فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ت

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ت

تابوت سکینه حذیفه بن یمان در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند که درباره برخی از فتوحات حضرت مهدی (ع) فرمود: «زیورهای بیت المقدس، تابوت سکینه، مائده بنی اسرائیل، بقایای الواح، عصای موسی و منبر سلیمان را بیرون می آورد....»الزام الناصب، ج 2، ص 299؛ عقد الدرر، ص 197

فرهنگ نامه مهدویت برگرفته از منباع متعدد از جمله موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/صص 39و50 1- منسوب به مهدي (مطلقاً) 2- منسوب به مهدي صاحب الزّمان (عج)، امام دواردهم شيعيان

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

تابوت سکینه

حذیفه بن یمان در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند که درباره برخی از فتوحات حضرت مهدی (ع) فرمود: «زیورهای بیت المقدس، تابوت سکینه، مائده بنی اسرائیل، بقایای الواح، عصای موسی و منبر سلیمان را بیرون می آورد....»1 در روایتی دیگر آمده است: «تابوت سکینه به وسیله او از دریاچه طبریه (در فلسطین) بیرون آورده می شود و همراه آن حضرت حمل گردیده، در بیت المقدس در برابر او، گذاشته می شود. هنگامی که یهودیان آن را ببینند همگی به اسلام مشرف می شوند، به جز تعدادی اندک که اسلام نمی آورند»2از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل است که: «آن چه را خاندان موسی و هارون به یادگار گذاشته اند، در آن تابوت موجود است و نیز الواح و عصای موسی و قبای هارون و ده صاع از غذایی که بر بنی اسرائیل فرود می آمد و مرغ های بریانی که بنی اسرائیل، برای آیندگان خود ذخیره کرده اند، در آن می باشد. آن گاه به کمک آن تابوت، شهرها را می گشاید، همان گونه که پیش از او نیز چنین کرده اند.»3 اما درباره تابوت سکینه می توان گفت که یکی از اسرار الهی است و درباره آن گفته اند که آن را به هر شهری بفرستند تمام شهر را طعمه حریق می سازد؛ به هر طرف آن را ارسال کنند، آن کشور را از صفحه تاریخ بر می دارد، درست همچون بمب های اتمی و هیدروژنی و نیترونی امروز و قوی تر از آن ها، و بدینسان خداوند حجت خود را با عصای موسی و تابوت سکینه مجهز ساخته که دیگر تسلیحات قرن حاضر در برابر آن ها از هر واکنشی ناتوان است.»4 در سوره بقره، آیه 247 آمده است: «و قال لهم نبیهم ان آیه ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم و بقیه مما ترک آل موسی و آل هارون تحمله الملائکه ان فی ذلک لآیه لکم ان کنتم مؤمنین»، علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد: تابوت عبارت است از صندوق. از ماده «توب» به معنای رجوع است و به مناسبت این که پی در پی به صندوق مراجعه می شود، به این نام نامیده شده است. «سکینه» از ماده «سکون» به معنای آرامش گرفته شده و به معنای آرامش دل استعمال می شود. یعنی انسان در عزم و اراده خود استقرار و آرامش داشته باشد و اضطرابی به خود راه ندهد.»5 حدیثی است از امام صادق (ع) که مانند آیه 247 سوره بقره به میراث آل موسی و هارون اشاره می کند: «مهدی کتاب هایی را از غار انطاکیه و زبور را از دریاچه طبریه بیرون می آورد، که از میراث های آل موسی و آل هارون و الواح و عصای موسی در آن جاست که آن ها را فرشتگان حمل می کنند.»6 در لغت نامه دهخدا آمده است: تابوت سکینه، صندوقی است که حضرت موسی (ع) به امر حق تعالی، از چوب شطیم ساخت. طول آن سه قدم و نه قیراط، و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قیراط بود. بیرون و اندرونش را به طلا پوشیده کرد. آن تابوتی بود که به عدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در آن بود، آخرین خانه ها، خانه حضرت رسالت (ع) بود. آن تابوت را «تابوت شهادت» و «تابوت عهد» هم گفته اند.7 بعضی گفته اند: همان صندوقی است که خداوند بر آدم ابوالبشر نازل نمود و صور انبیاء در آن بود و آدم وصایای خویش را در آن هاد و آن را به شیث سپرد و دست به دست، به موسی (ع) رسید. و به قول مشهور از امام باقر (ع) روایت شده است، صندوقی بود که خداوند آن را در اختیار مادر موسی نهاد که نوزاد خویش را در آن قرار دهد و به دریا افکند، آن صندوق نزد حضرت موسی نهاد که نوزادش خویش را در آن قرار دهد و به دریا افکند. آن صندوق نزد حضرت موسی (ع) بود و چون مرگش فرا رسید، الواح تورات و زره خود و آن چه از آثار نبوت، نزدش بود در آن نهاد و به وصیّ خویش، یوشع بن نون سپرد و این صندوق، همچنان در میان بنی اسرائیل بود و آن را گرامی می داشتند، ولی رفته رفته احترام آن، نزد آن ها کاسته شد، تا جایی که مورد اهانت و تحقیر قرار گرفته و کودکان با آن بازی می کردند. از آن روز خداوند، آن را از آن ها گرفت و به آسمان بُرد و هنگامی که آن ها به خواری و ذلت رسیدند، و دشمنان بر آنان چیره گشتند، توبه و انابه نموده از خداوند خواستند سلطانی بر آن ها بگمارد که در رکاب او با دشمنان بجنگند. خداوند، طالوت را به سلطنت آن ها گماشت و تابوت را مجدداً به آن ها بازگردانید. این تابوت بنی اسرائیل را «تابوت شهادت» می گفتند، چون همواره در میان آن ها حضور داشته و مدّ نظرشان بوده و «تابوت سکینه» می گفتند چون، آن از جانب خداوند، ما یه سکون و آرامش خاطر آنها بوده است.معارف و معاریف، ج 3.، ص 437 با توجه به روایات و تفسیر علامه از آن آیه مبارکه، می توان چنین برداشت کرد که: تابوت سکینه، صندوقچه آرامش است. یعنی حضرت مهدی (ع) علاوه بر این که نور ایمان و یقین در دل دارد، این صندوقچه را نیز که حامل مواریث انبیاء است در نزد خود دارد و می تواند از آن ها در هر جا که خواست استفاده کند. نقلی دیگر: «تابوت سکينه»، صندوقي است که حضرت موسي عليه السلام به امر حق تعالي، از چوب شطيم ساخت. طول آن سه قدم و نُه قيراط و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قيراط بود. بيرون و اندرونش را به طلا پوشيده کرد. آن تابوتي بود که به عدد هر پيغمبري خانه اي از زبرجد سبز در آن بود، آخرين خانه ها، خانه ي حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و سلّم بود. آن تابوت را، «تابوت شهادت» و «تابوت عهد» هم گفته اند.8 در روايات اسلامي ذکر شده که آن تابوت هنگام ظهور قائم (عج) همراه ايشان خواهد بود، که از غاري در «انطاکيّه» بيرون آورده است.9و به روايتي ديگر، تابوت در «درياچه ي طبريه» است.10

منابع

1.ازام الناصب، ج 2، ص 299؛ عقد الدرر، ص 197
2.الملاحم و الفتن، ص 150، باب 154
3.اثبات الهداه، ج 3، ص 489 و 541؛ ملاحم، ابن طاووس، ص 66
4.روزگار رهایی، ج 1، ص 52
5.ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 407
6.روزگار رهایی، ج 1، ص 456
7.لغت نامه دهخدا، ج 4، ص 5335
8.«لغت نامه ي دهخدا»، چاپ جديد، ج 4، ص 5335
9.«المجالس السنيّه»، ج 5، ص 710
10.«نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 126 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص214
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص116

تالی کتاب الله

به معنای تلاوت گر آیات وحی از القاب حضرت مهدی (ع) است. در زیارت آل یاسین آمده است: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه» امام باقر (ع) فرمود: «هنگامی که حضرت قائم (ع) بپا خیزد، خیمه هایی نصب می شود، برای کسانی که قرآن را به همان گونه که خداوند آن را نازل فرموده، به مردم بیاموزند.»1 حضرت (ع) تلاوت گر راستین قرآن کریم است محدث گران قدر حاج میرزا حسین نوری به نقل از عالم صالح، میرزا حسین لاهیجی رشتی، از ملا زین العابدین سلماسی آورده که فرمود: روزی سید بحرالعلوم وارد حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) در نجف شد و این بیت را زمزمه کرد: چه خوش است صوت قرآن، زتو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن از سبب خواندن آن پرسیدم، فرمود: هنگامی که وارد حرم شدم، حضرت حجت (ع) را دیدم بالای سر با صدای بلند تلاوت قرآن می فرمود. چون صدای آن بزرگوار را شنیدم، این بیت را خواندم. چون وارد حرم شدم، قرائت را ترک نمودند و از حرم بیرون رفتند. 2

منابع

1.بحارالانوار، ج 52، ص 339
2.جنه الماوی، حکایت 54؛ نجم الثاقب، حکایت 79
  موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص216

تأدیب

«التأدیب» عنوان کتابی است که توسط «حسین بن روح» نائب سوم امام زمان (ع) نوشته شده است. وی این کتاب را جهت بررسی و تدقیق نظر به قم مرکز فقها و محدثین شیعه فرستاد و به جمعی از فقهای آن جا نوشت: این کتاب را مطالعه کنید و ببینید آیا چیزی بر خلاف نظر شما در آن هست؟ فقهای قم هم پس از مطالعه کتاب نوشتند: تمام مسائل آن صحیح است و چیزی مخالف رأی ما در آن نیست، جز این که مسأله ای راجع به زکات فطره در آن است که مقدار فطره یک نفر، نصف صاع از گندم ذکر شده است، در صورتی که نظر ما این است که گندم هم مانند جو، هر کسی باید یک صاع بدهد.1 آن کتاب، بیانگر دانش و مقام علمی «حسین بن روح» بود.

