فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ص

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ص

صاحب الامر
يکي از لقب‏هاي حضرت مهدي ‏عليه السلام «صاحب الامر» است.امام صادق ‏عليه السلام درباره اتفاقات هنگام ظهور مي‏فرمايد: «... يَومَئذٍ مَنْ کانَ بِالمَدينةِ مِنْ وُلدِ عَليّ‏عليه السلام

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ   ر   ز س ش

ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

صاحب الامر

يکي از لقب‏هاي حضرت مهدي ‏عليه السلام «صاحب الامر» است. امام صادق ‏عليه السلام درباره اتفاقات هنگام ظهور مي‏فرمايد: «... يَومَئذٍ مَنْ کانَ بِالمَدينةِ مِنْ وُلدِ عَليّ‏عليه السلام اِلَي مَکَّةَ فَيَلحَقُونَ بِصاحِبِ الاَمرِ وَيُقْبِلُ صاحبُ الاَمرِ نَحوَ العِراقِ...» 1؛ «... در اين زمان هر کس از فرزندان علي‏عليه السلام که در مدينه است، به مکه مي‏گريزد و به صاحب امر مي‏پيوندد و صاحب امر به سوي عراق روي مي‏آورد...».

اگرچه بقيه ائمه‏عليهم السلام نيز صاحب امر امامت بوده‏اند؛ ولي به خاطر عظمت امر امامت وقيام‏آن حضرت، اين لقب درباره حضرت مهدي‏عليه السلام متداول‏تر است.

ريّان بن صلت گويد: «به امام رضاعليه السلام گفتم: آياشماصاحب‏الامر هستيد؟ فرمود:

«اَنَا صاحِبُ هذَا الأمْرِ وَلکِنّي لَسْتُ بِالَّذي اَمْلَأَها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوراً، وَکَيْفَ اَکُونُ ذلِکَ عَلي ما تَري مِنْ ضَعْفِ بَدَني، وَاِنَّ القائِمَ هُوَ الَّذي اِذا خَرَجَ کانَ في سِنِّ الشُّيُوخِ وَمَنْظَرِ الشَّبابِ...» 2؛ «من صاحب الامر هستم، امّا آن کسي که زمين را از عدل آکنده سازد، همچنان که پر از جور شده باشد و چگونه او باشم در حالي که ضعف بدن مرا مي‏بيني، و قائم کسي است که در سن پيران و منظر جوانان قيام کند...».

البته آنچه بيشتر در روايات آمده «صاحبُ هذا الامر» است؛ ولي رفته رفته اين ترکيب در زبان مردم به «صاحب الامر» تبديل شده و به عنوان يکي از القاب آن حضرت قرار گرفته است.

منابع

1.الغيبة، ص 270، باب 14، ح 43.
2.کمال‏الدين، ج 2، باب 35، ح 8
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص235

صاحب الدار

در برخي از روايات از «صاحب الدار» به عنوان لقب حضرت مهدي‏عليه السلام ياد شده است. مقصود از «دار» (خانه) خانه پدري و جد آن حضرت است که در آنجا غايب شده است. از آنجايي که ذکر نام آن حضرت در آن روزگار جايز نبود، از انواع کنايه‏ها استفاده مي‏کردند که از جمله آنها «صاحب الدار» است.از اسحاق بن يعقوب نقل شده است: از محمدبن عثمان عمري خواستم تا نامه‏اي که در آن پرسش‏هاي سختي را مطرح کرده بودم، به حضرت مهدي‏عليه السلام برساند. پس توقيعي به خط مولايمان «صاحب الدار» صادر شد...«. 

منبع

فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص236

صاحب الزمان

کي از القاب حضرت مهدي‏عليه السلام «صاحب الزَّمان» است. اگرچه اين لقب در متن روايات به ندرت ذکر شده؛ ولي در زبان راويان و اصحاب و شيعيان فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. 1

امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد: «... وَ آخِرُهُمُ القائِمُ بِالحَقِّ بَقيَّةُ اللهِ في الاَرْضِ وَصاحِبُ الزَّمانِ». 2 «و آخرين آنها قائم به حق بقيةاللّه در زمين و صاحب الزّمان است.»

