فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف الف

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف الف

آخرین ساعات شبانه روز شيعه با اين ذهنيت - که مقام امامت به سن و سال خاصي مربوط نيست - درباره امام هادي‏عليه السلام چندان ترديدي به خود راه نداد؛ به ويژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگي دانشمندان بزرگ با اين امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند.

فرهنگ نامه مهدویت برگرفته از منباع متعدد از جمله موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/صص 39و50 1- منسوب به مهدي (مطلقاً) 2- منسوب به مهدي صاحب الزّمان (عج)، امام دواردهم شيعيان

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

آخرين ساعت از هر روز

بايد توجّه داشت که روز به دوازده قسمت تقسيم مي‏شود و هر قسمت را يک ساعت ناميده‏اند که هر ساعت آن منسوب به يکي از امامان برحق‏عليهم السلام است، و به جهت توسّل و عرض حاجت به آن امامي که ساعت منسوب به او است دعاي مخصوصي دارد، اين دعاها را علماي نيکوکار ما در کتاب‏هايي که براي بيان اعمال شب و روز تأليف نموده‏اند آورده‏اند، و يادآور شده‏اند که ساعت آخر به امام عصر و پيشواي غايب از نظر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - اختصاص دارد

آخرین پیشوا

شيعه با اين ذهنيت - که مقام امامت به سن و سال خاصي مربوط نيست - درباره امام هادي‏عليه السلام چندان ترديدي به خود راه نداد؛ به ويژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگي دانشمندان بزرگ با اين امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند. اما اين وضع درباره آخرين پيشواي شيعيان به کلي متفاوت شد؛ چرا که او هم در سن و سال کمتر از ديگر امامان به امامت رسيد و هم به خاطر مصالحي ولادت آن حضرت مخفيانه صورت پذيرفت. اين مسأله برخي از شيعيان را دچار ترديدهايي نمود و کار امام حسن عسکري‏عليه السلام را مشکل ساخت؛ اگرچه امامان پيشين تا حدودي زمينه را مساعد کرده و شيعه را براي درک چنان روزي آماده ساخته بودند.
 امام باقرعليه السلام فرموده است: «صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً وَاَخْمَلُنا شَخْصاً»؛ «صاحب اين امر کم سن و سال‏ترين و گمنام‏ترين ما است». (الغيبة، ص 184؛ دلائل الامامة، ص 258). اسماعيل بن بزيع گويد: از حضرت ابي جعفرعليه السلام راجع به امامت پرسيدم و گفتم: آيا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود: «نَعَمْ وَاَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنين»؛ «آري، کمتر از پنج سال هم مي‏شود». (الکافي، ج 1، ص 384، ح 5.) 
 البته معرفي حضرت مهدي ‏عليه السلام با ديگر امامان، اين تفاوت را داشت که خواست الهي بر پنهان زيستن آن حضرت تعلق گرفته بود؛ بنابراين تنها افرادي خاصّ از ولادت او با خبر بودند. ضوء بن علي از مردي از اهل فارس نقل مي‏کند: به سامرا آمدم و ملازم در خانه امام حسن عسکري ‏عليه السلام شدم. حضرت مرا طلبيد، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود: براي چه آمده ‏اي؟ عرض کردم: براي اشتياقي که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراهِ خادمان در خانه آن حضرت بودم. گاهي مي‏رفتم هر چه احتياج داشتند از بازار مي‏خريدم و زماني که مردان در خانه بودند، بدون اجازه وارد مي‏شدم. روزي بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردان بود. ناگهان در اتاق حرکت و صدايي شنيدم، سپس با فرياد به من فرمود: بايست، حرکت مکن! من جرأت در آمدن و بيرون رفتن را نداشتم. سپس کنيزکي - که چيز سر پوشيده‏اي همراه داشت - از نزد من گذشت. آن‏گاه مرا صدا زد که: در آي! من وارد شدم و کنيز را هم صدا زد. کنيز نزد آن حضرت بازگشت، او به کنيز فرمود: روپوش از آنچه همراه داري بردار؛ کنيز از روي کودکي سفيد و نيکو روي پرده برداشت و خود حضرت روي شکم کودک را باز کرد. ديدم موي سبزي که به سياهي آميخته بود، از زير گلويش تا نافش روييده است، سپس فرمود: اين است صاحب شما و به کنيز امر فرمود که او را ببرد. سپس من آن کودک را نديدم تا امام حسن‏ عليه السلام وفات کرد«. 
 با توجه به روايات ياد شده و تولّد آن حضرت در سال 255 ق و شهادت امام عسکري در سال 260 ق، آن حضرت در سن پنج سالگي به امامت رسيد.(الکافي، ج 1، ص 329 و 120، ح 6)

آدینه

نام آخرین روز هفته نزد مسلمانان است، مانند شنبه نزد یهود و یکشنبه نزد نصاری؛ و در روایات، روز ظهور حضرت مهدی (ع) است.جمعه به سكون ميم به معنى هفته وبه ضم ميم، نام يكى از روزهاى هفته است.روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان دارد.يكى آن كه ولادت حضرت درآن روز بوده است. ديگرآن كه ظهورآن جناب در روز جمعه خواهد بود.
انتظار فرج درآن روز بيشتر از روزهاى ديگر است، بلكه عيد بودن روز جمعه وشمردن آن را به عنوان يكى از اعياد چهارگانه، به جهت آن است که در روز زمين را از لوث شرک و کفر واز وجود ملدين و کافرين پاک مي فرمايد.
راوي مي گويد خدمت امام علي النقي (ع)رسيدم و گفتم:اي سيد من حديثي از رسول خدا (ص) روايت شده که معناي آن را نمي فهمم.فرمود: چيست گفتم لا تعادوا الايام فتعاديکم يعني با روزها دشمني نکنيد که آن ها با شما دشمنى خواهند کرد حضرت فرمود مراد از ايام ما هستيم مادامي که آسمان ها وزمين بپاست شنبه اسم رسول خدا (ص) است و يکشنبه امير المؤمنين (ع) و دوشنبه حسن وحسين (ع) و سه شنبه علي بن الحسين ومحمد بن علي و جعفر بن محمد (ع) و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي ومحمد بن علي (ع) ومنم و پنجشنبه فرزندم حسن (ع) و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوي او اهل حق جمع مي شوند ..... سفياني نيز در روز جمعه خروج مي کند.
در فضيلت روز جمعه پيامبر (ص) فرمودند روز جمعه بهترين روزهاست و نزد خداوند از روزعيد قربان وعيد فطرارجمندتر است .
همچنين امام باقر(ع)فرمودند خوبي و بدي در روز جمعه دو چندان مي شود امام صادق (ع) نيزدر روز جمعه , عملي را برتر از صلوات بر محمد وآل محمد نمي داند. 
پيامبر (ص) فرمود: خداوند در روز جمعه , ششصد هزار نفر را از آتش آزاد مي سازد که همه مستحق دوزخ بوده اند.
اولين کسي که جمعه را جمعه ناميد کعب ابن لوي بن غالب يکي از اجداد پيامبر (ص) بود.پيش از آن اين روز را عروبه مي گفتند. 1
نقل هایی از مفاتیح الجنان
مؤلف گويد كه شيخ در مصباح اين دعا را در اعمال روز جمعه از حضرت امام رضا عليه السلام نقل كرده و ما نيز اين دعا را بنحوى كه شيخ از آن حضرت نقل كرده نقل مى‏نماييم فرموده روايت كرده يونس بن عبد الرحمن كه حضرت امام رضا عليه السلام امر مى‏ فرمودند به دعا كردن از براى حضرت صاحب الامر عليه السلام به اين دعا:(مطالعه دعا)
روز جمعه روز حضرت صاحب الزمان عليه السلام و به نام آن جناب است و همان روزى است كه در آن روز ظهور خواهد فرمود بگو در زيارت آن حضرت‏

آثار حضرت

با توجه به حضور محدود و کوتاه مدت آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خود و محدودیت های فراوانی که در دوره غیبت برای آن حضرت وجود داشت، نباید انتظار داشت که مطالب بسیاری از آن امام همام به دست ما برسد؛ اما با وجود همه این محدودیت ها، از آن حضرت آثاری چند به یادگار مانده است که گر چه محدود است، اما برخی از آن ها بسیار مهم و راهگشا می باشد. آثار آن حضرت عبارتند از: 1- روایات و احتجاج ها:این روایات به ایام کودکی و دوران کوتاه زندگی آن حضرت در زمان حیات پدر بزرگوارشان باز می گردد. 2- دعاها و نمازها:در دعاهایی که از آن حضرت به دست ما رسیده، مضامین بلند و متعددی مطرح شده است. مضامینی همچون: شناخت خداوند، مقام شامخ اهل بیت (ع)، مقام امام زمان (ع)، قیامت، انتظار فرج، وظائف مؤمنان در عصر انتظار، پیروزی حق بر باطل، صبر در شدائد، رفع گرفتاری ها از مؤمنین، دعا در حق پیامبر و امامان معصوم (ع)، قضای حوائج، و بسیاری از مسائل اخلاقی و رفتاری دیگر. افزون بر دعاها، نمازهای متعددی نیز از آن حضرت نقل شده است. 3. زیارت نامه ها:زیارت، امام شناسی و گویای رابطه انسان با امام است. در زیارتنامه های منسوب به آن حضرت، معارفی بلند از امام شناسی، شأن و مرتبت آن بزرگواران و وظایف و تکالیف مؤمنان نسبت به آنان و نیز برخی حقایق و مجاهدت ها و تاریخ امامان معصوم (ع) آورده شده است. 4- توقیعات و بیانات:آن حضرت توقیعات (نامه های) متعددی به برخی از نایبان خاص (نواب اربعه) یا نایبان عام (همچون شیخ مفید) و یا بعضی از شیعیان و پیروان خود دارد. بعضی از این نامه ها در جواب برخی پرسش ها و بعضی دیگر ابتدائاً از جانب آن حضرت صادر شده است. محتوای این نامه ها حاوی مسائل متعدد و مختلفی است. مسائلی همچون: پرسش و پاسخ های فقهی، نقش امام در دوران غیبت، برخی هشدارها و پیشگویی ها، تأیید و تکذیب برخی افراد، وظائف منتظران، مرجعیت فقها در عصر غیبت و .... افزون بر توقیعات، از آن حضرت سخنان فراوانی نیز در باب مسائل مختلف به یادگار مانده است. این سخنان از جانب کسانی نقل شده است که به حضور حضرت شرفیاب شده اند. «محمد بن عثمان عمروی» دومین سفیر آن حضرت می گوید: آن حضرت را برای آخرین بار در کنار خانۀ خدا دیدم که چنین می گفت: «اللهم انجزلی ما وعدتنی» (خدایا! آن چه که به من وعده کردی، انجام ده)، و دیدم که در مستجار، پرده کعبه را گرفته و عرضه می دارد: «اللهم انتقم لی من اعدائی» (خدایا انتظام مرا از دشمنانم بگیر.) [1] تاریخ عصر غیبت، پور سید آقایی، ص 440

آغاز جنبش سفيانى

تقريبا همه روايات در اينكه سفيانى جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران يا درعا در مرز سوريه و اردن آغاز مى كند ، متفقند ، البته روايات ، منطقه خروج وى را " وادى يابس و اسود " ( دره خشك و سياه ) مى نامند . از امير مؤمنان ( عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود : " پسر ( هند ) جگرخوار از وادى يابس ( دره خشك ) خروج كند . او مردى است ميان قامت ، با چهره اى ترسناك ، سرى بزرگ و صورتى آبله گون ، به قيافه‌اش كه بنگرى ، يك چشم به نظر مى رسد ، نامش عثمان و نام پدرش عنسبه ( عيينه ) و از فرزندان ابو سفيان است . . تا اينكه به سرزمينى آرام كه داراى آبى گواراست مى رسد ، آنگاه بر منبر آنجا قرار مى گيرد . " (بحار : 52 / 205) البته سر زمين آرام با آب گوارا كه در قرآن آمده ، به دمشق تفسير شده است . در نسخه خطى ابن حماد از محمد بن جعفر بن على نقل شده كه گفت : " سفيانى از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابو سفيان است ، مردى با سرى درشت و چهره اى آبله گون ، در چشمش نقطه اى سفيد پيداست ، او از سمت دمشق كه وادى يابس ( دره خشك ) ناميده مى شود ، با هفت نفر كه يكى از آنها درفشى آماده اهتزاز با خود دارد ، خروج مى كند . " (نسخه خطى ابن حماد ص 75) و در ص 74 همين كتاب آمده است كه " آغاز حركت او از قريه اى در غرب شام به نام اندرا همراه با 7 نفر است " و در صفحه 79 از قول " ارطاة بن منذر " آمده كه گفت : " مردى بد سيما و ملعون از مندرون در شرق بيسان در حالى كه بر شترى سرخ سوار و تاجى بر سر نهاده ، خروج مى كند " . قابل توجه است كه ابن حماد و ديگران روايات متعددى از قول تابعين آورده‌اند ولى آنها را به پيامبر ( صلى الله عليه وآله ) يا اهل بيت ( عليهم السلام ) نسبت نداده‌اند ، اين روايات درباره سفيانى و آغاز جنبش او مطالبى بيان كرده‌اند كه شبيه افسانه هاست . مانند اينكه : " او در عالم خواب ديده مى شود به او مى گويند برخيز و قيام كن ، وى سه چوب نى در دست دارد ، به هر كس كه آنها را بزند مرگ او حتمى است . " (نسخه خطى ابن حماد ص 75) اين روايات از افكار بنى اميه متأثر شده كه در شخصيت و نقش سفيانى مبالغه كرده و مى خواستند به او شخصيتى الهى بدهند . ولى صرف نظر از روايات مبالغه آميز ، روايات ديگر ، جنبش او را سريع مى دانند ، شدت يورش وى نزد راويان شيعه امرى شناخته شده است ، بطورى كه يكى از راويان ، درباره اينكه شيعيان هنگام خروج سفيانى چه بايد بكنند از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال مى كند . از حسين بن أبى العلاء حضرمى چنين روايت شده كه گفت : " از ابو عبد الله ( امام صادق ( عليه السلام ) ) پرسيدم : وقتى سفيانى خروج كند ما چه كنيم ؟ حضرت فرمود : مردان چهره خود را از او پنهان سازند ، بر زنان و فرزندان مشكلى نيست . پس چون بر پنج شهر ، يعنى شهرهاى شام مسلط شد ، شما به سوى ولى امر خود ( حضرت مهدى ( عليه السلام ) ) كوچ كنيد . " (بحار : 52 / 272) به نظر مى رسد كه سرسخت‌ترين رقباى سفيانى ابقع و هوادارانش باشند و مراد از بنى مروان در روايت ابن حماد نيز همين ها هستند آنجا كه مى گويد: " بر مروانى چيره شده و او را به قتل رساند ، سپس تا سه ماه به كشتار بنى مروان پردازد ، آنگاه روى به اهل مشرق ( ايرانيان ) آورد تا اين كه وارد كوفه شود " (نسخه خطى ابن حماد ص 77) برخى روايات نشانگر اين معنى است كه شيعيان منطقه شام هنگام خروج سفيانى ، از دشمنان عمده وى شمرده نمى شوند ، بلكه طرفداران ابقع و اصهب هستند كه دشمن شيعه و سفيانى هر دو هستند ، از امام باقر ( عليه السلام ) روايت شده كه فرمود : " سفيانى ، براى انتقام گرفتن از دشمنانتان ، برايتان كافى است . او براى شما يكى از نشانه هاست . آن فاسق اگر خروج كند ، يكى دو ماه بعد از خروج او آرام مى مانيد و از سوى او به شما زيانى نرسد تا آنكه جمعيت زيادى از غير شما را به قتل رساند . بعضى از ياران حضرت پرسيدند : در آن وقت زنان و فرزندانمان را چه كنيم ؟ امام فرمود : مردان شما خود را از او پنهان دارند زيرا هراس و شرارت او متوجه شيعيان ماست ، اما زنان ان شاء الله مشكلى نيابند . پرسيدند : مردان كجا بروند و به كجا بگريزند ؟ امام فرمود : هر كس بخواهد به مدينه يا مكه و يا شهرى ديگر برود . ولى شما را به مكه توصيه مى كنم چرا كه آنجا محل اجتماع و وعده گاه شماست . مدت اين فتنه به مدت باردارى زن ، نه ماه طول كشد و بخواست خدا بيش از آن نخواهد شد . " (بحار : 52 / 141) اين روايت حاكى از آن است كه هجوم سفيانى بر شيعيان شام ، پس از خروج وى و در ماه رمضان رخ مى دهد . همچنين روايات يادآور مى شوند كه سلطه او بر منطقه ، مقتدرانه و مطلق است بگونه‌اى كه بر تمام مشكلات داخلى پيروز مى گردد . " مردم شام از او اطاعت كنند بجز دسته هايى از رهروان حق كه خداوند آنها را از شر همراهى سفيانى حفظ كند . " (بحار : 52 / 252) برخى از علما ، از اين روايت اين گونه برداشت مى كنند كه شيعيان لبنان و شام در قلمرو حكومت سفيانى نبوده و از او اطاعت نمى كنند كه احتمال آن نيز هست . و مى توان گفت دست كم ، گروههايى از اهل شام از گردن نهادن به فرمان او خوددارى خواهند كرد . و گروه‌هايى آگاه ، از شيعيان و غير شيعيان عراق و حجاز را خداوند ازمشاركت در جنبش سفيانى و عمليات نظامى سفيانى بر كنار مىدارد . و بعيد نيست كه آنها از شرايط سياسى ويژه اى نسبت به هموطنان عادى در دولت سفيانى برخوردار باشند و بتوانند تا اين اندازه مستقل باقى بمانند . همچون استقلال فعلى لبنان نسبت به كشور سوريه . به هر حال ، وقتى سفيانى از استيلاى خود بر منطقه آسوده خاطر شود ، عمليات مهم برون مرزى خود را آغاز مى كند و لشكر خود را براى رويارويى با ايرانيانى كه زمينه ساز ظهور حضرت اند آماده مى كند . " آنگاه سفيانى همه تلاش و كوشش خود را متوجه عراق كند و سپاه وى وارد قرقيسيا شود و در آنجا به كارزار پردازد " (بحار : 52 / 237)