منابع

1.غیبه طوسی، ص 390؛ بحارالانوار، ج 51، ص 358
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص217

تألیف قلوب

به معنای جمع کردن دل ها و متحد ساختن قلب هاست. بیشتر مردم یکی از دو حال را دارند، یا صلاح واقعی خود را تشخیص نمی دهند، لذا به اموری که به ضرر آن ها است تن می دهند و یا این که مصلحت را تشخیص می دهند، ولی به خاطر منافع دنیوی به آن رضایت ندارند. یگانه کسی که بین این دو حالت را جمع می کند و اتحاد می بخشد، امام عصر (ع) است؛ لذا در دعای ندبه می خوانیم: «این مؤلف شمل الصلاح و الرضا»؛ کجاست آن که میان پراکندگی، صلاح و رضا را جمع کند؟ و در دعای امیرالمؤمنین (ع) درباره آن حضرت آمده: «و پراکندگی امت را با او جمع فرما» و در حدیثی آمده: «به وسیله او میان دل های مختلف و پراکنده، الفت و اتحاد داده می شود».1 و از امام صادق (ع) روایت شده که: «خداوند به وسیله آن حضرت، بین دلهای پراکنده و مخالف یکدیگر، ائتلاف می بخشد»2

منابع

1.مکیال المکارم، ج 1، ص 81
2.کافی، ج 1، ص 334
      موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص217

تأیید

از القاب حضرت مهدی (ع) و به معنی نیرو و قوت دادن است. در «کمال الدین» روایت شده از امیرالمؤمنین (ع) که بعد از ذکر شمایل و نام های آن جناب، فرمود: می گذارد دست خود را بر سرهای عباد، و مؤمنی نمی ماند مگر آن که دلش سخت تر از پاره آهن می شود و خداوند به آن مؤمن، قوت و نیروی چهل مرد می دهد. 1

منابع

1.نجم الثاقب، باب دوم
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص217

تجدید دین : آیین جدید

در بسیاری از روایات، از تجدید دین و آمدن آیین جدید توسط امام مهدی (ع) سخن رفته است.1 تجدید دین به هر یک از این معانی تصور شده: تصحیح انحراف ها و تحریف ها، آشکار کردن فراموش شده های دینی، شرح احکام واقعی و فهم درست دین، متناسب با فرهنگ و زمان و .... همه این ها در تجدید حیات دین، از این حکایت می کند که پیش از ظهور، اندیشه دینی به گونه ای به کاستی ها و پیرایه ها آمیخته خواهد شد که از حرکت های مهم امام (ع)، پاکسازی و پیراستن ذهن ها از رسوبات فکری گذشته و بازسازی فکر دینی و در نهایت، احیای دوباره تعالیم اسلام راستین خواهد بود. حضرت علی (ع) می فرماید: «مهدی (ع) کتاب و سنت مرده و از میان رفته را زنده می کند.» 2فرمود: «همان کاری را که رسول خدا (ص) انجام داد، مهدی (ع) انجام می دهد. بدعت های موجود را خراب می کند چنانچه رسول خدا هم اساس جاهلیت را متهدم نمود، آن گاه اسلام را از نو بنا می کند.» 3 پس تجدید دین در زمان ظهور حضرت، یعنی احیای سنت پیامبر اکرم (ص)

منابع

1.ارشاد مفید، ج 2، ص 383؛ غیبه نعمانی، ص 231
2.نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 138
3.بحارالانوار، ج 52، ص 352
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص218

تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم

مؤلف کتاب تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم دکتر جاسم محمدحسين، اهل عراق و متخصص در تاريخ اسلام است. وي تحصيلات خود را در تاريخ خاورميانه در بصره، بغداد و ادينبورگ به انجام رسانده و دکتراي خود را از دانشگاه ادينبورگ اخذ کرده است. سپس در بخش «مطالعات اسلامي و خاورميانه» آن دانشگاه دوره تحقيقات فوق دکترا را ادامه داده است. علاوه بر اين کتاب، مقالات و کتاب‏هاي محققانه ديگري نيز از دکتر جاسم حسين به زبان‏هاي انگليسي، عربي و اردو به چاپ رسيده است که برخي از آنها عبارت است از: 1. بررسي مراسم مذهبي تعزيه در ميان شيعيان از ديدگاه تاريخي و جامعه‏شناسي. 2. سياست اصولي و منسجم امامان‏عليهم السلام 3. نقش احاديث مذهبي در غيبت امام دوازدهم‏عليه السلام 4. تأثير غيبت‏کبراي‏امام دوازدهم‏عليه السلام بر موقعيت سياسي و مذهبي فقهاي اماميّه 5. نقش وکالت اماميّه با عنايت خاصّ نسبت به دوران نخستين سفير. کتاب تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم با ورود و خروج بسيار عالي به مباحث، يک مسير تحقيقي محققانه و منصفانه را پي مي‏گيرد و از يک مقدمه، هفت فصل و نتيجه‏گيري تشکيل شده است. مقدمه: معرفي منابع اوليّه و بررسي آنها فصل اول. نقش احاديث در غيبت امام دوازدهم‏عليه السلام فصل دوم. نقش امامان در فعاليت‏هاي مخفي و تأثير آن بر تکامل تدريجي غيبت فصل سوم. ديدگاه‏هاي اماميّه درباره امام غايب و ولادت آن حضرت فصل چهارم. بازتاب فعاليت‏هاي مخفي امام دوازدهم‏عليه السلام در اقدامات سفيران آن حضرت فصل پنجم. فعاليت‏هاي مخفي دومين سفير امام دوازدهم‏عليه السلام فصل ششم. دوران نوبختي، سومين سفير فصل هفتم. سفير چهارم و غيبت کبري امام دوازدهم‏عليه السلام

منبع

جاسم حسين، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه: دکتر آيت ‏اللهي، ص 12

تاريخ الغيبة الکبري

تاريخ الغيبة الکبري، کتابي تاريخي و کلامي به زبان عربي، نوشته سيد محمد صدر است. اين اثر دومين مجموعه از يک رشته پژوهش‏هايي درباره حضرت مهدي است و عنوان کلي آن «موسوعة الامام المهدي» مي‏باشد. اين کتاب داراي پيشگفتاري درباره تعريف «غيبت کبري» و سه بخش است: تاريخ زندگي شخصي حضرت مهدي‏عليه السلام؛ داراي پنج فصل: 1. راز بنيادي غيبت حضرت مهدي‏عليه السلام 2. تکليف اسلامي امام در زمان غيبت کبري و کارهايي که در اين مدت انجام مي‏دهد 3. زندگي خصوصي ايشان 4. ديدارهايشان در طول غيبت کبري 5. نامه‏هاي ايشان به شيخ مفيدرحمه الله بخش دوم: تاريخ انسانيت در روزگار غيبت کبري؛ داراي سه فصل: 1. بررسي اخبار مربوط به پيشگويي آينده 2. اخباري مشتمل بر پيشگويي‏ها 3. تکليف اسلامي در عصر غيبت کبري بخش سوم: شرايط ظهور و نشانه‏هاي آن؛ داراي دو فصل: 1. شرايط ظهور، برنامه ريزي ويژه ايجاد رهبر 2. نشانه‏هاي ظهور، تعيين روش کلي، رويدادهايي که در تاريخ اتفاق افتاده است، روي دادن معجزات بيش از اندازه، قانونمندي معجزات، شمارش يکايک نشانه‏هاي ظهور و کوشش براي فهم کلي و منظم علايم ظهور

منبع

فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص94

تبيين المحجة الي تعيين الحجة

تبيين المحجة الي تعيين الحجّة، کتابي کلامي به زبان عربي، نوشته حاج ميرزا محسن بن ميرزا آقا (بالا مجتهد) بن ملا محمدعلي قره داغي تبريزي است. از تاريخ ولادت و درگذشت او خبري نيست؛ ليکن از برادرش ميرزا صادق آقا (1351 - 1274 ق) اندکي بزرگ‏تر بوده و پس از او در گذشته است. وي در اين کتاب «چهل حديث» درباره تعيين امام زمان‏عليه السلام مي‏آورد. و در ضمن شرح هر يک از آنها، احاديث ديگري نيز نقل مي‏کند که همه درباره امامت خاصّ حضرت مهدي‏عليه السلام است. کتاب، مقدمه‏اي در چند فصل دارد که طي آنها از «امامت عامّه» بحث مي‏کند. کتاب، شامل احاديثي از امام دهم‏عليه السلام و امام يازدهم‏عليه السلام در تعيين امام مهدي به امامت است؛ چه پيش از آمدن به جهان و چه در هنگام آن و چه پس از آن. کتاب در سال 1346 ق در تبريز به چاپ رسيده است.

منبع

دايرةالمعارف تشيّع، ج 4، ص 100؛ به نقل از: الذريعه، ج 3، ص 334.

التحفة المهدية

التحفة المهدية، کتابي تاريخي و کلامي به زبان فارسي در شرح حال و اثبات امامت حضرت مهدي‏عليه السلام تأليف سيد حسين بن نصراللّه عرب باغي ارومي (در سال 1330 ق) است. وي کتاب خود را در دوازده باب مرتب کرده است: 1. ذکر نام‏هاي چهل تن از دانشمندان اهل تسنن که به وجود حضرت مهدي‏عليه السلام اعتراف کرده‏اند؛ 2. ذکر چهل حديث معتبر از کتاب‏هاي معروف اهل سنّت در فضايل و کمالات و خوارق عادات وي؛ 3. نقل 28 حديث در امامت دوازده امام و خلافت بلافصل امام علي‏عليه السلام از کتاب‏هاي معتبر اهل سنّت؛ 4. ذکر چهل حديث از احاديث معتبر شيعيان در فضايل و مناقب و معجزات امام عصرعليه السلام؛ 5. ذکر چهل نام از نامهاي امام زمان‏عليه السلام که از کتاب‏هاي پيامبران پيشين و آثار دانشمندان اهل سنّت گرفته شده است؛ 6. ذکر چهل لقب از لقب‏هاي حضرت مهدي‏عليه السلام از کتاب‏هاي معتبر اهل اسلام؛ 7. ذکر چهل امتياز ويژه امام زمان‏عليه السلام که در پيامبران و اوصيا و حتي در اجداد وي نبوده است؛ 8. ذکر چهل معجزه از امام زمان‏عليه السلام که هر کدام دليل امامت او است؛ 9. ذکر چهل آيه قرآن که درباره حضرت مهدي‏عليه السلام نازل شده است؛ 10. ذکر چهل حکايت از کساني که در زمان غيبت کبري به حضور حضرت مهدي شرفياب شده‏اند؛ 11. ذکر چهل حديث معتبر در بيان علائم ظهور حضرت ولي عصرعليه السلام؛ 12. ذکر چهل حديث معتبر به اعتقاد مؤلف در بيان شرح زندگي حضرت و آنچه پيش از ظهور ايشان روي خواهد داد. اين کتاب در سال 1355 و 1354 ق در تبريز چاپ شده است.

منبع

دائرةالمعارف تشيّع، ج 4، ص 168؛ به نقل از: الذريعه، ج 3، ص 475؛ فهرست کتب چاپي فارسي، ج 1، ص 1219.

تخت سلیمان

حضرت مهدی (ع) پس از استخراج تخت حضرت سلیمان (ع) از بیت المقدس، آن را با خود می برد. تخت سلیمان آن است که حضرت سلیمان (ع) بر آن می نشست و هر بامدادی مسافت یک ماه راه می رفت و هر شامگاهی مسافت یک ماه دیگر. در اوصاف آن تخت آمده است: بر روی چیزی شبیه یک شیر قرار داشت. پلکان آن شبیه دست های پهن شده شیر بود که حضرت سلیمان پا روی آن نهاده، بر تخت قرار می گرفت. هنگامی که حضرت سلیمان اراده می کرد بر تخت بنشیند، تخت با سرعت شگرفی نزدیک می آمد و حضرت بر آن می نشست.

پی نوشت ها

روزگار رهایی، ج 1، ص 459 و ج 2، ص 692

تخریب مساجد

هنگامی که قائم (ع) قیام می کند، چهار مسجد را در کوفه ویران می سازد و هیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد، مگر این که کنگره و اشراف آن را ویران می کند و با حالت سادگی و بدون اشراف، آن را بر جای می گذارد و هر مسجدی را که در مسیر جاده قرار بگیرد، ویران می سازد. [1] شاید مراد، چهار مسجدی که سران لشکر یزید، پس از شهادت امام حسین (ع) به شکرانه کشتن آن حضرت، در کوفه ساختند و بعدها به «مساجد ملعونه» معروف شدند. هر چند این مساجد اکنون موجود نیست، ولی ممکن است بعدها گروهی از روی دشمنی با اهل بیت، آن ها را دوباره بسازند. [2] امام باقر (ع) نیز درباره این مساجد می فرماید: «در کوفه به دلیل شادی از کشتن حسین (ع) چهار مسجد ساخته شد که عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد حریر، مسجد سماک و مسجد شبث بن ربعی» [3] حضرت علی (ع) فرمود: بی گمان هنگامی که قائم ما قیام کند، مسجد کوفه را ویران کرده، قبله آن را تعدیل می کند» [4] ابوهاشم جعفری می گوید: خدمت امام حسن عسکری (ع) بودم که ایشان فرمود: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، دستور می دهد مناره ها و مقصوره هایی [5] که در مساجد است، ویران شود» با خود گفتم: چرا حضرت چنین می کند؟ امام رو به من کرد و فرمود: «چون این ها بدعت هایی است که پیامبر و امامی آن را نساخته است.» [6] در روایات دیگر سخن از تخریب سقف مساجد [7] و تخریب مسجد الحرام و مسجد النبی و باز گرداندن آن ها به اندازه اصلی شان است. [8]

پی نوشت ها

[1] من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 53؛ بحارالانوار، ج 52، ص 333
[2] مهدی موعود، ص 941
[3] بحارالانوار، ج 45، ص 189
[4] غیبه نعمانی، ص 317؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364
[5] محلی از مسجد که برای خلیفه یا امام جماعت می ساختند تا در حال نماز در آن جا بایستد (فرهنگ عمید)
[6] غیبه طوسی، ص 123؛ کشف الغمه، ج 3، ص 208؛ بحارالانوار، ج 50، ص 215
[7] وسائل الشیعه، ج 3، ص 488؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 153
[8] ارشاد مفید، ص 364؛ غیبه طوسی، ص 297؛ بحارالانوار، ج 52، ص 332
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص218

توقیعات حضرت مهدی علیه السلام

آنچه از توقیعات امروزه قصد می شود، نوشته هایی است که از ناحیه مقدسه آخرین ذخیره الهی، وجود مقدس صاحب الامر علیه السلام صادر شده است، اگرچه اطلاق توقیع بر نوشته هایی که تا کنون به آن ها اشاره شد به معنای عام بدون اشکال است . آنچه می توان در مورد توقیعات حضرت مهدی علیه السلام به بحث نشست عبارتند از: اعجاز در توقیعات اگرچه چگونگی ارتباط نواب خاص امام زمان علیه السلام با مقام شامخ امامت و صدور توقیعات روشن نیست، اما بدون شک بسیاری از این توقیعات به گونه ای معجزه آسا صادر شده است، به نحوی که به طور قطع می توان گفت صدور آن ها به نحو عادی و از شخص معمولی صورت نگرفته است . مثلا نقل شده است که «محمد بن فضل موصلی » شیعه بود ولی نیابت «حسین بن روح » را قبول نداشت . روزی هنگام بحث با یکی از دوستانش به نام «حسن بن علی وجنا» و بنا به پیشنهاد او، برای آزمودن نائب امام مطلبی را کاملا محرمانه با هم توافق کردند و «حسن بن علی وجنا» کاغذی از دفتر موصلی جدا کرد و قلمی تراشید و با آن بدون مرکب مطالبی بر روی آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر کرد و توسط خدمتکار نزد حسین بن روح فرستاد . ظهر همان روز در حالی که محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، جواب نامه وارد شد که فصل به فصل در همان ورقه ارسالی آمده و با مرکب نوشته شده بود . محمد بن فضل در حالی که سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود همراه حسن بن وجنا محضر حسین بن روح وارد شدند و از ایشان عذر خواهی کردند (5) . این معجزه در مرحله صدور توقیع بود . در متن توقیعات نیز موارد فراوانی از معجزات به چشم می خورد که بیشتر به صورت اخبار غیبی از حوادث آینده، اتفاقات پنهانی، شفای بیماران و مانند آن می باشد . یک نمونه از این توقیعات زمانی صادر شد که در مورد وکلا و نمایندگان حضرت، نزد خلیفه غاصب وقت سعایت شده بود . خلیفه برای شناسایی و دستگیری آنان دستور داد افراد ناشناسی را همراه با پول نزد آن ها به جاسوسی بفرستید و اگر کسی از آن ها چیزی پذیرفت، او را دستگیر کنید . حضرت ولی عصر علیه السلام در این توقیع شریف خود خطاب به کلیه وکلا فرمانی صادر فرمودند مبنی بر اینکه از هیچ کس و تحت هیچ شرایطی چیزی نپذیرند و از گرفتن هر گونه چیزی خودداری نمایند و خود را بی اطلاع نشان دهند . این واقعه را مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی این گونه بیان کرده است: حسن بن حسن علوی گوید: مردی از ندیمان روز حسنی و مرد دیگری که همراه او بود به او گفتند: اینک او (یعنی صاحب الزمان علیه السلام) اموال مردم را (به عنوان سهم امام علیه السلام) جمع می کند و وکلایی دارد و وکلاء آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند نام بردند . این خبر به گوش عبیدالله بن سلیمان وزیر رسید، وزیر همت گماشت که وکلا را بگیرد . سلطان گفت: جست و جو کنید و ببینید خود این مرد کجاست، زیرا این کار سختی است . عبیدالله بن سلیمان گفت: وکلا را می گیریم . سلیمان گفت: نه، بلکه اشخاصی را که نمی شناسند به عنوان جاسوس با پول نزد آن ها می فرستیم، هر کس از آن ها پولی قبول کرد، او را می گیریم . از حضرت نامه رسید که به همه وکلا دستور داده شود: از هیچ کس چیزی نگیرند و از گرفتن سهم امام خودداری نمایند و خود رابه نادانی زنند . مردی ناشناس به عنوان جاسوس نزد محمد بن احمد آمد و در خلوت به او گفت: مالی همراه دارم که می خواهم آن را برسانم . محمد گفت: اشتباه کردی، من از این موضوع خبری ندارم . او همواره مهربانی و حیله گری می کرد و محمد خود را به نادانی می زد (6) . در ماجرای دیگری از سوی حضرت ولی عصر علیه السلام دستوری صادرشد که در آن از زیارت کاظمین و کربلا نهی کرده بودند . پس از چند ماه معلوم شد خلیفه در آن موقع دستور داده بود که هر کس به زیارت رود در کمینش باشند و او را دستگیر کنند (7) .

