیط علمی بغداد بود. فرقه اسماعیلیه و زیدیه به وسیله زبان و قلم به مبارزه می پرداختند. اکثریت مسلمین یعنی اهل تسنن نیز که تا آن روز کاملاً به خطر توجه نداشتند، در مقابل امامیه بسیج شدند. اما محیط علمی بغداد، با تمام این اوضاع خطرناک آماده تبلیغ و مبارزه شده و فداکاری ها و مبارزات علمی شیخ مفید و سید مرتضی و سایر دانشمندان جهان اسلام را متوجه بغداد ساخته بود. در چنین محیط پر انقلاب و غوغایی، از طرف خلیفه وقت «القائم بالله» کرسی کلام رسماً به شیخ طوسی واگذار شد و او در چنین موقعیت حساس و خطرناکی قرار گرفت و به پیکارهای علمی و دفاع از عقیده تشیع مشغول گشت.
در اثر مساعی و فداکاری آن دانشمند مبارز و استادان از خود گذشته اش بود که فرقه دوازده امامی که تا مدتی قبل، فرقه گمنامی شمرده می شد به یک مذهب علمی، فعال و مبارز تبدیل شد. تبلیغات شیخ و استادان فداکارش به حدی مؤثر واقع شدکه اذن رسمی شهر بغداد بر طبق عقیده شیعه خوانده می شد و بر درب اکثر خانه های شیعیان نوشته بود: محمد و علی بهترین مردم هستند. بسیاری از امراء و بزرگان به مذهب امامیه متمایل شده بودند و از آنان طرفداری می کردند. سنی و شیعه در مجلس درس شیخ حاضر می شدند و از سخنان علمی وی بهره مند می گشتند. کار فداکاری کلامی و تبلیغی شیخ به جایی رسید که مخالفان، از پاسخ علمی عاجز شدند و کار به دست عوام افتاد و ناگهان به شیعیان حمله نمودند و محیط شهر بغداد را تصرف کردند و شعارهای محمد و علی را که بر درب خانه ها بود محو ساختند و اذان شهر را بر طبق مذاق خودشان در آوردند و کتابخانه بزرگ و نفیس امامیه را که بهترین نسخه های خطی در آن موجود بود آتش زدند و ضربه بسیار سنگین و غیرقابل جبرانی بر پیکر علمی جهان تشیع وارد ساختند.
شیخ طوسی کتاب «الشافی» استادش سید مرتضی را در زمان حیات استاد، تلخیص و تألیف کرد و در جلد اول و چهارم آن کتاب درباره امام زمان (ع) بحث نمود. علاوه بر آن، کتاب جداگانه ای در خصوص امام زمان (ع) تألیف نمود و در مقدمه آن کتاب نوشت: شیخ بزرگوار به من دستور داد که کتابی درباره غیبت صاحب الزمان و سبب دوام غیبت و پاسخ شبهات مخالفان بنویسم. من با وجود کمی فرصت و ناراحتی روحی و موانع روزگار، خواهش او را پذیرفتم و به طور اختصار آن مطلب را تعقیب خواهم کرد.
وقتی که شیخ به تألیف کتاب «الغیبه» مشغول بوده، در حدود 192 سال از عمر امام زمان (ع) می گذشته است. زیرا در کتاب مذکور می نویسد: اکنون که سال 477 ق است من به نوشتن کتاب اشتغال دارم.
چنان که از مقدمه کتاب پیداست تألیف غیبت، در زمانی صورت گرفته که شیخ از هر جهت تحت فشار و شکنجه روحی قرار داشته و مخالفان، اسباب اذیت و آزارش را فراهم می ساخته اند. مخالفان چندین مرتبه خانه و کتابخانه اش را مورد تجاوز قرار دادند تا در مرتبه آخر در سال 449 یا 448 ق خانه اش را خراب نمودند و کتابخانه اش را آتش زدند و نوشته هایش را غارت کردند و کرسی کلامش را سوزانیدند و خودش ناچار شد از ترس دشمنان فرار کند و به نجف منتقل گردد.
مؤلف، با آن همه گرفتاری و در اوضاع آشفته و خطرناک بغداد، به تألیف کتاب غیبت اشتغال داشت. ابتدا با ادله و براهین متعدد، وجود امام دوازدهم یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسکری (ع) را اثبات می کند؛ سپس به شبهات اسماعیلیه، زیدیه، کیساتیه، ناووسیه، واقفیه، فطحیه و سایرین جواب می دهد و عقایدشان را ابطال و در هر مورد روایات مناسبی را از باب نمونه نقل می کند. شیخ طوسی در این کتاب روایات غیبت مهدی موعود را نقل کرده و برای رفع استبعاد از غایب شدن پیغمبر در غار و «شعب ابیطالب» و غایب شدن خضر و یوسف و یونس و اصحاب کهف و غیبت های منسوب به بعضی از پادشاهان فرس، و حکمای روم و هند تمسک می جوید.
شیخ طوسی نسبت به موقعیت زمانی و مکانی و فرصت کمی که داشته به خوبی از غیبت حضرت ولی عصر (ع) دفاع نموده و به شهادت و اشکالات مخالفان پاسخ داده است. بعد از شیخ طوسی نیز کتاب های بسیاری پیرامون غیبت ولی عصر (ع) نوشته شده است، ولی مندرجات آن ها همان مطلبی است که شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ صدوق و شیخ طوسی علیهم الرحمه تحقیق کرده اند، تغییر صورت پیدا کرده و مطلب تازه در بین آن ها کم است.
منابع
طالب
از القاب حضرت مهدی (ع) است و به معنای جوینده و خواهان است.در دعای ندبه می خوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا» کجاست جوینده خون شهید کربلا؟
منابع
طالب التُّراث
از القاب حضرت شمرده شده و به معنای طلب کننده میراث ها است. امام صادق (ع) فرمود: صاحب الامر از مدینه به سوی مکه با میراث رسول خدا (ص) بیرون می آید. راوی پرسید: میراث رسول خدا چیست؟ حضرت فرمود: «شمشیر رسول خدا، زره او، عمامه آن حضرت، عصای ایشان، اسلحه و زین اسب آن حضرت.»
منابع