«آستانه سامرا»

در شهر سامرا در 120 کيلومتري شمال بغداد و در شرق دجله قرار دارد. مدفن شريف امام هادي‏ عليه السلام(الکافي، ج 1، ص 498)و امام عسکري ‏عليه السلام (کتاب‏ الغيبة، ص 218)، جدو پدربزرگوار حضرت مهدي‏ عليه السلام(مجمع ‏البلدان، ج 4، ص 123) و نيز مقبره نرجس خاتون مادرامام زمان‏ عليه السلام و حکيمه خاتون عمه پدر آن حضرت (و شاهد ولادت ايشان) در آنجا قرار دارد.در ضلع غربي آستانه، سرداب معروف به «غَيْبَةُالمَهْدِي»عليه السلام، محل غايب شدن حضرت مهدي ‏عليه السلام واقع شده است. (مجمع ‏البلدان، ، ج 3، ص 176)شيعه و اهل سنّت، اتفاق نظر دارند که امام هادي‏ عليه السلام پس از شهادت، در خانه خود به خاک سپرده شدو پس از شهادت امام عسکري‏ عليه السلام پيکر مطهر ايشان نيز در کنارمرقد مطهرپدربزرگوارشان دفن گرديد.از آنجايي که در اطراف آن پادگان نظامي بود، شيعيان و دوستداران خاندان عصمت و طهارت،به صورت پنهاني به زيارت آن دو امام مي‏شتافتند.اين بارگاه ملکوتي و مکان مقدس ،در طول تاريخ، همواره موردتوجه و علاقه دوستداران خاندان وحي بوده و هم اکنونبه عنوان يکي از مهم‏ترين زيارتگاه‏هاي شيعيان،هزاران عاشق شيفته را همه روزه در خود جاي مي‏دهد

آیین جدید

از روایت هایی که حرکت های فکری و فرهنگی حضرت را در عصر ظهور بیان می کند، دانسته می شود که در این روزگار، توجیه ها، تأویل ها، تحریف ها، انحراف ها و پیرایه ها، بسیاری از باورهای اسلام ناب را تهدید می کند و ساخته های ذهنی مدعیان دین، به عنوان باورهای دینی ترویج می شود. امام صادق (ع) درباره راه و روش حضرت مهدی (ع) می فرماید: «راه و روش او، چون پیامبر (ص) است؛ یعنی هر چه را پیش از او باشد ویران می کند چنان که پیامبر (ص) جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را از نو می نمایاند» (غیبه نعمانی، ص 231) در بسیاری از روایت های اسلامی، از تجدید دین و آمدن آیین جدید، توسط امام مهدی (ع) سخن رفته است.(ارشاد مفید، ج 2 ص 383) حضرت علی (ع) می فرماید: «او هواپرستی را به خدا پرستی باز می گرداند، پس از آن که خداپرستی را به هواپرستی باز گردانده باشند. رأی ها را به قرآن باز می گرداند، پس از آن که قرآن را به رأی های خود بازگردانده باشند.» (نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 138)این کلام حضرت علی (ع) روشن می کند که اندیشه های دینی پیش از ظهور، در سطح وسیعی براساس هواها و هوس ها و منافع شخصی و گروهی شکل می گیرد. عالمان دنیامدار و نفس پرست، اصل و فروع دینی و آیات وحی را به دلخواه تفسیر و تأویل می کنند؛ آن گونه که با آرزوهای دنیا خواهانه آنان هیچ تضادی پیدا نکند و چنان که احادیث بسیار دیگر نیز، به این تصریح دارد، این کار امری رایج خواهد بود. حضرت علی (ع) می فرماید: «مهدی (ع)، کتاب و سنت مرده و از میان رفته را زنده می کند» (نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 138) به هر حال در زمان غیبت، بدعت هایی در دین گذاشته می شود و احکامی از قرآن و اسلام بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر می شود و بسیاری از حدود و احکام چنان فراموش می شود که گویا اصلاً از اسلام نبوده است. وقتی حضرت ظهور کرد، بدعت ها را ابطال می کند و احکام خدا را به همان جور که صادر شده ظاهر یم نماید و حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اجرا می کند. از این روست که چنین برنامه ای برای مردم تازگی دارد. مردم گمان می کنند وقتی حضرت ظاهر شود، تمام اعمال مسلمین را تصحیح می کند و به اتفاق آنان در گوشه مسجد مشغول عبادت می شود، اما اگر مشاهده کنند که از شمشیر امام زمان (ع) خون می چکد و مردم را به سوی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر دعوت می کند و نمازگزاران ستم پیشه را به قتل می رساند و اموالی را که از راه تعدی و رشوه خواری و ربا به دست آورده اند به صاحبانش بر می گرداند و مانع زکوه را گردن می زند، این برنامه برای آنان تازه و جدید است.(دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 306 و 309) نکته قابل توجه این است که اختلاف آراء و افکار در حوزه اندیشه دینی، به مقتضای اجتهادی بودن آن است و این نزد دین پژوهان، اصلی پذیرفته و برخاسته از تعالیم دینی امامان (ع) است. احادیث یاد شده، اندیشه هایی که بر پایه فهم و استنباط درست پدید آید و معیارهای مسلم اجتهاد دینی را متناسب با نیازمندی های فرهنگ دینی زمان خود دارا باشد، در بر نمی گیرند. (چشم به راه مهدی، ص 220)

آینده جهان و نظریه پردازان

از دیدگاه قرآن: قرآن کریم درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه دارد و در آن پایان دنیا، پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند می شوند. آیات ناظر به آینده جهان، بر عنصر خوش بینی در جریان کلی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره، پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعی فلسفه تاریخ بر اساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد. از نگاه اسلام، دین با پشت سرگذاشتن مراحل مختلف، در کامل ترین شکل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوت ها و شرایع پیشین، مقدمه شریعت ختمیه اند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام، درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی (ع) به وقوع خواهد پیوست. آیه 55 سوره نور «وعد اللهُ الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً» دلالت بر پایانی خوش برای جهان دارد.

آمادگی برای غیبت

بعد از امام هشتم، دیگر امامان معصوم برای همگان ظاهر نمی شدند. بلکه فقط برای خواص شیعه، آن هم در موارد خاص ظاهر می شدند؛ حتی پاسخ سئوالات و رفع نیازمندی های آن ها را غالباً از پشت پرده انجام می دادند، تا شیعیان را برای غیبت ولی عصر (ع) آموزش دهند و آماده کنند. در پرتو همین تجربه و تمرین بود که غیبت امام برای شیعیان گران نبود، در صورتی که برای دیگران سخت و دشوار بود؛ زیرا آن ها از چنین دوران تمرین، بی بهره بودند. (روزگار رهایی، ج 1، ص 266) هر چه دوران غیبت صغری نزدیک تر می شد، استتار امامان بیشتر می گردید و لذا می بینیم در زمان امام هادی و امام عسکری (ع) این مسأله محسوس تر و ملموس تر است. مسعودی می نویسد: «روایت شده که امام هادی (ع) غیر از عده کمی از یاران خود، از نظر اغلب شیعیان غایب بود. موقعی که امر امامت به امام حسن عسکری (ع) واگذار شد، آن حضرت با خواص شیعیان خود و غیر آنان از پشت پرده صحبت می کرد. علت این که آن حضرت و پدر بزرگوارش این عمل را انجام می دادند، این بود که مقدمه غایب شدن امام زمان (ع) را فراهم کرده باشند تا شیعیان با این موضوع مأنوس شوند و منکر غایب شدن امام نشوند و مردم به پنهان بودن امام عادت کنند.»(اثبات الوصیه، ص 231)

آل اَعیَن

از بزرگترین خاندان علمی کوفه و از خواص شیعیان اهل بیت (ع) بوده که مدت رهبری این سلسله، از اوائل عصر حضرت سجاد (ع)، حدود سال 61 ق تا اواخر غیبت صغری و وفات آخرین سفیر حضرت حجت (ع) در سال 329 ق ادامه داشت و در این مدت، بسیاری از علماء و فقها و ادبا و مفسرین و راویان حدیث از این دودمان برخاسته اند.

آشوب های جهانی : امنيت پيش از ظهور

یکی از نشانه های آخرالزمان، آشوب های جهانی است. جنگ ها و ویرانی های بسیاری در آخرالزمان روی می دهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: بر امت من بلائی نازلمی شود که سخت از آن شنیده نشده است. زمین با این همه وسعت بر آن ها تنگ می شود. (روزگار رهایی، ج 2، ص 891)در حدیث دیگری می خوانیم: بلایی به این امت می رسد که مردان پناهگاهی نمی یابند که از ستم ستمگران به آن جا پناه ببرند. از آن پس هر روز اوضاع سخت تر می شود، دنیا بیشتر پشت می کند، مردم بخیل تر می شوند.... و قیامت در عهد بدترین مردمان بر پا می شود. (ینابیع الموده، ج 3، ص 90؛ الزام الناصب، ص 254) نیز پیامبر اکرم (ص) فرمود: پس از من چهار فتنه بر شما فرود می آید که در اولی خون ها مباح می شود، در دومی خون ها و ثروت ها مباح می گردد، در سومی خون ها و ثروت ها و ناموس ها مباح می گردد و در چهارمی آشوبی کور و کر جهان را مضطرب می سازد.... و مردم تلخی حوادث و فشار آشوب را لمس می کنند.(روزگار رهایی، ج 2، ص 897)

آسیب شناسی تربیتی مهدویت

مهدویت تنها مسأله ای اعتقادی نیست، بلکه بعد تربیتی نیز دارد. هنگامی که ما مشخص می کنیم براساس متون روایی، اعتقاد به وجود و ظهور مهدی (ع) ضروری است، مجموعه دانشی را برای افراد فراهم نموده ایم، اما هنگامی که این مجموعه، به همراه خود، تحولات هیجانی، عاطفی و عملی معینی را ایجاد می کند که ضمن آن، افراد می کوشند خود را برای یاوری امام مهدی (ع) مهیا سازند، چهره تربیتی مهدویت آشکار می گردد. وقتی به جنبۀ تربیتی مهدویت واقف شدیم، باید آسیب شناسی تربیتی مهدویت را مورد تأمل قرار دهیم: 1. احصار بندی و حصار شکنی، از آسیب های تربیتی مهدویت است. برخی معتقدند پیروان حق، باید بریده و بر کنار از پیروان باطل، انتظار بکشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد. در این تصور، دوران غیبت به مثابه «اتاق انتظار» است که باید در آن، به دور از اهل باطل نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تنها تلاش افراد در این جا برای دور نگاه داشتن و مصوب داشتنِ خود و دیگران، از اهل باطل است. این آسیب از کج فهمی نسبت به مهدویت نشأت گرفته است؛ چون اگر مهدویت، ناظر به غلبه نهایی حق بر باطل است که حق غالب می گردد. حصارشکنی هم از آسیب هاست. در حصار شکنی هر مرزی را بر می دارند و بی مرزی را حاکم می کنند. 2. کمال گرایی (غیر واقع گرا) و سهل انگاری: این که کمال گرایی چگونه در عرصه تربیت مهدوی آشکار می گردد، زمینه این امر آن است که مهدی (ع) عهده دار رسالتی سترگ است و این رسالت جز با یارانی نستوه به انجام نمی رسد. در نظر بودن چنین غایت بلدی در مسأله مهدویت، زمینه ساز آسیب تربیتی کمال گرایی می گردد. مربیان، بدون توجه به وسع فهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله عظیم می خوانند، لذا فرد از همان آغاز از مقصد و مقصود اِعراض می کند. در نقطه مقابل کمال گرایی، سهل انگاری است؛ یعنی جایی برای مهدویت، در ذهن و ضمیر فرد فراهم نمی آید و سهل انگاری نسبت به مهدویت در تربیت دینی، به منزله از دست نهادن این تأثیر عظیم تحول بخش در شخصیت افرد است. 3. گسست و دنباله روی: هنگامی که مباحث و مطالب مربوط به مهدویت، به زبانی مهجور مطرح گردد یا با مسائل و مباحثی که نسل جدید با آن ها درگیر است ارتباط نیابد، گسست رخ می دهد. در نقطه مقابل، قطب آسیب زای دیگر، دنباله روی نسل پیشین نسبت به نسل جدید است که می تواند در عرصه مهدویت به دو شکل آشکار شود: اول؛ سخن نگفتن از آن، به سبب این که به ذائقه نسل جدید، خوش نمی آید، دوم؛ فرو کاستن مهدویت به شکل های رایج حکومت، مانند دموکراسی. هیچ یک از دو روش مطلوب نیست. پس کسانی که مسأله مهدویت را در جریان تربیت دینی مطرح می کنند، باید هم تناسب و هماهنگی آن را با ذهن و زبان نسل جدید بازشناسی کنند و هم مراقب باشند که آن را به امیال و آرای رایج آنان فرو نکاهند. 4. مرید پروری و تکروی: مرید پروری، صورت تحریف شده امامت است، یعنی افراد، امامان را چنان بستایند که گویی آنان، منشأ اولیه حق و حقیقت اند (محبَّ غال). افراطی گری آنان در این است که امام را از حد خویش فراتر می برند و او را به مقام الوهی بر می کشند، در حالی که حضرت، کارگزار و فرمانبر خداست. قطب دوم آسیب، تکروی است، یعنی نفی امامت یا تعمیم امامت. در حالت تکروی، فرد تربیت شونده در حد خود محدود می شود و از بهره جستن از نمونه ها و الگوهای برجسته باز می ماند. 5. قشری گری و عقل گرایی: قشری گری در دین، مانع فهم عمق معارف دینی می گردد و از این رو، بستری برای رشد کج فهمی و انحراف و بدعت است (مانند خوارج که در زمان حضرت علی (ع) حاضر نشدند بر ورق های کاغذین قرآن تعرض کنند.) در دوران غیبت هم، قشری بودن افراد، آنان را به تعبیرهای نادرست از احکام دینی خواهد کشاند؛ چنان که هنگام ظهور حضرت، سخنان او و احکام دینی که او مطرح می سازد، در نظر مردم، جدید و ناشناخته است. از سوی دیگر، عقل گرایی نیز یکی دیگر از ورطه های لغزشی است؛ یعنی این که انسان در عرصه دین، همه چیز را پس از اثبات قطعی عقل بپذیرد. چنین تصوری نه با واقعیت عقل هماهنگ است و نه با تربیت دینی. 6. خرافه پردازی و راز زدایی: خرافه پردازی یعنی حقایق ماورای طبیعی دین، دست خوش عوام زدگی گردد و بستر مناسبی برای خرافه پردازی فراهم آید و عده ای داعیه رؤیت حضرت در خواب و بیداری کنند؛ هر چند امکان این امر، در اصل منتفی نیست. راز زدایی هم یعنی امور، مانند اموری طبیعی نگریسته شوند و ردّ پای هر امر ماورای طبیعی در آن ها محو گردد؛ مانند ابن خلدون که معتقد است مراد از ظهور مهدی (ع)، پیدایش حکومتی مبتنی بر اتحاد قبایل سادات اطراف مدینه و حجاز اس. 7. انحصار گرایی و کثرت گرایی: انحصار گرایی یعنی اعتقاد به حکومت عدل مهدی (ع)، موجب تحریم هر حکومتی – حتی عدل پیش از آن گردد، که متأسفانه این دیدگاه عملاً در میان برخی از معتقدان به مهدویت آشکار شده است، و این که هر حکومتی قبل از حکومت مهدی (ع) طاغوت است، فهمی آسیب زا از مهدویت است، چون پیامد عملی چنین فهمی، عدم تلاش برای برقراری حکومت عادلانه پیش از ظهور است و حاصل عملی آن، تمکین نسبت به هر گونه حکومت جور پیشه خواهد بود. در مقابل، کثرت گرایی نیز قطب دوم آسیب است. کثرت گرایی به مفهوم برابر دانستن طریقه های مختلف، می تواند به این نتیجه منجر شود که هر وضع موجودی، شروع تلقی شود و بالاخره کثرت گرایی به تجویز هر حکومتی ختم خواهد شد.

آس : ميراث پيامبران

درختی است که در بهشت کاشته شده عصای حضرت موسی (ع) از شاخه آن درخت بود و آن را جبرئیل (ع) برای او آورد. حضرت مهدی (ع) هنگام ظهور، عصای موسی (ع) را همراه دارد. (نجم الثاقب، باب دوم)آس، درختی است بلندتر از انار، دارای گل و برگی معطر، و تخمش سیاه است. در مناهی رسول (ص) از خلال کردن با چوب آن نهی شده است.(معارف و معاریف، ج 1، ص 80) در حدیثی از پیامبر (ص) آمده: «وَرائحه ابنتی فاطمه الزهراء رائحه السفرجل والآس و الورد»(بحار الانوار، ج 66، ص 441 . ج 76، ص 177)

آزمون یاران حضرت

همه انبیاء و مصلحان الهی، هسته های اصلی نهضت خویش را با آزمایش برگزیده اند، چرا که راه دشوار است و آمیخته با رنج ها، و بدون داشتن یارانی آبدیده، سرد و گرم چشیده، فداکار و فادار، نمی توان خطر کرد. طالوت، که در روایات، یاران مهدی به یاران او تشبیه شده اند، [غیبه نعمانی، ص 316] در نبرد با جالوت، لشکریانش را با تشنگی آزمود. تن پروران و ناشکیبایان نظم را بر هم زدند، حریصانه به آب افتادند، ولی صبور مردان از آن، لب تر نکردند. از این راه، روشن شد که گروه نخست، ارزش و توان همراهی با طالوت را ندارند و سرانجام، در رویارویی با سپاه دشمن، وحشت آنان را فرا گرفت و از جنگیدن، باز ماندند؛ ولی گروه دوم که ایمان فکری و بصیرت واقعی داشتند، همه پیروزی را در اختیار خدا دیدند و صبورانه مقاومت ورزیدند. یاران مهدی (ع) نیز برای رسیدن به درجه شایستگی همراهی، از غربال های گوناگون گذر داده می شوند و پس از پیمودن مراحل دشوار، به قله رفیع «نصرت» بالا می روند. پاره ای آزمایش ها پیش از قیام صورت می گیرد و پاره ای پس از آن. طولانی شدن غیبت فتنه ها، فریبندگی ها، افکار باطل، جاه و مقام، جلوه فروشان، محراب داران، دین به دنیا فروشان، عالمِ نمایان و ... بسیاری از منتظران را از راه باز می دارند. به میزان درجات ایمان و گذر از آزمون ها، منتظران متمایز می شوند و به میزان مایه های ایمانی، در یاری امام بر یکدیگر پیشی می جویند. به فرموده امام صادق (ع): «در وقت ظهور، برخی یاران، شب در بستر ناپدید می شوند و فردای آن در مکه اند و گروهی روز در آسمان راه می سپارند. گفتم: فدایت شوم کدام یک ایمانشان بیشتر است؟ فرمود: آن که در آسمان حرکت می کند.» [بحارالانوار، ج 52، ص 356] پس از گرد آمدن نیروها، آزمون ها سخت تر می شود. امام با آزمون های جسمی و روانی، باورها را به آزمایش می گذارد. از جمله، همانند طالوت که سپاهیانش را با تشنگی آزمود، یاران امام نیز با تشنگی امتحان خواهند شد. [ غیبه نعمانی، ص 316] فراتر از آن، امام بی پروا به باورهای خرافی و عوامانه حمله می برد و معارف به دور از دسترس و پوشانده شده در غبار فراموشی را آشکار می سازد. در این تکان های فکری، صاحبان بصیرت و معرفت، تزلزلی به خود راه نداده و استوار بر جای می مانند، ولی آنان که در باورهای خود ناخالصی دارند و اندیشه را از سرچشمه نگرفته اند و در حقانیت امام تردید کرده اند، از پیرامون حضرت پراکنده می شوند. [چشم به راه مهدی، ص 371] هنگام سخنرانی امام در مسجد کوفه و تخریب دیوار مسجد پیامبر، تفاوت های فکری و بینش همراهان به بوته آزمایش در می آید و درجه و رتبه یاران در پیروی فرامین امام ارزیابی می شود. [بحارالانوار، ج 52، ص 386]

آزمون غیبت

آزمایش های دینی برای ایمان آورندگان در همه زمان ها، قانون الهی است: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَن یُترَکوُا أَن یَقُولُوا آمَنا وَ هُم لایُفتَنونُ»[سوره عنکبوت، 2] اما این قانون، در روزگار غیبت به دو جهت مورد تأکید است: 1- آن که امام از نظرها پنهان است و منتظران، منتظر ظهور اویند و چون این امر به درازا می کشد، افکار و دعوت های باطل، در میان مسلمانان پدید می آید و گروهی گمراه می شوند.[ بحارالانوار، ج 51، ص 118] 2. در این دوران، شرایطی به وجود می آید و اوضاعی بر جوامع حاکم می شود که نگاهداشتن دین، بسیار دشوار می شود. بیشتر مردمان، به انگیزه های گوناگون، ایمان دینی خویش را در زندگی از دست می دهند و دینداری را کنار می نهند.[ بحارالانوار، ج 52، ص 259] امام رضا (ع) درباره آزمایش در دوران غیبت می فرماید: «آن چه گردن های خود را به جانبش دراز کرده اید [تشکیل حکومت آل محمد (ص)] اتفاق نمی افتد، تا این که مشخص شوید و امتحان گردید و باقی نمی ماند. از شما مگر اندکی»[ ارشاد مفید، ج 2، ص75] نعمانی، باب دوازدهم از کتاب الغیبه خویش را به امتحان شیعیان در عصر غیبت اختصاص داده و احادیث گوناگونی در این زمینه آورده است. اما مهمترین انگیزه ای که سبب می گردد در دوران غیبت، دینداران با آزمایش های اعتقادی و عملی بسیار رو به رو گردند، عبارتند از: گسترش زمینه های ناباوری، افزایش انگیزه های انحراف و گریز از دین، ستیزه جویی ها با دینداری. پس قانون آزمایش و غربال شدن مؤمنان، در ظرف زمانی غیبت که گمراهی ها و ستم ها هجوم می آورند، در شکوفا شدن حق جویی و خلاصی دینی دینداران و شایستگی برای حضور در جهادی فراگیر و سخت در رکاب حضرت مهدی (ع) نقشی اساسی و زیربنایی دارد. [ چشم به راه مهدی، ص 235] به فرمودۀ پیامبر (ص)، چشم به راه فرج داشتن، همراه با صبر و استقامت، عبادت است. [ بحارالانوار، ج 52، ص 145]

آرماگدون : صهیونیسم مسیحی، قرقیسیا

کلمه «Armageddon» «هَرمَجِدُّون» واژه ای است اصلاً یونانی که بنا به تعریف واژه نامه های آمریکایی همچون فرهنگ «وبستر» به معنی نبرد نهایی حق و باطل در آخرالزمان است. همچنین این واژه نام شهری است در منطقه عمومی شام که بنا به آنچه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا، در عهد جدید آمده است، جنگی عظیم در آن جا رخ می دهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان می یابد. به عبارتی نبرد مذکور، مقدمه تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد. حادثه شریف ظهور، حادثه ای بزرگ است و قدرت های بزرگ جهان، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ می دهد جهت داده و نقشه های نظامی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگی های لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشند. این در حالی است که مؤسسات دینی و رسانه های این دولت ها نیز، مردم خود را برای پیشباز این حادثه آماده می سازند. این مؤسسات دینی به همراه رسانه های دیداری و شنیداری این دولت ها، از سال های دهه هشتاد میلادی مردم خود را به ایمان جمعی به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام که به نبردی هسته ای خواهد انجامید توجه داده اند. این مؤسسات پیوسته مردم خود را به ایمان به این نکته فرا می خوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن از میلیون ها نظامی تشیکل یافته، از عراق حرکت می کند و پس از گذشتن از رود فرات که در آن زمان به خشکی گراییده است به سوی قدس رهسپار می شود. اما نیروهای مؤمن به مسیح، راه این لشکر را سد کرده و همگی در «آرماگدون» با یکدیگر برخورد خواهند کرد و در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد. صخره ها ذوب می شوند.... دیوارها بر زمین فرو می غلتند .... پوست تن انسان ها در حالی که ایستاده اند ذوب شده و میلیون ها نفر از بین می روند... و این نبردی نهایی و هسته ای است. سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه بلند خود بر زمین فرود می آید و پس از چندی زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را برقرار می کند. او دولات صلح را بر زمین نو و زیر آسمانی تازه بنا می کند و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی می سازد. یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه «تلسن» که در اکتبر سال 1985 م. به نشر رسیده است؛ نشان می دهد که در حال حاضر 61 میلیون آمریکایی در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند و این در حالی است که ذکر مؤسسات دینی و ایستگاه های رادیو تلویزیونی که به این مهم پرداخته اند؛ در این مجال میسر نیست. مؤسسات دینی آمریکایی این نکته را روشن ساخته اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد، بنا به پیشگویی حرقیال (فصل 38 و 39) از نظامیانی از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل می شوند. مدارس انجیلی در آمریکا بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن می سازد... و این واقعه ای بسیار نزدیک است، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند. آرماگدونی که این عده از آن سخن می گویند، همان حادثه عظیمی است که پیش از ظهور مهدی (ع) رخ خواهد داد، همان حادثه بزرگی که ائمه ما (ع)، نام «قرقیسیا» را بر آن اطلاق کرده اند. ائمه ما، از این نکته خبر داده اند که میلیون ها نظامی از آمریکا، اروپا، روسیه، ترکیه، لبنان، فلسطین و اسراییل همگی در ناحیه ای در این محدوده تحت عنوان «قرقیسیا» با یکدیگر برخورد کرده و پس از حصول درگیری، این سفیانی است که همگی را چونان کشتزاری درو شده در هم می کوبد و از صحنه نبرد پیروز بیرون می آید. در صحیحۀ میّسر از امام باقر (ع) نقل است که فرمود: «ای میسر! از این جا تا قرقیسیا چقدر راه است؟» عرض کردم: «همین نزدیکی ها در ساحل فرات قرار دارد.» سپس فرمودند: «اما در این ناحیه واقعه ای اتفاق خواهد افتاد که از زمانی که خداوند متعال آسمان ها و زمین را آفریده بی سابقه بوده، چنانکه تا وقتی آسمان ها و زمین برپا هستند هم، واقعه ای همچون آن اتفاق نخواهد افتاد... سفره ای است که درندگان و زمین پرندگان آسمان از آن سیر می شوند.» 1 امثال این روایات از امام صادق (ع) و سایر ائمه نقل شده است. به هر حال مؤسسات دینی انجیلی و اروپا آن چه را روانشناسان گفته اند در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین پس از حادثه آرماگدون، به کار بسته و به این گفته نائل اند که بی گمان امکان تحقق هر نوع پیشگویی در وهله نخست به ایمان مردم به آن و به پافشاری شان بر ضرورت به کرسی نشستن آن و همچنین به شمار نفرات آن ها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی به راه افتاد برای تحقق بخشیدن به آن پیشگویی را بر عهده دارند. 2

آداب ملاقات با حضرت

آدابی که به برکت آن ها می توان حضرت را در خواب یا بیداری زیارت کرد، بسیار است. پاره ای از آن ها چنین است: مداومت بر عمل نیک، انابه و تضرع در چهل روز به قصد ملاقات حضرت، رفتن چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله یا چهل شب جمعه در کوفه و عبادت کردن در آن جا، زیارت سید الشهدا در چهل شب جمعه، مداومت بر دعا در چهل روز، همراه با مراقبت در طعام و شراب از حیث حلال یا حرام بودن آن در آن ایام، خواندن این دعا بعد از نماز واجب «اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان اَینما کان و حیثما کان من مشارق الارض و مغاربها سهلها و جبلها عنّی ....» (بحارالانوار، ج 86، ص 61)در بعضی کتب آمده است که هر کس بخواهد یکی از انبیاء و ائمه (ع) را (یا سایر مردم یا فرزندان خود را) در خواب ببیند، سوره «والشمس» و «انا انزلناه» و «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» را صد مرتبه بخواند و صد مرتبه صلوات بر پیامبر بفرستد و بر طرف راست بخوابد، همانا آن چه را که قصد کرده، در خواب خواهد دید. (نجم الثاقب، باب دوازدهم)

آخرین دیدار عمومی حضرت

آخرین دیدار عمومی حضرت مهدی (ع) با شیعیان، روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری بوده است که در مراسم تشییع جنازه پدر بزرگوارش حضرت عسکری (ع) ظاهر شد و بر جنازه پدرش نماز خواند و سپس غایب شد. این دیدار در سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری (ع) انجام یافت. از آن زمان تا کنون، دیگر ملاقات رسمی و عمومی میان آن حضرت و دیگران به وقوع نپیوسته است. (روزگار رهایی، ج 1، ص 287) آخرین دولت

آخرین دولت

تعبیرهایی که در روایات در مورد دولت و حکومت امام مهدی (ع) آمداه چنین است: 1. «دولت جهانی» که اشاره به قلمرو حکومت دارد؛ 2. «دولت عدالت» که اشاره به بسط عدالت در زمان حاکمیت این دولت دارد؛ 3. «دولت کریمه» که اشاره به محوریت کرامت انسان در این دولت دارد و به طور مشخص بیان شده که کرامت مداری یعنی عزت اسلام و مسلمین از یک سو و ذلت و نفاق و منافقان از سوی دیگر؛ 4. «دولت صالحان» که اشاره به صالح بودن زمامداران آن است؛ 5. «دولت حق» که اشاره به حق مداری این دولت و نتیجه آن یعنی بسط حق و رفع باطل است؛ 6. «دولت مستضعفان» که اشاره به حاکمیت یافتن کسانی دارد که از سوی صاحبان زر و زور و تزویر به استضعاف کشیده شده اند؛ 7. «دولت امنیت» که اشاره به امنیت فراگیر در آن دولت است؛ امنیتی که هم اجتماعی است و هم ایمانی؛ 8. «دولت رفاه» که اشاره به فراگیری رفاه در پهنۀ زمین است و ... یکی دیگر از تعبیرهایی که از دولت مهدوی شده ولی کمتر مورد توجه قرار گرفته، تعبیر «آخرین دولت» است. این تعبیر در کلمات نورانی معصومان (ع) وجود دارد. امام باقر (ع) می فرمایند: دولتنا آخر الدول. [غیبه طوسی ص 472] دولت ما آخرین دولت است. سپس در پایان کلام خویش می فرمایند: و هو قول الله عزوجل: «والعاقبه للمتقین» [ سوره اعراف، 128] و این همان سخن خداوند است که می فرماید: عاقبت از آن پرهیزکاران است. اهل بیت (ع) از دولت حضرت مهدی (ع) به عنوان «آخرین دولت» ید کرده اند. اکنون دو سئوال مطرح است: آخرین دولت بودن به چه معنا است؟ علت آخرین بودن دولت حضرت مهدی (ع) چیست؟ وقتی می گوییم حکومت مهدی (ع) آخرین دولت است، هم به این معنی است که آخرین و مترقی ترین اندیشه در باب حکومت و زمامداری است و هم به این معنی است که پس از آن دولت دیگری حاکمیت نمی یابد و تا پایان تاریخ ادامه می یابد. امام باقر (ع) به دنبال این که می فرمایند «دولت ما آخرین دولت است»، چنین ادامه می دهند: هیچ خاندان دارای حکومتی باقی نمی ماند، مگر این که قبل از ما به حکومت می رسند. [غیبه طوسی، ص 472] امام صادق (ع) نیز در همین رابطه می فرمایند: این امر (حکومت ما اهل بیت) فرا نمی رسد تا این که همه گروه ها بر مردم حکومت کرده باشند... آن گاه قائم (ع) قیام می کند و حق و عدالت را برپا می دارد. [ غیبه نعمانی، ص 274] در برخی از روایاتی که در آن ها مسأله آخرین دولت بودن حکومت امام مهدی (ع) مطرح شده، علت آن نیز تبیین شده است. مثلاً امام باقر (ع) پس از آن که می فرمایند دولت ما آخرین دولت است و پیش از آن، همۀ صاحبان قدرت و اندیشه به حکومت می رسند، در بیان علت آن می فرمایند: .... تا وقتی شیوه حکومت ما را دیدند، نگویند: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم، به شیوه اینان رفتار می کردیم. [کافی، ج 1، ص 407] همچنین امام صادق (ع) پس از آن که می فرمایند پیش از برقراری دولت ما همه گروه ها به حکومت می رسند، علت این تقدم و تأخر را چنین بیان می دارند: تا کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم به عدالت رفتار میکردیم. [غیبه طوسی، ص 472]

آثار ظهور

آثاری که در روایات برای قیام موعود آخرالزمان برشمرده شده است [] برگرفته از نشریه موعود، شماره 12، ص 78] ثروت ها به طور مساوی تقسیم می شود. هنگامی که به واسطه ظهور امام زمان (ع) دنیا پر از عدالت شود، ثروت های جهان به طور مساوی تقسیم خواهند شد؛ چنانچه امام محمد باقر (ع) فرمودند: وقتی قائم ما اهل بیت قیام کند، ثروت را به طور مساوی تقسیم می کند و عدالت را در میان مردم پیاده می نماید. [عقد الدرر، ص 40] رضایت و خشنودی همگانی است. رسول اکرم (ص) می فرمایند: ساکنان آسمان، مردم زمین، پرندگان هوا، درندگان صحراها و ماهیان دریاها – همه و همه – از او خشنود خواهند شد. [ الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 82] فقر و بینوایی ریشه کن خواهد شد. در پرتو عدالت حضرت بقیه الله (ع)، عموم مردم بی نیاز خواهند شد. چنانچه در حدیث آمده است: زمانی برای مردم پیش می آید که انسان صدقات از طلا را با خود بر می دارد؛ تا آن ها را در راه خدا انفاق کند، ولی نیازمندی را پیدا نمی کند که این صدقه را قبول نماید. [صحیح البخاری، ج 2، ص 136] همه مردم در امنیت به سر خواهند برد؛ چنانچه امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: دشمنی از دل ها زدوده می شود؛ درندگان و چهارپایان با یکدیگر سازش می کنند، یک زن طبقی بر سر گذارده از عراق تا شام (از شرق تا غرب) تنها سفر می کند، همه جا قدم بر سرزمین سبز و خرم می گذارد، در حالی که درنده ای او را نمی آزارد و دچار ترس و وحشت نمی شود. [ بشاره الاسلام، ص 236] برکات آسمانی نازل می شود. چنان چه در حدیث آمده است: زمین چیزی از بذرهای خود را نگه نمی دارد، جز این که آن را بیرون می فرستد و آسمان چیزی از باران رحمتش را نگه نمی دارد جز این که سیل آسا بر بندگان خود فرو می ریزد. [ المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 514] همگی در رفاه به سر می برند. رسول خدا (ص) فرمودند: امت من در زمان حضرت مهدی (ع) آنچنان متنعم می شوند که هرگز چنین بهره مند نشده اند. [ اعلام الوری، ص 433] زمین گنج های پنهان خود را آشکار می کند. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرماید: در آن زمان چهارپایان در امان هستند و درندگان با هم سازش می کنند. زمین پاره های جگرش (گنج های پنهان و با ارزش خود) را بیرون می ریزد.... پاره های جگر زمین ستون هایی از طلا و نقره است. [ المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 541] دام ها و چهارپایان زیاد می شوند. چنان که در روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: مهدی (ع) خارج می شود، خداوند باران رحمتش را می فرستد، زمین گیاهش را می رویاند، و دام در جهان زیاد می شود او ثروت را به طور مساوی تقسیم می کند و امت اسلام بزرگ و شکوهمند می گردد. [تاریخ ما بعد الظهور، ص 774] رفع مزاحمت ها و ایجاد آسایش برای عموم مردم است. چنانچه امام محمد باقر (ع) می فرمایند: مهدی (ع) راه های اصلی را توسعه می دهد، بالکن هایی را که به خارج جاده ها آمده و از دیگران سلب آزادی کرده است و ناودان هایی را که به کوچه ها می ریزد، از بین می برد. [ ارشاد مفید، ص 365] پرده های ظلمت کنار می رود. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: وقتی قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش نورانی می شود، و مردم از نور خورشید بی نیاز می شوند و شب و روز یکی می شوند و تاریکی از بین می رود. [ المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، ص 185] ایجاد برادری و مواسات میان انسان ها است. چنانچه امام محمد باقر (ع) می فرمایند: هنگامی که قائم ما قیام کند، دوران برابری و برادری فرا می رسد. در آن زمان یک مسلمان آنچه نیاز داشته باشد، از جیب برادر مسلمانش بر می دارد و او مانع نمی شود. [بحارالانوار، ج 52، ص 372]

آثار دعای فرج

روایات مختلفی به بیان آثار، فوائد و ویژگی هایی که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، پرداخته است که به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم: فرمایش حضرت ولی عصر (ع): بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است. این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها است. اظهار محبت قلبی است. نشانه انتظار است.زنده کردن امر ائمه اطهار (ع) است.مایه ناراحتی شیطان لعین است.نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است. اداء قسمتی ازحقوق آن حضرت است، که اداء حق هر صاحب حقی، واجب ترین امور است. تعظیم خداوند و دین خداوند است. حضرت صاحب الزمان (ع) در حق او دعا می کند.شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.شفاعت پیغمبر (ص) ان شاء الله شالم حالش می شود. این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او است.مایه استجابت دعا می شود. اداء اجر رسالت است.مایه دفع بلا است.1سبب وسعت روزی است ان شاء الله. باعث آمرزش گناهان می شود. سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود؛ ان شاء الله.سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود؛ ان شاء الله. از برادران پیغمبر (ص) خواهد بود. فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان (ع) زودتر واقع می شود.پیروی از پیغمبر و امامان (ع) خواهد بود. وفای به عهد و پیمان خداوندی است. آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می گردد. فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود. زیاد شدن اشراف نور امام (ع) در دل او است.سبب طولانی شدن عُمر است؛ ان شاء الله. تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی است.رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند است.سبب هدایت به نور قرآن مجید است. نزد اصحاب اعراف معروف می گردد. به ثواب طلب علم نائل می شود؛ ان شاء الله.3 از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند. هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود. این دعا اجابت دعوت خدا و رسول (ص) است. با امیرالمؤمنین (ع) و در درجه آن حضرت خواهد بود. محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود. عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیغمبر (ص) می شود.ان شاء الله از اهل بهشت حالش می گردد.دعای پیغمبر (ص) شامل حالش می گردد. کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدل می شود.خداوند متعال در عبادت، او را تأیید می فرماید. ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود. ثواب کمک به مظلوم را دارد. ثواب احترام به بزرگ تر و تواضع نسبت به او را دارد.پاداش خونخواهی حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) را دارد.شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار (ع) را می یابد.نور او برای دیگران نیز – روز قیامت – درخشان می گردد. هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.دعای امیرالمؤمنین (ع) در روز قیامت، شاملش می گردد. بی حساب داخل بهشت می شود. از تشنگی روز قیامت در امان می ماند. در بهشت جاودان است. مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل او است.روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد. خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصیبش می فرماید. در سایه گسترده خداوند قرار گرفته و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.پاداش نصیحت مؤمن را دارد. مجلسی که در آن برای حضرت قائم عجل الله فرجه – دعا شود، محل حضور فرشتگان می گردد. دعا کننده مورد مباهات خداوند می شود. فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.از نیکان مردم – پس از ائمه اطهار (ع) می شود.این دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند اطاعت شان را واجب ساخته است. مایه خرسندی خداوند عزوجل می شود.مایه خشنودی پیغمبر (ص) می گردد.این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است. از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت می دهد، حساب او آسان می شود. این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود. این عمل بهترین اعمال است. باعث دوری غصه ها می شود.دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور امام (ع) است. فرشتگان درباره اش دعا می کنند. دعای حضرت سیدالساجدین (ع) که نکات و فوائد متعددی دارد شامل حالش می شود. این دعا عمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است. چنگ زدن به ریسمان الهی است.سبب کامل شدن ایمان است.مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.تعظیم شعائر خداوند است. این دعا ثواب کسی که با پیغمبر (ص) شهید شده را دارد. ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم (ع) شهید شده را دارد. ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان – عج الله فرجه – را دارد. در این دعا، ثواب گرامی داشتن عالم هست.پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد. در میان گروه ائمه اطهار (ع) محشور می شود.درجات او در بهشت بالا می رود از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند. به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود.و رستگاری به سبب شفاعت فاطمه زهرا (ع) را در پی دارد. (مکیال المکارم، ج 1، ص 351 (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)

آثار انتظار

کسی که انتظار قیام مصلح جهانی را دارد در واقع، انتظار انقلاب و تحولی را دارد که وسیع ترین و اساسی ترین انقلاب های انسانی در طول تاریخ بشر است؛ انقلابی که همه شؤون زندگی انسان ها را شامل می شود. انتظار، همیشه از دو عنصر نفی و اثبات تشکیل می شود، یعنی ناراحتی از وضع موجود، و عشق و علاقه به وضعیت بهتر. پس کسانی که در انتظارند، اگر در ادعای خود صادق باشند، باید این آثار در آن ها آشکار شود: خودسازی فردی: منتظِر، همیشه باید خود ساخته و آماده باشد. برای تحقق بخشیدن به چنین انقلاب عظیمی، مردانی بزرگ، مصمم، نیرومند، خودساخته، شکست ناپذیر و دارای بینش عمیق لازم است. خودسازی برای چنین هدفی، مستلزم به کار بستن برنامه های اجتماعی، فکری و اخلاقی است. خودسازی اجتماعی: منتظِر، علاوه بر خودسازی خویش، باید مراقب حال دیگران نیز باشد و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران و جامعه خود نیز بکوشد. در میدان مبارزه، هیچ فردی نمی تواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظف است هر نقطه ضعفی را که در هر کجا می بیند، اصلاح کند و هر موضع آسیب پذیری را ترمیم نماید. حل نشدن در فساد محیط: یکی از آثار انتظار، عدم تسلیم در برابر آلودگی های جامعه است. هنگامی که فساد فراگیر می شود و بیشتر مردم را به آلودگی می کشاند، گاهی افراد پاک در یک بن بست روانی قرار می گیرند، و از اصلاحات، مأیوس می شوند و فکر می کنند کار از کار گذشته است و دیگر امیدی برای اصلاح نیست، این نومیدی ممکن است آنان را به صورت تدریجی به فساد و همرنگی با محیط بکشاند. تنها چیزی که می تواند در آن ها روح امید بدهد و به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند، امید به اصلاح نهایی و ظهور مصلح جهانی است. پایداری در برابر رهبری های فاسد و مبارزه با فساد: هر کس سرگذشت دستگاه های جبار بنی امیه، بنی عباس، امویین اندلس، سلاطین عثمانی و دیگر کسانی را که بر جوامع مسلمان به اسم اسلام و حاکم مسلمان، در هند، ماوراء النهر، ایران، مصر، شام و نقاط دیگر آسیا، آفریقا و اروپا مسلط شدند بخواند، می فهمد که چه وضع ناامید کننده ای پیش آمد که هدف های واقعی و اصولی اسلام، بیشتر از رسمیت افتاد و اصلاً مطرح نبود. تنها چیزی که مسلمانان را در برابر این وضعیت نگاه داشت و آن ها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامه های اسلامی دلیر می کرد، وعده های قرآن و پیامبر (ص) بود که: این دین از بین نمی رود و آینده برای اسلام است. این وعده ها بود که مسلمانان را در برابر حوادثی مانند تسلط بنی امیه، جنگ های صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، استعمار قرآن اخیر، پایدار نگه داشت و مسلمانان را علیه آنان به جهاد و پیکار برانگیخت. بنابراین مسلمان، تسلیم ظلم و فساد نمی شود و با ستمگران و مفسدان همراه و هم صدا نخواهد شد.

آتش و دود

در نشانه های آخرالزمان آمده است: آتش و دودی در خاور زمین بر می خیزد که تا چهل شب مشتعل می شود.[ روزگار رهایی، ج 2، ص 833] قیامت بر پا نمی شود تا در یکی از وادی های حجاز، آتش روان گردد. [ روزگار رهایی، ج 2، ص 834] تعبیر سَیَلان و روان در مورد آتش محل تأمل است؛ زیرا آتش هنگامی می تواند روان گردد که جسم شعله ور، یک جسم سیال و مایع باشد و آن چیزی جز نفت نیست. برخی از این آتش، تعبیر به منفجر شدن چاه های نفت کرده اند. امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید: پیش از قیام قائم (ع) مردم با یک سلسله از نشان های آسمانی بیم داده می شوند: 1. آتشی که در آسمان پدید آید... [ ارشاد مفید، ص 340؛ اعلام الوری، ص 429؛ الزام الناصب، ص 184]در حدیث دیگری آمده است: عمودی از آتش در طرف مشرق در آسمان پدید می آید که همه مردم روی زمین آن را می بینند. هر کس آن زمان را درک کند، برای خانواده اش مواد غذایی یک ساله را تأمین کند. [روزگار رهایی، ج 2، ص 83]

آخرالزمان

«آخرالزمان» اصطلاحی است که در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معنای آخرین دوران حیات بشر و قبل از برپایی قیامت. در فرهنگ اسلامی، آخر الزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (ص)، تا وقوع قیامت را شامل می شود و هم دوران غیبت و ظهور مهدی موعود (ع) را در دوران معاصر، عده ای از مفسران و متفکران مسلمان از قبیل: مرحوم علامه طباطبایی، استاد شهید مرتضی مطهری، سید قطب، محمد رشید رضا، شهید سید محمد باقر صدر و ..... با اتکا به آیاتی از قرآن کریم (اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172) استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزی حق بر باطل را به رغم جولان دائمی باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده اند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعی فلسفه تاریخ می دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان. چنین آینده ای امری است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به «حوادث واقعه» بنگرند، بلکه با حالتی پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانی و آگاه از تحقق اهداف تاریخی انتظار، باید سرشار از امید، آمادگی و کوشش در خور این انتظار مقدس باشند. قرآن مجید در آیات فراوان به دوران «آخِرُالزّمان» اشاره کرده و در معارف ارزشمند اسلامی، این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است: مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می‏یابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخِرُالزّمان نیز نامیده ‏اند. مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله حضرت مهدی‏علیه السلام مقارن شده و زمان غیبت و ظهور را در برگفته، با شروع قیامت به انجام می‏رسد. روایات معصومین ‏علیهم السلام نشان می ‏دهد: یکم. با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده و مرحله‏ای جدید در نظام آفرینش آغاز می‏شود. دوم. آخِرُالزّمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم می‏شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می‏رسد. فساد اخلاقی و ستم همه جوامع بشری را فرا می‏گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می‏گراید. دوران بعد، عصر تحقّق وعده‏های الهی به پیامبران و اولیای خدا است وبا قیام مصلح جهانی‏آغاز می‏شود. کلیات عقاید مربوط به «آخِرُالزّمان» تقریباً از سوی همه فرقه‏ های بزرگ اسلامی پذیرفته شده است؛ ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعودعلیه السلام و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدی‏علیه السلام و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در کره زمین و او را همان موعود امت‏ها می‏دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدی‏علیه السلام، برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا باز می‏گردند وزندگی دنیایی‏پایان می‏یابد. با گلگشتی در کلمات نورانی معصومان‏علیهم السلام، می‏توان واژه‏هایی را که بیانگر پیوند مهدویّت و آخِرُالزّمان است، یافت. این واژه‏ها عبارت است از: «آخِرُالزَّمان» (پایان زمان) پیامبرصلی الله علیه وآله به‏حضرت علی‏علیه السلام فرمود: «اَلا اُبَشِّرُکَ اَلا اُخْبِرُکَ یا عَلِیُّ فَقالَ: بَلی یا رَسُولَ‏اللَّهِ فَقالَ کانَ جَبْرَئیلُ عِندی آنِفاً وَاَخْبَرَنی اَنَّ القائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِالزَّمانِ فَیَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوراً مِنْ ذُرّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِالحُسَیْنِ».ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص 357 «آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله، یا رسول اللّه! آن حضرت فرمود: هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُالزّمان ظهور می‏کند و زمین را پر از عدل و داد می‏سازد - همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسین‏علیه السلام است». «لا تَذهَبُ الدُّنیا» (دنیا به پایان نمی‏رسد) این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقّق حوادثی است که پس از آن ذکر می‏شود. عبداللّه بن مسعود می‏گوید: رسول گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله فرمود: «لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلِیَ اُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ اَهلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ المَهْدِیُّ»؛ 5«دنیا به پایان نمی‏رسد؛ مگر اینکه امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می‏شود».(شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 182، ح 141 و ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 377؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 388)و روشن است دنیا به پایان نمی‏رسد مگر اینکه بخش پایانی‏اش (آخِرُالزّمان) را پشت سرگذارد. «لا تَقُومُ السّاعَة» (قیامت برپا نمی‏شود) پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله فرمود: «لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَمَنْ تَبِعَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ...»؛ 6«قیامت بر پا نمی‏شود تا اینکه قیام کننده‏ای به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات می‏یابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد».(شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج2، ص59؛ ر.ک: کشف‏الغمة، ج 2، ص 459) «لاتَنقَضِی الاَیَّامُ» (روزها منقضی نگردد) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «وَلا تَنْقَضِی الاَیَّامُ حَتّی یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُواطِی‏ءُ اِسمُهُ اِسْمی»؛ «روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهل‏بیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است».(طبری، آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 258) «لَوْ لَمْ یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلاّ یَومٌ واحِدٌ» (اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند) امیرمؤمنان‏علیه السلام بر بالای منبر در شهر کوفه چنین فرمود: «لَو لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلاَّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیَومَ حَتی یَبْعَثَ‏اللّهُ رَجُلاً مِنّی»؛ 8 «اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از خاندانم بر انگیخته شود».(کتاب الغیبة، ص 46. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‏النعمة، ج 1، ص 317، ح 4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 227) «عِندَ اِنقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ» (در بخش پایانی زمان) پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمود: «یکُونُ عِنْدَ اِنقِطَاعٍ مِنَ الزَّمانِ وَظُهُورِ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المهدی عَطاؤهُ هَنیِئاً»؛9 «هنگام پایان زمان وآشکار شدن فتنه‏ها، مردی هست که‏به‏او مهدی‏گفته‏می‏شود و بخشش بسیار دارد.(اربلی، کشف‏الغمة، ج 3، ص 260؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 82)