کتابت برخی از توقیعات به خط مبارک حضرت مهدی علیه السلام

به تصریح عده ای از راویان و ناقلان توقیعات، برخی از این نوشته ها به خط شریف آن حضرت به رشته تحریر در آمده است . در ذیل به نمونه هایی از این تصریح ها اشاره می شود: الف) شیخ طوسی به نقل از راوی یک توقیع، این جمله را در کتاب خود نقل کرده است که: «فورد جواب کتابهم بخطه علیه وعلی آبائه السلام: بسم الله الرحمن الرحیم، عافانا الله وایاکم من الضلالة والفتن، ووهب لنا ولکم روح الیقین، واجارنا وایاکم من سوء المنقلب .. . (8) ; جواب نوشته آنان به خط امام زمان علیه السلام وارد شد که: به نام خداوند بخشنده مهربان . خداوند، ما و شما را از گمراهی و فتنه ها سلامت بخشد و به ما و شما روح یقین عطا کند و ما و شما را از عاقبت بد پناه دهد . . . .» ب) در کمال الدین شیخ صدوق آمده است: «محمد بن عثمان العمری قدس الله روحه یقول: خرج توقیع بخط نعرفه: من سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنة الله (9) ; محمد بن عثمان عمری قدس سره می گوید: توقیعی به خطی که ما آن را می شناختیم خارج شد [و مشتمل بر این مساله بود که ] هر کس مرا در میان جمعی از مردم به اسم خودم نام ببرد، پس لعنت الهی بر او باد . (10) » ج) همچنین در کتاب کمال الدین شیخ صدوق آمده است: «اسحق بن یعقوب قال سالت محمد بن عثمان العمری رحمه الله ان یوصل الی کتابا قد سالت فیه عن مسائل اشکلت علی، فورد فی التوقیع وبخط مولانا صاحب الزمان علیه السلام: اما ما سالت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا وبنی عمنا فاعلم انه لیس بین الله عزوجل وبین احد قرابة ومن انکرنی فلیس منی وسبیله سبیل ابن نوح علیه السلام واما سبیل عمی جعفر وولده فسبیل اخوة یوسف علیه السلام ... (11) ; اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری خواهش کردم نامه ای را که در آن از مسائل مشکلی پرسش کرده بودم، به من برساند، پس در توقیع و به خط مولایمان صاحب الزمان علیه السلام وارد شده بود که: اما آنچه درباره آن پرسیدی - که خدایت هدایت کند و پایدارت بدارد - راجع به امر منکران من از خاندان و عموزادگان خودم، بدان که میان خدا و کسی خویشاوندی نیست و هر کس مرا منکر باشد از من نیست و راه او راه فرزند نوح علیه السلام است . و اما راه عمویم جعفر و فرزندانش، راه برادران یوسف علیه السلام است . . . .» عبارات فوق گویای این مطلب است که بزرگان محدثین اطمینان داشته اند که توقیعات به خط خود حضرت حجت علیه السلام است . با توجه به اینکه در طول مدت نیابت سفیران چهارگانه، این توقیعات به طور یکنواخت صادر می شد، شیوه ای کاملا مطمئن برای یقین به صدور آن ها از شخص امام علیه السلام بود و راه رابه کلی برای افراد فرصت طلب و مغرض می بست که هرگز نتوانند نامه های جعلی به نام آن حضرت فراهم آورند و مردم را فریب دهند . البته قابل ذکر است که تنها افراد خاص و مورد اعتمادی توقیعات را به خط امام مشاهده می کردند، سپس از روی آن ها نسخه برداری و رونویسی کرده یا مضمون آن ها را به ذهن می سپردند . اگر چه برخی از این توقیعات نیز بنابر اقتضای مصلحت در بین عموم شیعیان منتشر می شد . همه توقیعات حضرت مهدی علیه السلام توسط نواب خاص آن حضرت در طول غیبت صغری برای افراد ظاهر می شد و ارتباط کتبی با حضرتش منحصرا از طریق ایشان انجام پذیر بود به صورتی که حتی وکلای آن حضرت نامه های خود و دیگران را نزد نائب امام می فرستادند و از او پاسخ دریافت می کردند و اساسا فلسفه نیابت خاصه نیز همین است و گرنه اگر هر کسی بتواند به شرف گرفتن توقیع نائل آید، دیگر چه نیازی به نائب خاص بود؟

توقیعات در دوران غیبت کبری

برخی از علماء، توقیعات را منحصر به زمان غیبت صغری و نواب خاص ندانسته اند و نامه هایی را به آن حضرت نسبت داده اند که قبول یا رد آن تامل بیشتری می طلبد . از جمله مرحوم طبرسی نامه هایی از حضرت مهدی علیه السلام به شیخ مفید رحمه الله را نقل کرده است . این نامه ها توسط شخص مورد اعتمادی به شیخ مفید رحمه الله رسیده، ولی نام آن شخص ذکر نشده است . یکی از این نامه ها این گونه آغاز می شود: «للاخ السدید، والولی الرشید، الشیخ المفید، ابی عبد الله محمد بن النعمان ادام الله اعزازه من مستودع العهد الماخوذ علی العباد . بسم الله الرحمن الرحیم . اما بعد سلام علیک ایها الولی المخلص فی الدین المخصوص فینا بالیقین، فانا نحمد الیک الله ... (12) ; نامه ای به برادر با ایمان و دوست رشید، ابو عبد الله محمد بن نعمان - شیخ مفید - که خداوند عزت وی را از محل ودیعه نهادن عهدی که بر بندگان گرفته شده است، مستدام بدارد . به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، سلام بر تو ای دوستی که در دین مخلص و در مورد ما به یقین مخصوص گشته ای . ما در مورد [نعمت وجود] تو، خداوند را سپاسگذاریم . . . .» همچنین برخی از معاصرین، پیامی را که از سوی آن حضرت برای مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی توسط مرحوم شیخ محمد کوفی شوشتری نقل شده است، در شمار توقیعات ذکر کرده اند . در این نامه چنین می خوانیم: «ارخص نفسک واجعل مجلسک فی الدهلیز واقض حوائج الناس، نحن ننصرک (13) ; خودت را در اختیار [مردم بگذار و محل نشستن خویش را در محل در ورودی خانه قرار بده [تامردم سریعتر بتوانند با تو ارتباط پیدا کنند] و حوایج مردم را برآور . ما تو را یاری می کنیم .»

چگونگی صدور توقیعات

در عصر غیبت صغری، سفیران حضرت مهدی علیه السلام سؤالات و درخواست های مراجعه کنندگان را در یک ورقه به نوبت می نوشتند، آنگاه جواب آن ها - که حداکثر ظرف سه روز صادر می شد - یکجا می آمد (14) . گاهی نیز جواب پرسش ها به صورت شفاهی به نواب خاص گفته شده و ایشان به قلم خود آن را نگاشته و یا به صورت حضوری به سؤال کننده پاسخ می دادند . در پاره ای از موارد نیز - به جهت مصلحتی که حضرت می دانستند - اصلا پاسخی صادر نمی شد . برخی از توقیعات نیز ابتداءا و بدون اینکه در جواب پرسشی باشد صادر شده است .

موضوعات توقیعات

موضوعات مندرج در توقیعات گستره وسیعی را در بر می گرفت; از معارف و حقایق دینی گرفته تا امور تربیتی و برنامه های زندگی فردی و اجتماعی و موضوعات دیگر که فهرست اجمالی آن ها بدین قرار است: الف: مباحث عقیدتی; در زمینه های مختلف توحید، نبوت، امامت، معاد و امثال آن (15) ب: مباحث اجتماعی; شامل مسائل اخلاقی، تربیتی، شؤون اقتصادی و مشکلات مالی (16) ج: وظایف و تکالیف شیعیان در عصر غیبت; مانند توجه به خداوند متعال، ایجاد زمینه های خودسازی، ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام، پیروی از آن حضرت، آمادگی برای برپایی حکومت عدل و قسط توسط حضرت مهدی علیه السلام و ... (17) . د: احکام و مسائل فقهی; مانند نماز، روزه، حج، نذر، خمس، ازدواج و مانند آن (18) ه: امور شخصی کسانی که از آن حضرت درخواست پاسخ می کردند; از قبیل نامگذاری فرزند، انتخاب دوست، اجازه مسافرت و مانند آن (19) و: نصب و تایید نواب و وکلا و امور مربوط به آن ها، افشا کردن تزویر مدعیان دروغین و طرد منحرفین و غلات . در عصر غیبت صغری افرادی به عناوین مختلف و با مقاصد گوناگونی به دروغ ادعاهایی می کردند و سعی داشتند دوستان و پیروان ائمه رابه سوی خود جلب کرده، فریب دهند و گمراه سازند . با توجه به اینکه این قبیل افراد کم و بیش در بین شیعیان آن زمان شهرت و احترامی داشتند و غالبا زیر پوشش ادعای نیابت و سفارت حضرت مهدی علیه السلام دام های خود را می گسترانیدند، خطر آن ها برای شیعیان و مسلمانان از خطر دیگر دشمنان اسلام کمتر نبود و افشای تزویر و برداشتن نقاب از چهره آن ها و طردشان از جوامع شیعی، ضرورت داشت . از این رو توقیعات مهمی درباره این افراد و بیزاری حضرت ولی عصر علیه السلام از آن ها از سوی آن جناب صادر شده و مایه رسوایی و انزوای مدعیان دروغگو را فراهم می نمود . گاهی می شد که توقیعات صادر شده از حضرت مهدی علیه السلام بر هیچ یک از موارد ذکر شده مشتمل نمی شد، بلکه تنها به خاطر دفع خطر از شیعیان صادر می گردید، بویژه در عصری که حاکمان ستمگر، برای شناسایی، آزار و نابودی شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کمر بسته، تمام همت خویش را به کار می گرفتند و چه بسا نقشه های زیرکانه ای طرح می کردند تا بلکه بتوانند تمامی آن ها را از بین ببرند . تنها راه نجات از دام بدخواهان و کینه توزان، همین توقیعات بود که آن حضرت به وسیله آن ها و با الهام های الهی شیعه را نجات می بخشید .