فضل ابن شاذان در کتاب فضايل روايتي از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَلقِيَ اللّهَ وَقَدْ کَمُلَ ايمانُهُ وَحَسُنَ اِسلامُهُ فَلْيُوالِ الحُجَّةَ صاحِبَ الزَّمانِ القائمَ المُنْتَظَرَ المَهْدِيّ‏عليه السلام...» 3؛ «هر آن کس که دوست دارد خداوند را در حال کمال ايمان و حسن اسلام ملاقات کند، پس مي‏بايست حجّت، صاحب الزّمان قائم منتظر مهدي را دوست داشته باشد».

اگرچه هر يک از ائمه صاحب زمان خويش‏اند، ولي به اعتبار طول عمر فراوان آن حضرت و اينکه مدت زماني بيشتر از بقيه ائمه‏عليهم السلام زندگي خواهد کرد، ايشان بيشتر از بقيه آن بزرگواران به اين لقب شهرت يافته است.

نقلی دیگر

از القاب مشهور حضرت است و ادعیه و زیارات و احادیث مختلف آمده است. در زیارتی که هر روز بعد از نماز صبح، حضرت مهدی (ع) به آن زیارت می شود آمده است: «اللهم بلغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه...»

در احادیث فراوانی که از اهلبیت (ع) رسیده نیز عنوان «صاحب الزمان» به حضرت مهدی (ع) اطلاق شده است. امام صادق (ع) فرمودند: ان الغیبه ستقع بالسادس من ولدی و هو الثانی عشر من الائمه الهداه بعد رسول الله (ص)، اولهم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و آخرهم القائم بالحق، بقیه الله فی ارضه و صاحب الزمان ...» یعنی: زود است که ششمین فرزند من غایب شود و از دوازدهمین امام هدایتگر بعد از رسول خدا (ص) است که نخستین ایشان، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) است و آخر آن ها، قائم به حق، بقیه خدا در زمین و صاحب زمان است.4

از طریق عامه نیز روایات بسیاری نقل شده که در آن ها حضرت، با لقب «صاحب الزمان» نام برده شده است. از جمله «قندوزی حنفی» در جزء دوم کتاب «ینابیع الموده» صفحه 513، حدیثی را به واسطه عبدالله بن مسکان از حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت کاظم (ع) نقل کرده که قسمت آخر حدیث چنین است: «.... حتی ینتهی الی صاحب الزمان المهدی (ع)» نخستین کتابی که از طرف علمای اهل سنت در حق حضرت مهدی (ع) نگارش یافته، کتاب «صاحب الزمان» است که آن را ابوالعنبس کوفی نوشته است. 5 

منابع

1.کتاب الغيبة، ص 244، ح 211 و ص 271، ح 237.
2.کمال‏الدين، ج 2، ص 342، ح 23.
3.الفضايل، شاذان بن جبرئيل، ص 166.
4.کمال الدین، باب 33، ص 342
5.روزگار رهایی، ج 1، ص 15
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص237
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص448

صاحب الزماني

سيد حسن صاحب الزماني (1355 - 1288 ه .ق) در اصل اهل يزد بود، ولي در تهران تحت تربيت و تعليم حاج شيخ هادي نجم‏آبادي، ابوالحسن جلوه، شيخ فضل‏الله نوري و حاج ميرزا حسن آشتياني قرار گرفت.

او در علوم متداول زمان خود از قبيل حکمت، کلام، فقه، حديث و تفسير متبحر بود. وجه شهرت او به صاحب الزماني اين بود که وي در آغاز جواني به تحريک شيخ احمد کرماني، در حدود همدان و کرمانشاهان ادعا کرد که صاحب الزمان و موعود شيعه است.

چون علاوه بر سيادت، منظري خوش، هيئتي مطبوع و شبيه به تصاوير خيالي نقاشان داشت که از بعضي امامان مي‏کشيدند، جمعي کثير بدو گرويدند. لذا از طرف دولت وقت، او را با شيخ احمد کرماني توقيف و روانه تهران کردند. پس از ورود به تهران، آنان را به زندان افکندند. شيخ احمد در زندان درگذشت، ولي سيد حسن به وساطت يکي از اعيان دولت آزاد شد و از دعاوي پيشين خود توبه کرد و در اواخر عمرش در مشهد توطّن گزيد. 1

منابع

دايرةالمعارف دانش بشر، ص 365؛ به نقل از: فرهنگ فرق اسلامي، ص 291.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص237

صاحب السيف

يکي از القاب حضرت مهدي‏عليه السلام - که در پاره‏اي از روايات معصومين‏عليهم السلام به آن اشاره شده - «صاحب السيف» (صاحب شمشير) است.

اگرچه درباره سلاح حضرت مهدي‏عليه السلام هنگام ظهور صراحتي وجود ندارد؛ ولي ممکن است روايات مربوطه را حمل بر ظاهر کرد و به عنوان يک نظر مطرح نمود که آن حضرت با همان سلاح‏هاي متداول عصر بعثت پيامبرصلي الله عليه وآله ظهور خواهد فرمود.

در اين صورت «صاحب السيف» در معناي حقيقي خود به کار مي‏رود؛ اگر چه در مقابل مي‏توان آن را کنايه از «صاحب القدرة والعظمة» دانست و «سيف» را در اينجا به معناي ابزار غلبه و قدرت معنا کرد.

در کتاب شريف الکافي نقل شده است: وقتي از امام صادق‏عليه السلام درباره قائم‏عليه السلام پرسيده شد، آن حضرت فرمود: «کُلُّنا قائِمٌ بِاَمرِاللّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ حَتَّي يَجِي‏ءَ صاحِبُ السَّيْفِ فَاِذا جَاءَ صاحِبُ السَّيْفِ جاءَ بِاَمرٍ غَيْرِالَّذي کانَ» 1؛ «همه ما قائم به امر خداييم؛ يکي پس از ديگري تا زماني که صاحب شمشير بيايد. چون صاحب شمشير آمد، امر و دستوري غير از آنچه بوده مي‏آورد. (پدرانش مأمور به تقيّه و صبر بوده و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است)».

گفتني است اين لقب، همانند بسياري از القاب ديگر حضرت مهدي‏عليه السلام اختصاص به آن حضرت ندارد و بقيه ائمه‏عليهم السلام نيز به اين عنوان، ملقّب بوده‏اند.

در اين باره حَکم بن ابي نعيم گويد: «در مدينه خدمت امام باقرعليه السلام رسيدم و عرض کردم: من بين رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته‏ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدينه بيرون نروم تا زماني که بدانم شما قائم آل محمدصلي الله عليه وآله هستيد يا نه؟ حضرت هيچ پاسخي به من نفرمود. من سي روز در مدينه بودم، سپس در بين راهي به من برخورد و فرمود: اي حکم! تو هنوز اينجايي؟ گفتم آري، من نذري که کرده‏ام، به شما عرض کردم و شما مرا امر و نهي ننموده و پاسخي نفرموديد.

فرمود: فردا صبح زود منزل من بيا، فردا خدمتش رفتم، فرمود: مطلبت را بپرس.

عرض کردم: من بين رکن و مقام نذر کرده و روزه و صدقه‏اي براي خدا به عهده گرفته‏ام که اگر شما را ملاقات کردم از مدينه بيرون نروم، جز آنکه بدانم شما قائم آل محمدصلي الله عليه وآله هستيد يا نه؟ اگر شما هستيد ملازم خدمتتان باشم و اگر نيستيد، در روي زمين بگردم و در طلب معاش برآيم. فرمود: اي حکم! همه ما قائم به امر خدا هستيم.

عرض کردم: شما مهدي هستي؟ فرمود: همه ما به سوي خدا هدايت مي‏کنيم. عرض کردم: شما صاحب شمشيري؟ فرمود: همه ما صاحب شمشير و وارث شمشيريم (شمشير پيغمبر به ما به ارث رسيده و همراه ما است).

عرض کردم: شما هستيد آن که دشمنان خدا را مي‏کشد و دوستان خدا به وسيله شما عزيز مي‏شوند و دين خدا آشکار مي‏گردد؟ فرمود: اي حکم! چگونه من او باشم، در صورتي که به 45 سالگي رسيده‏ام؛ حال آنکه صاحب اين امر [که تو مي‏پرسي] از من به دوران شيرخوارگي نزديک‏تر و هنگام سواري چالاک‏تر است». 2

منابع

1.الکافي، ج 1، ص 536، ح 2.
2.همان،ح 1.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص239

صاحب سرداب

گروهی آغاز غیبت امام زمان (ع) را از زمانی می دانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا، هجوم آوردند تا وی را دستگیر کنند و حضرت در آن هنگام، در سرداب رفت و همان جا، از دیده ها پنهان شد و تاکنون در آن جا بدون آب و غذا زندگی می کند و روزی از آن جا ظهور خواهد کرد. این داستان چنان شهرت یافته که حضرت را «صاحب سرداب» لقب داده اند.

در پاسخ این سخنان باید گفت: در منابع شیعی، هیچ نامی از سرداب نیست. نویسندگان اهل سنت در نوشته های خود بر این نظر اصرار می ورزند و متأسفانه این مسأله دستاویز حمله ناآگاهانه برخی از آنان به تشیع گردیده است. 1 پنداشته اند که شیعیان در میانه سرداب، امام خود را می جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار می کشند؛ از این روی، تهمت هایی به شیعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شیعی را در این زمینه به خود نداده اند.

البته منشأ خرده گیری های ناآگاهانه برخی به شیعه، در این زمینه آن است که شیعیان به بخشی از حرم عسکریین در سامرا، یعنی «سرداب» احترام و توجه خاصی دارند و آن را زیارت می کنند و این نه به خاطر آن است که امام زمان (ع) در این جا مسکن گزیده است و زندگی می کند، بلکه از آن جهت است که زمانی مرکز عبادت و سکونت چند تن از امامان راستین تشیع بوده است. پس داستان غیبت حضرت مهدی (ع) در سرداب سامرا و زندگی کردن حضرت در آن مکان، بهتان و دروغی بیش نیست و هیچ یک از بزرگان شیعه، چنین باوری نداشته و ندارند.2

منابع

1.منتخب الاثر، ص 372
2.چشم به راه مهدی، ص 339
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص450

صاعقه

یکی از نشانه های ظهور – بر طبق روایات – صاعقه است. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: منتظر نشانه های پیاپی به سان دانه های تسبیح باشید، که نخستین آن ها صاعقه های آسمانی است.

صاعقه در لغت به دو معنی است: 1. صاعقه آسمانی 2. مرگ ناگهانی. در حدیث مذکور هر دو معنی صحیح است. ولی حدیث دیگری از رسول اکرم (ص) درباره نشانه های آخرالزمان وارد شده که در آن واژه «صواعق» به معنای مرگ ناگهانی بکار رفته است.1در روایتی آمده است که خرابی ترکستان در آخرالزمان، از صاعقه ها است. 2 البته ممکن است کلمه «صواعق» انحاصر به صاعقه های آسمانی نداشته باشد و به موشک ها و دیگر مواد آتش زای قابل پرتاب نیز گفته شود.

منابع

1.روزگار رهایی، ج 2، ص 821
2.بشاره الاسلام، ص 28 و 41
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص450

صبر بر غیبت

خداوند، بندگان خود را در زمان غیبت ولی اش، با انواع محنت ها و بلاها امتحان می کند تا بد از خوب جدا شود و این سنت خداوند، در گذشتگان و آیندگان است؛ هم چنان که خدای تعالی فرموده: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون»1؛ آیا مردم چنین می پندارند به صرف این که گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و هیچ امتحان نمی گردند.

صبر کردن در زمان غیبت امام زمان (ع) بر چند گونه است: 1. صبر بر طول غیبت، به این که از شتابزدگانی که به سبب طولانی شدن غیبت دل های شان قساوت می گیرد نباشد، که شتابزدگان در مورد امام (ع) به تردید می افتند. 2. صبر کردن مؤمن بر آن چه از آزار و استهزاء و تکذیب و مانند آن ها از مخالفین خود می بیند. 3. صبر بر اقسام بلاها و محنت هایی که بر او وارد می شود، که بعضی از آن ها در آیه شریفه یاد گردیده که خدای تعالی می فرماید: «ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و ...» 4. صبر بر آن چه از گرفتاری مؤمنین به دست معاندین و آزار مخالفین نسبت به ایشان می بیند، در صورتی که نتواند آن ها را خلاص کند و از ایشان دفاع نماید، که در این حال وظیفه او صبر و دعا کردن است.2

منابع

1.سوره عنکبوت، 2
2.مکیال المکارم، ج 2، ص 419؛ (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص451

صاحب الغيبة

در برخي روايات از اين لقب، براي معرفي حضرت مهدي‏عليه السلام و اثبات غيبت براي ايشان استفاده شده است. امام رضاعليه السلام فرمود: «... وَهُوَ صاحِبُ الغَيبَةِ قَبلَ خُرُوجِهِ»؛ «و او است صاحب غيبت قبل از ظهورش...». 1

همچنين از امام حسين‏عليه السلام نقل شده است که فرمود: «قائم اين امت نهمين از فرزندان من است و او است صاحب الغيبة...». «قائِمُ هَذِهِ الاُمَةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدي وَهُوَ صاحِبُ الغَيْبَةِ...» 2

منابع

1.کمال‏الدين، ج 2، ص 42، ح 5.
2.همان، ج 1، ص 317.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص240

صدای زمینی

در روایات از دعوت به باطل تعبیر به «صدای زمینی» و از دعوت به حق، تعبیر به «صدای آسمانی» شده است.امام صادق (ع) درباره «صیحه آسمانی» که از نشانه های حتمی ظهور است می فرماید: «در ابتدای روز، گوینده ای در آسمان ندا می دهد: آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز، شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می کند که حق با عثمان و پیروان اوست. پس در این هنگام، باطل گرایان به شک می افتند.»1

هم زما با شنیده شدن صدای آسمانی و یا کمی پس از آن، در روی زمین نیز صدایی شنیده می شود. ندا دهنده شیطان است که مردم را به گمراهی فرا می خواند و می کوشد با ایجاد تردید در مردم، آن ها را از حمایت مهدی (ع) و اجابت دعوت آسمانی باز دارد. 2

منبع

1.بحارالانوار، ج 52، ص 288
2.برترین های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 232
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص452

صدقه

آن چه در راه خدا با نیت دستیابی به ثواب و رضایت پروردگار داده می شود را گویند. صدقه به معنی وسیع آن شامل هر نوع کمک به مستحق و محتاج است، اعم از مادی و معنوی. یکی از وظایف مؤمنان منتظر، صدقه دادن برای سلامتی و حفظ وجود حضرت مهدی (ع) است. مقدار صدقه و اندازه و کیفیت آن چندان مهم نیست؛ آن چه مهم است، خلوص نیت و دادن صدقه به اندازه توان مؤمن است.


یکی از اعمالی که سید بن طاووس رحمت الله علیه، به آن بسیار اهمیت می داده، صدقه برای حفظ وجود مقدس امام زمان (ع) بوده است، چون یکی از تکالیف زمان غیبت صدقه دادن است به آن چه میسر است برای حفظ وجود مبارک امام زمان (ع). به طور کلی صدقه آثاری دارد. یکی این که صدقه نمایشگر صداقت ایمان مؤمن است که با انجام آن نشان می دهد تا چه حد در وادی ایمان و خداپرستی صادق است و از این طریق نیازمندی های مؤمنان رفع می گردد و رفاه عمومی به وجود می آید و همچنین صدقه یکی از عوامل سازندگی انسان نیز هست؛ چنان که قرآن می فرماید: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها» 1 ای رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صدقات نفس آن ها را پاک و پاکیزه سازی. مؤمن صدقه را باید خود یا برای فایده و غرضی که در نظر دارد بدهد و یا برای حفظ نفس خود و یا محبوب و عزیزی که بسیار نزد او گرامی است. و چه محبوبی بالاتر از امام زمان (ع) که اصلاح بسیاری از امور دینی و آخرت مان بستگی به وجود و سلامتی آن حضرت دارد و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است که هیچ شخصی عزیزتر و گرامی تر نیست و نباید باشد از وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه؛ بلکه حضرتش باید محبوب تر از نفس خودمان باشد و اگر چنین اعتقادی نداشته باشیم در ایمان و معرفت مان نسبت به آن حضرت ضعف و خللی وجود دارد. سید بن طاووس، به فرزند خود سفارش می فرماید که: ابتاا کن به صدقه دادن برای آن حضرت قبل از این که برای خود و عزیزانت صدقه بدهی. باید توجه داشت که آن حضرت هیچ احتیاجی به صدقه و دعای ما ندارد، بلکه از شؤون بندگی و ادای بعضی از حقوق بزرگ آن حضرت است و خود یک نوع اظهار محبت و دوستی به آن جناب است، و این عمل راه و سببی است برای جلب رضای پروردگار و حصول قرب به خداوند در قضای حوائج و دفع بلا. لذا آثار صدقه به اتفاق کنندگان آن می رسد، مخصوصاً اگر انفاق برای اظهار محبت و دعا برای وجود مقدس امام (ع) باشد.

همچنین سید بن طاووس، در کتاب «امان الاخطار» در ضمن دعایی که برای صدقه دادن در وقت سفر ذکر می کند می نویسد: خدایا! این (صدقه) از آن تو و برای توست و صدقه ای برای سلامتی مولایمان م ح م د عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و بر او درود بفرست آن هنگام که در سفر است و در تمام حرکت ها و استراحت هایش، در تمامی اوقات شب و روزش و صدقه ای است برای هر چه که متعلق به اوست.2

1.سوره توبه، 103

2.نشریه موعود، شماره 13، ص 68
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص453

صلوات

درود فرستادن بر رسول گرامی اسلام و خاندان پاک اوست، که خداوند در قرآن کریم درباره آن تأکید کرده است: «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی، یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» 1؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستد، ای مؤمنان (شما نیز) بر او درود فرستید و کاملاً در برابر او تسلیم باشید. یکی از وظایف مؤمن منتظر، صلوات فرستادن بر حضرت مهدی (ع) است. مثلاً در حق آن حضرت بگوید: «اللهم صل علی مولانا صاحب الزمان» در کتب ادعیه 2، صلوات های چندی برای امام عصر (ع) و دیگر معصومین (ع) وجود دارد که باید تنها آن ها مورد استفاده قرار گیرند، زیرا بهتر است صلوات بر آن حضرت، طبق آن چه از اهل بیت (ع) روایت شده است، انجام گیرد.

امام صادق (ع) فرمود: «هر کس پس از نماز ظهر و نماز صبح در روز جمعه و غیر جمعه بگوید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، نمی میرد تا حضرت قائم (ع) را درک کند. 3

در روایت دیگری آمده است که هر کس بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، خداوند شصت حاجت او را برآورده می سازد، سی حاجت از حوائج دنیا و سی حاجت از حوائج آخرت. 4

درود و صلوات فرستادن بر حضرت مهدی (ع) نوعی دعا است؛ آن هم دعایی جامع که در بر گیرنده خواسته ها و دعاهای بسیاری است. در این درخواست مؤمن، تمنای حفظ آن حضرت و حفظ یاران و دوستداران او و برطرف شدن هر گونه هم و غم از قلب مقدس آن حضرت و تعجیل در ظهور او و پیروزی آن بزرگوار وجود دارد، چرا که صلوات بر آن حضرت، یعنی طلب رحمت برای او.

منبع

1.سوره احزاب، 56
2.مانند صلواتی که در مفاتیح الجنان (باب زیارات) بعد از زیارت جامعه، تحت عنوان صلوات حجج طاهره (ع) آمده است.
3.مصباح المتهجد طوسی، ص 328؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز جمعه
4.معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج 4، ص 113
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص455

صله با حضرت

از وظایف مؤمن منتظر، صله با آن حضرت به وسیله مال و دارایی دنیا است. منظور از صله در این جا، عطا و بخششی است که فرد، برای جلب توجهات معنوی امام (ع) تقدیم می کند و همان هدیه است که صرفاً جهت خشنودی و سرور امام (ع) اهدا می شود. هر کس به اندازه توانایی و امکانات خود، مقداری از مال و دارایی خود را به آن حضرت اختصاص می دهد و به او اهدا می کند. در زمان ظهور آن حضرت، این مال به خود حضرت تقدیم می گردد، اما در عصر غیبت، صله امام (ع) باید در اموری که مرضی آن حضرت است به کار گرفته شود. (البته به قصد و نیت صله آن حضرت) مثلاً آن مال صرف چاپ کتب ارزنده یا صرف مجالس و محافل ذکر و یاد آن حضرت گردد. امام صادق (ع) می فرماید: «یک درهم که با آن، با امام (ع) صله می شود، بهتر است از دو میلیون درهم که در سایر کارهای نیک، جز صله امام صرف می شود.» 1 و امام کاظم (ع) می فرمایند: «هر کس نمی تواند با ما صله نماید، پس با دوستان صالح ما صله کند که ثواب صله برای او نوشته می شود.»2

منابع

1.کافی، ج 1، ص 538
2.کامل الزیارات، ص 319
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص455

صورتی در خورشید

از نشانه های آخرالزمان، ظاهر شدن صورتی در قرص خورید ذکر شده است. مردم سیمای مردی را در قرص خورشید خواهند دید که نام و نشان او را خواهند شناخت. این نشانه پرشکوه در عهد سفیانی خواهد بود و در آن هنگام سپاه سفیانی و خود سفیانی هلاک خواهند شد. 1صاحب کتاب روزگار رهایی می نویسد: منظور از سیمای مردی که در قرص خورشید ظاهر خواهد شد، سیمای حضرت مسیح (ع) است که در خورشید ظاهر می شود و از آسمان فرود می آید و با حسب و نسبش شناخته می شود و دیگر کسی در حق او دچار تردید نمی شود.2 در حدیث دیگری آمده است: صورت و سینه ای در قرص خورشید برای مردمان ظاهر می شود. 3

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: سه بانگ آسمانی در ماه رجب شنیده می شد: 1. آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران باد، 2. ای گروه مؤمنان! رستاخیز نزدیک است، 3. بدن انسانی به وضوح در قرص خورشید دیده می شود که با صدای رسا بانگ بر می آورد؛ هان ای مردم! خداوند فلانی، پسر فلانی ... (سلسله نسب حضرت قائم (ع) را تا حضرت علی (ع) می رساند) را برانگیخت.4

منابع

1.ارشاد مفید، ص 338؛ بحارالانوار، ج 52، ص 220؛ اعلام الوری، ص 428
2.روزگار رهایی، ج 2، ص 845
3.همان، ص 846
4.غیبه طوسی، ص 268؛ بحارالانوار، ج 52، ص 289؛ منتخب الاثر، ص 422
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص456

صیحۀ آسمانی

منظور از صیحه آسمانی، ظاهراً صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی (ع) از آسمان شنیده می شود.[1] و همه مردم آن را می شنوند. در روایات، تعبیرهای «نداء» و «قزعه» و «صوت» نیز به کار رفته که ظاهر آن ها نشان می دهد که هر یک از آن ها نشانه جداگانه است که پیش از ظهور واقع می شود، [2] لکن به نظر می رسد که این ها تعبیرهایی گوناگون از یک حادثه و یا دست کم، اشکال گوناگون یک حادثه باشند. مراد از همه آن ها، بلند شدن صدایی در آسمان است. ولی به اعتبار این که صدای عظیم، بیدار باشی است که همه را متوجه خود می کند و نیز موجب وحشت عمومی و ایجاد دلهره و اضطراب می گردد، به آن صیحه، فزعه، صوت و نداء که هر یک بیانگر ویژگی از آن حادثه اند، اطلاق شده است. این احتمال هم وجود دارد که آن ها سه حادثه جدای از هم باشند که در یک زمان رخ نمی دهند، بلکه ابتدا صدایی عظیم همه را متوجه خود می کند (صیحه)، به دنبال آن صدایی هولناک، مردم را به وحشت می اندازد (فزعه) و آن گاه صدایی از آسمان شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی (ع) فرا می خواند (نداء).

امام باقر (ع) می فرماید: «ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند، پس هر کس در شرق و غرب است، آن را می شنود. از وحشت این صدا، خوابیده ها بیدار، ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند. رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت بگیرد و ندای وی را اجابت کند؛ زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الامین است. آن گاه می فرماید: این صدا در شب جمعه 23 ماه رمضان خواهد بود. در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید. در آخر روز، شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلومانه کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد.» [3]

البته روایت دیگری نیز به همین مضمون وجود دارد. از مجموع روایات می توان استفاده کرد: 1. «صیحه» از نشانه های حتمی ظهور است، 2. این صدا از آسمان شنیده می شود، به گونه ای که همه مردم زمین از شرق و غرب آن را می شنوند، 3. محتوای این پیام آسمانی، دعوت به حق و حمایت و بیعت با مهدی (ع) است، 4. هم زمان با آن یا کمی پس از آن، در روی زمین نیز صدایی شنیده می شود. ندا دهنده شیطان است که مردم را به گمراهی فرا می خواند، 5. جبرئیل، مردم را به حق فرا می خواند. [4]

مطلب دیگر این که در برخی روایات، سخن از «نداء» در کنار کعبه به میان آمده است. امام صادق (ع) می فرماید: «گویا می بینیم که حضرت قائم (ع) در روز شنبه، عاشورا، هنگام ظهر، بین رکن و مقام، در کنار کعبه ایستاده است و در پیش او، جبرئیل صدا می زند: بیعت برای خداست...» [5]

گویا این ندا غیر از ندای آسمانی و صیحه است که به عنوان نشانه ظهور بیان شده، زیرا این ندا در زمین و پس از ظهور است و ندا در آسمان و در آغاز روز صورت می گیرد. ولی احتمال هم دارد که همان صدای آسمانی، توسط سخن گوی حق، جبرئیل، از کنار کعبه بلند شود و در تمام جهان شنیده شود. [6] از امام صادق (ع) درباره ندای آسمانی پرسیدند، فرمود: «هر جامعه و مردمی به زبان و فرهنگ خود، آن ندای آسمانی را می شنود.» [7]

منبع

[1] وافی، ج 2، ص 443
[2] غیبه نعمانی، ص 257
[3] همان، ص 254
[4] برترین های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 230
[5] غیبه طوسی، ص 453؛ منتخب الاثر، ص 464
[6] برترین های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 233
[7] غیبه طوسی، ص 266؛ بحارالانوار، ج 52، ص 288
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص464

صیّاح

یکی از فرماندهان سپاه حضرت مهدی (ع) است که سفیانی را دستگیر می کند. حضرت مهدی (ع) از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می شود. در کرانه های دریاچه طبریه با سپاه سفیانی روبرو میشوند که از عراق بر می گردد. جنگ سختی میان دو سپاه در می گیرد که سفیانی در آن شکست می خورد و همه سپاهیانش در آن جا کشته می شوند و فقط خودش می ماند. یکی از یاران امام به نام صیاح (و یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می تازند و او را دستگیر می کنند و به محضر امام می آورند. هنگامی او را می آورند که امام مشغول نماز عشاء هستند. نمازشان را تخفیف می دهند و به طرف او بر می گردند. سفیانی می گویند: ای پسر عمو! مرا آزاد کن و برای خودت نگه دار، تا یکی از یاران تو باشم؟ حضرت به اصحاب خود می فرماید: درباره او و سخنانش چه می گویید؟ همگی می گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی شویم. او چقدر خون ریخته و چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده است و انتظار عفو دارد! حضرت مهدی (ع) می فرماید: هر چه می خواهید انجام دهید. گروهی از یاران او را می گیرند و روی سنگی در کرانه دریاچه طبریه می خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح می کنند.

منابع

روزگار رهایی، کامل سلیمان، علی اکبر مهدی پور،ج 2، ص 1135

صیقل

یکی از نام هایی است که نرجس خاتون – مادر حضرت – به آن خوانده می شده.برخی منابع «صقیل» ذکر کرده اند و صقیل، به مفهوم پدیده نورانی و پرجلوه و نرم است.1همچنین «صیقل» کنیزی بود که وقتی معتمد عباسی دستور داد به جست و جوی خانه امام حسن عسکری (ع) و خانه همسایگان پس از شهادت امام بپردازند، این کنیز به خاطر حفظ جان امام زمان (ع) ادعای بارداری کرد. لذا او را دستگیر کردند و به مدت دو سال نگاه داشتند، تا آن که به باردار نبودن وی مطمئن شده و او را رها ساختند.2

منابع

1.امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص 172

2.کمال الدین، ج 2، ص 476؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص 215.
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص465