فرهنگ الفبایی مهدویت :حرف غ
غانم
«ابوغانم» از خادمان منزل امام حسن عسکری (ع) بوده که از تولد حضرت مهدی (ع) اطلاع یافته و خبر داده است. 1 ابوغانم می گوید: حضرت قائم (ع) در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: صندل قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا می شناسی؟ گفتم: آری، شما مولای من و فرزند مولای من هستید. فرمود: آن را سئوال نکردم، گفام منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع می کند.2 باز ابوغانم از دیدار دیگری سخن میگوید که در آن گروهی از شیعیان افتخار حضور داشته اند، وی می گوید: برای ابو محمد امام حسن عسکری (ع) فرزندی متولد شد که اسم او را محمد گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر اصحاب خود نشان داد و فرمود: «این (مولود) امام و سرپرست شما بعد از من است و جانشین من است در میان شما. این همان قائم (ع) است که گردن ها برای انتظار به سوی او کشیده می شود، وقتی که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، قیام می کند و زمین را از عدل و داد پر می کند.3
منابع
غربت حضرت
غربت دو معنا دارد: 1. دوری از خاندان و وطن؛ 2. کمی یاران و حضرت مهدی (ع) به هر دو معنا غریب است. روایت امام صادق (ع) که فرمود: «به ناچار این امر را غیبتی خواهد بود و در هنگام غیبت، ناچار از عزلت و گوشه گیری است.»1 و فرمایش خود حضرت در قضیه علی بن مهزیار که فرمود: «پدرم از من پیمان گرفته که جز در سرزمین های پنهان و دور منزل نگیرم، برای آن که مخفی بمانم و جایگاهم از نیرنگ های اهل ضلالت مون باشد.» 2 دلالت بر غربت آن حضرت دارد.
و این که امام جواد (ع) فرمودند: «هرگاه این تعداد سیصد و سیزده نفر از اهل اخلاص برایش جمع شدند، خداوند امر او را ظاهر سازد.» بر معنای دوم غربت دلالت می کند.3راوی می گوید: از حضرت موسی بن جعفر (ع) از صاحب امر پرسیدم. فرمودند: «او همان آواره یکتای غریب پنهان از خاندانش می باشد که خونخواه پدرش خواهد بود.» 4 پس مهمترین وظیفه ما آمادگی برای ظهور و دعا برای تعجیل در فرج مولا است.
دنیا با امامان و اهل بیت سر ناسازگاری داشت و همانند اسب سرکش که رام نشود و صاحبش را از پشت خود متمکن نسازد، با امامان معصوم (ع) سر ستیز داشت. ولی امیر مؤمنان (ع) خبر می دهد که این شتر چموش، روزی در برابر خاندان اهل بیت زانو خواهد زد و تسلیم خواهد شد و به راحتی فرمان خواهد برد؛ همانند شتر بد خویی که سرانجام عواطف مادری اش بر او غلبه کرده، به سوی بچه اش باز می گردد و مهر می ورزد. حضرت علی (ع) فرمود: «خداوند قومی را می آورد که آن ها را دوست می دارد و آن ها نیز او را دوست می دارند. کسی که در میان آن ها غریب است، بر آن ها حکومت می کند. همه ممالک اسلامی را با امنیت و آسایش تحت سیطره خود اداره می کند. روزگار با او سازگار می شود، پیرو جوان از او فرمان می برند. زمین آباد می شود و به وسیله مهدی (ع) خرم و سرسبز می گردد.» 5در این حدیث به غربت حضرت نیز تأکید شده است.
منابع
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص512
غرب و آخر الزمان
امروزه یکی از مباحثی که در دنیای غرب و مسیحیت توجه بسیاری را به خود جلب نموده، توجه به یکی از مباحث مسیحیت است که در رابطه با آخرالزمان و آمدن مسیح (ع) گفتگو می کند و موجب گشته تا کتب و فیلم های خاصی در زمینه مباحث آخرالزمان، علایم آخر الزمان، مکاشفات مختلف، چگونگی حفظ خود از گزند حوادث و وقایع و غیره ساخته و منتشر شوند. یکی از انتشاراتی که اخیراً در این زمینه به ویژه در زمینه تولید فیلم های ویدیویی، فعالیت وسیعی را آغاز کرده انتشارات آرماگدون است که خود را با عنوان بزرگترین کتابفروشی در زمینه کتب مربوط به نبوت، مکاشفات و انجیل معرفی نموده است. جستجوی کامپیوتری در شبکه اینترنت، فهرستی از کتب و فیلم های ویدیویی تهیه شده در این زمینه را معرفی می نماید که نمونه هایی از این کتب و نوارهای ویدیویی را معرفی می نماییم:
1. در مورد بازگشت مسیح (ع) فیلم ویدیویی به روایت «ادوند پاردوم»؛ موضوع این نوار ویدیویی در رابطه با به پایان رسیدن هزاره دوم میلادی و نگریستن دقیق بشر به آینده مشکوک قرم بیست و یکم است. عده ای از مردم، پایان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جدیدی تصور می نمایند. کتاب آسمانی مسیحیان می گوید: «مسیح زمانی می آید که شما انتظار آمدن او را ندارید، و این چنین است که شمارش معکوس آغاز شده است و سئوالی که به ذهن وارد می شود این است که ما در چه زمانی از تاریخ واقع شده ایم؟
2. هشدار دو دقیقه ای زمین؛ این نوار ویدیویی مهیج و جنجالی شما را به کشف این مطلب می رساند که چرا متخصصان و کارشناسان امور دینی و مکاشفات در غرب معتقدند که هشدار دو دقیقه ای زمین به گوش می رسد! در این نوار شما می توانید نگاهی دقیق به روزگاران آشفته ای داشته باشید که ما در آن بسر می بریم و ضمناً به شواهدی دست یابید که توضیح دهنده این مطلب است که ما در واپسین روز زندگی می کنیم. این نوار ویدیویی براساس کتاب «جان ویلر» تهیه شده و روایت کننده آن نیز «کاریل ماتریسیانا» می باشد.
3. آخر الزمان دوران سختی است؛ این نوار ویدیویی در سه کاست تهیه شده و با این که به شیوه ای حرفه ای تهیه شده است، اما از آن جا که دربرگیرنده اطلاعات کمی و کیفی خاصی است که به حیات و بقای روحی و جسمی بشر در خلال دوران آشوب و اضطراب آخرالزمان می پردازد، بسیار حیرت آور است. اولین بخش از این نوار ویدیویی به بحثی جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب و اضطراب پرداخته و این مطلب را خاطر نشان می سازد که بشر برای رسیدن به آشوب و اضطراب به دنیا نیامده است. اما دچار آشوب و اضطراب شده و خوشی خود را از دست داده است. در این فیلم «دیک آینزورت» انسان را در زمینه این که چگونه خود را از گزند حوادث دور ساخته و حفظ نماید و یا این که چگونه غذا تهیه نموده، محصولات خود را به بار آورد و خود را برای شرایط سخت آماده سازد، راهنمایی می کند.
در بخش دوم و سوم این نوار به افراد آموخته می شود که چگونه وسایل و لوازمی را که به طور روزمره دور می اندازند، می توانند به عنوان ابزاری مفید مورد استفاده قرار دهند و همچنین به شما آموخته می شود که چگونه اجاق خورشیدی و ابزار دیگری بسازید و آب به راحتی پیدا نمایید.
4. دلایل شگفت انگیز؛ آیا خدا به راستی وجود دارد؛ این نوار ویدیویی نواری مستند است که شواهدی جدید و شگفت انگیز را که موجب اثبات خدا شده است، ارایه می دهد. تهیه کنندگان این فیلم نظیر «پاول لالوند»، «گرانت جفری»، «دیو بریس»، «دیومانت» و «چووک میسار» معتقدند که با دیدن این فیلم می توانید خود و دوستان نجات نیافته خود را به فلاح و رستگاری برسانید.
5. مکاشفه؛ این فیلم نشان می دهد که در دوزخ خشونت، حیله و نیرنگ و در دنیای شهوانی امروز، مردان و زنان با ایمانی وجود دارند که همه چیز را به نام خدا و با استعانت از او می خواهند و آنان اهل مقاومت و بردباری و پایداری هستند. مدت این نوار ویدیویی 97 دقیقه است.
منابع
غرب و مهدویت
امروز به وضوح تلاش های ضد دینی دولت های غربی که به طرفداری از اومانیسم و انسان مداری که مأمور طرد و نفی تفکر خداگرایی و دین باوری در جوامع غربی است، به بن بست رسیده و نسل رنسانس بی دین غرب که در چندین قرن پیش شکل گرفته است رو به انقراض است و رنسانس مذهبی در غرب فراگیر می شود.
امروزه نشانه های بی شماری از رنسانس مذهبی در غرب دیده می شود که برخی از این گرایش ها را در بین فرقه های مسیحی می توان مشاهده کرد. این نشانه های رنسانس مذهبی در غرب تنها در گرایش به کلیسا و دعا نیایش خلاصه نمی شود، بلکه به دلیل رشد روز افزون و آگاهانه آن، واکنش در برابر اهانت به مقدسات را نیز نتیجه می دهد و سردمداران و حامیان اندیشه های ضد دینی را که دولت های غربی در رأس آن قرار دارند، در موضع ضعف می افکند. نمونه های این بیداری را در اعتراض به نمایش فیلم های توهین آمیزی چون آخرین وسوسه های مسیح و ... می توان دید.1
از طرف دیگر امروزه هزاران گروه از فرقه های مذهبی بر این عقیده اند که هزاره بعدی، زمان ظهور منجی آخرالزمان است. «تد دانیلز» اهل فیلادلفیا که دکترای خود را از دانشگاه «پنسیلوانیا» اخذ کرده و تحصیل کرده «هاروارد» است می گوید: در پی یک نظر خواهی انجام شده از سوی هفته نامه «یو.اس.نیوز» این نکته روشن شده است که 61 درصد از آمریکایی ها بازگشت دوباره مسیح (ع) را به زمین باور دارند و 59 درصد آن ها به آخرالزمان معتقدند و حتی 12 درصد آن ها آخرالزمان را برای چند سال آینده پیش بینی می کنند. اگر چه از جهت فلسفی بین گروه ها و فرقه های گوناگون، اختلافاتی وجود دارد، اما «دانیلز» یک دور نمای اصلی را در همه آن ها یکسان می انگارد و آن همان طرز فکری است که براساس آن ها این اعتقاد وجود دارد که زمین به حالت اولیه اش باز می گردد و عدالت و یکرنگی بر همه جا حاکم می شود. آن روز دیگر از بدبختی و جنگ خبری نیست. این اندیشه همواره با ظهور قهرمانی که همه امور را مرتب می سازد همراه است. اما قبل از سیدن به این نقطه، باید جهان مصائبی چون طوفان های عظیم، فوران آتشفشان ها، سقوط شهاب سنگ ها و حتی اپیدمی هایی چون ایدز را پشت سر بگذارد.
از جمله دیگر گروه های فعال در این رنسانس مذهبی گروه «وفاداران به عهد» هستند که به گفته «پیل مک کارتنی» مؤسس این گروه، نباید انتظار نجات آمریکا را از سیاستمداران آن داشت. آنان نجات آمریکا را از خدا می خواهند و می گویند برآنیم تا تحت تأثیر اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دینی خود دوباره بسازیم. در این رنسانس مذهبی آن آیین و دینی که بیش از همه راهگشا و تغییر دهنده بوده و جبهه اهل مبارزه با الحاد را تشکیل داده «اسلام» است. در دنیای سرگشته امروز و در میان عطش روز افزون نیاز به مذهب و معنویت، این اسلام است که در همه ابعاد پاسخگوی نیازهای فطری و اصیل بشری است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشریت امروز قرار می دهد.
روزی «برنارد شاو» فیلسوف برجسته انگلیس صریحاً به زنده بودن دین اسلام اعتراف کرده و اعلام نمود: من همیشه نسبت به دین محمد، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش نهایت احترام را داشته ام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینی می کنم و اکنون هم آثار آن پدیدار شده است، که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا می باشد. 2 وقتی «برنارد شاو» پیش بینی می کرد که آیین اسلام جهانگیر می شود و مورد قبول مردم اروپا قرار می گیرد و تنها اسلام است که می تواند مشکلات جهان را حل کند، همه به اظهاراتش می خندیدند و بدون تحقیق و بی اعتنایی از کنار آن می گذشتند. اما امروز حقیقت سخنان «برنارد شاو» و سایر متفکران آزاد اندیش برای مردم غرب آشکار گشته و گرایش روز افزون مردم به جهان اسلام، نشانه بارزی است برای صحت پیش بینی های او.
امروز کسانی که در آمریکا و اروپا به اسلام می گروند، همان حقایقی را در می یابند که متفکران غربی آن را از ویژگی های بزرگ اسلام و عامل نجات بشریت و پناهگاه امن معنوی برای انسان های سرگشته غربی معرفی می کنند. یک تازه مسلمان شده آمریکایی می گوید: این آیین قادر است فشارهای جامعه بی بنیاد و مصرفی آمریکا را که متوجه افراد است، برطرف کند. اسلام نه تنها یک دین بلکه یک شیوه درست زندگی نیز می باشد. یک آمریکایی آفریقایی تبار نیز که تازه به اسلام گرویده است، اسلام را یک دین جهانی می داند که میان ابنا بشر از لحاظ رنگ و پوست و نژاد فرقی قائل نیست. با آن که مردم غرب شیفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به این آیین حیات بخش می پیوندند، دولت مردان و سیاست مداران غربی که تعالیم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبی های خود در تضاد می بینند، با تبلیغات گسترده و مسموم خود سعی در ایجاد مانع و جلوگیری از استقبال مردم غرب از تعالیم اسلام دارند. امروزه طرفداران نهضت جهانی اسلام، باید بیش از هر زمان دیگر خود را مسئول پاسخ گویی به نیازهای معنوی مردم غرب بدانند و با سازماندهی و گسترش تبلیغات همه جانبه خود، از آثار سوء دستگاه های تبلیغی غرب بکاهند و جلوه های نورانی فرهنگ و معارف اسلامی را به بهترین وجه به روح های تشنه حقیقت عرضه بدارند.3
منابع
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص514
غرقد
درختی است که به درخت «یهود» معروف است. ابن کثیر درباره درگیری مسلمانان با یهود تا جایی که به پیروزی مسلمین و نابودی یهود منجر می شود، در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است که فرمود: «قیامت بر پا نمی شود تا این که مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند و آن ها را بکشند، تا جایی که اگر یک نفر یهودی در پشت سنگ یا درختی پنهان شود، آن سنگ یا درخت به قدرت الهی به زبان آمده و بگوید: ای مسلمان! ای بنده خدا! این که خود را پنهان کردهن است، یهودی است؛ بیا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» که درخت یهود است و از معرفی یهود خودداری می کند.» 1
منابع
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص517
غريم
«غريم» در لغت، هم به معناي طلبکار آمده است و هم به معناي بدهکار. 1
در روايات فراواني از آن به عنوان يکي از القاب حضرت مهديعليه السلام ياد شده است. بيشتر به نظر ميرسد مقصود، معناي نخست آن باشد که درباره حضرت به کار رفته است. اين لقب نيز مانند برخي القاب ديگر، از روي تقيّه بوده که هرگاه شيعيان ميخواستند مالي را نزد آن حضرت يا نواب و وکلاي آن حضرت بفرستند، يا وصيت کنند و يا از جانب آن حضرت مطالبه کنند، به اين لقب حضرت را ميخواندند.
شيخ مفيدرحمه الله به اين نکته تصريح کرده، مينويسد: «کلمه غريم رمزي بود بين شيعه که وقتي حضرت مهديعليه السلام را از روي تقيّه ياد ميکردند، از آن استفاده مينمودند». 2
بنابراين، استفاده از اين لقب عمدتاً در ارتباطات مالي شيعيان با حضرت مهديعليه السلام - آن هم در طول غيبت صغري - بوده است. 3
در اينجا به برخي از روايات اشاره ميشود:
1. محمد بن صالح گويد: «وقتي پدرم از دنيا رفت و امر به من رسيد، سفته هايي (حواله هايي) نزد پدرم بود که نشان ميداد، مربوط به اموال غريم است.» 4
2. اسحاق بن يعقوب گويد: «از شيخ عمري شنيدم که ميگفت: با مردي شهري مصاحبت داشتم و به همراه او مالي براي غريم بود و آن را براي او فرستاد». 5
3. محمد بن هارون گويد: «از اموال غريم پانصد دينار بر ذمه من بود». 6
منابع
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص270
غوث
از القاب خاصه آن حضرت و به معنای پناه و پناهگاه است.1در توسل جستن به ائمه (ع) جهت حوائج دنیا و آخرت گفته اند: هرگاه شمشیر به محل ذبح تو رسید (کنایه از کثرت گرفتاری و بی پناهی) به حضرت حجت (ع) استغاثه کن؛ به درستی که تو را در می یابد و او غیاث المستغیثین است. بگو: «یا صاحب الزمان! انا مستغیث بک» یا بگو: «یا صاحب الزمان! اغثنی! یا صاحب الزمان ادرکنی!» 2
منابع
غیب
از نام های حضرت مهدی (ع) است که در قرآن ذکر شده است.
روایت شده است از حضرت صادق (ع) که فرمودند: در آیه شریفه «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب...»1متقین شیعیان علی بن ابی طالب (ع) هستند، و اما غیب، او غایب است و شاهد بر این، قول خداوند تبارک و تعالی است که فرمود: «می گویند چرا فرو فرستاده نشده برای او آیتی از پروردگارش؟ پس بگو نیست غیب، مگر خدای را. پس منتظر باشید به درستی که من با شما از منتظرانم 2 یعنی برآمدن آن غیب از آیات خداوندی است. 3 در تفسیر آیه شریفه «الذین یؤمنون بالغیب» آمده است که غیب سه روز است: روز رجعت، روز قیامت و روز قیام قائم (ع). 4
منابع
غیبت
بررسی تاریخی دوران غیبت، فرازهایی از حیات پرفراز و نشیب تشیع را آشکار می سازد؛ حیاتی که به ویژه در بعد علمی و فرهنگی از جایگاه و منزلتی خاص در حیطه تاریخ اسلام برخوردار است. دوران غیبت صغری به واسطه شرایط اجتماعی خاص پدید آمده، از موقعیت ویژه ای برخوردار بود که اوضاع فرهنگی جامعه شیعی نیز تحت تأثیر این موقعیت قرار گرفت و براساس عناصر تعیین کننده آن، دستخوش تحولاتی شد. تحولاتی بنیادین که اساس فعالیت های علمی گسترده ای را پی ریزی کرد و در کمتر از یک قرن به اوج شکوفایی خود رسید و سیر پیشرفت آن تا به زمان حال با روندی گاه تند و شتابان و گاه کند و آهسته ادامه یافته است و اینک ما از دستاوردهای ارزنده آن بهره مند هستیم.
در سال 260 هـ. امام حسن عسکری (ع) پس از دوران کوتاه شش ساله امامت در سن 27 سالگی رحلت کرد و تنها فرزند او که پنج سال از عمرش می گذشت از جانب خدای متعال و با نص آن حضرت به امامت منصوب گردید. اما به دلایلی امام دوازدهم (ع) از همان زمان از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت حضرتش پس از پنج سال حضور در ایام حیات پدرش، که تنها عده ای از خواص شیعیان موفق به دیدار وی شدند، آغاز گردید. غیبت صغری که در سال 260 ق. آغاز شد و پس از 69 سال در سال 329 قبا در گذشت چهارمین و آخرین نائب خاص امام (ع) پایان یافت، در واقع مقدمه و آغازی برای غیبت طولانی بود، تا شرایط پذیرش موقعیت جدید برای مردمان فراهم گردد و شیعیان آمادگی درک روانی را داشته باشند که در آن از حضور امام معصوم به طور مستقیم بی بهره اند.
درک این موقعیت جدید مستلزم عبور از یک مرحله واسطه بود که فراهم کننده شرایط و آمادگی مذکور باشد. این مرحله میانی که با روندی تدریجی از اوایل قرن سوم هجری و در واقع پس از شهادت امام رضا (ع) آغاز شده بود با حرکتی رو به تزاید به تدریج تا نیمه این قرن ادامه یافت. در واقع این حرکت به طور غیر مستقیم از زمانی آغاز شد که هارون الرشید، خلیفه عباسی شرایط دشواری را بر امام هفتم، موسی بن جعفر (ع) تحمیل کرد و آن حضرت را به شدت تحت مراقبت قرار داد و سال ها در زندان های بغداد محبوس کرد. گر چه پس از آن، در زمان حیات امام رضا (ع) آن سختگیری و فشارها به حداقل خود رسید، ولی در آغاز قرن سوم هجری شرایط به گونه ای دیگر تغییر یافت. معتصم خلیفه جانشین مأمون، امام جواد (ع) را شدیداً تحت نظر قرار داد و وی را به بغداد مرکز حکومت احضار کرد و در نهایت در سال 320 ق امام را مسموم نموده و به شهادت رسانید.
شهر سامرا که در واقع پادگان نظامی بود و معتصم آن را تأسیس کرد، پس از او محل حبس و تبعیدگاه امام هادی و امام عسکری (ع) شد. متوکل خلیفه سفاک عباسی که از وجود امام در مدینه بیمناک بود ایشان را به شهر سامرا آورده و تحت الحفظ نگاه داشت. در طی این دوران روابط مستقیم شیعیان با امامان به حداقل خود رسید. آنان در واقع امکان دسترسی به امام (ع) را نداشتند، مگر به طور مخفیانه و از طریق مکاتبه و یا با کمک خدمتکاران ایشان، یا در قالب فروشندگان دوره گرد یا عابران رهگذر یا ...
وضعیت مذکور به تدریج و به طور غیر مستقیم، این آمادگی را در مردم پدید می آورد که در زمان عدم حضور و یا عدم دسترسی مستقیم به امام چه باید کرد؟ از طرفی امامان (ع) نیز در چنین شرایطی، ملاک های راهیابی و مصادر مراجعه شیعیان را مشخص می کردند. نظام وکالت که از دیرباز وجود داشت در این زمان هر چه بیشتر گسترش یافت. ائمه (ع) وکیلانی از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعیین می کردند که محل رجوع مردم و روابط آن ها با ایشان بودند. شیعیان در شهرهای دور و نزدیک با این وکیلان ارتباط یافته، مسایل خود را می پرسیدند، نیازهای خود را بیان می کردند و وجوهات شرعی را به آن ها می پرداختند تا آن ها را به ائمه (ع) ردّ کنند. این نظام وکالت در واقع مرحله ابتدایی نظام نیابتی بود که در دوران غیبت صغری شکل گرفت. با این حال با آغاز دوران غیبت صغری، وضعیت به گونه ای خاص تغییر یافت. با وجود این که اولین نائب خاص امام (ع) مدت ها قبل از طرف امام عسکری (ع) به شیعیان معرفی شده بود، ولی حیرت و سردرگمی فراوانی شیعیان را فرا گرفت. راه ارتباط با امام (ع) منحصر به نائب خاص حضرت گردید و حتی وکیلان امام (ع) نیز قادر به دسترسی به امام نبودند؛ اگر چه امکان دیدار با امام به طور کلی منتفی نبود و چه بسا کسانی به دیدار حضرت نایل می شدند. در واقع غیبت صغری برای فراهم شدن شرایط لازم جهت درک دوران غیبت کبری امری ضروری بود؛ چرا که در طی آن مردم می آموختند که مصدر رجوع آن ها در امور دینی، فقیهان و عالمان دینی هستند که مورد نیاز و مراجعه مردم اند و علمای شیعه نیز به ضرورت این نکته پی بردند که مصادر و مراجع علمی که مورد نیاز و مراجعه مردم هستند، بایستی به گونه ای متقن و ثابت در دسترس مردم قرار گیرند.
مسأله غیبت امری نبود که به تازگی مطرح شده باشد، بلکه در سخنان معصومین (ع) بارها به آن اشاره شده بود و مردم کمابیش با آن آشنا بودند. در روایاتی که از نبی اکرم (ص) نقل شده بود، حضرت ضمن بیان خصوصیات امام مهدی (ع) به مسأله غیبت حضرتش نیز اشاره کرده بود. در یکی از این روایات پیامبر (ص) چنین فرمود:
مهدی از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شبیه ترین مردم به من از حیث آفرینش و خلق و خوی است. او غیبت و دوران حیرتی دارد که مردمان در آن به گمراهی می افتند، سپس همانند شهاب تندرو می آید و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان طور که از ظلم و جور پر شده باشد. 1 ائمه (ع) نیز در گفتار خود به مسأله غیبت امام مهدی (ع) و سختی ها و نابسامانی های آن دوران اشاره کرده اند و از تک تک ایشان روایاتی به این مضامین نقل شده است.
اساساً مسأله غیبت در گفتار معصومین (ع) به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در میان انبیای پیشین و اوصیای آن ها معمول بوده است. بنا به روایات، صالح پیامبر در سن پیری از میان قومش غایب شد و غیبت او مدتی به طول انجامید، به طوری که چون به میان قومش بازگشت وی را نشناختند. موسی (ع) نیز مدتی غایب بود و در طی این مدت بنی اسرائیل در حیرت و سرگردانی و رنج بسیار به سر می بردند، تا بار دیگر موسی به نزد آن ها بازگشت. چنین غیبت هایی درباره حضرت یونس، یوسف و برخی دیگر از پیامبران ذکر شده است. بنابراین مسأله غیبت به مانند سنت جاریه ای تلقی شده است که درباره امام مهدی (ع) در امت خاتم الانبیاء نیز مصداق پیدا می کند.
طرح مسأله غیبت از همان دهه های اول تاریخ اسلام چنان شایع و معمول شده بود که بسیاری از فرقه هایی که از تشیع منشعب می شدند، به گونه ای به مسأله غیبت معتقد می گردیدند. «کیسانیه» اولین فرقه ای که از شیعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفیه و معتقد بودند که وی از میان آن ها غایب شده و در کوه رضوی مخفی گردیده و روزی ظهور خواهد کرد.
«ابومسلمیه» همین عیده را درباره ابومسلم داشتند. به طور کلی هر یک از فرقه های شیعی که در امامت یکی از ائمه (ع) توقف کردند و مسیر خود را از تشیع اثنی عشری جدا کردند، به نوعی غیبت درباره امام خودمعتقد شدند. این امر حاکی از آن است که مسأله غیبت امام مهدی (ع) کاملاً در بین مسلمانان و شیعیان شناخته شده و شایع بوده است. آن چه این مطلب را تأیید و تأکید می کند تألیف و تصنیف کتاب هایی در موضوع غیبت، پیش از آغاز غیبت صغری و در زمان حضور ائمه (ع) است. 2
غيبت (پنهان زيستي)
با مراجعه به مجموعههاي حديثي روشن ميشود که شمار بسياري از روايات و احاديثي که درباره وجود گران مايه حضرت مهديعليه السلام است و از خورشيد جهان افروز او نويد دارد، از غيبت غم بار او نيز خبر ميدهد و مسأله «غيبت» دراين روايات به روشني بيان شده است.
«غيبت» در اصطلاح براي کسي استعمال ميشود که مدتي در جايي حضور دارد و پس از آن در آن محل حاضر نميشود و در فرهنگ «مهدويّت» به پنهان شدن حضرت مهديعليه السلام از ديدگان مردم گفته ميشود.
غيبت را ميتوان در اينجا به سه معنا تفسير کرد:
1. آن حضرت در درون جوامع بشري زندگي نميکند و در دسترس مردم نيست که بسان ديگر انسانهاي عادي هرکس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند.
2. حضرت مهديعليه السلام در ميان همين جامعه و همين انسانها است؛ اما به قدرت خدا، هرگاه اراده کند از برابر چشمها ناپديد ميگردد و ديدگان مردم - با اينکه آن حضرت موجود و حاضر است - او را نميبينند؛ همان گونه که موجودات ديگري چون فرشتگان، ارواح و جن را نميبينند؛ با اينکه به نص قرآن شريف آنها در ميان جامعهها هستند و در اين جهان موجوداند.
ممکناست اينقدرت استتار واختفا از برابر ديدگان را کرامتي از کرامتهاي حجّت خدا و ولي او امام مهديعليه السلام بدانيم. آن حضرت در پرتو اين قدرت خدادادي، ميتواند هرگاه اراده فرمود در برابر ديدگان، ظاهر و آشکار گردد و هرگاه خواست نهان و ناپديد شود.
احتمال ديگر اين است که: آن حضرت با همان قدرت اعجاز، در ديدگان نظارهگر، به گونهاي تأثير و تصرف نمايد که آنان نتوانند جمال دل آراي او را بنگرند و اين کار از اولياي الهي - که از سوي خدا داراي قدرت در جهان آفرينش هستند - بعيد نيست.
از قرآن کريم نيز ميتوان امکان استتار و اختفاي انسان از برابر ديدگان را - چه به صورت کوتاه مدت يا دراز مدت - دريافت کرد.3
امام صادقعليه السلام فرموده است: «يَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ يَشْهَدُ المَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ»4؛ «مردم امام خويش را گم ميکنند، پس آن امام در موسم حج حضور مييابد [و] مردم را ميبيند، ولي مردم او را نميبينند»
3. معناي ديگر غيبت پنهان بودن حضرت از نگاه معرفتي انسانها است، به اين معنا که آن حضرت را ميبينند ولي نميشناسند. از اين رو در روايات فراواني آن حضرت به يوسف صديقعليه السلام تشبيه شده که اگر چه بين مردم بود، ولي او را نميشناختند. ناشناسي او به حدي رسيد که حتي برادران او نيز، او را نشناختند.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
«فَما تَنْکِرُ هذِهِ الاُمَّةُ اَنْ يَفْعَلَاللهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَما فَعَلَ بِيوُسُفَ اَنْ يَمْشِيَ فياَسْواقِهِم ويَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتيّ يَأْذِنَاللَّهُ فِيذلِکَ لَهُ کَمااَذِنَ لِيوُسُفَ» 5؛ «خوي و شأن اين امت چه چيز را انکار ميکنند، که خداي عزوجل در يک زماني با حجّت خود همان کند که با يوسفعليه السلام کرد».
به اين معنا که خداوند بين او و بين بندگان حجاب و پردهاي قرار ميدهد که مردم او را ميبينند ولي نميشناسند.
منابع
غار انطاکیه
حدیثی است از امام صادق (ع) که مانند آیه 247 سوره بقره به میراث آل موسی و هارون اشاره می کند: «مهدی کتاب هایی را از غار انطاکیه و زبور را از دریاچه طبریه بیرون می آورد، که از میراث های آل موسی و آل هارون و الواح و عصای موسی در آن جاست که آن ها را فرشتگان حمل می کنند.»
منابع
غار ثور
در غار ثور، ریزه هایی از الواح موسی (ع) و شکسته های عصای موسی و خورده های تابوت سکینه هست. هیچ ابری از شرق و غرب و کوفه (شمال) و قبله (جنوب) عبور نمی کند، جز این که دوست دارد از برکت آن کوه و اشیاء متبرکه آن تبرک جوید. شب ها و روزها می گذرد تا مهدی ظهور کرده، آن ها را بیرون می آورد.
منابع
غیبت صغری
منبع