منابع

1) لغتنامه دهخدا، ج 5، ص 7145 .
2) کشف الغمه، ابوالحسن اربلی، ج 3، ص 36 .
3) اصول کافی، کلینی، ج 1، ص 145، ح 4 .
4) همان، ص 138، ح 10 .
5) کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 315، ح 264 .
6) کافی، ج 2، ص 467، ح 30 .
7) همان، ص 467، ح 31 .
8) همان، ص 285، ج 245 .
9) کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 160، ج 3 .
10) برخی از علمای شیعه حرمت تسمیه حضرت مهدی علیه السلام با نام را مخصوص مواردی که خوف خطر باشد می دانند .
11) کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 160، ح 4 .
12) الاحتجاج، ص 497 .
13) - مجموعه فرمایشات حضرت بقیة الله، محمد خادمی شیرازی، ص 170 .
14) ر . ک: کتاب الغیبة، ص 370 و الخرایج والجرایح، ج 1، ص 479 .
15) ر . ک: الاحتجاج، ص 467 به بعد .
16) همان .
17) ر . ک: الخرایج و الجرائح، قطب راوندی، ح 2، ص 902; کتاب الغیبه، ص 285; کمال الدین، ج 2، ص 160 .
18) ر . ک: الاحتجاج، ص 481، توقیع به محمد بن عبدالله حمیری .
19) ر . ک: کتاب الغیبه، ص 308، حدیث 261 و 266; کافی، ج 2، ص 457، ح 10، 11، 12 .
مبلغان / آذر 1381 - شماره 35 » (9 صفحه - از 136 تا 144)/نویسنده: خدامراد سلیمیان

تداوم امامت

این اندیشه که پس از حضرت امام حسن عسکری (ع)، چه کسی زمام امور شیعیان را بر عهده خواهد گرفت، ذهن و دل بسیاری از یاران آن حضرت را به خود مشغول داشته بود و از این رو آن ها تلاش می کردند در فرصت های نادری که توفیق زیارت حضرتش را می یافتند به نوعی پرسش درونی خود را با امامشان مطرح کنند. از جمله در یکی از روزها که عثمان بن سعید عمری یار و یاور با وفای حضرت عسکری (ع) نیز در مجلس آن حضرت حضور داشت، یکی از یاران ایشان پرسید: شما درباره این حدیث که از پدران بزرگوارتان نقل شده چه می گوید: «زمین تا روز قیامت از حجت خدا بر بندگان تهی نمی ماند. و هر کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: آری این سخن همانند روز حق است. باز پرسید: ای پسر رسول خدا، پس چه کسی پس از شما امام و حجت خواهد بود؟ حضرت فرمود: پس از من، پسرم محمد، امام و حجت خواهد بود. هر کس بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. آگاه باشید که او را غیبتی است که در آن نادانان به گمراهی می افتند و اهل باطل هلاک می گردند. هر کس که در این دوران [برای ظهور] تعیین وقت کند، دروغ می گوید. سپس [با سپری شدن دوران غیبت] او ظهور می کند. گویا پرچم های سفیدی را که در نجف کوفه بر بالای سرش در اهتزاز است می بینیم.1 با انتصاب حضرت مهدی (ع) به عنوان دوازدهمین امام شیعیان، شرجره طیبه امامت، برگ و باری تازه یافت. 2

منابع

1.کمال الدین، ج 2، ص 409
2.نشریه موعود، شماره 20، ص 51

تذکره

کتاب «التذکره فی احوال الموتی و امور الآخره» تألیف امام الحافظ القرطبی است. قرطبی از مفسران بزرگ اهل سنت و پیرو مذهب مالک است این کتاب در دو مجلد چاپ شده که بخشی از جلد دوم آن، درباره حضرت مهدی (ع) است. وی در جلد دوم، تحت عنوان «الخلیفه المکائن فی آخرالزمان المسمی بالمهدی و علامه خروجه» روایاتی که صحابه از رسول خدا (ص) درباره خلیفه آخرالزمان و نشانه های ظهور او نقل کرده اند، گرد آورده است. البته در این کتاب، تناقض هایی دیده می شود. مثلاً آمده: دجال، در سال سیصد ظهور می کند و مسائل دیگری که نادرستی آن ها آشکار است. وی در این کتاب، روایات ساختگی و دروغ را که با عقل و فطرت سالم ناسازگارند، مشخص می کند.

منابع

چشم به راه مهدی، ص 470
چشم به راه مهدی، ص 470

تردید در حضرت

روایات مختلی در باره تردید کنندگان در وجود حضرت آمده است. امام صادق (ع) فرمود: او امامی است که در ولادتش شک و تردید می کنند. برخی می گویند: به دنیا نیامده، برخی می گویند: دیده به جهان گشوده، برخی می گویند: چند سال پیش از وفات پدرش، چشم به جهان گشوده، جز این که خدا می خواهد بندگان خود را بیازماید، که گروه باطل در آن زمان به شک و تردید می گرایند. 1 امام حسن عسکری (ع) نیز فرمود: برای فرزندم غیبتی است که مردم در آن دچار شک و تردید می شوند، به جز کسی که خدا او را از لغزش و انحراف باز دارد. 2 و امام صادق (ع) فرمود: هرگز در حق او تردید به خود راه ندهید، از صفحه دل هر گونه شک و تردید را بزدایید.3

منابع

1.اصول کافی، ج 1، ص 337 2.بحارالانوار، ج 51، ص 160؛ اعلام الوری، ص 415؛ منتخب الاثر، ص 227 3.روزگار رهایی، ج 1، ص 501

ترس

پیش از ظهور حضرت، ستمگران بر جهان فرمانروایی می کنند و بیم و ترس غالباً از حکومت آنان سرچشمه می گیرد. رسول خدا (ص) می فرمایند: زمین از ستم و بیداد پُر می شود، تا جایی که در هر خانه ای ترس و جنگ وارد می گردد. 1امام باقر (ع) نیز می فرمایند: حضرت قائم (ع) قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس. 2 و اما امدادهای الهی گاهی در قدرتی است که خداوند به حضرت داده است و با انجام کراماتی، حضرت مشکلات را از سر راه بر می دارد و یا به وسیله رعب و ترسی است که خداوند دردل دشمن ایجاد می کند. در روایات، ترس به عنوان یکی از سه لشکری که حضرت را یاری می رساند ذکر شده است. امام صادق (ع) می فرمایند: خداوند، حضرت قائم را با سه لشکر یاری می دهد، فرشتگان، مؤمنان و ترس.3 امام باقر (ع) نیز می فرمایند: ترس و رعب در پیشاپیش حضرت مهدی (ع) به فاصله یک ماه و از پشت سر نیز به فاصله یک ماه و از سمت راست به فاصله یک ماه و از سمت چپ نیز به فاصله یک ماه در حرکت است. 4 از این روایات استفاده می شود که وقتی حضرت جایی را قصد کند، دشمن پیشاپیش دچار ترس و وحشت شده، توان رویارویی در برابر سپاهیان حضرت را از دست می دهد.

منابع

1.کنز العمال، ج 14، ص 584
2.امالی، ج 2، ص 156؛ بحارالانوار، ج 52، ص 23
3.بحارالانوار، ج 52، ص 356
4.همان، ص 361
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای

تسبیح حضرت

ایام ماه را نسبت به هر امامی تقسیم کرده اند. در آن ایام، تسبیحی مخصوص آن حجتی است که آن روز را به ایشان منسوب کرده اند. تسبیح حضرت مهدی (ع) از روز هیجدهم ماه است تا آخر ماه و این گونه است: «سبحان الله عدد خلقه، سبحان الله رضا نفسه، سبحان الله مداد کلماته، سبحان الله زنه عرشه و الحمد لله مثل ذلک».

نجم الثاقب، باب هفتم

تشرف : ارتباط با حضرت

به معنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت امام زمان (ع) است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده با هم تفاوت هایی دارد. رؤیت، دیدن است، بدون شناخت حضرت (چه بعداً متوجه این امر باشد یا نباشد) ملاقات، دیدن با شناخت است. فیض حضور یعنی دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سئوال و جواب (این مرحله از همه مراحل بالاتر و ارزنده تر است) شهود یعنی آگاهی به وجود حضرت از راه سیر و سلوک، بدین معنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت می برند و ایشان را می شناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت ارتباط برقرار کرده اند، البته قسمی از ملاقات و دیدار متصور است و آن هم دیدار در خواب است. و اما مشاهده را به معنای دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانسته اند که گاهی امکان دارد با گفت و گو و سوال همراه باشد. 1 در توقیع امام زمان (ع) به آخرین نائب خود علی بن محمد سمری آمده است که: «هر کس در دوران غیبت کبری، ادعای دیدن امام زمان نماید، دروغگو و تهمت زننده است.» از طرف دیگر حکایات متواتری با سندهای معتبر، در آن ها بیان شده که عده ای از اشخاص و علمای مورد وثوق و اعتماد، به خدمت حضرت مشرف شده و او را دیده اند. علامه مجلسی در دو جای «بحارالانوار» برای از بین بردن این تعارض تلاش کرده است. 2 و علمای متأخر نیز در رفع تعارض از او استفاده کرده اند. پاسخ این است: چنان که بعضی بزرگان هم فرموده اند، ممکن است مراد از این که مدعی مشاهده، کذاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که ادعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرفی نمایند، و همین حکایات و وقوع تشرف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر این که در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود، نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی، به نیابت باشد. و ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباطی باشد... اجمالاً با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع و مشهور و متواتر نمی توان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات است. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم کذب و بطلان ادعای کسانی که در غیبت کبری، ادعای سفارت و نیابت خاصه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می نمایند، معلوم است. 3 و اما برخی تشرفات: حضرت مهدی (ع) در شهر سامرا با «اسماعیل هر قلی» دیدار می کند و بیماری او را شفا می بخشد و به او خبر می دهد که به زودی خلیفه ستمکار عباسی، به او مبلغ بزرگی خواهد داد و به او هشدار می دهد که نپذیرد. حضرت، در نجف اشرف، مرد مسلول و گرفتاری را به دیدار خویش مفتخر می سازد، اندکی از قهوه او می نوشد و به وسیله بقیه آن، بیماری سخت او را برطرف می سازد و به او خبر می دهد که به آرزوی خویش در مورد آن دختر دلخواه خواهد رسید و می رسد. حضرت در بحرین، «محمد بن عیسی» را به دیدار خود مفتخر می سازد و راز انار و نقشه شوم وزیر بداندیش را بر ملا ساخته و همه را نجات می دهد و جایگاه آن قالب را نیز به آن مرد شایسته خبر می دهد. حضرت در راه کربلا، کنار چادرهای آن عشیره یاغی و غارت گر که راه را بر روی زائران بسته بودند، می رود و هراس بر دل آنان می افکند، به گونه ای که وحشت زده و ترسان، منطقه را ترک می کنند و راه را بدین وسیله برای زائران امام حسین (ع) باز می کند. حضرت در شهر حله، به «حاج علی» از ضرری که در تجارت برده است و به کسی نگفته سخن می گوید و به او نوید می دهد که اوضاع اقتصادی و تجارتش بهبود می یابد. باز هم در حله در خانه آیت الله قزوینی حاضر می شود و خبر می دهد که دیروز از سلیمانیه خارج شده و از اوضاع و احوال آن جا و فتح سلیمانیه خبر می دهد و غایب می گردد و آن گاه پس از ده روز، این خبر به حکام «حله» می رسد. و بالاخره حضرت، در مجالس و محافل شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) که برای زنده نگهداشتن نام و راه و رسم امامان نور (ع) برپا می شود، حاضر می گردد. 4 کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شده اند، بسیارند. بر شمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود 5 نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمده اند، برشمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود 6داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نایل شده اند، آورده و آن گاه از این یکصد داستان، 58 سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش که «جنه المأوی» نام دارد، آورده است. علاوه بر این ها، دانشمندان پیشین و معاصر نیز کتاب های جداگانه ای پیرامون داستان کسانی که به دیدار آن حضرت مفتخر شده اند، به رشته تحریر درآورده اند. از جمله آن هاست: تبصره الولی فیمن رأی القائم المهدی، سید هاشم بحرانی – تذکره الطالب فیمن رأی الامام المهدی الغائب، میثمی عراقی – دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام، مرحوم نوری بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، سید جمال الدین محمد طباطبایی البهجه فیمن فاز بلقاء الحجه، میرزا محمد تقی الماسی اصفهانی، العبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی.

منابع

1.چشم به راه مهدی، ص 42
2.بحارالانوار، ج 52، ص 151، و ج 53، ص 318
3.امامت و مهدویت، لطف الله صافیف ج 2، ص 474
4.امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص 440
5.بحارالانوار، ج 52، ص 77-1
6.نجم الثاقب، باب هفتم
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای

تقیه

تقیه به معنای خطر پرهیزی و مخفی کردن عقیده و باور خود برای حفظ جان، مال، ناموس یا دین است. برخی از روایات، به طور عموم و بعضی دیگر در دوره غیبت، شیعیان را به تقیه دعوت می کنند. امام رضا (ع) می فرماید: «کسی که از گناهان پرهیز ندارد، دین ندارد. همچنین کسی که از تقیه استفاده نمی کند، ایمان ندارد. گرامی ترین شما در نزد خداوند، داناترین شما به تقیه است. گفته شد: ای پسر رسول خدا (ص)! تقیه تا چه زمانی لازم است؟ فرمود: تا قیام قائم. هر آن که پیش از خروج قائم ما، تقیه را ترک کند، از ما نیست.» 1 روایت دیگری نیز مفضل از امام صادق (ع) نقل کرده است و در آن روایت نیز امام، رفع تقیه را بستگی به قیام قائم (ع) می داند. 2 برخی با استناد به این روایات، گفته اند که دخالت در سیاست و مخالفت با حکومت های ستم پیشه، خلاف تقیه است. در این که در مبارزه با دشمن لازم است از تقیه و اصول مخفی کاری استفاده کرد، تردیدی نیست و اما به نام تقیه، مسئولیت های اجتماعی را کنار گذاشتن و تا ظهور امام زمان (ع) در سنگر تقیه ماندن، چیزی نیست که اسلام آن را تأیید کند. اسلام، اجازه داده در جایی که جان، مال و یا ناموس انسان در خطر است و اظهار حق، هیچگونه نتیجه ای ندارد، از آن تا آماده شدن شرایط خودداری کند و وظیفه خود را پنهانی انجام دهد. بنابراین تقیه، گاه لازم است زیرا باعث حفظ جان و یا حفظ دین است و اما گاهی تقیه و سکوت، باعث نابودی دین و انحراف جامعه اسلامی است. پس روایات تقیه، در صدد بازداشتن از جهاد، یا امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستم نیستند، بلکه به انسان مسلمان گوشزد می کنند: در حالی که به وظایف خود عمل می کند، در صورت امکان، جان و مال خود و دیگران مسلمانان را حفظ کند. امام صادق (ع) خطاب به ابوحمزه ثمالی، در رابطه با معنای تحریف شده «تقیه» که چیزی جز فرار از مسئولیت و رفاه طلبی نیست، می فرماید: «به خدا سوگند، اگر ما شما را به یاری خود علیه حکومت های ستم فرا خوانیم، رد می کنید و به تقیه، تمسک می جویید. تقیه در نزد شما، از پدران و مادرانتان دوست داشتنی تر است. اگر قائم قیام کند، نیاز به پرسش از شما ندارد و درباره بسیاری از شما که نفاق پیشه کرده اید، حد الهی را جاری خواهد کرد.» 3 امام (ع) هشدار می دهد که این ونه از تقیه برداشت کردن، نشانه نفاق است و هنگامی که حضرت مهدی (ع) ظهور کند، با این که این عده ادعای شیعه بودن را دارند، به عنوان منافق با آنان برخورد خواهد کرد. افزون بر این ها، روایاتی نیز نقل شده که در آن، بسیاری از قیام های علویان و غیر آنان مورد تأیید ائمه (ع) قرار گرفته اس، مانند: قیام زید، قیام حسین بن علی شهید فخ، قیام مختار، قیام توابین و ...

منابع

1.وسائل الشیعه، ج 11، ص 466
2.همان، ص 467
3.چشم به راه مهدی، ص 136 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص 225

تجديد عهد با ولىّ امر م

از جمله وظايف مهم در اين شب ها[شب های قدر]، تجديد عهد با ولىّ امر، حضرت بقيّة الله عجّل الله تعالى فرجه ـ و خواندن دعاى معروف: «اَللُهَّم كُنِ لِوَلِيِّكَ...» مى باشد; زيرا شب قدر به آن حضرت تعلّق خاص دارد و در آن شب ملايكه بر آن بزرگوار نازل مى شوند و تمسّك به قرآن و عترت و كتاب مبين و امام مبين هم اقتضا دارد كه در شب قدر، مؤمنان به ثقلين قرآن مجيد و آخرين امامِ عدالت گستر و بقيه عترت هاديّه و مصداق حقيقى (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبَادِنَا)1 يعنى به حضرت حجّة بن الحسن العسكرى روحى و ارواح العالمين له الفدا ـ تمسّك نموده و بدانند كه به تصريح اخبار متواتره ثقلين، امن و نجات از ضلالت و گمراهى، فقط در سايه تمسّك به قرآن و عترت حاصل مى شود و براى نجات از اين همه انحرافات و سرگردانى هاى گوناگون، راهى جز توسّل و تمسّك به هدايت «قرآن و عترت» نيست. 1.سوره فاطر، آيه 32 : سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه]آنان [برگزيده بوديم، به ميراث داديم.

منبع

ماه مبارك رمضان مكتب عالي تربيت و اخلاق صافي، لطف الله/ص68

توقیع

در فرهنگ معین برای توقیع معانی زیر بیان شده است: توقیع به معنای نشان گذاشتن بر چیزی. نوشتن چیزی ذیل کتاب امضاکردن نامه و فرمان فرمان شاهی، طغرای شاهی دستخط.1 توقیعات ائمه در كتب روائى، فقهى و تاريخى شيعه قسمتى از مكتوبات ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان «توقيعات» آمده عمده آنها ـ از لحاظ كميت و كيفيت ـ توقيعاتى است كه از سوى امام زمان حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه صادر گرديده است و توقيعات صادره از ائمه ديگر بسيار كمتر بوده است. توقیعات صادره از حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه در کتاب‌های معروف شیعه و امامیه، همچون: کمال الدّین شیخ صدوق، غیبت شیخ طوسی، احتجاج طبرسی، بحارالانوار مجلسی و کتب دیگر، حدود هشتاد توقیع از ناحیه‌ی مقدس امام زمان علیه السلام نقل شده است که برخی از آنها خطاب به سفرا و نواب خاص است، برخی خطاب به علما و فقهای شیعه، برخی دیگر در پاسخ به سؤالات است و در برخی به تکذیب و لعن و نفرین کسانی پرداخته شده که به دروغ، ادعای بابیت و سفارت از طرف آن حضرت داشته‌اند.2 توقیعات امام مهدی علیه السلام را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: الف) توقیعات غیبت صغرا: در دوران محدود غیبت صغرا (255ـ تا 329 ق. که تقریباً 74 سال می‌شود، توقیعاتی به‌واسطه چهار نایب حضرت (عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمّد سمری) در جواب سؤالات و شبهات صادر می‌شد. مضمون اصلی چنین توقیعات، تعیین تکالیف برای شیعیان بوده و حضرت سعی می‌کرد که آنها را از سردرگمی نجات دهد. ب) توقیعات غیبت کبرا: در زمان غیبت طولانی حضرت مهدی علیه السلام، بدون شک ارتباط شیعیان با آن حضرت به طور غیرمستقیم برقرار است و یکی از راه‌های این ارتباط، صدور توقیعات شریف از آن حضرت به خواص و بزرگان شیعه است. در توقیعات زمان غیبت کبرا، دو نکته مهم وجود دارد: اوّلاً، چنین توقیعاتی مگر در مواقع ضرورت قابل افشا نبوده و هر کسی نمی‌توانست به مضمون چنین توقیعاتی دست یابد. ثانیاً، پاسخ به شبهات، جرح و تعدیل شخصیت‌ها، تحلیل مسائل روز و... از محورهای اساسی چنین توقیعاتی است. توقیع صادره از آن حضرت خطاب به شیخ مفید رحمةالله علیه نمونه توقیعات آن حضرت در زمان غیبت کبری است.3 ویژگی های توقیعات صادره از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف4 اكنون به طور اجمال، بخش هايى از ويژگى‏ها و مزاياى توقيعات مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف را بيان مى‏كنيم و به بررسى عمومى و كلى مسائل طرح شده در آنها مى‏پردازيم: 1) رابطه اعجاز با توقيعات، نظر به اين كه توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات و درخواست ها صادر مى‏شد، معمولاً ظرف سه روز انجام مى‏گرفت، شايد نتوان ادعا كرد همه آنها توأم با اعجاز بوده، گرچه نحوه صدور توقيعات و چگونگى ارتباط نواب خاص امام زمان با آن حضرت فاش نشده است، اما در بخشى از توقيعات، معجزه‏آميز بودن آنها كاملا مشهود است و به طور قطع مى‏توان گفت صدور آنها به طور عادى صورت نگرفته است. 5 مثلا در سال 312 ق، از سوى حضرت بقية الله در مورد گمراهى و انحراف ابن ابى‏عزاقر شلمغانى، توقيعى صادر گشت كه ناظران عينى گفته‏اند: هنوز مركب آن تر بود و خشك نشده بود. 6 و نيز محمد بن فضل موصلى شيعه بود ولى نيابت جناب حسين بن روح را قبول نداشت، روزى هنگام بحث با يكى از دوستانش به نام حسن بن على وجناء و به پيشنهاد او براى آزمودن نايب امام علیه السلام مطلبى را كاملاً محرمانه با هم توافق كردند و حسن بن على وجناء كاغذ سفيدى از دفتر موصلى جدا كرد و قلمى تراشيد و با آن بدون مركب مطالبى بر روى آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر كرد و توسط خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد. ظهر همان روز جواب نامه در همان ورقه ارسالى آمد كه فصل به فصل با مركب نوشته بود. 7 همچنين از ابوحسين اسدى روايت شده كه گفت: توقيعى توسط شيخ ابوجعفر محمد بن عثمان عمروى بدون اين كه من از او سؤالى كرده باشم به من رسيد، بدين عبارت: «بسم الله الرحمن الرحيم، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه درهمى از اموال ما را حلال شمارد». اسدى گويد: به خاطرم رسيد كه اين توقيع درباره كسى است كه درهمى از مال ما را حلال شمارد، نه كسى كه حلال نداند و از آن بخورد، گويد به خدا سوگند كه چون بار ديگر در توقيع نظر كردم ديدم به همان مضمونى كه در دلم بود تغيير يافته است: «لعنت خدا و فرشتگان، و همه مردم بر كسى كه درهمى از مال ما را به حرامى بخورد».8 اين معجزات در مرحله صدور بود، اما در متن خود توقيعات موارد بسيار زيادى از معجزات مشهود است كه بيشتر به صورت خبرهاى غيبى از حوادث آينده كارها و مذاكرات خصوصى، شفاى بيماران، حاملگى و خصوصيات مولود و غيره مى‏باشد. 9 2) استدلال به توقيعات، علماى شيعه در رشته‏هاى مختلف اعتقادى، فقهى و اخلاقى به توقيعات حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف استناد و استدلال مى‏كنند، بعضى از علما اصل صدور توقيع را از آن حضرت، از جمله دلايل وجود شريف آن بزرگوار شمرده‏اند، مانند مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى در اين باره چنين گفته است: «تمامت اين توقيعات شريفه و مكتوبات منيفه ـ چنان كه در اول رقم دوم از توقيعات ذكر نموده‏ايم ـ از جمله دلايل بر ثبوت و اثبات وجود فائض الجود آن بزرگوار است، زيرا كه مكتوب و توقيع بدون كاتب و موقع، بلكه مطلق اثر بدون مؤثر نشود و نشايد». 10 در فقه نيز توقيعات را به منزله يك دليل و حجت شرعى مى‏شمارند و در استنباط احكام به آنها استناد مى‏كنند، اين كار با بررسى سند و ارزيابى راويان توقيع ـ از جهت ديانت و وثاقت ـ شروع مى‏شود، چنان كه قاعده برخورد با هر حديث و روايت همين است و پس از اطمينان يافتن از صحت سند، بر آن اعتماد مى‏كنند و به عنوان يك حديث معتبر با آن مواجه مى‏شوند، آنگاه دلالت آن را به بحث مى‏گذارند، و در صورتى كه در اخبار، معارضى براى آن يافت شود، طبق قواعد علم درايه و فقه، به چگونگى جمع بين هر دو، ترجيح نص بر ظاهر مى‏پردازند. (اخبار علاجيه، تعادل و تراجيح) 3) خط توقيعات، به طورى كه در چندين مورد راويان تصريح كرده‏اند، توقيعات مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف به دستخط شريف خود آن حضرت صدور مى‏يافته و جمعى از بزرگان محدثين و وكلاى حضرتش با آن آشنا بوده و آن را مى‏شناختند و عباراتى همچون: «فوقع بخطه، بخط اعرفه، رأيت التوقيع بخطه و...» دليل اين مطلب است 11 و بنابر بعضى از روايات، خط مبارك امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خط پدر بزرگوارش بسيار شباهت داشته است 12 و با توجه به اين كه در طول مدت نيابت نواب اربعه، اين توقيعات به طور يكنواخت ظاهر مى‏گشت شيوه‏اى كاملاً مطمئن براى يقين به صدور آنها از شخص امام علیه السلام بود و راه را براى افراد فرصت طلب و مغرض مى‏بست كه هرگز نتوانند نامه‏هاى جعلى به نام آن حضرت درست كنند و مردم را به وسيله آنها فريب دهند. البته توقيعات را به خط امام علیه السلام معمولاً بعضى از افراد معتمد مشاهده مى‏كردند. سپس از روى آنها نسخه‏بردارى و رونويسى مى‏شد، يا مضمون آنها را به ذهن مى‏سپردند ولى بعضى از توقيعات را به اقتضاى مصلحت در بين عموم شيعيان منتشر مى‏ساختند. 4) همه توقيعات حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف توسط نواب خاص آن جناب براى افراد ظاهر مى‏گشت و ارتباط كتبى با حضرتش فقط از طريق ايشان انجام مى‏گرفت و حتى وكلاى آن حضرت كه در بلاد مختلف بودند، نامه‏هاى خود و ديگر افراد را به بغداد نزد نايب امام مى‏فرستادند و از او پاسخ دريافت مى‏كردند، شيخ طوسى در كتاب الغيبه (صفحه 257) مى‏گويد: «و در زمان سفيران ستوده آن حضرت، جمعى از افراد مورد وثوق بوده‏اند كه از سوى سفراى منصوب شده اصلى، توقيعات بر آنان وارد مى‏شد...» و نيز صاحبنظران در شرح احوال و ذكر خصوصيات جمعى از وكلا، اين نكته را متذكر شده‏اند.13 شايان تذكر است كه طبرسى در احتجاج (1/318 ـ 325) دو نامه از حضرت مهدى ارواحنا فداه به شيخ مفيد نقل كرده است، اين نامه‏ها توسط شخص مورد اعتمادى به شيخ مفيد رسيده ولى نام آن شخص ذكر نشده است. چند تن از مؤلفين اين دو نامه را در شمار توقيعات آن حضرت آورده‏اند. 14 همچنين بعضى از معاصران پيامى كه از سوى آن حضرت براى مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، توسط مرحوم شيخ محمد كوفى شوشترى نقل شده، به عنوان توقيع ذكر كرده‏اند. 5) مدت خروج توقيع، توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات صدور مى‏يافت، به طور معمول ظرف دو تا سه روز مى‏رسيد، چنان كه از چند روايت استفاده مى‏شود و اين مدت در ذهن افراد متمركز بوده است و برنامه نايبان چنين بوده كه سؤالات و تقاضاهاى مراجعه كنندگان را در يك ورقه مى‏نوشتند، سپس جواب آنها يكجا مى‏آمد. 15 نحوه ديدار نايب امام با آن حضرت فاش نشده است. و گاه جواب سؤالى را شفاهى مى‏گفتند كه نايب شخصاً آن را ابلاغ مى‏كرد و بسا مى‏شد كه اصلا جواب نمى‏فرمودند، از جهت مصلحتى كه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف مى‏دانستند، مثلاً كسى از امام تقاضا دارد كه برايش دعا كند تا خداوند به او فرزند پسرى عطا فرمايد، ولى چون امام مى‏داند كه چنين چيزى نصيب آن شخصيت نيست پاسخى نمى‏دهد. 16 و مانند شخصى كه جواب نامه‏اش نيامد، بعد معلوم شد كه از مذهب تشيع برگشته و قرمطى شده است 17 و اما توقيعاتى كه بدون سؤال و درخواست افراد صادر مى‏گشت وقت معينى نداشت و هر موقع كه امام عجل الله تعالی فرجه الشریف صلاح مى‏دانست، توقيعى مى‏نوشت و مطلبى اظهار مى‏فرمود. 6) مطالب مطرح شده در توقيعات، موضوعاتى كه در توقيعات حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است، شامل بسيارى از معارف و حقايق دينى و امور تربيتى و برنامه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى مى‏باشد، كه فهرست اجمالى آنها بدين قرار است: الف) مباحث عقيدتى، در زمينه‏هاى مختلف توحيد، نبوت، امامت، معاد و... ب) امور اجتماعى، شامل مسائل اخلاقى، تربيتى، و شئون اقتصادى و مشكلات مالى ج) وظايف و تكاليف شيعيان در عصر غيبت، بيان چگونگى توجه به خداوند، ايجاد زمينه‏هاى خودسازى، نحوه ارتباط با ايشان و پيروى از آن حضرت و آمادگى براى برپائى حكومت عدل گستر او د) بيان قسمتى از احكام و مسائل فقهى در مورد نماز، روزه، حج، نذر، خمس، نكاح و... ه) مطالبى در امور شخصى كسانى كه از آن حضرت درخواست مى‏كردند از قبيل نامگذارى فرزند، آزادى برده و كنيز، انتخاب دوست، اجازه سفر و... و) نصب و تأييد وكلا و نواب و ديگر امور مربوط به ايشان، افشاكردن تزوير مدعيان دروغين و طرد و لعن غلات و منحرفين. 7) دفع خطر از شيعيان، در آن عصر كه حكام ستمگر، براى شناسايى و شكنجه و آزار و نابودى شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت علیهم السلام كمر بسته بودند و احياناً نقشه‏هاى ماهرانه‏اى طرح مى‏كردند تا بلكه بتوانند تمامى آنها را از بين ببرند، تنها راه خلاصى از دامهاى شيطانى بدخواهان، همين توقيعات بود. به دو نمونه در اين باره توجه مى‏كنيم: اول يكبار كه در مورد وكلا و نمايندگان حضرت علیه السلام نزد خليفه غاصب سعايت شده بود، وى براى شناسايى و دستگيرى آنان چنين دستور داد افراد ناشناسى را همراه با پول نزد آنها به جاسوسى بفرستيد، اگر كسى از آنها چيزى پذيرفت او را دستگير كنيد. در اين هنگام از ناحيه مقدسه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به همه وكلا فرمانى صادر شد كه از هيچ كس چيزى نپذيرند و از گرفتن خوددارى كنند و خود را بى‏اطلاع نشان دهند. 18 دوم: در يك زمان از سوى حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دستورى صادر شد كه از زيارت كاظمين و كربلا نهى كرده بودند. پس از چند ماه معلوم شد خليفه در آن موقع دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند و او را دستگير كنند. 19 8) بيزارى از منحرفان، در عصر غيبت صغرى افرادى به عناوين مختلف و با مقاصد گوناگون به دروغ ادعاهايى مى‏كردند و سعى داشتند دوستان و پيروان ائمه علیهم السلام را به سوى خود جلب كنند و آنها را فريب دهند و گمراه سازند و با توجه به اين كه اين قبيل افراد كم و بيش در بين شيعيان آن زمان ـ و يا دست كم در بعضى از مناطق شيعه‏نشين ـ شهرت و احترامى داشتند و غالباً زير پوشش ادعاى نيابت و سفارت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف دامهاى خود را مى‏گسترانيدند، لذا خطر آنها براى شيعيان و مسلمانان، از خطر كفار مشركين بدتر بود و افشاى تزوير و كشف نقاب از چهره كريه ايشان و طرد آنها از جوامع دينى، ضرورت داشت. از همين روى توقيعات مهمى درباره اين افراد و بيزارى حضرت ولى‏عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از آنها، از سوى آن جناب صدور يافته و مايه رسوايى و انزواى آنها شده است. 9) توقيعات در كتابها و آثار بزرگان، نخستين كسى كه توقيعات را جمع‏آورى كرده است: محدث گرانقدر ابوالعباس عبدالله بن جعفر حميرى مى‏باشد. و از جمله اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام بوده، عصر غيبت صغرى را نيز درك كرده، و توقيعات را به خط امام عجل الله تعالی فرجه الشریف ديده است. 20 از عبارت نجاشى برمى‏آيد كه توقيعات امام حسن عسكرى علیه السلام را تدوين كرده است، گرچه آقا بزرگ در (الذريعه، 4/401) گفته: «التوقيعات الخارجة من الناحية المقدسة...». فرزندان او احمد و جعفر و حسين و محمد نيز همگى با حضرت ولى عصر ارواحنا فداه مكاتبه داشته‏اند كه سه توقيع در پاسخ به سؤالات محمد بن عبدالله حميرى در كتاب احتجاج آمده است. همچنين زيارت معروف «آل يس» و دعاى بعد از آن، ضمن توقيعى خطاب به او صادر شده است. همچنين در منابع اوليه حديث همچون كافى؛ كمال الدين؛ ارشاد؛ غيبت شيخ طوسى؛ احتجاج و غيره و نيز مجموعه‏هاى بزرگ حديث و كتب معتبره متأخرين مانند: بحارالانوار؛ وسائل الشيعه؛ وافى؛ مستدرك الوسائل والصحيفة المهدية در فصل هاى خاص و يا به طور پراكنده، توقيعات بسيارى آمده است. در عصر حاضر نيز آثار ارزشمندى در اين زمينه انتشار يافته است، از جمله: تاريخ الغيبة الصغرى؛ كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى و استدراك، نشر آفاق (تهران، 1407 ق)؛ توقيعات مقدسه، اثر جعفر وجدانى؛ مجموعه سخنان، توقيعات و ادعيه حضرت بقية الله، از خادمى شيرازى؛ نواب اربعه، راسخى نجفى. 10) يك نمونه از توقيعات، از محمد بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده كه گفت: وارد عراق شدم در حالي كه شك و ترديد داشتم، پس اين توقيع برايم صادر گشت: «به مهزيارى بگو آنچه از سخنان دوستانمان در منطقه خودتان نقل كردى، دانستيم به آنها بگو: مگر سخن خداوند را نشنيده‏ايد كه فرموده: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و ولى امر خودتان را.21 آيا جز اين فرمان كه تا روز قيامت وظيفه را مشخص كرده دستور ديگرى هست؟ مگر نمى‏بينيد كه خداى عزوجل برايتان پناهگاه هايى قرار داده تا بدانها پناه بريد و نشانه‏هايى نهاده كه به وسيله آنها راه يابيد، از عهد آدم علیه السلام تا زمانى كه امام قبلى (حضرت عسكرى علیه السلام) ظاهر گرديد، هرگاه نشانه و روايتى ناپديد شد نشانه و پرچمى ديگر آشكار گرديد و هر زمان كه ستاره‏اى افول نمود ستاره ديگرى طلوع كرد و چون خداوند او را قبض روح فرمود پنداشتيد كه پروردگار عزوجل وسيله و واسطه بين خود و خلقش را قطع نمود، هرگز چنين نبوده و نخواهد بود تا روز رستاخيز فرارسد، و امر خداوند آشكار گردد و آنان را خوش آيند نباشد. اى محمد بن ابراهيم در آنچه كه به سوى آن گام برداشته‏اى ترديد به خود راه مده كه خداوند زمين را از حجت تهى نگذارد، مگر نه پدرت پيش از وفاتش به تو گفت: هم اكنون كسى را بياور كه اين سكه‏هاى طلا را سنجش و قيمت گذارى كند و چون انجام اين كار به تأخير افتاد و پيرمرد ترسيد مبادا پيش از عملى شدن دستورش درگذرد، به تو گفت تو آنها را براى خودت قيمت كن. آنگاه كيسه بزرگى بيرون آورد و به تو داد و سه كيسه و هميانى كه سكه‏هاى مختلفى در آن بود نزد خود داشتى، پس آنها را ارزيابى كردى و در آن كيسه گذاشتى و پدرت با مهر خود آن را مهر كرد و به تو گفت تو نيز مهر كن پس اگر زنده ماندم خودم به آن سزاوارترم و چنانچه از دنيا رفتم از خداوند اول نسبت به خودت و بعد در مورد من بپرهيز و مرا خلاص كن و چنان باش كه به تو گمان دارم. خداوند تو را بيامرزد، دينارهاى اضافى را كه بر مجموع سكه‏هاى مربوط به منظور داشته‏اى كه كمى بيش از ده دينار بود از آنها بيرون بياور، و از سوى خود باز پس گير كه زمانه از گذشته دشوارتر است. خداوند ما را كفايت مى‏كند و وكيل خوبى است. 22

منابع

1.فرهنگ معین، ذیل واژه توقیع.
2.۲٫۰ ۲٫۱ غلامرضا صالحی، ماهیت شناسی توقیعات حضت مهدی علیه السلام، فرهنگ کوثر، تابستان 1389، شماره 82.
3.همان
4.دايرة المعارف تشيع، ج5، مدخل «توقیعات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» از سيد مهدى حائرى
5.تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد
6.الغيبة، شيخ طوسى، 195 به بعد؛ بحارالانوار، 51/376
7.الغيبة، شيخ طوسى، 192ـ193 و مشابه اين اعجاز در كمال الدين، 2/488 به بعد
8.الاحتجاج، 2/300 به بعد
9.كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى، 1/194 به بعد؛ فهرست موضوعى توقيعات
10.العبقرى الحسان، 2/208
11.تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد؛ حكمة الامام المهدى، 1/399
12.مناقب، 3/533
13.كلمة الامام المهدى، 1/145 به بعد
14.مستدرك سفينة البحار، 8/341
15.الغيبة، شيخ طوسى، 184، 190؛ تاريخ الغيبة الصغرى 435
16.الغيبة، شيخ طوسى، 195
17.الارشاد، شيخ مفيد، 232
18.كافى، 1/525
19.كافى، 1/525
20.رجال، نجاشى، 152 به بعد؛ معجم رجال الحديث، 10/145
21.سوره نساء، 59
22.كمال الدين، 2/486؛ بحارالانوار، 53/185؛ كلمة الامام المهدى، 1/362
توقیع به نقل از مجتبی تونه ای

تناثر النجوم

«تناثر» به معناي پراکنده شدن و از بين رفتن و «نجوم» به معناي ستارگان است. در سال پاياني غيبت صغري و آغاز غيب کبري، ستارگان فروزان بسياري در آسمان علم و دانش و تقوا، افول کرده، چهره در نقاب خاک بردند. مرحوم کليني صاحب کتاب شريف الکافي 1 ، علي بن بابويه قمي و سمري آخرين سفير حضرت حجّت‏عليه السلام از جمله کساني هستند که در سال 329 ه دار فاني را وداع گفتند. 2 اين سال، به جهت کثرت در گذشت دانشمندان شيعي، به «سنه تناثر النجوم» شهرت يافت.

منابع

1.رجال ابن داوود، ص 341. 2.بحارالانوار، ج 58، ص 233. فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص97