فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ر

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ر

راه مهدي

کتاب راه مهدي اثر سيد رضا صدر است که به وسيله سيد باقر خسروشاهي تهيه و تدوين شده است. اين کتاب، کاوشي در زندگاني حضرت مهدي‏عليه السلام است که به شيوه گزارشي نگارش يافته است. کتاب در شش فصل کلي سامان يافته و مؤلف کوشيده تا با بهره‏گيري از آيات قرآن و روايات معصومين‏عليهم السلام و مطالب تاريخي، سياسي حضرت ولي عصرعليه السلام را - از هنگام ولادت تا زمان غيبت کبري - به تصوير کشد. مهم‏ترين عناوين کتاب از اين قرار است: 1. اميد و عدالت، 2. راه قرآن راه محمدصلي الله عليه وآله و علي‏عليه السلام، 3. نقش اميد در فرد و اجتماع، 4. موانع رسيدن بشر به اميد اجتماعي، 5. مهدي‏عليه السلام اميد انسان‏ها، 6. عدل عالمگير مهدي‏عليه السلام، 7. حکومت الهي در جهان و...

منابع

فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص179

رجعت

بحث «رجعت» از مباحث مهم اعتقادي شيعه است که با فرهنگ مهدويّت نيز ارتباط تنگاتنگي دارد. واژه «رجعت» در کتاب‏هاي لغت به معناي «بازگشت» است؛ يعني، برگشتن به جايي که پيش‏تر در آنجا بوده است. (1). معناي اصطلاحي «رجعت» عبارت است از: «بازگشت دو گروه از مردگانِ مؤمنان محض و کافران محض - به همان صورت‏هايي که در گذشته بودند (2) - به دنيا تا پس از ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام و قبل از قيامت (3) مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد گردند و کافران از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند.» (4). ناگفته نماند که برخي رجعت را به ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام و بازگشت دولت آل محمدصلي الله عليه وآله تأويل کرده (5) و بازگشت خود ائمه‏عليهم السلام را با بدن‏هاي ظاهري‏اشان منکر شده‏اند. در رد اين قول جهاتي ذکر شده است: يکم. روايات متواتر به بازگشت جسماني‏ائمه‏عليهم السلام ورجعت‏کنندگان تصريح کرده است و قابل تأويل نيز نيست. دوم. رجعت‏هايي که در امت‏هاي گذشته صورت گرفته و در روايات و آيات به آنها اشاره شده و شيعه آنها را نيز دليل بر مدعاي خود قرار داده است، به صورت بازگشت مردگان با همان جسم‏هاي گذشته ايشان بوده است. نقلی دیگر در لغت به معنای بازگشت و بازگشتن به دنیا پس از انتقال به جهان دیگر است. و در اصطلاح بدین مفهوم است که امامان خاندان وحی و رسالت (ع) و انبوهی از کسانی که جهان را بدرود گفته اند، بار دیگر پس از حضرت مهدی (ع) و پیش از شهادت او به خواست خداوند و اراده حکیمانه او، بدین جهان باز می گردند. نخستین رجعت کننده، امام حسین (ع) است و پس از ایشان، همه امامان اهل بیت (ع) یکی پس از دیگری رجعت می کنند. (6) رجعت، از عقاید مسلم شیعه است و آیات و روایات در این باره، بیش از حد شهرت و تواتر است. در یادداشت های مرحوم دهخدا، از ظهور حضرت بقیه الله (ع) و از نزول حضرت مسیح (ع) نیز «رجعت» تعبیر شده است. (7) که از نظر معنای لغوی درست است ولی از نظر اصطلاح، صحیح نیست؛ زیرا رجعت در اصطلاح کلامی شیعه، عبارت از بازگشت پس از مرگ است، در حالی که وجود اقدس حضرت صاحب الزمان (ع) در پشت پرده غیبت است و از پرده بیرون می آید، و وجود مقدس حضرت عیسی (ع) در آسمان هاست که پس از ظهور ولی عصر (ع) او نیز نازل می شود و در پیاده کردن عدالت اجتماعی، یار و مددکار آن مهر تابان می شود. از این رهگذر در مورد امام زمان (ع) «ظهور» تعبیر می شود و درباره حضرت عیسی (ع) «نزول»، و تعبیر رجعت اصطلاحی در حق آن ها صحیح نیست. و اما فرمان رجعت، همانند فرمان ظهور، از طرف خداوند متعال صادر می شود و جمعی از بندگان خالص خداوند که سال ها و احیاناً قرن ها پیش از آن دیده از جهان فرو بسته اند، باز می گردند و تجلی قدرت خداوند را در دولت کریمۀ حضرت مهدی (ع) می بینند. (8) سئوال مهم این است که آیا رجعت اختیاری است؟ ناگفته پیداست افرادی که برای انتقام و تنبیه رجعت می کنند، هرگز به میل و اراده خود بر نمی گردند، بلکه به مصداق «کافر به جهنم نمی رود، کشان کشان می برند»، آن ها نیز ناگزیر تن به رجعت نمی دهند، که رجعت برای آن ها بسیار ذلت بار و سخت است. ولی در مورد مؤمنین به نظر می رسد که اختیاری خواهد بود به اجباری، مفضل بن عمر می گوید: در خدمت امام صادق (ع) صحبت از حضرت ولی عصر (ع) شد و از افرادی که عاشقانه انتظار ظهور او را می کشند و پیش از نیل به چنین سعادتی از دنیا می روند گفت و گو شد، فرمود: هنگامی که حضرت ولی عصر (ع) قیام کند، مأمورین الهی در قبر با اشخاص مؤمن تماس می گیرند و به آن ها می گویند: ای بنده خدا! مولایت ظهور کرده است، اگر می خواهی به او بپیوندی آزاد هستی، و اگر بخواهی در نعمت های الهی متنعم بمانی باز هم آزاد هستی»(9) از این حدث استفاده می شود که رجعت در مورد مؤمنان، اختیاری است.

منبع

[1]ر.ک: العين؛ مفردات الفاظ القرآن و... [2] اوائل المقالات، ص 77. [3] الايقاظ من الهجعة، ص 29. [4] رسائل الشريف مرتضي، ج 1، ص 125؛ عقايد الاماميه، ص 294. [5] تاريخ ما بعدالظهور، ص 859. [6] امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص 792 [7] لغتنامه دهخدا، حرف راء، ص 295 [8] رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص 16 فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص180
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص349

راضی بالله

آخرین خلیفه دوران غیبت صغری بود. اسم او محمد بن مقتدر است. در سال 322 هجری قمری به خلافت رسید و تا سال 329 هجری قمری دوام داشت و در همان سال، در بغداد به مرگ طبیعی از دنیا رفت. «راضی» مردی خردمند و شاعر و فصیح بود. دانشمندان و ادیبان را می نواخت و با آن ها می نشست و به آنان بخشش بسیار می کرد. در زمان خلافت وی، محمد بن علی شلمغانی که یکی از مدعیان دروغین نیابت در زمان نیابت حسین بن روح نوبختی بود به دستور «راضی» به دار آویخته شد. «راضی» به قدری بر نایب چهارم علی بن محمد سمری – سخت گرفت که او نتوانست به فعالیت خود ادامه دهد.

منبع

زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، علی غفارزاده، ص 50

راویان احادیث مهدی از اهل سنت

حافظان [1] روایات و صاحبان کتب صحیح و سنن اهل تسنن، احادیث حضرت مهدی (ع) را در کتاب های خود ذکر کرده اند که برخی از آن ها را می آوریم: ابو داود در کتاب سنن، ترمذی در کتاب جامع، ابن ماجه در کتاب سنن، نسائی در کتاب الکبری، احمد بن حنبل در کتاب مسند، این حیان در کتاب صحیح، حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک علی الصحیحین، ابوبکر بن ابی شیبه در کتاب المصنف، نعیم بن حماد در کتاب الفتن، ابو نعیم اصفهانی در کتاب المهدی و نیز در کتاب الحلیه، طبرانی در کتاب های الکبیر، الاوسط و الصغیر، دارقطنی در کتاب الافراد، البارودی ابی اسامه در کتاب المسند، خطیب در کتاب های تلخیص المتشابه و المتفق و المفترق، ابن عساکر در کتاب تاریخ خود، ابن منده در کتاب تاریخ اصبهان، ابوالحسن الحربی در کتاب الاول من الحربیات، تمام الزاری در کتاب فوائد، ابن جریر در کتاب تهذیب الاثار، ابوبکر المقری در کتاب معجم، ابو عمر والدانی در کتاب سنن، ابو اعثم الکوفی در کتاب فتن، الدیلمی در کتاب مسند الفردوس، ابوبکر الاشکاف در کتاب فوائد الاخبار، ابوالحسن بن المناوی در کتاب الملاحم، البیهقی در کتاب دلائل النبوه، ابو عمرو المقری در کتاب سنن، ابن الجوزی در کتاب تاریخ خود، یحیی الحمانی در کتاب مسند، رویانی در کتاب مسند و ابن سعد در کتاب الطبقات بسیاری از علمای اهل سنت، احادیث حضرت مهدی (ع) را متواتر دانسته اند یا تواتر آن ها را از دیگران نقل کرده و بدان اعتراض ننموده اند. [2]

منبع

[1] حافظ کسی است که می بایست بر سنن رسول اکرم (ص) اطلاع داشته و موارد انفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راویان و طبقات مشایخ حدیث کاملاً اطلاع داشته باشد. بعضی گفته اند حافظ کسی است که صد هزار حدیث با سند آن از حفظ داشته باشد. (علم الحدیث، شانه چی، ص 213)
[2] آخرین امید، داود الهامی، ص 232 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص346

رساله عمليه

«رساله عمليه» اصطلاحي است مشهور بين شيعيان که در مورد کتاب فتاواي مراجع تقليد به کار مي‏رود. چنين کتابي مشتمل بر احکام و دستورات مذهبي است که دانستن آنها براي مردم مسلمان ضروري بوده و بر آنان واجب است که مطابق فتواي مرجع تقليد خود عمل کنند. تاريخ تأليف و تدوين رساله عمليه، به اواخر سده چهارم هجرت مي‏رسد. از همان آغاز غيبت کبراي امام زمان‏عليه السلام و نياز شديد عموم مردم به دانستن احکام شرع از طريق عالمان ديني، بيان و تحرير فتوا از سوي فقهاي بزرگ آغاز گرديد که مي‏توان کتاب «من لايحضره الفقيه» و «المقنعة» را به عنوان نخستين رساله عمليه نام برد. اکثر فقهاي شيعه، تقليد ابتدايي از مجتهد از دنيا رفته را جايز ندانسته‏اند؛ لذا تأليف و شرح و حاشيه نويسي رساله، به تدريج رواج يافت (به خصوص در قرن‏هاي يازدهم، دوازدهم و سيزدهم)؛ سپس در قرن حاضر، به اوج خود رسيد. جمعي از فقها و شايد بيش از همه شيخ مرتضي انصاري به منظور رعايت احتياط شديد و اظهار فروتني نسبت به گذشتگان و احياي آثار و بزرگداشت آنان، از تأليف رساله مستقل خودداري کردند و فتاواي خود را فقط به صورت حاشيه بر رساله‏هاي پيشين ابراز داشتند. بيشتر رساله‏هاي عمليه در گذشته به زبان عربي تأليف مي‏شد. سپس رساله‏هاي بسياري به زبان فارسي، اردو، ترکي و زبان‏هاي ديگر منتشر شده است. بعضي از رساله‏ها تمامي ابواب فقه را شامل مي‏شود؛ ولي بيشتر فقها به نوشتن ابواب مورد ابتلاي مقلدان اکتفا کرده‏اند. در قرن اخير نيز مباحث تازه‏اي همچون عمليات بانکي، بيمه، سرقفلي، تشريح، و بعضي از مسائل طبي و... پديد آمده و بيشتر رساله‏هاي جديد به بيان آرا، در اين زمينه‏ها پرداختند. برخي از فقها هم به تدوين مسائل مستحدثه و تأليف رساله‏هاي جداگانه در اين باب اقدام کرده‏اند.1

منابع

دايرةالمعارف تشيّع، ج 8، ص 233.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص191

رکن و مقام

«رکن» در لغت به معناي جانب و ناحيه قوي يک چيز است (1) و «مقام» به جايگاهي که قدم در آن قرار مي‏گيرد يا جايگاهي که شخص در آنجا مي‏ايستد، گفته مي‏شود. (2) هر يک از چهار زاويه کعبه را يک «رکن» مي‏نامند. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود آن رکني است که «حجرالاسود» در آن هست و مقصود از مقام نيز در اينجا «مقام ابراهيم»عليه السلام است. يکي از نقاط مقدس مسجدالحرام «مقام ابراهيم»عليه السلام است اين مقام يکي از شعائر الهي است و خداوند درباره آن مي‏فرمايد: «وَاتخذُوا مِنْ مَقامِ اِبراهيمَ مُصَلّي» (3) و «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ اِبْراهيم...» (4). آنجا را بدين جهت مقام ابراهيم گويند که آن حضرت وقتي ديوارهاي کعبه را بالا مي‏برد، سنگي اختيار کرده بر روي آن مي‏ايستاد تا به راحتي ديوار را بالا ببرد. همچنين در روايات آمده است: حضرت ابراهيم‏عليه السلام بر روي اين سنگ ايستاده و مردم را به حج فرا مي‏خواند. گفته شده است: در اين هنگام جاي پاي حضرت در سنگ فرو رفت که هم اکنون اين اثر کاملاً به چشم مي‏خورد. اما آنچه در بحث «مهدويّت» مورد نظر بوده و از آن به بزرگي ياد شده «بين رکن و مقام» است. شکي نيست که اين مکان داراي ارزشي بسيار والا نزد خداوند است. ابوحمزه ثمالي مي‏گويد: «امام سجّادعليه السلام به ما فرمود: آيا مي‏دانيد کدامين قسمت از زمين برترين مکان است؛ عرض کرديم: خداوند و پيامبر و فرزند پيامبر بهتر مي‏داند. سپس فرمود: «اَمَّا اَفْضَلُ البِقاعِ مَا بَيْنَ الرُّکنِ وَالمَقامِ...» (5)، يعني بهترين مکان‏ها بين رکن و مقام است«. در روايات «مهدويّت» وقتي سخن از بين رکن و مقام به ميان مي‏آيد، معمولاً مربوط به يکي از موارد ذيل است: 1. محل بيعت با حضرت مهدي‏عليه السلام پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مي‏فرمايد: «فيهِم مَهدِيُّ اُمَّتي مُحَمَّدٌ الَّذي يَمْلَأُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْرَاً، وَاللّهِ اِنّي لَاَعْرِفُ مَنْ يُبايِعُهُ بَيْنَ الرُّکْنِ وَالمَقامِ وَاَعْرِفُ اَسْماءَ آبائِهِمْ وَقَبائِلِهِمْ» (6)؛ «مهدي امتم در ميان ايشان [ائمه] محمدي است که زمين را از عدل و داد آکنده سازد، همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد. به خدا سوگند من کساني را که در ميان رکن و مقام با او بيعت مي‏کنند، مي‏شناسم و اسامي پدران و قبايلشان را نيز مي‏دانم». در برخي از آثار اهل سنّت نيز از «بين رکن و مقام» به عنوان جايگاه بيعت حضرت مهدي‏عليه السلام با يارانش سخن گفته شده است. (7). 2. محل کشته شدن نفس زکيّه و رخداد يکي از نشانه‏هاي حتمي ظهور امام باقرعليه السلام پس از بيان پاره‏اي از نشانه‏هاي ظهور، در ادامه فرمود: «...وَقُتِلَ غلامٌ مِن آل مُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله بَينَ الرُّکنِ وَالمَقامِ، اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ - النَّفسُ الزَّکِيَةِ -...» (8)؛ «و جواني از آل محمد که نامش محمدبن حسن - يا نفس زکيّه - است، بين رکن و مقام کشته شود....».

منابع

(1). لسان العرب، ج13، ص185؛ مجمع البحرين، ح 6، ص 257.
(2). کتاب العين، ج 5، ص 232.
(3). بقره )2(، آيه 125.
(4). آل عمران )3(، آيه 97.
(5). من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 245، ح 2313.
(6). کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، باب 24، ص 284، ح 37.
(7). ر.ک: المصنف، الصنعاني، ج 11، ص 271؛ المصنف، ابن ابي شيبه، ج 8، ص 609؛ معجم‏الکبير، الطبراني، ح 23، ص 296؛ کنزالعمال، ج 11، ص 125، ح 30932، ج 14، ص 265، ح 38668؛ درالمنثور، سيوطي، ج 5، ص 241.
(8). کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، باب 32، ح 16. فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص169

راویان احادیث مهدی

مسأله مهدویت و ظهور حضرت مهدی (ع) در قرون گذشته، میان تمام مسلمانان مطرح بوده است و صحابه بزرگ رسول خدا (ص) و تابعین، و سپس تابعین تابعین؛ و سایر طبقات روات، از آن زمان تا امروز، روایات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخصات، اوصاف و نشانه ها روایت کرده و علماء و محدثان بزرگ اسلامی نیز آن ها را در کتاب های خود گردآوری نموده اند. حتی برخی از آنان در این خصوص کتاب های مستقلی تألیف کرده اند. در این جا تعدادی از نام های راویان احادیث مهدوی را از میان صحابه یادآور می شویم: ابو امامه باهلی، ابو ایوب انصاری، ابو سعید خدری، ابو سلیمان (چوپان رسول اکرم «ص»)، ابوالطفیل، ابو هریره، ام حبیبه (همسر رسول خدا «ص»)، ام سلمه (همسر رسول خدا «ص»)، انس بن مالک، ثوبان (غلام پیامبر «ص»)، جابر بن سمره، جابر بن عبدالله انصاری، حذیفه بن یمان، سلمان فارسی، شهر بن حوشب، طلحه بن عبیدالله، عائشه (همسر پیامبر «ص»)، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن حارث بن حمزه، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمر و بن عاص، عبدالله بن مسعود، عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب (ع)، علی هلالی، عمار بن یاسر، عمران بن حصین، عوف بن مالک، قره بن ایاس، مجمع بن جاریه انصاری، قیس بن جابر.

منابع

آخرین امید، داود الهامی، ص 230

راه اثبات نیابت

یکی از راه های اثبات نیابت نواب خاص از طرف امام زمان (ع) نشان دادن معجزه و کرامت از طریق نواب بوده است. بسیاری از امامیه پس از غیبت امام زمان (ع) در حیرت بودند و از طرفی، از ناحیه حکومت و برخی فرصت طلبان تبلیغات فراوانی شده بود که حضرت امام حسن عسکری (ع) جانشینی باقی نگذاشته است، لذا آنان از پرداخت خمس به «عثمان بن سعید» و اطمینان به ایشان، بدون آن که کرامت و دلیل قانع کننده ای نشان دهد که حقیقتاً از جانب امام دوازدهم منصوب شده، سرباز می زدند. از این رو «عثمان بن سعید» در بعضی موارد با اظهار کرامات از طریق امام (ع)، نیابت خود را برای عامه امامیه تثبیت کرد. شیخ صدوق در «کمال الدین» می نویسد: «محمد بن علی اسود رضی الله عنه گفت: سالی از سال ها، زنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به عثمان بن سعید برسان، من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم، عثمان بن سعید دستور داد که همه آن را به محمد بن عباس قمی بدهم. من هم تمام آن ها را غیر از پارچه آن زن به وی سپردم. پس از آن، عثمان بن سعید پیغام فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن. در آن موقع به یاد آوردم که زنی هم پارچه ای از مال امام، به من داده است. آن را جست و جو کردم، ولی پیدا نکردم. عثمان بن سعید به من فرمود: غمگین مباش، که به زودی آن را خواهی یافت. سپس آن را پیدا کردم، در حالی که صورت حساب آن چه با من بود، نزد عثمان بن سعید نبود

منابع

بحارالانوار، ج 51، ص 335
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص347

ربا

در اخبار آخرالزمان آمده است: در آن زمان ربا شایع می شود.1زمانی پیش می آید که احدی یافت نمی شود جز این که به ربا آلوده می گردد، اگر مستقیماً هم ربا نخورد، گرد ربا به او می رسد. 2 هیچ قومی نیست که ربا در میان آن ها شایع شود، جز این که دچار غفلت و بی خبری می شوند. 3در آن زمان ربا را به نام داد و ستد، حلال می پندارند. 4

منابع

[1] بشاره الاسلام، ص 26
[2] نهج الفصاحه، ج 2، ص 500
[3] نهج الفصاحه، ج 2، ص 577؛ الزام الناصب، ص 182
[4] روزگار رهایی، ج 2، ص 707 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص348

ربیع

به معنای بهار است. ربیع الاول و ربیع الثانی، ماه های سوم و چهارم سال قمری هستند. شب هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری وفات حضرت عسکری (ع) واقع شده است.1به نقل شیخ مفید در روز دهم ماه ربیع الثانی سال 232 ولادت حضرت عسکری (ع) بوده است.2 از امام صادق (ع) در باره امام مهدی (ع) پرسیدند که آیا به هنگام ولادت دیده می شود؟ فرمود آری، به خدا قسم، از روز تولد تا روز وفات پدرش دیده می شود، آن گاه از آخرین ساعات روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 غایب می گردد. 3و آخرین دیدار عمومی حضرت بقیه الله (ع) با شیعیان، روز هشتم ربیع الاول سال 260 بود، که در مراسم تشییع جنازه پدرش ظاهر گردید و بر جنازه پدر بزرگوارش نماز خواند و سپس غائب شد. 4در احادیثی که در باب آشوب های جهانی آمده است، می خوانیم که جنگ های قبیله ای در ماه ربیع روی می دهد.5

منابع

[1]بحارالانوار، ج 51، ص 23؛ محجه البیضاء، ج 4، ص 335
[2]معارف و معاریف، ج 5، ص 624 و 626
[3]بحارالانوار، ج 53، ص 6؛ بشاره الاسلام، ص 267
[4] روزگار رهایی، ج 1، ص 287
[5] منتخب الاثر، ص 451؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 904 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص348

رجب

ماه هفتم از سال قمری و از ماه های حرام است. بر طبق روایات، اتفاقات گوناگونی در آن می افتد. امام رضا (ع) فرمود: در ماه رجب، سه ندا از آسمان طنین می افکند: یکی می گوید: «به هوش باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد»، دومی می گوید: «هان ای مؤمنان! رستاخیز، نزدیک است.» و سومی می گوید: «خداوند آن گرامی را فرمان ظهور داده است، پس سخنان او را بشنوید و فرمان او را گردن نهید.»1در سلسله روایاتی که در باب آشوب های جهانی وارد شده، از امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «همه شگفتی ها در میان جمادی و رجب است». یکی از مستمعان پرسید: ای امیر مؤمنان! این چه حادثه شگفت انگیزی است که این همه موجب تعجب شما شده است؟ فرمود: وای بر تو، چه چیزی شگفت انگیزتر از این که مردگان برخیزند و گردن زنده ها را بزنند.2در روایت دیگری می خوانیم: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی، در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود. هر سه در یک روز از ماه رجب یک سال، خروج خواهند کرد.» 3 نیز در سالی که حضرت مهدی (ع) ظهور می کند، بیست و چهار باران رحمت می بارد که به وسیله آن ها زمین مرده را زنده می سازد، یکی از آن ها در ماه جمادی الثانی می بارد و دیگری در ماه رجب که ده روز تمام طول می کشد و اثر آن در همه جا دیده می شود و برکت آن در همه جا ظاهر می گردد. 4همچنین آمده است: سالی که صیحه آسمانی در آن شنیده می شود، نشانه ای پیش از آن، در ماه رجب دیده می شود. گفته شد: آن نشانه چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: سیمایی در قرص ماه دیده می شود...» 5

منابع

[1] غیبه طوسی، ص 268؛ بحارالانوار، ج 52، ص 289
[2] بحارالانوار، ج 53، ص 81
[3] روزگار رهایی، ج 2، ص 1101
[4] الزام الناصب، ص 185؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 828
[5]بحارالانوار، ج 52، ص 233؛ ارشاد مفید، ص 337 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص349

رجعت امامان

رجعت امامان (ع)، در قرآن کریم و روایات و زیارت ها آمده است. در قرآن آمده است: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد...» [1]؛ آن کسی که قرآن را بر تو فرو فرستاد به یقین، تو را به وعده گاهت باز می گرداند. امام سجاد (ع) در تأویل این آیه شریفه فرمود: پیامبر شما و امیر مؤمنان و امامان اهل بیت، در عصر ظهور به دنیا باز می گردند. [2] در روایتی امام صادق (ع) می فرماید: «نخستین کسی که در جریان رجعت به دنیا باز می گردد، امام حسین (ع) است.» [3] و فرمود: «حسین (ع) به اراده حکیمانه خداوند به دنیا باز می گردد و حضرت مهدی (ع)، انگشتر سلیمان را به همراه زمام امور جامعه به او می سپارد، و او کسی است که قائم (ع) را پس از یک زندگی طولانی و شکوهبار که از دنیا می رود، غسل می دهد و به خاک می سپارد.» [4] نیز در تاویل آیه شریفه قرآن «ثم رددنا لکم الکره علیهم» [5] می فرماید: «حسین (ع) با حدود هفتاد نفر از یاران خویش به خواست خدا به دنیا باز می گردد.... در همان حال، حضرت مهدی (ع) نیز در میان یاران حسین (ع) و مردم است. آن گاه هنگامی که عرفان و ایمان مردم نسبت به رجعت حضرت حسین (ع) استوار گردید، پایان زندگی امام مهدی (ع) فرا می رسد. امام حسین (ع) امور مربوط به غسل و نماز و به خاک سپاری پیکر پاکش را به عهده می گیرد، چرا که پیکر مطهر امام معصوم (ع) را تنها همانند او باید غسل و کفن کند و بر پیکر او نماز بگذارد و او را به خاک سپارد. [6] در زیارت نامه های رسیده از جانب امامان راستین نیز، مسأله رجعت به طور صریح بیان شده است. امام صادق (ع) از رجعت حضرت علی (ع) سخن می گوید و توضیح می دهد که برای آن حضرت چندین بار رجعت است. [7] خود حضرت امیر (ع) نیز در ضمن خطبه مفصلی فرمودند: «برای من بازگشت پس از بازگشت و رجعت پس از رجعت است، من صاحب رجعت ها هستم، من صاحب صولت ها و شوکت ها هستم، من صاحب دولت ها و قدرت ها هستم.» [8] از نظر روایات، تردیدی نیست که منظور از «دابه الارض» در آیه 82 سوره نمل، رجعت حضرت علی (ع) می باشد. امام باقر (ع) از حضرت علی (ع) نقل می کنند که فرمود: «به من شش فضیلت داده شده: 1. علم منایا و بلایا و وصایا به من داده شده، 2. سخن فصل (جدا کننده حق و باطل) به من عطا شده، 3. من صاحب رجعت ها هستم، 4. فرمانروایی کل به من داده شده، 5. من صاحب عصا و میسم هستم، 6. من دابه الارض هستم که با مردم سخن خواهم گفت. [9]

منبع

[1] سوره قصص، 85
[2] بحارالانوار، ج 53، ص 32؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239
[3] بحارالانوار، ج 53، ص 63
[4] همان، ص 103
[5] سوره اسراء، 6
[6] کافی، ج 8، ص 206؛ بحارالانوار، ج 51، ص 56؛؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 406
[7] بحارالانوار، ج 53، ص 75
[8] همان، ص 46؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 51، ص 56؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 406
[9] تفسیر برهان، ج 3، ص 209؛ نور الثقلین، ج 4، ص 97؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 75 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص350

رجعت پیامبران

طبق روایاتی که در تفسیر آیه 81 سوره آل عمران از معصومین (ع) رسیده است، همه پیامبران در رجعت بر می گردند. اینک به چند روایت اشاره می کنیم: «به خدا سوگند از زمان حضرت آدم تا رسول اکرم (ص)، پیامبری مبعوث نشد، جز این که خداوند آن ها را باز می گرداند، تا در برابر علی بن ابیطالب شمشیر بزنند.» 1«خداوند همه پیامبران و مؤمنان را برای یاری امیر مؤمنان (ع) گرد می آورد. در آن روز علی بی ابیطالب (ع)، پرچم رسول اکرم (ص) را در دست می گیرد و امیر همه مخلوقات می شود. همه مخلوقات در زیر پرچم او قرار می گیرند و او بر همه فرمانروایی می کند.» 2و اما در مورد رجعت برخی از پیامبران به خصوص روایاتی هست: رجعت حضرت اسماعیل (ع)، رجعت حضرت رسول اکرم (ص)، 3 رجعت حضرت خضر و رجعت حضرت عیسی (ع). از نظر این که حضرت عیسی (ع) به نصّ قرآن به آسمان ها رفته است، بازگشت او از آسمان ها به روی زمین یک نوع «رجعت» است، ولی رجعت اصطلاحی نیست. ولی مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب «ایقاظ»، از نزول حضرت عیسی (ع) به رجعت تعبیر نموده است.4

منابع

(1).بحارالانوار، ج 53؛ ص 41؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 181؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 295
(2).تفسیر برهان، ج 1، ص 295؛ نورالثقلین، ج 1، ص 359
(3).بحارالانوار، ج 53، ص 46؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239
(4)ایقاظ، ج 53، ص 46؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص351

روز نوروز

روز نوروز هم از جمله اوقاتي است که در آن‏ها، دعا براي آن حضرت‏عليه السلام و درخواست ظهور و فرجش از درگاه خداوند تأکيد گرديده است. فَرُوِيَ بِأَسَانِيدَ مُعْتَبَرَةٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَوْمَ النَّيْرُوزِ، فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ...وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْفَرُ فِيهِ قَائِمُنَا بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ، وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجُ، لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا وَ أَيَّامِ شِيعَتِنَا، حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَيَّعْتُمُوهُ أَنْتُمْ...1 84- أَقُولُ رَوَى الشَّيْخُ أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِي الْمُهَذَّبِ وَ غَيْرُهُ فِي غَيْرِهِ بِأَسَانِيدِهِمْ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوهُ.2 اعمال نوروز از جمله ازمنه و اوقاتي که اختصاص به آن حضرت دارد، روز نوروز است. اگرچه استاد اعظم (ادام الله ظله العالي) شرحي در اين خصوص مقرر فرموده‏اند، ولي موضوع در دست نيست که روز نوروز چه روز است، و نزد حقير مجهول است. مخفي نماند مجلسي (قدس سره) در «زاد المعاد» مي‏فرمايد: روز نوروز مشهور همين روزي است که در ميان مردم مشهور است، احتياطا بعضي اعمال وارده را در اين روز به عمل آورند. حقير گويد: در روز نوروز و تحويل سال، چنانچه کسي مشغول بعضي زيارات وارده، بخصوص زيارت حضرت اميرالمومنين و حضرت حجت (صلي الله عليهما) باشد بهتر است، بلکه در وقت تحويل شمس به «برج حمل»، زيارت نمودن و توجه نمودن به امام عصر (ارواحنا فداه) از تمام اعمال و اوراد وارده افضل خواهد بود.3 شيخ احمد بن فهد حلى‏ «4» در كتاب «مهذب» و ديگران در تأليفات خود از معلى بن خنيس و او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: نوروز، روزى است كه قائم ما اهل بيت و صاحب امر خلافت در آن روز قيام مى‏كند و خداوند او را بر دجال پيروز مى‏گرداند. او دجال را در مزبله كوفه بدار مى‏آويزد، هيچ روز نوروزى نمى‏گذرد مگر اينكه ما در آن روز انتظار فرج داريم. زيرا نوروز از روزهاى ماست. ايرانيان آن روز را حفظ كردند، ولى شما عربها آن را ضايع كرديد!5

منابع

[1]زاد المعاد - مفتاح الجنان ؛ ؛ ص326-7
[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏52 ؛ ص308
[3]پيوند معنوي، با ساحت قدس مهدوي/ص214
[4]شيخ بزرگوار احمد بن فهد حلى متولد سال 757 و متوفاى در كربلا سال 841 از فقهاى مشهور شيعه در قرن نهم هجرى است. ابن فهد شاگرد فاضل مقداد و على بن خازن و بهاء الدين نيلى است كه از شاگردان شهيد اول و فخر المحققين پسر علامه حلى هستند. ابن فهد در علم و فضل و زهد و تقوى زبانزد خاص و عام بوده؛ كتاب «الهذب البارع» شرح مختصر نافع محقق حلى و «تحرير» و «موجز» و «المتعة الحلية» و «تحصين» و «عدة الداعى» از تصنيفات ارجدار اوست. روایتی از امام صادق(ع)
[5] مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 1102

رجعت در ادعیه

یکی از عالی ترین منابع عقیدتی و والاترین معارف مذهبی شیعه، دعاها و زیارت های وارده از ائمه معصومین (ع) می باشد. در مورد رجعت، مطالب فراوانی در دعاها و زیارت های مأثوره یافت می شود که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: 1. زیارت جامعه: «معترف بکم، مؤمن بایابکم، مصدق برجعتکم، منتظر لامرکم، مرتقب لدولتکم» 1؛ به شما ایمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصدیق می کنم، امیر شما را انتظار می کشم و دولت شما را چشم به راهم. 2. زیارت رسول اکرم (ص): «انی لمن القائلین بفضلکم، مقر برجعتکم» 2 من به مقام والای شما معتقدم، به رجعت شما باور دارم. 3. زیارت امام حسین (ع): «فقلبی لکم مسلم .... انی من المؤمنین برجعتکم»3؛ قلب من تسلیم فرمان شماست... من به رجعت شما باور دارم. 4. زیارت وارث: «انی بکم مؤمن و بایابکم موقن»4؛ من به شما ایمان دارم و بازگشت شما را یقین دارم. 5. زیارت اربعین: «و اشهد انی بکم مؤمن و بایابکم موقن» 5. 6. زیارت حضرت ابوالفضل (ع): «انی بکم و بایابکم من المؤمنین»6 7. زیارت حضرت بقیه الله (ع)؛ در فرازی از زیارت آن حضرت در روز نیمه شعبان آمده است: «فان ادرکنی الموت قبل ظهورک، فانی اتوسل بک و بایاتک الطاهرین الی الله تعالی. و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد، و ان یجعل لی کره فی ظهورک و رجعه فی ایامک، لابلغ من طاعتک مرادی و اشفی من اعدائک فؤادی» 7 اگر پیش از ظهور تو، مرگ مرا در یابد، به وسیله تو و پدران بزرگوارت به خدای تبارک و تعالی متوسل می شوم و از او می خواهم که به محمد و آل محمد صلوات بفرستد و برای من بازگشتی در ظهور تو و رجعتی در روزگار تو قرار دهد، تا به مقصود خود در زمینه اطاعت تو نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنک شود. 8. زیارت آل یاسین: «و ان رجعتکم حق لا ریب فیها» 8. 9. زیارت رجبیه: «حتی العود الی حضرتکم و الفوز فی کرتکم» 9. 10. دعای عهد: «اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا، فاخرجنی من قبری...» 10خدایا اگر مرگی که بر همه بندگانت قطعی و مسلم کرده ای، میان من و ظهور مولایم جدایی بیندازد، مرا از قبر بیرون بیاور. به عبارت دیگر رجعت مسئله رجعت یکی از مهمترین وجوه تمایز شیعه می باشد که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، همچنین با رجوع به ادعیه و زیارات درمیابیم که این مسئله به قدری مهم بوده است که ائمه هدی علیهم صلوات الله در دعاهای خود به این مسئله اهتمام ویژه داشته اند. مطلب بسیار قابل توجّه و محلّ تعمّق این که در عصر ائمّه: خفقان و ظلم حاکمان وقت به حدّی بود که آن بزرگواران، معارف دینی و عقاید اسلامی را در لابه لای ادعیه و زیارت نامه ها به شیعیان و پیروان خود انتقال می دادند. از شمار آن معارف، همین مسأله رجعت می باشد که در دعاها و زیارت نامه ها به آن پرداخته شده است. برای نمونه، به برخی از آن ها اشاره می شود: 1- دعای عهد از دعاهای مشهوری که خواندن آن در عصر غیبت ولی عصر(عج) تأکید شده دعای عهد است، روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت فرمود: من دعا الی الله أربعین صباحا بهذا العهد کان من انصار قائمنا، فإن مات قبله اخرجه الله من قبره و اعطاه بکل کلمة ألف حسنة و محا عنه ألف سیئة.11 هر کس چهل صبح این دعا را بخواند، از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن جناب باشد و حق تعالی به ازای هر کلمه، هزار حسنه به او دهد و هزار گناه از او ببخشد. از این روایت، به روشنی رجعت و بازگشت به دنیا در زمان ظهور حضرت قائم(عج) استفاده می شود. همچنین در خود این دعا، به رجعت تصریح شده است. در فرازی از آن، یک مؤمن مشتاق دیدار چنین دعا می کند: اللّهم إن حال بینی و بینه الموت و… فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوة الدّاعی فی الحاضر والبادی12 خداوندا! اگر مرگ بین من و مولایم حایل شد بیرون آور مرا از قبرم در حالی که کفن خود را به کمر بسته باشم و با شمشیر کشیده و نیزه افراشته دعوت داعی حق را اجابت کنم؛ درهر جا که باشم، چه در شهر و یا در قریه‌ها. یکی از جامع ترین و پرمحتواترین زیارت های ائمّه: زیارت جامعه کبیره است. این زیارت، از امام هادی(علیه السلام) با اسناد معتبر در کتاب های معتبر مانند من لایحضره الفقیه و عیون اخبار‌الّرضا نوشته مرحوم صدوق و تهذیب شیخ طوسی و… روایت شده است. این زیارت، معارف فراوانی را در بر دارد و می توان گفت یکی از بهترین منابع شناخت مقامات و فضایل اهل بیت است همان گونه که در جملات اخیر ملاحظه می شود، دعا کننده از خداوند می خواهد، اگر قبل از ظهور حضرت مهدی(عج)، مرگ، او را در بر گرفت و از فیض دیدارش محروم شد، خداوند در هنگام ظهور، او را زنده کند تا در رکاب آن حضرت با دشمنان خدا مبارزه کند و پیروزی اسلام و خواری دشمنان را ببیند و این، یکی از اهداف رجعت است. 2- زیارت جامعه کبیره یکی از جامع ترین و پرمحتواترین زیارت های ائمّه: زیارت جامعه کبیره است. این زیارت، از امام هادی(علیه السلام) با اسناد معتبر در کتاب های معتبر مانند من لایحضره الفقیه13و عیون اخبار‌الّرضا14نوشته مرحوم صدوق و تهذیب15 شیخ طوسی و… روایت شده است. این زیارت، معارف فراوانی را در بر دارد و می توان گفت یکی از بهترین منابع شناخت مقامات و فضایل اهل بیت است. علّامه مجلسی درباره آن می نویسد: إنّها اصحّ الزّیارات سنداً و أعمّها مورداً و أفصحا لفظاً و أبلغها معناً و أعلاها شأناً؛ زیارت جامعه کبیره، از نظر سند صحیح ترین زیارت ها و از نظر مورد، گسترده ترین و از جهت لفظ فصیح ترین و از جنبه معنا، بلیغ ترین و از نظر جایگاه برترین زیارت هاست. در چند فراز از این زیارت، به مسأله «رجعت» تصریح شده است که آن موارد را می آوریم: …مؤمن بإیابکم، مصدّق برجعتکم، منتظر لأمرکم، مرتقب لدولتکم… و نصرتی لکم معدة حتّی یحیی الله دینه بکم و یردکم فی أیامه و یظهرکم لعدله و یمکّنکم فی أرضه…فثبتنی الله أبدا ما بقیت علی موالاتکم و جعلنی ممن یقتص آثارکم و یسلک سبیلکم و یهتدی بهدیکم و یحشر فی زمرتکم و یکرّ فی رجعتکم و یملّک فی دولتکم و یشرف فی عافیتکم و یمکن فی أیامکم و تقرّ عینه غداً برؤیتکم…؛ من معتقد به رجعت شما و تصدیق کننده بازگشت شما، منتظر امر شما و منتظر دولت شما هستم. نیرویم آماده یاری شما است، تا وقتی که خدا دینش را به دست شما زنده کند و در روزهای موعود خویش، شما را برگرداند و برای گسترش عدلش شما را ظاهر کند و در زمین، قدرتتان دهد… خدا همیشه مرا به دوستی شما ثابت دارد و از آن ها قرار دهد که از شما پیروی می کنند، در راهتان می روند، به نور هدایتتان رهبری می شوند در زمره تان محشور می شوند، در رجعتتان باز می گردند، در دولتتان حکومت می کنند، در زمان راحت و عافیتتان شرف می یابند، در روزگارتان قدرتمند می شوند و فردا چشمشان به جمالتان روشن می شود. 3- زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) از دیگر زیارت هایی که بسیار به آن سفارش شده، زیارت اربعین می باشد که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است. البتّه این جملات، در زیارت امام حسین(علیه السلام) در روز عرفه و نیز در زیارت اربعین آن حضرت(علیه السلام) عینا ذکر شده است: إنّی بکم مؤمن و بإیابکم موقن؛ همانا من به شما و به برگشت شما معتقد می باشم. همچنین می خوانیم: إنّی من المؤمنین برجعتکم؛ همانا من از مؤمنان به رجعت شما هستم. دحوالارض 4- دعای روز دحو الارض در این دعا آمده است: و أبعثنا فی کرّته16حتّی نکون فی زمانه من اعوانه؛ ما را در برگشتش برانگیز، تا در زمان او از یارانش باشیم. 5- زیارت آل یس زیارت آل یس، از دیگر زیارت هایی است که باید مورد اهتمام و توجّه شیعیان باشد. این زیارت، در عین کوتاه بودن، مطالب مهمّی همچون توجّه به امام زمان(عج) و عقایدی که شیعه باید به آن ها اقرار داشته باشد، دارد. در قسمتی از این زیارت آمده است: …و أشهد أنّک حجّة الله أنتم الاوّل و الأخر و أن رجعتکم حقّ لا ریب فیها یوم لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی أیمانها خیراً و أنّ الموت حقّ و أنّ ناکراً و نکیراً حقّ و أشهد أنّ النّشر حقّ و البعث حقّ و الجنّة و النّار حقّ و الوعد و الوعید بهما حقّ…؛ شهادت میدهم که تو حجّت خدایی، شما [ اهل بیت:] اوّل و آخر هستید و همانا رجعت و بازگشت شما حق است، در روزی که ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده اند، سودی نمی بخشد یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده اند و همانا مرگ، حق است و پرسش نکیر و منکر حق است و شهادت می دهم که نشر و برانگیختن، حق است و صراط و مرصاد، حق است و ترازوی اعمال و حشر در قیامت، حق است و حساب حق است و بهشت و دوزخ، حق است و وعده و وعیدهای درباره آن دو، حق است… 6- زیارت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) در فرازی از این زیارتنامه می خوانیم: إنّی بکم مؤمن و بإیابکم من الموقنین17همانا من به شما مؤمن هستم و به بازگشتتان یقین دارم. هرکس می خواهد پیامبر(ص) و امامان را از دور زیارت کند، باید بگوید: … من از معتقدان به فضل شما و معترف به رجعت شما هستم. هیچ قدرتی را برای خدا انکار نمی کنم و واقع شدن چیزی جز آنچه خداوند بخواهد، به گمانم خطور نمی کند هم چنین به نقل از کتاب مصباح الزائر روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: هرکس می خواهد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان را از دور زیارت کند، باید بگوید: … من از معتقدان به فضل شما و معترف به رجعت شما هستم. هیچ قدرتی را برای خدا انکار نمی کنم و واقع شدن چیزی جز آنچه خداوند بخواهد، به گمانم خطور نمی کند18 7- زیارت امام زمان(عج) این زیارت از محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیری نقل شده که امام عصر(عج)، بعد از پاسخ به پرسش هایی که از آن حضرت شده بود، بیان فرموده است. در بخش‌هایی از آن می خوانیم: أنتم الاوّل و الآخر، و إنّ رجعتکم لا شکّ فیها یوم لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً19 شمایید اوّل و آخر، شهادت می دهم که رجعتتان حق است و در آن، هیچ شک و شبهه ای نیست؛ همان روزی که اگر کسی از قبل ایمان نیاورده باشد، یا در ایمانش خیری کسب نکرده باشد، ایمان آن روز، او را نفعی ندهد. از مجموع ادعیه و زیارات وارده، چنین استفاده می شود که رجعت، نزد ائمّه: امری مسلّم و قطعی بوده است و آنان، این امر مهم را توسط دعاها و زیارت ها، در موارد مختلف، به پیروان خود انتقال می‌دادند. البتّه، اگر بخواهیم تمام دعاها و زیارت هایی را که سخن از رجعت گفته اند، ذکر کنیم، بدون شک حجم نوشتار دو چندان خواهد گردید؛ لذا، به همین مقدار اکتفا می شود.خوانندگان عزیز را برای مطالعه بیشتر، به کتاب های زیارت و ادعیه ارجاع می دهیم. نکته ای که قابل ذکر است این که، مرحوم حرّ عاملی پس از ذکر روایات، ادعیه و زیارتنامه ها، فراوانی آن ها را در رابطه با رجعت، بیش از تواتر معنوی می داند. سپس می گوید: در هیچ مسأله ای راجع به اصول یا فروع دین، در مقایسه با رجعت، به اندازه آن آیه و خبر وارد نشده است20

منبع

[1]بحارالانوار، ج 102، ص 131
[2]بحارالانوار، ج 100، ص 189
[3]بحارالانوار، 101، ص 169، و ج 53، ص 98
[4]بحارالانوار، ج 101، ص 200
[5]همان، ص 332
[6]همان، ص 277 و 218
[7]بحارالانوار، ج 102، ص 118؛ الزام الناصب، ج 2، ص 358
[8]بحارالانوار، ج 102، ص 82-94
[9]بحارالانوار، ج 53، ص 94
[10]بحارالانوار، ج 102، ص 111، ج 53، ص 96
[11]بحار الأنوار، ج 53، ص 95.
[12]مفاتیح الجنان پس از دعای ندبه در امر سوم؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 95.
[13]ج2، ص370.
[14]ج2، ص 370.
[15]ج6، ص 95.
[16]پیش از این ذکر شد که کلمه «کرّة» نیز به معنای بازگشت و رجعت می باشد.
[17]بحار الأنوار، ج98، ص 359، باب31.
[18]همان، ج 53، ص 97، ح112.
[19]احتجاج، ص 492.
[20]الإیقا1 باب دهم، ذیل روایت 178، ص 391.
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص352

رجعت در قرآن

در آغاز لازم است تعريفي روشن از (رجعت) آورده، بعد جايگاه اعتقادي آن را از منظر عقل تحليل و در پايان، فلسفه و حكمت رجعت بيان خواهد شد. رجعت در لغت به معناي يك بار بازگشتن است[1] و در اصطلاح علم كلام در عقيده شيعيان عبارت است از اينكه: خداوند گروهي از اموات را در هنگام ظهور حضرت مهدي آل محمد (عج) به همان صورتي كه در عالم ماده داشتند به دنيا بر مي‌گرداند، گروهي را عزيز و گروهي را ذليل مي‌كند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، داد مظلومان را از ستمگران مي‌گيرد.[2] رجعت با اندك فاصله بعد از ظهور ولي عصر(عج) و پيش از شهادت آن حضرت و برپاشدن قيامت واقع خواهد شد. و بازگشت به دنيا طبق روايات اختصاص به مؤمن خالص و كافر خالص دارد. كما اينكه امام صادق _ عليه السلام _ در اين باره فرموده: «بازگشت به دنيا عمومي نيست بلكه اختصاص دارد به كساني كه به مرتبه ايمان كامل و يا شرك محض رسيدند.»[3] ولي بازگشت گروه مؤمنان اختياري است چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ مي‌فرمايد: «هنگام ظهور حضرت مهدي (عج) (فرشتگان الهي) بر قبر اهل ايمان وارد مي‌شوند و به او مي‌گويند: اي اهل ايمان همانا صاحب و مولايت ظهور كرده است، اگر خواستي با اختيار و اراده خود به او مي‌پيوندي و يا در جوار كرامت و رحمت پروردگارت باقي بماني.»[4] رجعت از ديدگاه عقل نيز ممكن است، زيرا قدرت بي نهايت خداوند ايجاب مي‌كند كه همانگونه كه توانسته است انسان را از نطفه به وجود آورده، پس از مردن نيز ميتواند او را دوباره به دنيا بازگرداند. زيرا قدرت خداي متعال بر همه ممكنات احاطه دارد و احدي از پيروان اديان آسماني در اين امر ترديد نداشته است. بنابراين اگر كسي بخواهد امكان رجعت را انكار كند، بايد به يكي از دو امر گردن نهد: يا قبول كند كه زنده شدن مردگان حتي در روز رستاخيز به طور كلي محال است كه التزام به اين امر مخالف اصل پذيرفته شده عقلي و ديني _ معاد _ است. يا اينكه قدرت خداوند را نسبت به زنده كردن مردگان نفي كند در حالي كه هيچ شكي در قدرت خداوند هم وجود ندارد. بلكه اين مطلب نسبت به امتهاي گذشته بارها تحقق يافته است، و با توجه به اين كه دو فرض فوق، هر دو باطل هستند مي‌توان گفت هم قابليت قابل يعني زنده شدن و بازگشت به دنيا و هم فاعليت فاعل، يعني قدرت خداوند محرز و غيرقابل انكار است. با توجه به اينكه هيچ دليل متقني بر غيرممكن بودن رجعت وجود ندارد انكار آن بدون دليل سفسطه برخلاف اصول مسلم فلسفه است. شيخ الرئيس ابوعلي سينا كلام معروفي دارد، مي‌فرمايد: هر مطلبي كه به گوش شما مي‌رسد مادامي كه برهان قطعي بر بطلان آن اقامه نشده است آن را در ظرف امكان قرار بدهيد. در حقيقت بحث از نوع بحث قيامت است و به همان دلائلي كه روز رستاخيز ثابت مي‌شود امكان رجعت نيز قابل اثبات است و علاوه بر آن ادله جداگانه‌اي هم دارد، بنابراين هر گونه ترديد در مورد امكان رجعت منجر به ترديد نسبت به قيامت مي‌شود. گذشته از اينها بهترين دليل بر امكان يك چيز وقوع آن چيز است. هم چنانكه قرآن كريم بازگشت گروهي از مردگان امتهاي گذشته را با صراحت بيان فرموده است و تمامي مفسرين شيعه و سني در كتابهاي تفسيريشان ذكر كرده‌اند. با وجود اين حقيقت مسلم ديگر جاي ترديدي نسبت به رجعت باقي نمي ماند. اثبات رجعت در آيات و روايات الف) آيات: 1ـ قرآن مي فرمايد: « الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احياهم ان الله لذو فضل علي الناس و لكن اكثر الناس لايشكرون[5] آيا نديدي آنان را كه از بيم مرگ از خانه هاي خود بيرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بميريد. سپس آنان را زنده كرد، بي‎گمان خدا بر مردم صاحب فضل است. و لكن بسياري از مردم سپاسگزاري نمي‎ كنند.» و طبق قاعده معروف: حكم الامثال فيما يجوز و مالا يجوز واحد احتمال امتناع آن از بين مي رود و ثابت مي شود كه رجعت يك كار ممكني است و نمي تواند در اين امت (پيامبر اسلام) ممكن نباشد، و روايات ما آن را اثبات كرده اند و پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ در اين مورد مي فرمايد: «يكون في هذه الامه كل ما كان في بني اسرائيل حذو النعقل بالنعل و القزه بالقزه هر اتفاقي كه در بني اسرائيل رخ داده بدون ذره اي كم و زياد در اين امت هم رخ مي دهد»[6]. 2ـ آيه ي ديگري كه بر رجعت دلالت دارد اين است كه خداوند مي فرمايد: «و يوم نحشر من كل امه فوجا»[7] (به خاطر آور) روزي را كه ما از هر امتي، گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب مي كردند محشور مي‎كنيم، و آنها را نگه مي داريم تا به يكديگر ملحق شوند»، اين آيه مربوط به قيامت نمي تواند باشد چون در قيامت همه محشور مي شوند نه از هر گروهي فوجي، لذا اين آيه مربوط به رجعت مي شود. ب) روايات: 1ـ مأمون خدمت امام رضا_ عليه السلام _ عرض كرد يا ابا الحسن درباره رجعت چه مي گويي؟ حضرت فرمود: «رجعت حق است در امت هاي پيشين بوده است و قرآن هم از آن سخن گفته است و پيامبر هم فرمود: پس مي آيد، براي اين امت هرآنچه براي امت هاي گذشته پيش آمد، بدون كم و زياد، و فرمود هنگامي كه مهدي(عج) از فرزندان من ظهور نمايد، عيسي از آسمان پايين آمده پشت سر آن حضرت نماز مي گذارد... مأمون عرض كرد سرانجام چه مي شود؟ فرمود: حق به اهل خودش بر مي گردد.[8]» اين روايت به خوبي دلالت بر وجود رجعت و صحت آن دارد كه نيازي به توضيح نيست. 2ـ سلمان مي گويد: پيامبر اسلام_ صل الله عليه و آله و سلم _ دوازده امام بعد از خود را معرفي نمود، و اسامي هر يك را بيان نمود، من گريستم و عرض كردم آيا من آنها را درك مي كنم؟ فرمود: «تو اي سلمان و امثال تو آنها را دوست مي دارند و با معرفت آنها را درك مي كنند»، سلمان گويد خدا را شكر كردم سپس عرض كردم يا رسول الله آيا من تا زمان آنها زنده خواهم بود؟ فرمود: اي سلمان اين آيه را بخوان «هنگامي كه نخستين وعده فرا رسد گروهي از بندگان پيكار جوي خود را بر ضد شما مي انگيزم، خانه ها را جستجو كنند و اين وعده اي است قطعي پس شما را بر آنها چيره مي كنيم و شما را بوسيله داراييها و فرزندان كمك خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر قرار مي دهيم[9] سلمان مي گويد من از روي شوق گريه نمودم و گفتم يا رسول الله اين حادثه در زمان شما (با حضور شما) خواهد بود. فرمود آري و الله در آن زمان من و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين(عليهم السلام) و هر كسي كه در مسير اهلبيت مظلوم واقع شده اند همه يكجا گردهم مي آييم، آنگاه ابليس و لشكريان او و مؤمنين واقعي و كافران حقيقي حاضر مي شوند، و فرمود ماييم تأويل اين آيه: «ما چنين اراده نموده ايم، كه بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم». سلمان مي گويد از نزد پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ برخواستم از آن به بعد، هيچ باكي نداشتم كه من مرگ را ملاقات كنم و يا او به سراغم آيد[10]. فلسفه رجعت و بازگشت به دنيا با استفاده از آيات و روايات كه در باب رجعت وارد شده است، به چند حكمت اشاره مي‌كنيم: 1. رسيدن به تكامل: عالم دنيا ظرف فعليت يافتن قوه ها و تكامل استعدادها است و براي رسيدن به آخرت خلق شده است. تا موجودات ارزنده خويش را در دامن خود پرورش داده به تكامل مطلوب برساند، اما از آنجايي كه عده اي از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهاي غيرطبيعي از ادامه اين مسير معنوي باز مانده‌اند. حكمت خداي حكيم ايجاب مي‌كند كه آنان به دنيا برگردند و سفر تكاملي خود را به پايان برسانند. چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ مي‌فرمايد: «هر مؤمني كه كشته شده باشد به دنيا بر مي‌گردد تا _ بعد از زندگي مجدد _ به مرگ طبيعي بميرد و هر مؤمني كه مرده باشد بدنيا بر ميگردد تا كشته شود» (و به ثواب شهادت برسد).[11] 2. كيفر دنيوي : گروهي از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازاتهايي در اين جهان، نظير آنچه بعضي از اقوام سركش ديدند، ببينند و... و ممكن است آيه شريفة: «و حرام علي قرية اهلكناها انهم لا يرجعون:[12] يعني حرام است بر اهل شهرهاي كه بر اثر گناه نابودشان كرديم، كه بازگردند، آنها هرگز باز نميگردند.» نيز اشاره به همين معنا باشد چرا كه عدم بازگشت را در مورد كساني مي‌گويد كه در اين جهان به كيفر شديد خود رسيدند و از آن روشن مي‌شود گروهي كه چنين كيفرهايي را نديدند بايد بازگردند و مجازات شوند.[13] بنابراين هدف از بازگشت مجدد اين دو گروه، تكميل يك حلقه تكاملي براي دسته اول و تنزل به پستترين درجة ذلت براي دستة دوم است و با توجه به اينكه رجعت عمومي نيست و اختصاص به مؤمنان خالص و كافران محض دارد، چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ فرمود: «رجعت جنبة عمومي ندارد، بلكه اختصاص دارد به كساني كه به ايمان كامل و شرك خالص رسيده باشند.»[14] معلوم مي‌شود كه اين دو مورد از حكمتهاي اساسي رجعت است. 3. ياري دين و شركت در تشكيل حكومت عدل جهاني از آيات و روايات متعدد استفاده مي‌شود كه دين اسلام بر همه اديان و مكاتب موجود بشري غالب گرديده حكومت عدل الهي به دست توانمند و با كفايت قائم آل محمد _ صلي الله عليه و آله _ جهانگير مي‌شود، خداوند مي‌فرمايد: «همانا ما فرستادگان خويش و مؤمنان را در دنيا و روزي كه شاهدان برخيزند، ياري خواهيم كرد.»[15] از ظاهر اين آيه استفاده مي‌شود كه اين نصرت دسته جمعي انجام مي‌شود نه به صورت فردي اما از اين كه چنين نصرتي تا هنوز تحقق پيدا نكرده است، قطعاً در آينده محقق خواهد شد، زيرا وعده الهي تخلف ناپذير است. لذا امام صادق _ عليه السلام _ در تفسير همين آيه مي‌فرمايد: «به خدا سوگند اين نصرت در رجعت است چرا كه بسياري از پيامبران و ائمه _ عليهم السلام _ در دنيا كشته شدند و كسي آنها را ياري نكرد؟ و اين مطلب در رجعت تحقق خواهد يافت.»[16] و نيز امام باقر _ عليه السلام _ در تفسير آيه مباركه: «هو الذي ارسل...: يعني او كسي است كه رسول خود را با دين حق براي هدايت بشر فرستاد تا او را بر همه اديان پيروز گرداند. فرموده: يظهره الله عزوجل في الرجعه:[17] يعني خداوند دين حق را در رجعت بر ساير اديان برتري ميدهد.» 4. انتقام و قصاص مستقيم چه بسا افرادي در اين دنيا بودند كه از تمامي حقوقشان به عنوانهاي مختلفي محروم گشته و مظلومانه به قتل رسيده‌اند بدون اينكه حق او گرفته شده باشد، از حكمتهاي رجعت اين است كه خداوند، هر دو طرف را به دنيا بر ميگرداند تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگيرد. از امام كاظم _ عليه السلام _ نقل شده كه فرمود: «مردمي كه مرده اند به دنيا بازگشت خواهند كرد تا انتقام خود را بگيرند، به هر كس آزاري رسيده به مثل آن قصاص مي‌كند و هر كس خشمي ديده بمانند آن انتقام مي‌گيرد و هر كس كشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود مي‌كشد و براي اين منظور دشمنان آنان نيز به دنيا بر مي‌گردند تا آنها خون ريخته شده خود را تلافي كنند و بعد از كشتن آنها سي ماه زنده مي‌مانند، سپس همگي در يك شب مي‌ميرند، در حالي كه انتقام خون خود را گرفته و دلهايشان شفا يافته است، دشمنان آنها به سختترين عذاب دوزخ مبتلا مي‌شوند.»[18] در قرآن کریم آیات متعددی است که امامان اهل بیت (ع) آن ها را به مسأله رجعت تفسیر کرده اند. روشن است که ائمه معصومین (ع) مترجمان و مفسران حقیقی وحی الهی هستند و قرآن در خانه آنان فرود آمده و صاحبان خانه، از آن چه در خانه است، از همگان آگاه تر و داناترند. برخی از دانشمندان معاصر، 76 آیه از آیات قرآن را تأویل به رجعت کرده اند. در قرآن کریم آمده است: «و یوم نحشر من کل امه فوجا» [19]؛ و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را دروغ انگاشتند، محشور گردانیم. از امام صادق (ع) روایات متعددی در تأویل این آیه شریفه در مورد رجعت رسیده است. از جمله این روایت است که: مردی به امام صادق (ع) گفت: اهل سنت می پندارند که این آیه شریفه درباره روز قیامت است. حضرت فرمود: «آیا خداوئند در روز رستاخیز از هر امتی گروهی را محشور می سازد و بقیه آنان را وا می گذارد؟ هرگز! این آیه در مورد رجعت است که برخی را زنده می سازد. این آیه شریفه در مورد قیامت است که می فرماید: «وحشرناهم فلم نغادر منهم احداً» [20]؛ و همه آنان را گرد خواهیم آورد و هیچ یک را فرو گذار نخواهیم کرد. و نیز درباره آیه شریفه «و یوم نحشر من کل امه فوجا» فرمود: «همه انسان های با ایمانی که به ناحق کشته شده باشند، رجعت می کند و پس از آن از دنیا می روند. رجعت برای مؤمنان خالص و نیز کافران محض است.» [21] درباره آیه شریفه «ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین» [22]؛ پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده ساختی، امام باقر (ع) فرمود: «این آیه مخصوص گروه هایی است که پس از مرگ، بار دیگر به همین دنیا رجعت می کنند.» [23] و امام رضا (ع) فرمود: «این آیه شریفه در مورد رجعت است.» [24] درباره آیه شریفه «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیوه الدنیا و یوم یقوم الاشهاد» [25]؛ ما پیام آوران خویش و ایمان آوردگان را در زندگی دنیا و در روز قیامت که شاهدان برای شهادت به پای می خیزند، یاری می کنیم؛ امام صادق (ع) فرمود: «به خدای سوگند که این یاری رسانی، در رجعت خواهد بود، آیا نمی دانی که بیشتر پیامبران خدا در دنیا به پیروزی ظاهری نرسیده و به شهادت نائل آمدند، همین گونه امامان راستین؟ با این بیان، این وعده پیروزی در هنگام رجعت خواهد بود.» [26] پس در پرتو آیات وحی ثابت گردید که رجعت، یک واقعیت تردید ناپذیر است.

منابع

[1] . ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، 1405 ق، ج 8، ص 114. [2] . شيخ مفيد، اوائل المقالات، مكتبه الداوري، ص 89. [3] . بحراني، سيدهاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، آفتاب، ج 2، ص 408. [4] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء، ج 53، ص 52. [5] . بقره / 243. [6] . شيخ حر عاملي (مترجم: سيدهاشم رسولي محلاتي)، الايقاظ من الهجعه. دارالكتب، قم ص 29. [7] . نمل / 83. [8] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، جلد 53، ص 143. [9] . اسراء / 6 ـ 5. [10] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، جلد 53، ص 143. [11] . بحار، ج 53، ص 40. [12] . انبياء، 59. [13] . تفسير نمونه، ج 15، ص 560، تاريخ نشر، 1362. [14] . محمدرضا ضميري، رجعت، ص 55، نشر موعود، تهران، چ دوم، 1380 ش. [15] . مؤمن، 51. [16] . يزدي حائري، شيخ علي، الزام الناصب، قم، موسسه مطبوعاتي حق بين، 1397 ق. [17] . بحار، ج 53، ص 64. [18] . علي دواني، مهدي موعود، ترجمه ج 13، ص 1188، دار الكتب الاسلاميه،چ 27، 1375. حسن منتظري- مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه [19] سوره نمل، 83 [20] سوره کهف، 47 [21] بحارالانوار، ج 52، ص 326؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 310 [22] سوره مؤمن، 11 [23] تفسیر برهان، ج 4، ص 93 [24] همان [25] سوره مومن، 51 [26] بحارالانوار، ج 53 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص358

رجعت کنندگان

کسانی که رجعت می کنند امامان معصوم (ع) و برخی از مردگان هستند. امام صادق (ع) فرمود: رجعت برای همه مردم نیست، بلکه برای گروه هایی خاص است: مؤمنان خالص و کافران محض1 مفضل آورده است که در حضور امام صادق (ع) از قائم آل محمد (ص) و اصحاب او که در انتظارش از دنیا می روند، سخن به میان آمد؛ آن حضرت فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند، فرستاده ای کنار قبر مؤمن می آید و به او می گوید: هان ای بنده خدا! امام تو قیام کرده است. اگر می خواهی به او بپیوندی بپا خیز و اگر نمی خواهی و بر آن هستی که همچنان در جوار رحمت پروردگارت اقامت گزینی، همین جا اقامت کن.» 2 در رجعت، مؤمن خالص که در تمام عمر از طرف کفار و منافقین مورد آزار قرار گرفته است بر می گردد تا در پرتو حکومت حقه، روی آرامش و آسایش را ببیند و قسمتی از پاداش اعمال نیک خود را پیش از آخرت در این جهان ببیند. مشرک محض نیز بر می گردد تا سزای حق کشی ها و تجاوزگری های خود را پیش از آخرت، در این سرای بچشد. سلمان، ابوذر، مقداد، مالک اشتر و امثال آن ها باز می گردند. امام صادق (ع) می فرماید: «نخستین کسی که درباره او محکمه عدل در حکومت حقه تشکیل می شود، محسن فاطمه ست، بین او و قاتلش محکمه برگزار می شود. قُنفذ و آقایش آورده می شوند و با تازیانه هایی از آتش، شلاق می خورند. اگر یکی از آن شلاق ها به دریا زده شود، همه اقیانوس های جهان از مشرق تا مغرب به جوش می آید، و اگر یکی از آن ها به یکی از کوه های دنیا بخورد، ذوب می شود و تبدیل به خاکستر می گردد. آن دو دشمن خدا با این تازیانه شلاق می خورند.3در حدیث دیگری از زنی نام برده می شود که حضرت زهرا (ع) را بسیار رنج می داد و به مادر جناب ابراهیم (فرزند رسول اکرم) تهمت می زد. او نیز رجعت می کند و شلاق تهمت زدن (حد قذف) می خورد.4در اخبار رجعت امام حسین (ع) تصریح شده که به هنگام رجعت حضرت، یزید و سپاهیانش نیز رجعت می کنند و امام حسین (ع) آن ها را می کشد و برای هر ضربتی یک ضربت می زند.5در ذیل آیه 47 از سوره طور آمده است: همه آنان که به آل محمد (ص) ستم کرده اند، در رجعت باز می گردند و انتقام از آن ها گرفته می شود6جمعی از رجعت کنندگان، سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، ابودجانه انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر، حمران بن اعین، مؤمن آل فرعون، یوشع بن نون، و اصحاب کهف هستند.7

منبع

[1]بحارالانوار، ج 53، ص 39؛ نور الثقلین، ج 4، ص 100
[2]همان، ص 91
[3]دلائل الامامه، ص 297 (به نقل از رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص 162)
[4]بحارالانوار، ج 52، ص 314 و ج 53، ص 90
[5]تفسیر صافلی، ج 3، ص 179؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 282؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 408
[6]تفسیر صافی، ج 5، ص 83؛ بحارالانوار، ج 53، ص 103؛ الزام الناصب، ج 2، ص 351
[7]رجعت، محمد خادمی شیرزای، ص 200 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص359

رجعت و اندیشمندان

علامه مجلسی پس از این که دیگاه اندیشمندان و علمای شیعه را درباره مساله رجعت توضیح می دهد، می نویسد: چگونه یک انسان با ایمان می تواند به درستی دیدگاه امامان اهل بیت (ع) در مورد واقعیتی که در حدود دویست روایت صحیح، به صورت متواتر، آن هم به وسیله چهل نفر از شخصیت های بزرگ و علمای نامدار و مورد اعتماد که در فراتر از پنجاه کتاب ارزشمند خویش آن را آورده اند، تردید روا دارد؟ چهره های شایسته ای چون: کلینی، صدوق، طوسی، سید مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، مفید، کراجکی، نعمانی، سعد بن عبدالل، صفار، ابن قولویه، علی بن عبدالحمید، ابن طاووس، مؤلف کتاب التنزیل و التحریف، طبرسی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس، برقی، ابن شهر آشوب، حسن بن سلیمان، قطب راوندی، علامه حلی، سید بهاء الدین علی بن عبدالکریم، احمد بن داوود، حسن بن علی، علی بن حمزه، فضل بن شاذان، شهید محمد بن مکی، حسین بن حمدان، حسن بن محمد، حسن بن محبوب، جعفر بن محمد، طهر بن عبدالله، شاذان بن جبرئیل، صاحب کتاب الفضائل، مؤلف کتاب العتیق، مؤلف کتاب الخطب و دیگر نویسندگان و راویان بزرگ و مورد اعتمادی که کتاب های آنان نزد ما موجود است و آنان را به طور مشخص نمی شناسیم.1شیح حر عاملی در کتاب پرارج «ایقاظ» 520 حدیث در پیرامون رجعت نقل کرده است.2از محدث جزایری در شرح تهذیب نقل شده که 620 حدیث در پیرامون رجعت دیده است.3

منبع


[1] امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص 811
[2] ایقاظ، ص 430
[3] بیان الفرقان، ج 5، ص 288 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص361

رشوه

مالی که شخص در مقابل عملی می گیرد که از وظایف او است، یا برای ابطال حقی یا احقاق حقی آن را می گیرد. رشوه از محرمات شرع اسلام است و در نکوهش آن، آثار و اخبار پیش از حد و حصر آمده است. پیامبر (ص) فرموده است: خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه بین این دو را.1 پیامبر (ص) فرمود: «در آخرالزمان، معامله و داد و ستد با رشوه انجام می شود و دین را نادیده می گیرند و دنیا را ارج می نهند2 و در اخبار آخر الزمان آمده است: در آن زمان ربا شایع می شود و کارها با رشوه انجام می یابد3و رشوه را به نام هدیه حلال می پندارند4

منابع

[1]بحارالانوار، ج 2، ص 62
[2]بحارالانوار، ج 6، ص 305
[3]بشاره الاسلام، ص 26
[4]روزگار رهایی، ج 2، ص 707 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص362

رشیق

یکی از سه نفری است که از اشرار خانه زاد «معتضد» بود. معتضد که کشتن و از میان برداشتن حضرت مهدی (ع) را در دستور کار و برنامه استبدادی خود قرار داده بود، سه تن از اشرار خود، از جمله «رشیق» را فرا خواند و به آنان دستور داد که به طور پراکنده و سری، چابک و سبکبال به سوی شهر تاریخی سامرا حرکت کنند. در نقطه ای از شهر که برای شان وصف کرد، به خانه ای خواهند رسید که کنار درب و راهرو آن، غلام رنگین پوستی، برای عادی جلوه دادن اوضاع و رد گم کردن، بافتنی در دست دارد و به کار بافندگی مشغول است. با یافتن آن خانه، بی درنگ به آن جا یورش برند و سر هر کسی را که در خانه یافتند از بدنش جدا و به دربار خلافت به ارمغان بیاورند.1جریان این یورش وحشیانه و شکست خورده، از زبان «رشیق» چنین است: ما برای اجرای دستور، به سوی سامرا شتافتیم و پس از ورد بدان شهر، برنامه را همانگونه که برایمان تشریح شده بود، پیگیری کردیم. خانه مورد نظر را یافتیم و در راهرو خانه، غلام رنگین پوستی را دیدیم که مشغول بافتن چیزی است. از او در مورد خانه و این که چه کسی در خانه است پرسیدیم، اما او با بی تفاوتی بسیار، بی آنکه به ما توجهی کند یا بهایی بدهد، پاسخ داد که: «خانه از آن صاحب آن است و همو در آن زندگی می کند.» ما طبق دستور، خانه را مورد یورش قرار دادیم و هنگامی که وارد شدیم با سرایی پاک و پاکیزه و فضایی دل انگیز و آرام بخش رو به رو شدیم. در برابر خویش، پرده زیبا و بی نظیری که گویی هم اکنون نصب شده و هیچ دستی به آن نرسیده است، جلب نظر می کرد و وجود کسی در خانه احساس نمی شد. پرده را برای ورود به اطاق، کنار زدیم که به ناگاه با سالن بزرگی رو به رو شدیم که گویی دریایی عظیم و مواج در آن قرار گرفته است و در دورترین کرانه آن، حصیری پاک و پاکیزه بر روی آب گسترده شده و بزرگ مردی که زیباترین چهره و پرشکوه ترین قامت و هیبت را داشت، بر روی آن به نماز ایستاده است. او چنان غرق در نیایش و راز و نیاز با خدا بود که گویی نه متوجه آمدن ما شد و نه اعتنایی به سر و صدای سلاح های ما و بگیر و ببند ما داشت. احمد که یکی از ما سه نفر بود، بی درنگ برای اجرای فرمان سردار خودکامه خویش، گام به سالن نهاد، اما در درون آب قرار گرفت و با غرق شدن فاصله چندانی نداشت که من با تلاش بسیار، او را از آب بیرون کشیدم و بیهوش نقش بر زمین گردید. نفر دوم با خیره سری بیشتری کوشید وارد سالن گردد و دستور ظالمانه خلیفه را به اجرا گذارد، اما او نیز به مجرد پا نهادن بر روی آب، به سرنوشت شوم نفر اول گرفتار آمد. من با مشاهده وضعیت آن دو، در بهت و حیرت قرار گرفتم، به ناگزیر به آن انسان پرشکوه و وارسته رو آوردم و ضمن پوزش خواهی از یورش به حریم خانه اش گفتم: «سرورم! از پیشگاه خدا و شما که بنده شایسته او هستی، پوزش می خواهم به خدای سوگند! من نمی دانم جریان چیست؟ و به سوی خانه چه کسی آمده ام، اینک به سوی خدا باز می گردم و روی توبه به بارگاه او می آورم....» اما او همچنان بی اعتنا به گفتار من، به نماز روح بخش خویش مشغول بود و بدنی سان عظمت او و شرایط وصف ناپذیر خانه اش، ما را دچار وحشت و اضطراب ساخت. شتابان بازگشتیم و زبون و شکست خورده به سوی بغداد و دربار خلافت شتافتیم. خلیفه در انتظار ما بود و پیش از رسیدن ما به مأموران کاخ دستور داده بود که به مجرد رسیدن ما، اجازه ورود دهند. سیاسی شب هنوز دامن خود را جمع نکرده بود که رسیدیم و طبق توصیه خلیفه، ما را نزد او بردند. او از مأموریت ما و چگونکی کار پرسید و ما جریان بهت آوری را که با دو چشم خود دیده بودیم به او گفتیم. خلیفه، سرگردان و وحشت زده گفت: «وای بر شما! آیا پیش از من با دیگری ملاقات داشته اید؟ و از جریان مأموریت و شکست آن، چیزی فاش ساخته اید؟» پاسخ دادیم: «نه»! او در حالی که جوهر صدایش تغییر کرده بود با شدیدترین سوگندها تأکید کرد که: از فرزندان نیای خود نیست و فرزند نامشروع است که اگر کلمه ای از این خبر محرمانه، فاش شود، گردن ما را نزند. و ما تعهد بر رازداری سپردیم و تا او زنده بود جرأت و جسارت بازگویی آن مأموریت خطرناک را در خود ندیدیم.2 خلیفه خودکامه عباسی دست به تلاش احمقانه دیگری می زند که «رشیق» از نقشه تجاوزکارانه و تلاش مذبوحانه و شکست خورده اش که برای دستگیری و به شهادت رساندن امام مهدی (ع) به اجرا در می آید، این گونه گزارش می دهد. او می گوید: سپس، سپاه بیشتری به سامرا و به بیت رفیع امامت فرستاده شد. هنگامی که سپاهیان خلیفه، وارد صحن خانه شدند، از داخل سرداب، نوای دلنواز تلاوت قرآن به گوش شان رسید. همگی در کنار درب خروجی گرد آمدند و راه ها را مسدود ساختند تا حضرت از آن جا خارج نگردد و از حلقه محاصره بیرون نرود. فرمانده سپاه خونخوار عباسی بیشتر از همه، کنار درب سرداب ایستاده و در انتظار بود تا همه نیروها بدان نقطه برسند که در این هنگام آن گرامی از سرداب بالا آمد و از برابر دیدگان سپاهیان تا دندان مسلح و فرمانده آنان که پیشاپیش آنان بود گذشت .... هنگامی که رفت و ناپدید شد، فرمانده سپاه گفت: «اینک! وارد سرداب شوید و او را دستگیر نمایید.» گفتند: «مگر او از برابر شما عبور نکرد؟» گفت: «هرگز! من کسی را ندیدم ... شما که دیدید چرا او را رها کردید؟» گفتند: «ما فکر کردیم شما او را می بینی.3

منابع

[1]امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص 309
[2]غیبه طوسی، ص 149؛ بحارالانوار، ج 52، ص 52
[3]بحارالانوار، ج 52، ص 52 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص362

رضوی

نخستین کوه از کوه های «تهامه» در یک منزلی «ینبع» و هفت منزلی مدینه است. در برخی روایات، از آن به عنوان محل زندگی حضرت مهدی (ع) نام برده شده است. راوی می گوید: با امام صادق (ع) از مدینه خارج شدیم، به روحا [اطراف مدینه] که رسیدیم، حضرت نگاهش را به کوهی دوخت و مدت زمانی ادامه داد. و فرمود: این کوه «رضوی» نام دارد. خواب پناهگاهی است برای خائف [امام زمان] در غیبت صغری و کبری1صاحب مراصد الاطلاع می نویسد: «رضوی، کوهی است میان مکه و مدینه، در نزدیکی ینبع، دارای آب فراوان و درختان زیاد کیسانیه می پندارند که محمد حنیفه، در آن جا زنده و مقیم است»2 در دعای ندبه هم می خوانیم که: «... ای ارض تقلک او ثری، ابرضوی او غیرها.3 در احادیث فراوانی از «رضوی» یاد شده است از جمله، پیامبر (ص) فرمود: «رضوی، خدای از آن خشنود است» و نیز فرمود: «رضوی از کوه های بهشت است» امام زین العابدین (ع)، در ضمن حدیثی طولانی از آمدن جبرئیل امین در آستانه ظهور به محضر آن حضرت سخن گفته، در پایان می فرماید: «.... آن گاه اسبی را که براق نامیده می شود به حضور ایشان می آورد. قائم بر آن سوار می شود، سپس به سوی کوه رضوی حرکت می کند»4امام صادق (ع) نیز از گرد آمدن ارواح مؤمنان در گلستان «رضوی» سخن می گوید: «... پس روح مؤمن در گلستان رضوی با آل محمد (ص) دیدار می کند... تا روزی که قائم اهل بیت قیام کند.5

منبع

غیبه طوسی، ص 162[1]
[2]مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع، ج 2، ص 620
[3]مفاتیح الجنان، دعای ندبه
[4]بحارالانوار، ج 52، ص 306
بحارالانوار، ج 53، ص 97[5] موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص364

رفاه

یکی از برنامه های الهی حضرت مهدی (ع)، رفاه همگانی و آباد ساختن جهان انسانی است. او خواهد امد تا به برکت وجودش، همه جمعیت روی زمین از رفاه و آبادانی برخوردار شوند. در این زمینه روایات بسیاری از وجود مقدس رسول خدا (ص) و سایر پیشوایان معصوم (ع) رسیده است که ما در این جا به ذکر چند حدیث بسنده می کنیم. پیامبر (ص) می فرماید: «امن من در زمان حضرت مهدی (ع) آن چنان از نعمت الهی بهره مند می شوند که هرگز نظیر آن دیده نشده است. آسمان باران رحمتش را سیل آسا بر آن ها فرو می ریزد، زمین چیزی از گیاهانش را باقی نمی گذارد، جز این که آن را می رویاند، در آن روز ثروت بر روی هم انباشته می شود، هر کسی که بیاید و بگوید: ای مهدی! به من عطا کن، می فرماید: بگیر!» [1] و حضرتش در ضمن حدیث دیگری می فرماید: «ساکنان آسمان و زمین از او راضی و خشنود می شوند، مال را به طور مساوی بین آن ها تقسیم می کند، قلوب امت محمد (ص) را پر از بی نیازی می نماید و عدالتش همگان را فرا می گیرد.» [2] امام باقر (ع) می فرماید: «راه های اصلی را توسعه می دهد، بالکن هایی که به داخل راه ها آمده از بین می برد. ناودان هایی را که به کوچه ها می ریزد بر می دارد، هیچ بدعتی نمی ماند مگر این که آن را از بین می برد، و هیچ سنت نیکی نمی ماند جز این که آن را بر پا می دارد.» [3] امام صادق (ع) نیز فرمود: «صله رحم به جای آورید و با همدیگر نیکی و مهربانی کنید. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، روزی خواهد رسید که یک نفر از شما نتواند محلی را پیدا کند که دینار یا درهمی از مال خودش را در آن جا به مصرف برساند. [4] و در حدیث دیگری آمده است که فرمود: «هنگامی که حضرت قائم (ع) قیام کند، به عدالت رفتار خواهد نمود... و به حکم حضرت داود و محمد (ص) در میان مردم داوری خواهد کرد و در آن هنگام زمین گنجینه های خود را آشکار خواهد ساخت و برکات خود را بیرون خواهد فرستاد. در آن زمان، انسان برای صدقات و مبرات خود، جایی پیدا نمی کند، زیرا بی نیازی همه مؤمنان را فرا می گیرد.[5] در روایات، سخن از کثرت مال، وفور نعمت ها، باران های پیاپی، سبکباری و رهایی از بارهای سنگین زندگی،[6] آسودگی از رنج طلب کردن و نیافتن، ادای قرض تمام مقروضین و ادای دین تمام صاحبان دین و [7] آبادی همه خرابی ها است. [8] از مجموع این احادیث استفاده می شود که در روزگار شکوهمند حضرت مهدی (ع)، همگان از نعمت های الهی برخوردار می شوند، و حق هر صاحب حقی به او می رسد و سرانجام امنیت و آرامش در تمام جهان گسترده می شود و همگان در رفاه و آسایش کامل زندگی می کنند و حتی درندگان نیز به همدیگر اذیت و آزا نخواهند رسانید. [9] بحث رفاه عمومی در هنگام ظهور حضرت، در کتاب هندوها [10] و تورات [11] و انجیل [12] نیز آمده است.

منابع

[1] فتن، ابن حمادف ص 253؛ عقدالدرر، ص 195
[2] کنزالعمال، ج 14، ص 261؛ مسند احمد، ج 3، ص 427
[3] ارشاد مفید، ص 365؛ بشاره الاسلام، ص 258؛ غیبه طوسی، ص 283
[4]غیبه نعمانی، ص 150
[5] ارشاد مفید، ج 2، ص 384؛ اعلام الوری، ج 2، ص 290، بحارالانوار، ج 52، ص 338
[6]همان، ص 123
[7] همان، ج 52، ص 390
[8]کمال الدین، ص 331
[9] ظهور حضرت مهدی (ع) از دیدگاه اسلام، مذهب و ملل جهان، هاشمی شهیدی، ص 326
[10] بشارت عهدین، ص 272
[11] کتاب مقدس، اشعیای نبی، ص 1046
[12] کتاب مقدس، انجیل متی، ص 44 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص365

رفتار امام با دشمنان

زراره از امام صادق (ع) پرسید: آیا روش و سیاست حضرت قائم (ع) هماند روش پیامبر (ص) خواهد بود؟ فرمود: «هرگز، هرگز! ای زراره! او سیاست پیامبر را در برخورد با دشمنان پیش نمی گیرد. پیامبر (ص) با ملایمت و مهربانی رفتار می کرد تا دل ها را به دست آورد و مردم با آن حضرت الفت گیرند، ولی حضرت قائم (ع) سیاست قتل را در پیش می گیرد و طبق دستوری که دارد، رفتار می کند و توبه کسی را نمی پذیرد. پس وای بر کسی که با او مخالفت کند1 بر طبق روایات حضرت مهدی (ع) در برخورد با دشمنان، از یک نوع مجازات استفاده نمی کند، بلکه برخی از آنان را در جنگ نابود می سازد2و حتی فراریان و زخمیان آنان را نیز تعقیب می کند3 گروهی را اعدام نموده،4خانه های شان را ویران می کند و گروهی را تبعید می نماید5و دست برخی را قطع می کند.6 البته حضرت با گروه ها و دسته های گوناگونی برخورد خواهد کرد. برخی از آنان قوم و نژاد خاصی هستند، گروهی پیرو ادیان دیگری غیر از اسلامند و گروهی هم هر چند به ظاهر مسلمان اند، ولی منافقانه رفتار می کنند و یا از مقدس نماهای کج فهمی هستند که با حضرت مخالفت می نمایند و یا پیرو فرقه های باطل می باشند. امام با هر یک ستیز خاصی دارد. امام صادق (ع) فرمود: «آنگاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش، راهی جز شمشیر نخواهد بود.» 7امام کاظم (ع) فرمود: هنگامی که قائم ما علیه نصارا، صائبیان، مادی گرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره زمین قیام می کند، اسلام را به آنان پیشنهاد می کد و هرکس مسلمان نشود، گردنش را می زند.8

منابع

1.غیبه نعمانی، ص 231؛ بحارالانوار، ج 52،، ص 353؛ عقدرالدرر، ص 226
2.غیبه نعمانی، ص 285؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 543
3.غیبه نعمانی، ص 231؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353
4.ارشاد مفید، ص 364؛ کشف الغمه، ج 3، ص 255؛ بحارالانوار، ج 52، ص 338
5.کافی، ج 8، ص 227؛ مرآه العقول، ج 26، ص 160؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375
6.بحارالانوار، ج 52، ص 317
7.بحارالانوار، ج 52، ص 355؛ غیبه نعمانی، ص 122
8.بحارالانوار، ج 52، ص 340؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 267 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص366

رفقا

اینان یاران حضرت مهدی (ع) از کوفه هستند که خود را در هنگام ظهور به مکه رسانده و با آن حضرت بیعت می کنند و همچون پاره های ابر متراکم پاییزی به سوی مکه روانه می شوند.1در روایتی آمده که پنجاه نفر از آن سیصد و سیزده نفر، از اهل کوفه هستند.2با توجه به معنای رفق و رفاقت که نشان دهنده صفا و صمیمیت و پیوند محکم آن هاست، به ویژگی دیگری از یاران با اخلاص حضرت مهدی (ع) پی می بریم.3

منابع

[1]مجالس السنیه، ج 2، ص 509
[2]بحارالانوار، ج 52، ص 306
[3]سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص 240 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص367

رَمضان

ماه نهم از ماه های قمری است و به قولی، یکی از اسماء خداوند است. بیست و یکم این ماه، حضرت عیسی (ع) به آسمان رفته است. از حضرت مهدی (ع) در پاسخ نامه حمیری آمده که وداع ماه رمضان در شب آخر آن است و اگر احتمال دهی که ماه ناقص باشد، در دو شب، آن را وداع کن. [1] امام صادق (ع) فرمود: «آن صیحه آسمانی که در ماه رمضان، پیش از ظهور طنین می افکند، در شب جمعه، شب 23 ماه رمضان خواهد بود. [2] در روایات آمده که وقتی سفیانی خروج می کند، سی هزار نفر از قبیله کلب با او در ماه رمضان بیعت می کنند. [3] امام صادق (ع) فرمود: «نشانه پدیده های ماه رمضان، علامتی است در آسمان که به دنبال آن اختلافی شدید در میان مردمان پدید می آید.» [4] در روایات، خسوف ماه در شب اول ماه رمضان و کسوف خورشید در پانزدهم آن از نشانه های ظهور حضرت مهدی (ع) یاد شده است. [5] و در برخی، کسوف خورشید در پانزدهم رمضان و خسوف ماه در آخر آن ذکر شده است. [6] امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: «از مشاهده سه نشانه منتظر فرج باشید: اختلاف شامیان، پرچم های سیاه از خراسان، و صیحه آسمانی در ماه رمضان.[7]

منابع

[1] معارف و معاریف، ج 5، ص 701 [2] غیبه طوسی، ص 274؛ کمال الدین، ج 2، ص 650؛ بحارالانوار، ج 52، ص 204 [3] روزگار رهایی، ج 2، ص 1083 [4] همان، ص 839 [5] ارشاد مفید، ص 338؛ اعلام الوری، ص 428 [6] روزگار رهایی، ج 2، ص 843 [7] غیبه نعمانی، ص 133؛ بحارالانوار، ج 52، ص 229 و 285؛ منتخب الاثر، ص 220 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص368

رمیله

شهری است که وقتی حضرت قائم (ع) ظهور می کند، برای مردم آن، سخنانی می گوید که تاب و توان پذیرش آن را ندارند. از این رو، علیه حضرت قیام می کنند و با او می جنگند. حضرت نیز به رویارویی با آن می پردازد و آنان را به قتل می رساند. این شورش، آخرین شورش علیه حضرت است.1

منابع

بحارالانوار، ج 52، ص 375 و ج 47، ص 84 و ج 14، ص 279 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص369

روح القُدُس

بنا بر عقیده مفسران اسلامی، درباره روح القدس دو احتمال وجود دارد: 1. منظور «جبرئیل» است و منظور قرآن از این که «خداوند، عیسی (ع) را با روح القدس تأیید فرمود1آن است که خداوند، جبرئیل را مددکار عیسی (ع) قرار داد. اما چرا به «جبرئیل» روح القدس می گویند؟ روح است، چون جنبه روحانیت در فرشتگان غلبه دارد و اضافه کردن روح به «القدس» به پاکی و قداسِت این روح اشاره می کند. 2. منظور، همان نیروی غیبی است که عیسی (ع) را تأیید می کرد و با همان نیروی اسرارآمیز، مردگان را به فرمان خداوند زنده می ساخت. به طور کلی این پدیده، همان امدادهای الهی است که انسان را در انجام عبادت ها و کارهای مشکل، یاری می رساند و از گناهان باز می دارد. به همین دلیل، درباره برخی شاعران اهل بیت گفته شده است که پس از خواندن اشعارشان، ائمه به آنان می فرمودند: «این شعر را روح القدس بر زبان تو دمید و آن چه گفتی، به یاری او بود.2در قرآن کریم، مکرر از این واژه ترکیبی ذکر به میان آمده 3که در مورد حضرت عیسی (ع) است. در این که چرا در میان پیامبران، حضرت عیسی (ع) به این تشریف اختصاص داده شده، در صورتی که همه انبیاء (ع) به وسیله جبرئیل تأیید شده اند، گفته شده، بدین سبب که وی از کودکی تا به آخر عمر، در آغوش تأیید جبرئیل بوده است،4روح الامین نیز همان جبرئیل است که در آیه 193 سوره مبارکه شعراء آمده است. مرحوم طبرسی گفته: از این جهت جبرئیل به روح الامین توصیف شده که وی در صفت امانت و عدم تغییر در امانت، دین را زنده می دارد و (همچون روح) مایه حیات دین است و یا بدین جهت که فرود آورنده برکات است و ارواح را زنده می دارد و یا بدین جهت است که او جسمی روحانی می باشد5حکیمه خاتون می گوید: وقتی امام حسن عسکری (ع) فرزند دلبندش را پس از تولد از من گرفت، در آن حال مرغانی آسمانی بال های خود را بر سر آن جناب گسترانیدند. پس حضرت، بزرگ مرغان را آواز داد و فرمود: او را بردار و محاظت کن و هر چهل روز او را به سوی مادرش بازگردان. حکیمه خاتون می گوید، گفتم: این مرغ چه بود؟ حضرت فرمود: این روح القدس است6

منابع

[1] سوره بقره، 87
[2] تفسیر نمونه، ج 1، ص 237
[3] سوره بقره، 87-253؛ سوره مائده، 110
[4] معارف و معاریف، ج 5، ص 715
[5] مجمع البیان، ج 7، ص 320
[6] بحارالانوار، ج 51 (به نقل از نشریه موعود، شماره 17، ص 10) موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص369

روز ‏قيام

روايات مختلفي درباره روز قيام حضرت مهدي (عج) وجود دارد. در برخي، از نوروز به عنوان روز آغاز قيام، ياد شده است. برخي احاديث ديگر روز عاشورا را روز آغاز قيام ذکر کرده است. در تعدادي از روايات روز شنبه و در تعدادي ديگر، جمعه، روز قيام تعيين شده است. در هم زماني نوروز، با عاشورا اشکالي به نظر نمي‏رسد؛ زيرا نوروز طبق سال شمسي و عاشورا بر اساس سال قمري محاسبه مي شود و يکي شدن اين دو روز امکان‏پذير است و هم زماني اين دو روز با جمعه يا شنبه نيز ممکن است. آن چه مشکل و متعارض به نظر مي‏رسد، ذکر دو روز از هفته به عنوان روز قيام است؛ ولي مي‏توان اين دسته از روايات را نيز توجيه‏کرد؛ زيرا اگر سند اين روايات صحيح باشد، در اين صورت احاديثي که جمعه را روز ظهور حضرت، تعيين کرده است، بر روز قيام و ظهور حمل مي‏شود و رواياتي که شنبه را روز قيام مي‏داند، بر استقرار و تثبيت نظام الهي و نابودي مخالفان تفسير شود. بايد توجه داشت که رواياتي که شنبه را روز قيام مي‏داند، از نظر سند مورد تأمّل است؛ ولي رواياتي که جمعه را ذکر کرده است، از اين نظر ايرادي ندارد. اينک به رواياتي در اين باره توجه فرماييد: امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «قائم ما اهل بيت، در روز جمعه ظهور مي‏کند1 امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «گويا حضرت قائم را مي‏بينم که در روز عاشورا، روز شنبه، ميان‏رکن و مقام ايستاده و جبرئيل نيز جلوي حضرتش ايستاده است و مردم را به بيعت بااوفرامي‏خواند»2 امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «حضرت قائم (ع) روز شنبه که روز عاشوراست، قيام مي‏کند؛ روزي که امام حسين (ع) شهيد شد3نيز آن حضرت مي‏فرمايد: «آيا مي‏دانيد که اين روز -عاشورا- چه روزي است؟ همان روزي است که خداوند توبه آدم و حوّا را پذيرفت؛ روزي است که خداوند دريا را براي بني اسرائيل شکافت و فرعون و پيروانش را غرق‏کرد و موسي بر فرعون پيروز شده؛ روزي است که ابراهيم (ع) متولد شد؛ روزي‏است که خداوند توبه قوم يونس را پذيرفت؛ روز تولد حضرت عيسي است و روزي‏است که حضرت قائم در آن روز قيام مي‏کند4 روايت ديگري نيز به همين مضمون از امام باقر (ع5نقل شده است؛ ولي در اين روايت وثاقت ابن‏بطائني که در سلسله سند آن است، مورد بحث است. امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «در شب بيست و سوم، به نام حضرت مهدي (عج) ندا داده مي‏شود و در روز عاشورا، روز شهادت حسين بن علي (ع)، قيام مي‏کند6 هم‏چنين آن حضرت مي‏فرمايد: «روز نوروز همان روزي است که قائم ما اهل بيت در آن روز ظهور مي‏کند»7

منابع

اثبات الهداة، ص‏496؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏279.
2.طوسي، غيبة، ص‏274؛ کشف الغمّه، ج‏3، ص‏252؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏290.
3.کمال الدين، ج‏2، ص‏653؛ طوسي، غيبة، ص‏274، التهذيب، ج‏4، ص‏333؛ ملاذ الاخيار، ج‏7، ص‏174؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏285.
4.بحارالانوار، ج‏52، ص‏285.
5.التهذيب، ج‏4، ص‏300؛ ابن‏طاووس، اقبال، ص‏558؛ خرائج، ج‏3، ص‏1159؛ وسائل الشيعه، ج‏7، ص‏338؛ بحارالانوار، ج‏98، ص‏34؛ ملاذ الاخيار، ج‏7، ص‏116.
6.طوسي، غيبة، ص‏274؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏290.
7.المهذب البارع، ج‏1، ص‏194؛ خاتون آبادي، اربعين، ص‏187؛ وسائل الشيعه، ج‏5، ص‏228؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏571؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏208. چشم اندازي به حكومت مهدي ‌(عج‌) طبسي، نجم الدين / ص45

روزها

خداوند در دوران حضرت مهدی (ع) به چرخ گردون فرمان می دهد که آرام تر بگردد، که مقدار یک روز در روزگار او معادل ده روز از روزهای ما است، و هر ماهی به مقدار ده ماه و هر سالی به مقدار ده سال از سال های ما است.1 از امام ششم پرسیدند: سال ها چگونه طولانی می شود؟ فرمود: «خداوند تبارک و تعالی به فلک دستور می دهد که آرام تر گردش کند. با کند شدن گردش چرخ گردون، روزها، ماه ها و سال ها طولانی می شود. عرض کردند: دانشمندان می گویند: اگر گردش فلک تغییر یابد تباه می شود؟ فرمود: آن سخن ملحدان است، اما مسلمان ها راهی به این حرف ها ندارند. خداوند برای رسول گرامی اش ماه را شکافت (شق القمر)، پیش از او برای یوشع بن نون، خورشید را برگرداند. (رد الشمس)، و از دراز شدن روزهای قیامت خبر داد که هر روزش به مقدار هزار سال از سال های دنیا است.2

منابع

غیبه طوسی، ص 283؛ اصول کافی، ج 3، ص 368[1]
[2]ارشاد مفید، ص 343؛ اعلام الوری، ص 432؛ بحارالانوار، ج 52، ص 339 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص371

رومیان

منظور از روم در روایات مربوط به آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی (ع)، ملل اروپایی و در قرن های اخیر، گسترش آنان در آمریکاست که فرزندان روم و وارثان امپراطوری تاریخی رومیان هستند. نام روم در بسیاری از روایات زمان ظهور آمده است. از جمله روایات مربوط به فتنه و آشوب و تسلط آنان بر مسلمانان، و روایات دیگری درباره حرکت ناوگان های جنگی آن ها به سواحل سرزمین های عربی، اندکی پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) وجود دارد. از امیرمؤمنان علی (ع) روایت شده که فرمود: در ماه رمضان به هنگام صبح از ناحیه شرق ندا دهنده ای بانگ بر می آورد که: ای اهل ایمان گرد هم آیید و از ناحیه مغرب پس از ناپدید شدن شفق، ندا کننده ای ندا سر دهد: ای اهل باطل گرد هم جمع شوید ... و رومیان به ساحل دریا نزدیک غار اصحاب کهف روی آورده و خداوند آن جوانان را با سگ شان از غارشان بر می انگیزد، در بین آنان دو مرد به نام مَلیخا و خَملاها بوده که این دو، تسلیم اوامر حضرت قائم (ع) خواهند بود1 از پیامبر (ص) روایت شده که فرمودند: بین شما و رومیان چند پیمان صلح بسته می شود که چهارمین آن ها به دست مردی از خاندان هرقل است که چند سال دوام خواهد یافت. در این هنگام مردی از عبدالقیس به نام سؤدَد بن غیلان پرسید: در آن روز پیشوای مردم کیست؟ حضرت فرمود: مهدی از فرزندانم.2 برخی روایات نشانگر این است که سفیانی دارای فرهنگی غربی بوده، وی در کشور روم به سر می برد و سپس راهی منطقه شام می گردد و حرکت خود را از آن جا آغاز می کند. در کتاب غیبه طوسی (ع) آمده است که: «سفیانی که سرکرده قوم است از کشور روم به حرکت در آمده، در حالی که چون مسیحیان صلیب به گردن دارد. 3 در برخی روایات، آزادی سرزمین روم توسط حضرت مهدی (ع) و اسلام آوردن رومیان به دست آن حضرت است، امام باقر (ع) فرمودند: آن گاه اهل روم به دست حضرت مهدی (ع) اسلام آورده و حضرت برای آنان مسجدی را بنا می کند، سپس با جانشین قرار دادن یکی از یارانش در آن جا، خود باز می گردد4

منابع

[1]بحارالانوار، ج 52، ص 275
[2]بحارالانوار، ج 51، ص 80
[3]غیبه طوسی، ص 278
[4]بشاره الاسلام، ص 251 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص371

روني

ابوالفرج روني (متوفاي 508 ق) که از قصيده‏سرايان مطرح در سده‏هاي پنجم و ششم هجري است، در قصيده‏اي که براي ممدوح خود - سيف الدوله محمود - سروده، آشنايي مردم زمانه‏ي خود را با «آيت مهدي» از «رايت» او مي‏داند! و از ميان رفتن «فتنه ‏ي دجال» را از «هيبت» وي مي‏شناسد! و بر اين گزافه‏گويي‏ها اضافه مي‏کند که در زمانه‏ي حکومت عدل ممدوح او، بچه‏شير در حالي که چنگال خود را در پنجه نهان کرده است، از مادر مي‏زايد! فتح و ظفر ونصرت و فيروزي و اقبال با عز خداوند، قرين بودند امسال‏ مشهور شد از رايت او، آيت مهدي! منسوخ شد از هيبت او، فتنه‏ي دجال!

منابع

سيماي مهدي موعود عجل‌الله‌ تعالي‌ فرجه‌ شريف‌ در آيينه شعر فارسي مجاهدي، محمدعلي/ص65

ری

شهری معروف، کنار تهران است که در قدیم، بسیار آباد بوده و به واسطه قدمتش به شیخ البلاد شهرت داشته است. منسوب به آن را رازی گویند. صاحب معجم البلدان می گوید: در حدیث آمده که ری یکی از دروازه های زمین است که تجارت مردم به آن منتهی می شود1 مکتب علمی ری مکتبی نوپا و شدیداً تحت تأثیر مکتب قوم بود. عدم سابقه علمی و نزدیک بودن به شهر قم که مرکز اصلی علوم اهل بیت در ایران بود، این امر را کاملاً توجیه می کند. لذا ری نیز دارای مکتب حدیثی همانند قم بود و محدثان و راویان احادیث اهل بیت و پیشگامان علم و دانش بودند. از نخستین این محدثان می توان از سهل بن زیاد آدمی نام برد که از اصحاب امام عسکری (ع) و دارای کتاب هایی بود. همچنین محمد بن حسان رازی مؤلف کتاب ثواب القرآن که از سعد بن عبدالله و محمد بن یحیی عطار راویان قمی، روایت می کرد. گذشته از محدثان متقدم مکتب ری بایستی از ابن قُبّه رازی از معدود متکلمان این شهر نام ببریم. اما شخصیت برجسته مکتب ری محمد بن یعقوب کلینی (متوفی 329 ق) است. او شیخ شیعیان در ری بود و احادیث وی از همه قابل اعتمادتر و مطمئن تر بود. مشایخ او اکثراً محدثان قمی بودند. او دارای تألیفات متعددی بود که مهم ترین آن ها کتاب الکافی است که آن را در طی بیست سال نوشت. این کتاب که نخستین کتاب از کتب اربعه شیعه است، مهمترین موسوعه روایی است که در عصر غیبت صغری نوشته شد. از گفتار کلینی در مقدمه کتابش چنین بر می آید که او این کتاب را به درخواست یکی از دوستانش نوشته که از جهالت مردم نسبت به امور دینی و پرداختن به امور دنیوی و فاصله گرفتن از علم و اهل علم شکایت کرده و از وی خواسته بود تا کتابی بنویسد که در علوم دینی کامل و کافی باشد. کلینی کتاب دیگری به نام الرسائل داشت. همچنین کتابی در رد قرامطه نوشت. او اواخر عمرش را در بغداد گذرانید و در سال 329 ق. در بغداد درگذشت. علی بن محمد بن ابراهیم رازی کلینی معروف به علان که دایی شیخ کلینی بود کتابی درباره امام مهدی (ع) به نام اخبار القائم نوشته بود. گویا وی در عصر غیبت روابط نزدیکی با ناحیه مقدسه داشت2

منابع

1.معارف و معاریف، ج 5، ص 741
2.نشریه موعود، شماره 33، ص 65 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص372

ریزش و رویش

در طول تاریخ و در عصر پیامبر (ص) و ائمه (ع) همیشه ریزش و رویش هایی بوده است. در مورد یهودیان جزیره العرب داریم که منتظر آمدن پیامبر (ص) بودند؛ اما وقتی آمد، به او کافر شدند1به کاروان حسین (ع) نیز کسانی پیوستند که امید پیوستن شان نبود، هم چون زهیر و حرّ که یکی عثمانی بود و در صفین بر علی (ع) شمشیر زده و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود و کسانی هم به بهانه های واهی نپیوستند، هم چون طرماح بن عدی و یا پیوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در کنار حسین (ع) را نداشتند. بسیاری هم از حسین (ع) تقاضا کردند که بیاید و نامه ها نوشتند، اما هنگامی که آمد، به او پشت کردند و خون او را ریختند. درباره یاران حضرت مهدی (ع) نیز چنین داریم که امام صادق (ع) فرمودند: «هنگامی که قائم قیام کند، از امر او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید، از یاران او باشند. و به امر [ولایت] او در می آیند، آنانی که شبیه خورشید پرستان و ماه پرستانند.2

منابع

سوره بقره، 89
بحارالانوار، ج 52، ص 364؛ غیبه نعمانی، ص 171 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص373

ريگ ودا

در کتاب «ريک ودا» که يکي از کتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله (عليه السلام) چنين آمده است: «ويشنو، در ميان مردم ظاهر مي گردد... او از همه کس قوي تر ونيرومندتر است... در يک دست »ويشنو« (نجات دهنده) شمشيري به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشتري درخشنده دارد هنگام ظهور وي، خورشيد و ماه تاريک مي شوند و زمين خواهد لرزيد1 در اين بشارت، از ظهور انساني ممتاز و با عظمت و برخي از نشانه هاي ظهور وي سخن رفته است که در وقت ظهور با شمشير آتشبار که بسان ستاره دنباله دار است، قيام مي کند. و اين تعبير (يعني: قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفي است که مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولي عصر (عليه السلام) در احاديث اسلامي نيز آمده است. زيرا بر اساس نصوص وارده و روايات متواتره اسلامي، ظهور مبارک آن يگانه منجي بشريّت و مظهر قدرت خداوندي که براي نجات انسانها از شرک، کفر، بت پرستي، ظلم و بيدادگري، و انحراف از جاده حق و حقيقت قيام خواهد کرد، با شمشير خواهد بود. در اين زمينه، در حديثي از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که در تفسير آيه شريفه: (وَ لَنُذِيْقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدَني دُوْنَ العَذابِ الأَکْبَر) 2 فرمود: «اَلأدني: القَحطُ وَ الجَدِبْ، وَ الأکبَرُ: خُرُوجُ القائِمِ المَهْدِيّ (عليه السلام) بِالسَّيفِ فِي آخِرِ الزَّمان» 3 «عذاب پست تر، قحطي و خشکسالي است، و عذاب بزرگتر، قيام مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان است». بنابر اين، شکّي نيست که منظور از ظهور آن انسان ممتاز در بشارت مذکور، همان وجود مقدّس قائم آل محمّد (عليه السلام) است که با شمشير قيام مي کند. و امّا اين که چگونه يک فرد مي تواند بر سرتاسر گيتي غلبه پيدا کند و تمام کشورها را فتح نمايد و همه ملّتها را تحت فرمان خود در آورد بدون اين که به سلاح روز مجهّز بوده و ابزار و آلات جنگي مدرن در اختيار داشته باشد، سؤالي است که پاسخ آن در روايات اسلامي آمده است، و ما در اينجا براي آن که خوانندگان گرامي را در انتظار نگذاريم جهت تقريب اذهان فقط به نکاتي چند در اين مورد اشاره مي کنيم که پيش از جواب قطعي بايد به دقّت مورد مطالعه قرار گيرد. 1 ـ بايد توجّه داشت که نبرد حضرت مهدي (عليه السلام) با کفّار و ظلمه و طرفداران ظلم و بي عدالتي، نبرد حقّ و عقيده است، و کساني که در هنگام ظهور گرد شمع وجودش جمع مي شوند ياران فداکار و از جان گذشته اي هستند که با تمام وجود از روي ايمان و عقيده مي جنگند، و با اراده اي آهنين و عقيده اي استوار در راه پيروزي حق پيکار مي کنند، و بي باکانه به پيش مي روند تا به يکي از دو هدف (يا پيروزي و يا شهادت) نايل گردند. 2 ـ در هنگام ظهور در مکّه مکرّمه پيش از خروج، بيش از 9000 نفر با آن حضرت بيعت مي نمايند و حضرتش با لشکري مجهّز و مسلح به انواع سلاح هاي مدرن که بر تمام سلاحهاي روز برتري خواهد داشت مکّه را به قصد مدينه ترک مي کند، و در مدّت دو ماه بين مکّه، مدينه، بيت المقدّس، شام و کوفه را طي مي کند، و همه اعراب در برابرش تسليم مي شوند و همه افراد با ايمان زير پرچم او قرار مي گيرند، و همه خاور ميانه يک دل و يک جهت صف واحدي را تشکيل مي دهند و سپاه نيرومندي به وجود مي آورند که تا آن زمان بي سابقه بوده است. 3 ـ در آستانه ظهور مبارکش، فتنه ها، شورشها، جنگها و انقلابهاي نظامي در همه جا مردم را خسته مي کند، و زمينه براي ظهور يک مصلح الهي کاملا هموار مي شود، و مردمي که در زير فشار جنگ و خفقان و اختناق و تبعيض و ستم به ستوه آمده اند با دميدن اُميد فرج، سيل آسا به سوي آن مصلح الهي مي شتابند و دست بيعت به دست با کفايت وي مي دهند که براي آنها خير دنيا و آخرت فراهم آورد، و آنها را از بلاها و تشويشها و نگرانيها و گرفتاريها نجات دهد، و زور گويان، زورمداران، غارتگران و متجاوزان را با زور شمشير و قدرت شکست ناپذير الهي اش به جاي خود بنشاند، و محرومان و مستضعفان و ستمديدگان را از زير يوغ زورمندان و سيطره جنايتکاران رهايي بخشد. 4 ـ آن حضرت براي اثبات حقّانيت خود ميراثهاي همه پيامبران الهي را از عهد يهود، مسيح و اسلام به همراه دارد. اين ميراثهاي گرانبها ربطي به آلات و ابزار جنگي ندارد و دليل قاطعي بر الهي بودن انقلاب جهاني مهدي (عليه السلام) است که نا گهان يک انقلاب فکري و عقيدتي در مغز مردم به وجود مي آورد و استيلاي معنوي را در بردارد. 5 ـ سلاح هاي مدرن توأم با سلاح ايمان و همراه با تابوت آرامش و تأييد و نصرت الهي، در برابر بمبهاي اتمي و ئيدروژني و نيتروژني مي ايستد، و بر همه سلاح ها فايق مي آيد. و بدين سان، لشکر حق پيروز و سپاه باطل نابود مي گردد، و ستمگران با شمشير عدالت الهي که در کف با کفايت يداللهي حضرت ولي عصر (عليه السلام) قرار گرفته به ديار نيستي فرستاده مي شوند، و توده هاي مظلوم و ستم کشيده نفس راحتّي مي کشند، و پرچم توحيد و يکتا پرستي و عدالت و آزادي واقعي در سرتاسر جهان به اهتزاز در مي آيد، و رياست ودولت حقه الهيه و زمامداري جهان بشريّت، به امر خالق يکتا ويژه آخرين خورشيد ولايت و امامت قائم آل محمّد حضرت حجّت بن الحسن العسکري (عليه السلام) خواهد بود. آري! طبق روايات وارده از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) قيام آخرين حجّت خداوند با شمشير است، شمشير آتشباري که به امر حضرت حق از غلاف به در آمده و در کف با کفايت ولي مطلق حق قرار گرفته و بي مهابا فرق ظلم و بيداد را مي شکافد، و طاغوتيان را رهسپار ديار عدم مي گرداند، و ستمديدگان را از سلطه ستم پيشگان رهايي مي بخشد، و هيچ کس را هر چند قوي و نيرومند باشد ياراي مقابله با آن نيست. «براي دفع برخي از توهّمات که: چگونه در عصر اتم و بمب ئيدروژن و ترقّي روز افزون سلاح هاي اتمي مي توان پذيرفت که يک فرد آدمي بتواند جهان را با شمشير مسخر گرداند؟ بايد گفت: اوّلا، استعمال اين گونه سلاح هايي که نابود کننده نسل انساني است و دوست و دشمن از هم نمي شناسد، در خور بزرگترين پرچمدار عدل جهاني که هدفش تنها بر افکندن ستم و ستمکاران است، نمي باشد. و ثانياً، چنان قيامي هر چند زمينه مساعد داشته باشد خالي از خرق عادت و نصرت خاصه الهي نيست... و ثالثاً، پيشرفت حيرت انگيز و مهيب سلاح هاي جنگي بالاخره براي يک روزي بشريّت را وادار خواهد کرد که براي حفظ خود از نابودي آني و همگاني، سلاح هاي اتمي و آتشين را قدغن و بر ترک استعمال آنها اجماع و پيمان عمومي گيرد. و رابعاً، اکثريّت ملل عالم در آن قيام به منظور نجات يافتن از شر و فساد و زندگي جهنّمي غير قابل تحمّل، با آن زمامدار بزرگ هماهنگ خواهند شد، و تنها گروهي اندک به جنگ و مبارزه عليه آن حضرت خواهند پرداخت، و چنان که عموم مسيحيان جهان به پيروي از حضرت مسيح (عليه السلام) که به نماز حضرت مهدي (عليه السلام) اقتدا مي کند، با آن حضرت بيعت و موافقت خواهند کرد. آري! اين مطلب مسلّم است که حضرت مسيح (عليه السلام) در آن قيام جهاني از همکاران و پيروان حضرت مهدي (عليه السلام) خواهد بود، چنان که روايات متواتره اسلام و همچنين آياتي از انجيل که به نزول حضرت مسيح (عليه السلام) در زمان آخرين بشارت مي دهد بر اين دعوا گواه است4 خواننده گرامي! آنچه تا به اينجا گفته شد توضيح فرازي از بشارت کتاب «ريگ ودا» از کتب مقدس هند در مورد قيام منجي بشر حضرت ولي عصر (عليه السلام) بود که با استفاده از آيات و روايات اسلامي به صورت مختصر بيان گرديد. و امّا ساير فرازهاي بشارت مزبور، در ضمن رواياتي که در آينده از زبان مبارک پيامبر عظيم الشأن اسلام و ساير ائمّه معصومين (عليهم السلام) بازگو خواهيم نمود کم و بيش به تفصيل خواهد آمد، و از اين رو، چيزي در اينجا به آن اضافه نمي کنيم و تفسير آن را به دست رواياتي که بعداً خواهيم آورد، مي سپاريم.

منابع

1.او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ريگ ودا، ماندالاي 4 و 16 و 24.
2.سوره سجده آيه 21.
3.المحجة، ص 173.
4.بشارات عهدين، ص 259. ظهور حضرت مهدي عليه السلام از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان هاشمي‌ شهيدي‌، اسدالله / ص298

رؤیای نرجس

هنگامی که «نرجس» در روم بود، خواب های شگفت انگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر اسلام (ع) و عیسای مسیح (ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری (ع) در آوردند. در خواب دیگری، به دعوت حضرت فاطمه زهرا (ع) مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافیان پنهان می کرد، تا آن گاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر، خود به همراه لشکر، روانه جبهه های جنگ شد. «نرجس» در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز می روند برود. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسیر ساختند. و بی آن که بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران، به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادی (ع) روی داد. اگر «نرجس» در سال 248، خود را میان اشراف روم انداخته و اسیر شده باشد، مصادف با شانزده سالگی حضرت امام حسن عسکری (ع) بوده است. کارگزار امام هادی (ع) (بشر بن سلیمان)، نامه ای را که امام به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به «نرجس» رساند و او را از برده فروش خریداری کرد و به سامرا، نزد امام هادی (ع) برد. امام، آن چه نرجس در خواب های خود دیده بود به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که جهان را از عدل و داد پر می سازد. شرح: شب هنگام در خواب دیدم مثل این که حضرت عیسی و شمعون وصی او و گروهی از حواریین در قصر جدم قیصر اجتماع کرده اند و در جای تخت، منبری که نور از آن می درخشید قرار دارد. چیزی نگذشت که محمد (ص) پیغمبر خاتم و دادماد و جانشین او و جمعی از فرزندان وی وارد قصر شدند. حضرت عیسی (ع) به استقبال شتافت و با محمد معانقه کرد و محمد (ص) فرمود: یا روح الله! من به خواستگاری دختر وصی شما شمعون برای فرزندم آمدم، در این هنگام اشاره به امام حسن عسکری (ع) کرد. حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرد و گفت: شرافت به سوی تو روی آورده، با این وصلت با میمنت موافقت کن. او هم گفت: موافقم پس محمد (ص) بالای منبر رفت و خطبه ای انشا فرمود و مرا برای فرزندش تزویج کرد و حضرت عیسی و فرزندان خود و حواریین را گواه گرفت. چون از خواب برخاستم از بیم جان، خواب خود را برای پدر و جدم نقل نکردم و همواره آن را پوشیده می داشتم. بعد از آن شب چنان قلبم از محبت امام حسن عسکری (ع) موج می زد که از خوردن و آشامیدن باز ماندم و کم کم لاغر و رنجور گشتم و سخت بیمار شدم. جدم تمام پزشکان را احضار کرد و از مداوای من استفسار کرد و چون مأیوس شد، گفت: نور دیده! هر خواهشی داری بگو تا در انجام آن بکوشم؟ گفتم: پدر جان! اگر در به روی اسیران مسلمین بگشایی و آنها را از قید و بند و زندان آزاد گردانی، امید است که عیسی و مادرش مرا شفا دهند. پدرم تقاضای مرا پذیرفت و من نیز به ظاهر اظهار بهبودی کردم و کمی غذا خوردم. پدرم از این واقعه خشنود گردید و سعی در رعایت حال اسیران مسلمین و احترام آنان کرد. چهارده شب بعد از این ماجرا باز در خواب دیدم که حضرت فاطمه (ع) و مریم (ع) و حوریان بهشتی به عیادت من آمده اند. حضرت مریم روی به من کرد و فرمود: این بانوی بانوان جهان و مادر شوهر تو است. من دامن مبارک او را گرفتم و گریه کردم و از نیامدن امام حسن عسکری (ع) به دیدنم شکایت کردم. فرمود: او به عیادت تو نخواهد آمد، زیرا تو مشرک به خدا و پیرو مذهب نصارا هستی. این خواهر من مریم است که از دین تو به خداوند پناه می برد. اگر می خواهی خدا و عیسی (ع) و مریم از تو خشنود باشند و میل داری فرزندم به دیدنت بیاید، به یگانگی خداوند و این که محمد پدر من، خاتم پیامبران است گواهی بده. چون این کلمات را ادا کردم، فاطمه (ع) مرا در آغوش گرفت و بدین گونه حالم بهبود یافت. سپس فرمود: اکنون منتظر فرزندم حسن عسکری باش که او را نزد تو خواهم فرستاد. چون از خواب برخواستم، شوق زیادی برای ملاقات حضرت در خود حس کردم. شب بعد امام را در خواب دیدم، در حالی که از گذشته شکوه می کردم، گفتم: ای محبوب من! من که خود را در راه محبت تو تلف کردم! فرمود: نیامدن من علتی سوای مذهب سابق تو نداشت و اکنون که اسلام آورده ای، هر شب به دیدنت می آیم تا موقعی که فراق ما مبدل به وصال شود. از آن شب تاکنونی، شبی نیست که وجود نازنینش را به خواب نبینم. بُشر بن سلیمان می گوید: پرسیدم چطور شد که به میان اسیران افتادی؟ گفت: در یکی از شب ها در عالم خواب امام حسن عسکری (ع) فرمود: فلان روز جدت قیصر، لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد، تو هم به طور ناشناس در لباس خدمتکاران همراه عده ای از کنیزان از فلان راه به آنان ملحق شو. سپس پیش قراولان اسلام مطلع شدند و ما را اسیر کردند و کار من بدین گونه که دیدی انجام پذیرفت، ولی تاکنون به کسی نگفتم که نوه پادشاه روم هستم

منابع

1- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص374 2- كمال الدين / ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 138 3- مهدي موعود ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار/مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي / ص 192 منابع بیشتر برای مطالعه: 1- كمال الدين / ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 93 2- روضة الواعظين / ترجمه مهدوى دامغانى، ص: 413 3- قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص: 856