فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ش

فرهنگ الفبایی مهدویت :‌حرف ش

شادمانی جهان از ظهور

از روایات فهمیده می شود که قیام حضرت مهدی (ع) موجب خرسندی اهل زمین و آسمان و حتی مردگان می شود.رسول خدا (ص) می فرمایند: همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده و ماهیان دریا، از ظهور حضرت مهدی (ع) شاد و خرسند می شوند. 1حضرت علی (ع) می فرمایند: هنگامی که حضرت مهدی (ع) ظهور می کند، نام مبارکش بر سر زبان ها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدی است، به گونه ای که جز نام او، هیچ نامی در یاد و زبان آنان نیست و با دوستی او روح خود را سیراب می کنند.2

حضرت رضا (ع) درباره گشایش پس از ظهور می فرمایند: در آن هنگام گشایشی بر مردم می رسد، به طوری که مردگان آرزوی زندگی دوباره می کنند.3

امام صادق (ع) نیز درباره پس از ظهور حضرت می فرمایند: هیچ مؤمنی در قبر نمی ماند، مگر آن که آن شادی و سرور در قبرش وارد می شود؛ به گونه ای که مردگان به دیدار یکدیگر می روند و ظهور حضرتش را به همدیگر تبریک می گویند.4

منابع

1.عقدالدرر، ص 84؛ البیان، ص 118
2.الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 68؛ احقاق الحق، ج 13، ص 324
3.غیبه طوسی، ص 268
4.اثبات الهداه، ج 3، ص 530
منابع: 
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص424

شام

مملکتی که در گذشته شامل اردن و سوریه و لبنان و فلسطین بود.1در حدیث آمده که در شام، فتنه ای بپا می خیزد که اگر از سوئی آرام شود، از سوی دیگر سر در می آورد و این فتنه پایان نمی یابد، تا این که منادی از آسمان ندا دهد: فلان، حاکم و امیر شما باشد. 2 و نیز آمده است: قائم (ع) ظهور نمی کند مگر پس از آن که شام را فتنه و آشوبی فرا گیرد که مردم، راه نجاتی از آن نداشته باشند.3

منبع

1.معارف و معاریف، ج 6، ص 427
2.کنزالعمال، ح 31444
3.بحارالانوار، ج 60، ص 208، ج 52، ص 297
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص425

شاهدان ولادت حضرت مهدي‏

چهل نفر پس از انتشار خبر ولادت حضرت مهدی (ع)، در خانه امام حسن عسکری (ع) گرد آمدند تا از ولادت با سعادت حجت خدا جویا شوند. امام، فرزند برومندش را در جمع حاضران آورد و فرمود: «این امام شما بعد از من است، و جانشین من در میان شما است. از او اطاعت کنید و بعد از من دچار اختلاف نشوید که هلاک می شوید، و بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید.1

در میان چهل نفر یاد شده، علاوه بر محمد بن عثمان، علی بن بلال، محمد بن معاویه بن حکیم، حسن بن ایوب بن نوح و ... که از شخصیت های برجسته و مورد اعتماد شیعه بودند، نیز حضور داشتند. 2

شيعه براي اثبات ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام، ادله فراواني اقامه نموده است؛ از جمله آنها گواهي افرادي است که در سخنان خود اشاره به حضور هنگام ولادت آن حضرت کرده‏اند. از جمله اين افراد مي‏توان به موارد ذيل اشاره کرد:

امام حسن عسکري‏ پدر بزرگوار حضرت

ايشان در روايات فراواني، به ولادت فرزند خود تصريح فرموده‏اند. 3.

حکيمه خاتون

حکيمه دختر امام جواد و عمه امام حسن عسکري‏عليه السلام، از زنان والا مقام نزد ائمه‏عليهم السلام بوده است وي به دستور مستقيم امام عسکري‏عليه السلام، در شب ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام حضور داشت و بخش فراواني از روايات ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام از سوي اين بانوي بزرگوار نقل شده است.  4.

شيخ صدوق‏رحمه الله يکي از روايات ايشان را اينگونه بيان کرده است: «حکيمه دختر امام جوادعليه السلام گويد: امام حسن عسکري‏عليه السلام مرا به نزد خود فرا خواند و فرمود: اي عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نيمه شعبان است و خداي تعالي امشب حجّت خود را - که حجّت او در روي زمين است - ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او کيست؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداي شما شوم اثري در او نيست، فرمود: همين است که به تو مي‏گويم - گويد: آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد کفش مرا بر دارد و گفت: اي بانوي من و بانوي خاندانم حالتان چطور است؟

گفتم: تو بانوي من و بانوي خاندان من هستي، گويد: از کلام من ناخرسند شد و گفت: اي عمه جان! اين چه فرمايشي است؟ گويد: بدو گفتم: اي دختر جان! خداي تعالي امشب به تو فرزندي عطا فرمايد که در دنيا و آخرت آقا است. گويد: نرجس خجالت کشيد و حياء نمود.

و چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم. در دل شب براي اداي نماز برخاستم و آن را به جاي آوردم؛ در حالي که نرجس خوابيده بود و رخدادي براي وي نبود. سپس براي تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز کشيدم و هراسان بيدار شدم. او همچنان خواب بود، پس برخاست و نماز گزارد و خوابيد.

حکيمه گويد: بيرون آمدم و در جست‏وجوي فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گرديد، ناگاه ابومحمدعليه السلام از محل خود فرياد زد: اي عمه! شتاب مکن که اينجا کار نزديک شده است. گويد: نشستم و به قرائت سوره «الم سجده» و سوره «يس» پرداختم. در اين ميان او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزي را احساس مي‏کني؟ گفت: اي عمه! آري. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم، حکيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفي فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روي او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است. او را در آغوش گرفتم، ديدم پاک و نظيف است. ابومحمدعليه السلام فرياد بر آورد که‏اي عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وي بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاي او را به سينه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وي کشيد. سپس فرمود: اي فرزندم! سخن گوي: گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لاشَرِيکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ‏صلي الله عليه وآله». سپس درود بر اميرالمؤمنين و ائمه‏عليهم السلام فرستاد تا آنکه بر پدرش رسيد و زبان در کشيد«. 5.

نسيم و ماريه

ايشان دو تن از خدمتگزاران بيت شريف امامت بوده‏اند و از روايات استفاده مي‏شود که آنان در شب ولادت در خانه امام عسکري‏عليه السلام حضور داشته‏اند.

شيخ طوسي‏رحمه الله و شيخ صدوق‏رحمه الله با ذکر سند مي‏نويسند: «نسيم و ماريه گويند: چون صاحب الزّمان از رحم مادر به دنيا آمد، دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت سبابه را به جانب آسمان بلند کرد. آن گاه عطسه کرد و فرمود: »اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلَي اللَّهُ عَلي مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ، ستمکاران پنداشته‏اند که حجّت خدا از ميان رفته است، اگر براي ما اذن در کلام بود شک زايل مي‏گرديد«. 6

منبع

1.کشف الغمه، ج 3، ص 317؛ اصول کافی، ج 1، ص 329
2.روزگار رهایی، ج 1، ص 174
3.ر.ک: الکافي، ج 1، ص 332، ح 12؛ کتاب الغيبة، ص 234، ح 203؛ کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 524، ح 4، ص 431، ح 8.
4.ر.ک: الکافي، ج 1، ص 330، ح 3؛ روضةالواعظين، ص 257؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 455؛ اثبات الوصية، ص 272.
5.کمال‏الدين، ج 2، باب 42، ح 1؛ همچنين ر.ک: کتاب الغيبة، ص 238؛ کشف‏الغمة، ج 2، ص 449.
6.کتاب الغيبة، ص 244، ح 211؛ کمال‏الدين، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنين ر.ک: الخرائج والجرايح، ج 10، ص 457، ح 2.
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص425
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص221

شباهت حضرت

در روایات، شباهت هایی میان حضرت مهدی (ع) و انبیاء و ائمه (ع) آمده است:

شباهت به آدم (ع): خداوند، آدم را خلیفه خود در زمین قرار داد.

شباهت به هابیل (ع): نزدیک ترین افراد، هابیل را کشت – یعنی برادرش و همچنین نزدیکترین افراد، قصد کشتن امام قائم (ع) را نمود عموی او یعنی جعفر کذاب.

شباهت به شیث (ع): حضرت شیث اجازه نیافت که علم خودش را آشکار کند، حضرت نیز اجازه نیافته تا روز وقت معین.

شباهت به نوح (ع): عمر طولانی

شباهت به ادریس (ع): ادریس (ع) به آسمان بالا برده شد، و حضرت مهدی (ع) را هنگام ولادت، روح القدس بر بال خود گرفت و به آسمان ها برد. ادریس (ع) نیز از قومش غایب شد.

شباهت به هود (ع): حضرت نوح، ظهور حضرت هود را بشارت داده بود و خداوند، کافران با به وسیله او هلاک کرد.

شباهت به صالح (ع): حضرت صالح مدتی از قومش غایب شد و وقتی بازگشت عده ای او را انکار کردند.

شباهت به ابراهیم (ع): حضرت ابراهیم (ع) دوران حمل و ولادتش مخفیانه بود و رشد او در یک هفته، به اندازه یک ماه بود و در یک ماه به اندازه یک سال، حضرت ابراهیم (ع) دو غیبت داشت.

شباهت به اسماعیل (ع): خداوند به ولادت اسماعیل (ع) بشارت داد. و چشمه زمزم برای حضرت اسماعیل (ع) از زمین جوشید.

شباهت به اسحاق (ع): پس از آن که ساره از بچه دار شدن مأیوس شده بود، خداوند ولادت اسحاق (ع) را بشارت داد.

شباهت به لوط (ع): فرشتگان برای یاری اش نازل شدند.

شباهت به یعقوب (ع): یعقوب (ع) منتظر فرج بود تا این که خداوند پس از مدتی طولانی، پریشانی اش را برطرف ساخت.

شباهت به یوسف (ع): یوسف (ع) زیباترین اهل زمان خود بود و مدتی غایب و مدتی نیز دچار زندان شد.

شباهت به خضر (ع): عمر طولانی و حضور هر سال در مناسک حج.

شباهت به الیاس (ع): عمر طولانی و حضور هر سال در حج و غایب شدن از قومش.

شباهت به ذوالقرنین: پیغمبر نبود، ولی بر مردم حجت بود و از قومش غایب شد؛ غیبتی طولانی.

شباهت به شعیب (ع): عمرش طولانی و استخوان هایش کوفته شد. از نظر قومش غائب شد و دوباره به صورت جوانی به آن ها بازگشت.

شباهت به موسی (ع): دوران حمل و ولادتش مخفی بود و دو غیبت داشت. از ترس دشمنانش غایب شد و بنی اسرائیل منتظر قیامتش بودند. عصایی داشت که معجزه اش بود.

شباهت به هارون (ع): خداوند هارون را به آسمان بالا برد. هارون سخن موسی را از راه دور می شنید.

شباهت به یوشع (ع): منافقان با او جنگ کردند. خورشید برای یوشع (ع) بازگشت.

شباهت به حزقیل (ع): خداوند برایش مردگانی را زنده کرد.

شباهت به داود (ع): خداوند او را خلیفه در زمین قرار داد و آهن را برایش نرم کرد.

شباهت به سلیمان (ع): داود (ع) او را جانشین خود قرار داد، در حالی که به سن بلوغ نرسیده بود. حکومت سلیمان بر جن و انس و پرندگان بود و مدتی از قومش غایب شد. خورشید برایش بازگشت.

شباهت به دانیال (ع): مدتی غایب شد.

شباهت به عزیر (ع): وقتی به قومش بازگشت، تورات را آن طور که بر موسی بن عمران (ع) نازل شده بود خواند.

شباهت به جرجیس (ع): خداوند مردگانی را برایش زنده کرد.

شباهت به ایوب (ع): بر بلاصبر کرد. چشمه برایش جوشید. خداوند مردگانی را برایش زنده کرد.

شباهت به یونس (ع): پس از غیبت، به قیافه جوانی به سوی قومش بازگشت.

شباهت به زکریا (ع): فرشتگان او را ندا می کردند. و در مصیبت ابا عبدالله الحسین سه روز گریه کرد.

شباهت به یحیی (ع): به ولادتش بشارت داده شده بود و در شکم مادر سخن می گفت.

شباهت به عیسی (ع): فرزند بهترین زنان زمانش بود و در شکم مادر تکلم می کرد و گهواره سخن می گفت. خداوند او را به آسمان بُرد و مردم درباره اش اختلاف کردند. به اذن خداوند مرده را زنده می کرد.

شباهت به حضرت محمد (ص): حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من، کنیه اش کنیه من، و از نظر خلق و خُلق شبیه ترین مردم به من است.

شباهت به امام علی (ع): علم و زهد و شجاعت.

شباهت به امام حسن (ع): حلم و بردباری.

شباهت به امام حسین (ع): نبودن بیعت طاغوت زمان بر ایشان، بالا بردن به آسمان، آرزوی بودن در رکاب حضرت، ترس حضرت هنگام حرکت از مدینه، طلب یاری و ...

شباهت به امام سجاد (ع) عبادت.

شباهت به امام باقر (ع): شباهتش به رسول خدا (ص).

شباهت به امام صادق (ع): کشف علوم و بیان احکام برای مردم.

شباهت به امام کاظم (ع): تقیه و شدت ترس از دشمنان.

شباهت به امام رضا (ع): تقیه و ترس در زمانش برداشته شد.

شباهت به امام محمد تقی (ع): در کودکی به امامت رسید.

شباهت به امام علی النقی (ع): هیبت حضرت.

شباهت به امام حسن عسکری (ع): هیبت حضرت. 1

منبع

فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص167

شرايط ظهور

«شرايط ظهور»؛ يعني، زمينه‏هايي که امکان تحقق ظهور امام عصرعليه السلام را فراهم مي‏آورد و آن را امري منطقي و لازم مي‏نماياند. شرايط ظهور با نشانه‏هاي ظهورتفاوت دارد؛ براي مثال وجود تعداد الکافي از پاکدلان براي آغاز انقلاب جهاني در شمار «شرايط ظهور» مي‏گنجد؛ ولي نداي آسماني و خروج سفياني، از «نشانه‏هاي آن» شمرده مي‏شود. البته هر دو بايد پيش از ظهور تحقق يابند؛ زيرا ظهور پس از آشکار شدن همه شرايط و نشانه‏هاي حتمي آن رخ مي‏دهد؛ وگرنه به تحقّق مشروط قبل از وجود شرط و نيز دروغ بودن روايات نشانه‏هاي ظهور - که درستي‏شان به طور متواتر و قطعي احراز شده است - مي‏انجامد. 1

پاره‏اي از تفاوت‏هاي شرايط و نشانه‏هاي ظهور عبارت است از:

1. توقف ظهور بر شرايط، توقفي واقعي و از نوع توقف معلول بر علت است؛ ولي علامات تنها نزديک شدن زمان ظهور را مي‏نمايانند. از اين رو، وقوع ظهور، بدون تحقق اين نشانه‏ها ممکن است. البته پاره‏اي از نشانه‏ها - مانند خروج سفياني و قتل نفس زکيّه - با شرايط ظهور ارتباط عنصري دارند؛ يعني، از نتايج عصر فتنه‏ها و انحرافانند و به آماده سازي يکي از شرايط ظهور مي‏انجامند.

2. تحقق هم زمان همه نشانه‏ها يا گردآمدن آنها در يک زمان، ضرورت ندارد. نشانه‏ها مي‏توانند با فاصله‏هاي بسيار اتفاق افتند و در زمان واحد گرد نيايند؛ ولي شرايط چنين نيستند. در نهايت بايد تمام شرايط با هم محقق شوند و در يک زمان اجتماع کنند تا ظهور پديد آيد.

3. علايم پيش از ظهور، پديد مي‏آيند و از ميان مي‏روند؛ ولي شرايط کمي پيش از ظهور رخ مي‏دهند و بعد از تحقّق ظهور نيز باقي‏اند.2

منابع

1.تاريخ الغيبة الکبري، ص 395.
2.همان، ص 400 - 396.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص225

شريعيه

«شريعيه» از غلاة شيعه و پيرو مردي به نام شريعي بودند. او مي‏گفت: خداي تعالي در کالبد پنج تن اندر آمد که عبارت‏اند از: رسول خداصلي الله عليه وآله، علي‏عليه السلام فاطمه‏عليها السلام، حسن‏عليه السلام و حسين‏عليه السلام.

شريعيه پندارند: اين پنج تن خدايانند و آن را اضدادي است؛ اما درباره آن اضداد اختلاف کرده‏اند. برخي آن پنج ضد را نيکو شمرند؛ زيرا برتري و ارزش کساني که خداي در آن «حلول» کرد جز به آن اضداد شناخته نشود. عده‏اي گويند: آن ضدها زشت و نکوهيده‏اند.

شريعي خودش نيز دعوي «حلول» مي‏کرد و بعد از او مردي از پيروانش به نام نمير، پنداشت که خدا در کالبد او اندر آمده است.

ابومحمد حسن شريعي از صحابه امام علي‏النقي‏عليه السلام و امام حسن عسکري‏عليه السلام بود و نخستين کسي بود که بعد از شهادت امام يازدهم، دعوي بابيّت کرد و به الحاد و کفر منسوب شد. توقيعي نيز درباره او صادر گشته است. وي در حالي که هيچ‏گونه صلاحيتي براي منصب نيابت نداشت، چنين ادعا مي‏نمود. به علاوه بر خداي تعالي دروغ بست و اموري به ائمه‏عليهم السلام نسبت داد که در شأن آنان نبود و آن بزرگواران از آن امور و نسبت‏ها بيزار بودند.

توقيعي از سوي حضرت مهدي‏عليه السلام در لعن او به دست نائب سوم شرف صدور يافت. 

منابع

کتاب الغيبة، ص 397؛ فرهنگ فرق اسلامي، ص 254 و 255.

شعبان

«شعبان» نام ماه هشتم از ماه‏هاي قمري است که پس از ماه «رجب» و پيش از ماه «رمضان» قرار دارد.

ازآن‏جهت‏که داراي عظمت فراواني است، از آن به عنوان «شعبان المعظم» ياد و در روايات فراواني از معصومين‏عليهم السلام از آن به بزرگي نام برده شده است.1

مناسبت‏هاي فرخنده‏اي در اين ماه وجود دارد که بر عظمت آن افزوده است؛ مانند ولادت با سعادت حضرت حسين‏بن علي‏عليه السلام در روز سوم اين ماه ولادت حضرت ابوالفضل عباس در روز چهارم آن.

روز پنجم اين ماه نيز پيشواي چهارم شيعيان پاي به جهان گذاشته و طبق نقلي علي اکبر در روز يازدهم اين ماه ديده به جهان گشوده است.

در سحرگاه نيمه ماه شعبان، آخرين خورشيد آسمان ولايت و امامت طلوع کرده و عظمت و جلالت خاصي به اين ماه بخشيده است. شب نيمه ماه شعبان «ليلةالبرات» نيز ناميده شده است؛ 2 چرا که در آن شب براتِ آزادي از آتش به اهل طاعت و بندگي عطا مي‏گردد.

منابع

1.ر.ک: الاقبال، ص 723.
2.ر.ک: صحيح ابن حبان، ج 12، ص 481؛ معجم‏الاوسط، طبراني، ج 7، ص 36؛ کنزالعمال، ج 3، ص 464، ح 7451 و7450.
فرهنگ نامه مهدویت،خدامراد سلیمیان/ ص229

شعار یاران حضرت

شعار، نشانه گروهی از مردم است که به وسیله آن یکدیگر را می شناسند و همان، مشخصه آن هاست از دیگران.

شعار یاران حضرت، هنگام قیام «یا لثارات الحسین» است. امام صادق (ع) درباره ویژگی های یاران حضرت قائم (ع) می فرمایند: آنان از ترس خدا بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خواسته شان این است که در راه خدا کشته شوند. شعارشان ای خونخواهان حسین است. چون حرکت می کنند، رعب و ترس از آنان در دل دشمن به فاصله یک ماه در حرکت است.1

البته در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است که شعار لشکریان مهدی (ع)، این است: «بمیران، بمیران2

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیغمبر (ص) دستور داد، پیش از جنگ، شعار دهید و بایستی شعارتان، نامی از نام های خدا باشد. از امام صادق (ع) رسیده است که: شعار مسلمانان در بدر «یا نصرالله اقترب اقترب»، و در احد «یا نصرالله اقترب) و در جنگ بنی نضیر «یا روح القدس ارح»، و در نبرد طائف «یا رضوان» و در صفین «یا بنی عبدالله یا بنی عبدالله» و در احزاب «حم لا ینصرون» و در حدیبیه «الا لعنه الله علی الظالمین» و در خیبر «یا علی انتهم من عل» و در فتح مکه «نحن عبادالله حق حقا» و در تبوک «یا احد یا صمد» و در جنگ بنی ملوح «امت امت»، در صفین «یا نصرالله» و شعار حسین (ع) «یا محمد» بود و شعار ما (ائمه) «یا محمد» است3

منابع

1.مستدرک الوسایل، ج 11، ص 114
2.ملاحم ابن طاووس، ص 65
3.بحارالانوار، ج 19، ص 63؛ مستدرک، ج 2، ص 265
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص430

شعر مهدوی

بخش چشمگیری از گنجینه شعر فارسی به آثار اختصاص دارد که هویت معنوی و فرهنگی خود را مدیون مفاهیم ارزشی است. مفاهیمی که ریشه در کلام آسمانی قرآن و معارف اسلامی دارد. قرآن کریم، نهج البلاغه، نهج الفصاحه، صحیفه سجادیه، کلمات قصار و ادعیه مأثوره از حضرات معصومین (ع) و روایات و احادیثی که از خاندان وحی در اختیار جامعه اسلامی است، سرشار از مفاهیم ارزشی و والایی است که در همیشۀ تاریخ، نظر متفکران و فرهیختگان را در حوزه عرفان و حکمت و اخلاق به خود جلب کرده است و نام آوران عرصه شعر و ادب فارسی با استفاده و تأثیرپذیری از این منابع غنی و گران سنگ، به آفرینش آثار ممتاز و ماندگاری، نائل آمده اند که التهاب عطش پویندگان راه معرفت را فرو می نشاند و با زلال جاری خود، جان تازه ای در کالبد راهیان طریق سعادت و کمال می دمد. مسأله مهدویت از دیرباز در شعر فارسی مطرح بوده و شعرای فارسی زبان، گاه به صورت کنایی و غیر مستقیم و گاه به شکل روشن آو شکار از مهدی موعود (ع) یاد کرده اند. در سده های آغازین هجری از نام مقدس مهدی، بیشتر به عنوان یک نماد تاریخی استفاده می شده؛ نمادی که یادآور صلح و آرامش، قسط و عدل، جهان شمولی اسلامی و نابودی کفر جهانی است. همان گونه که از دجال نیز، به صورت یک نماد، نمادی که مظهر قساوت، فتنه، جنگ و خون ریزی و کفر و شرک است، یاد می کرده اند. از همین پیشینه ادبی می توان به اعتقاد راسخ مسلمانان به ظهور حضرت مهدی (ع) از سده های آغازین هجری تاکنون پی برد. در شعر مهدوی، موضوعات بسیاری مطرح است مهمترین موضوعاتی که در اشعار مهدوی شاعران فارسی زبان حضور دارد، عبارت است از: 1. معرفی مهدی موعود (ع) به عنوان تنها مصلح جهانی، 2. به تصویر کشیدن ولایت تکوینی حضرت ولی عصر (ع)، 3. تبیین رسالت های جهانی امام زمان (ع).

مسائلی از قبیل: غیبت، انتظار و ظهور نیز در انواع شعر مهدوی مطرح است

انواع شعر مهدوي در زبان فارسي

براي شعر مهدوي مي‏توان انواع بسياري برشمرد و اقسام متفاوتي از آن ارائه کرد، ولي در يک نگرش کلي به شعر مهدوي در زبان فارسي، مي‏توان آن را در دومقوله‏ي «محتوايي و موضوعي» و «شکلي و ساختاري» مورد بررسي قرار داد.

در مقوله‏ي «محتوايي و موضوعي» شعر مهدوي، به جنبه‏هاي «معنوي و »دروني« و در مقوله‏ي »ساختاري و شکلي« به صور »ظاهري« و »بيروني« آن توجه مي‏شود.

بديهي است که هر کدام از اين دو مقوله، داراي ابعاد متفاوتي است که در اين بخش به بررسي آن خواهيم پرداخت.

از نظر محتوايي و دروني

شعر مهدوي از نظر معنوي و محتوايي، اقسام متفاوتي دارد و با اين که از نظر موضوعي کاملاً متمايز از يکديگرند، ولي در نهايت به يک نقطه مشترک معنوي مي‏رسندو در مسائل مربوط به امام زمان عليه‏السلام با هم مرتبط مي‏شوند همانند حلقه‏هاي يک زنجير که علي‏رغم استقلال وجودي هر حلقه، نمي‏توان ارتباط تنگاتنگ آنها را با هم يک زنجير که علي‏رغم استقلال وجودي هر حلقه، نمي‏توان ارتباط تنگاتنگ آنها را با هم ناديده گرفت. در شعر مهدوي، موضوعاتي همانند: فضائل و کرامات وجودي حضرت ناديده گرفت. در شعر مهدوي، موضوعاتي همانند: فضائل و کرامات وجودي حضرت ولي عصر عليه‏السلام، غيبت، انتظار، ظهور، انقلاب فراگير و جهاني آن ذخيره‏ي خداوندي و بالاخره توسل به پيشگاه آن حضرت مطرح است. بر اين اساس مي‏توان عناوين موضوعي شعر مهدوي را در زبان فارسي انتخاب کرد و مورد بررسي قرار داد:

شعر توصيفي و مناقبي

در اين نوع از شعر مهدوي، به جمال صوري و معنوي و شکوه و جلال ذاتي و کرامات وجودي حضرت ولي عصر عليه‏السلام پرداخته مي‏شود و از زواياي مختلف مورد عنايت شعراي آييني قرار مي‏گيرد، و سرشار از حالات عاطفي و هراز گاهي بيدلانه است.

ثابت محمودي (سهيل) با اين رهگذر هميشه مسافر کوچه ‏هاي غربت و آشنايي، سخن مي‏گويد و عظمت وجودي و حضور هميشگي او را در طبيعت روايت مي‏کند:

من تو را خوب اي رهگذر! مي‏شناسم        من تو را خوب اي خوبتر! مي‏شناسم

تو، عميق و بلندي تو، تو دريا و کوهي        اين دو را خوب با يک نظر، مي‏شناسم

م.ع.م (پروانه) جلوه ‏هاي جمالي و جلالي آن گمشده‏ي جهاني را به تصوير کشيده است:

روي تو را ز چشمه‏ي نور آفريده‏اند        لعل تو از شراب طهور آفريده‏اند

خورشيد هم به روشني طلعت تو نيست        آيينه‏ي تو را ز بلور آفريده‏اند

فريد اصفهاني، جلوه‏ هاي ديگري از جمال جميل مهدي موعود عليه‏السلام را به تماشا نشسته است:

بتي که راز جمالش هنوز سربسته است        به غارت دل سوداييان، کمر بسته است

عبير مهر، به يلداي طره پيچيده است        ميان لطف به طول کرشمه بربسته است

شادروان غلامرضا قدسي در اولين بند از مربع ترکيب مهدوي خود، به توصيف جمال مهدوي پرداخته است:

اي که در حسن، کسي همسر و همتاي تو نيست        جلوه‏ي ماه فلک، چون رخ زيباي تو نيست

سرو افراخته چون امت رعناي تو نيست        کيست آن کو به جهان واله و شيداي تو نيست

محمود شريف صادقي (وفا) طليعه‏ي غزل مهدوي خود را با وصف آن محبوب جهاني آراسته است:

از طلعت زيباي تو گر پرده برافتد        ماه از نظر مردم صاحبنظر افتد

گر پيش رخت گل بزند لاف نکويي        از شاخه به يک جنبش باد سحر افتد 

فواد کرماني از آن وجود نازنين مي‏خواهد که خورشيد طلعت خود را در ابر سياه زلف نپوشاند تا روز و روزگار شاعر همانند، شب، تيره و تار نگردد:

خورشيد رخ مپوشان در ابر زلف يارا!        چون شب سيه مگردان، روز سپيد ما را

ما را ز تاب زلفت، افتاده عقده بر دل        بر زلف خم به خم زن، دست گره‏گشا را

صائم کاشاني از نگاه لطف ‏آميز دوست، بهاري زيبا و تماشايي آفريده است:

فروغ ديده تو، آيت شکوفايي است        نگاه لطف تو اي گل، بهار زيبايي است

مگر به خواب گل از گلشنم نصيب آيد        خيال وصل، چه شورآفرين و رويايي است

ميرزا ابوالقاسم محمد نصير (طرب) اصفهاني در قصيده ‏ي مهدوي خود بيشتر بر کرامات وجودي آن وجود مقدس پاي فشرده و از جلوه‏هاي جمالي آن کانون تجلي نيز باز نمانده است:

پرورده‏ي حسن، ثمر دوحه‏ي حسين        نوباوه‏ي علي، گل گلزار مصطفي

پيرايه بخش گوهر اسرار لم يزل        شيرازه بند دفتر ارزاق ماسوا

م.ع.م (پروانه) از يک اشراق روحاني صحبت مي‏کند که پرتو ستاره‏اي اشک او را از جلوه، انداخته است:

شبي که روي تو مي‏کرد جلوه، جلوه نداشت        سرشک من، که عروس ستارگان بوده است

به هر کجا که روم، صحبت از پريشاني است        مگر حکايت زلف تو در ميان بوده است؟!

محمد موحديان (اميد) با طرح چند سوال به تجليات آن جمال روحاني مي‏انديشد:

عالمي را چشم اميد است بر باغ بهشت        آن که دل دارد هوايش، جلوه‏ي مينوي کيست؟

زلف شب، مي‏گردد عطرآگين ز شبنم دم به دم        اين همه عنبر فشاني از شکنج موي کيست؟

مقدم مهدي است گلباران و با خون، لاله گون        ورنه اين سان عالم‏آرا، طلعت نيکوي کيست؟

عباس (حداد) کاشاني، وصف زيبا و شاعرانه‏اي از آن جمال جميل دارد:

از دهان نمکين تو شکر مي‏ريزد؟        يا در است، آن هم از درج گهر مي‏ريزد؟

نقل نقلت چه حديثي است که هر کس که شنيد        به دهان گهرافشان تو زر مي‏ريزد

شهاب تشکري آراني، ابيات آغازين غزل مهدوي خود را به توصيف جمال صورت آن حضرت آراسته است:

چو تاب طره به سيماي چون قمر شکند        سپاه ملک شب از جبهه‏ي سحر شکند

چو درج لعل به گفتار نغز بگشايد        به نزد صيرفيان، قيمت گهر شکند

استاد محمود شاهرخي (جذبه) در قصيده ‏ي مهدوي خود از وصف آن جمال جميل روحاني براي طراوت بخشيدن به کلام خود سود جسته است:

ماه من پرده ز رخسار اگر برگيرد        مهر از شرم ره کوه و کمر گيرد

گل اگر بيند آن طلعت زيبا را        رخ از آزرم به خوناب جگر گيرد

طرب اصفهاني، جلوه‏هاي جمالي آن حسن خدادادي را در عوالم هستي بررسي مي‏کند:

رخشنده آفتابي شد نور گستر امروز        کز پرتو جمالش، خورشيد شد منور

گرديد تا درخشان، اين آفتاب رخشان        بر بام آسمانش، اقبال بر زد اختر

ميرزا محمد «محيط» قمي در وصف آن جمال نازنين، شيوه‏ي حافظانه را برگزيده است:

حديث موي تو نتوان به عمر گفتن باز        از آن که عمر بود کوته و حديث دراز

به طاق دلکش آن ابروان محرابي        که دور از تو نباشد مرا حضور نماز 

حکيم صفاي اصفهاني بر آن است که خورشيد آسماني، تاب جلوه‏ي ابروان هلالي آن آفاب چرخ امامت و ولايت را ندارد:

آن زلف باز دولت، خورشيد زير بالش        هندوي سايه‏پرور، در زير زلف و خالش

کي آفتاب گويم، رويي که بر نتابد        خورشيد آسماني با ابروي هلالش

صابر همداني، باعرض حالي شاعرانه و شوق و شوري بيدلانه، به توصيف آن جمال جميل مي‏پردازد:

به مشام آيدم امروز از آن طره، شميم        مگر از ساحت کوي تو گذر کرد نسيم؟

طره‏ي پر شکنت نيست گر از مشک ختن        پس چرا ساخته مدهوش دلم را به شميم؟

حکيم مهدي (الهي) قمشه ‏اي، از منظر معرفتي بر آن حسن خدادادي مي‏نگرد:

اي جمال زيبايت ظل حسن يزداني        گشته آشکار از وي،سر غيب پنهاني

اي رخت به نيکويي، ماه در شب عالم        چهره‏ي دل آرايت، آفتاب نوراني.

ميرزا جواد (تجلي) در جند ترجيع ‏بند مهدوي خويش، پرده ‏هايي از جمال صوري و معنوي امام عصر عليه‏السلام را به تصوير کشيده است:

آن دوست که دارمش چو جان دوست        هر جا نگرم، تجلي اوست

سرو است قدش، ولي خرامان        محراب من آن دو طاق ابروست..

از قصيده ‏ي مهدوي علي نقي (حکمت) ملقب به مشير الکتاب، ابيات توصيفي آن را مرور مي‏کنيم:

تا بر گشود لعل در افشان را        در خون نشاند لعل بدخشان را

بر بادي داد طره‏ي پر چين را        برد آب1مشک و غاليه و بان2را

ميرزا حيدر علي (حاجب) شيرازي در قصايد و ترجيع‏ بندهاي مهدوي خود، بارها تجليات جمالي آل محمد عليه‏السلام را به توصيف نشسته و جلوه‏هايي از آن جمال جميل را به تصوير کشيده است:

فداي شهد لب نوشخندت باد        هزار ليلي و مجنون و ويسه و رامين

اسير پنچ و خم زلف چون کمندت باد        هزار وامق و عذرا و خسرو و شيرين.

حاج شيخ عبدالرحيم ملکيان (ناصح) قمشه ‏اي در توصيف جمال مهدوي، ابيات رنگيني دارد:

اي نگار جمله خوبان! قد برافراز از کرم        تا خجل هر سرو را زان قامت رعنا کني

چون تا را تاج ملاحت با سپاه حسن هست        فتح ملک جسم و جان را خوش به يک ايما کني

عباس براتي‏پور در غزلي حسرت ‏آلود، از آن حسن خدادادي ياد مي‏کند:

چه زيباست روي تو در خواب ديدن        فروغ نگاه تو در آب ديدن

چه زيباست رخسار خورشيدي تو        پس از پرده‏داري مهتاب ديدن...3

برای مطالعه بیشتر در این زمینه، کتاب «سیمای مهدی موعود (ع) در آینه شعر فارسی» اثر استاد محمد علی مجاهدی بسیار مفید است.


منابع

1.آبروي

2.درختي که ميوه آن مشکبو است

3.آه عاشقان در انتظار موعود، انتشارات سرور، قم، چاپ اول، سال 1374 ص 30 و 31.
سيماي مهدي موعود عجل‌الله‌ تعالي‌ فرجه‌ شريف‌ در آيينه شعر فارسي مجاهدي، محمدعلي /ص117

شعيب بن صالح

شعیب بن صالح جوانی است گندم گون، لاغر، با ریش کم پشت، صاحب بصیرت و یقین از اهالی ری که اندکی پیش از ظهور حضرت در میان ایرانیان، ظاهر شده و نقش رهبر نظامی را در حرکت ظهور آن حضرت، ایفا می کند. او مردی است شکست ناپذیر، اگر کوه در مقابلش بایستد آن را منهدم کرده و عبور می کند.

وی به همراه سید خراسانی که رهبری سیاسی ایرانیان را به عهده دارد، پرچم اسلام را به حضرت مهدی (ع) می سپارند و با نیروهای خود در نهضت آن حضرت شرکت می کنند. خراسانی و شعیب در زمره یاران خاص آن حضرت قرار می گیرند. و شعیب بن صالح به فرماندهی کل نیروهای حضرت مهدی (ع) منصوب می گردد. البته احتمال دارد که جهت حفظ و ایمنی، نام او مستعار باشد تا وعده الهی محقق شود. همچنین امکان دارد که نام او و نام پدرش مشابه شعیب و صالح و یا به معنای این دو باشد.

برخی روایات وی را اهل سمرقند که هم اکنون در اشغال شوروی است می داند، اما بیشتر روایات می گوید که او اهل ری است و با قبیله بنی تمیم نسبتی دارد و یا این که از یک از بخش های بنی تمیم به نام محروم می باشد و یا این که وی غلامی از بنی تمیم است. [1] روایت که می گوید «فاصله میان خروج شعیب و سپردن زمام امور را به مهدی (ع) هفتاد و دو ماه است» را می توان حکم به صحت آن نمود که در این صورت، ظاهر شدن خراسانی و شعیب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) خواهد بود

به روایت دیگر:

در روايات اسلامي آمده که، «شعيب بن صالح» يکي از پرچمداران لشکر حضرت مهدي (عج) در هنگام خروج خواهد بود.

وي مردي کوسه، گندم گون و متوسط القامتي است که دوستدار بني تميم مي باشد و با چهار هزار نفر که لباسهايشان سفيد و پرچمهايشان سياه است از شهر روي خروج مي کند. او مقدّمه ي خروج حضرت مهدي (عج) است. با کسي ملاقات نمي کند مگر اينکه او را خواهد کشت.

و در جاي ديگر آمده که وي از سرقند خروج خواهد کرد. («بحارالانوار»، ج 52، ص 213)

منابع

1- عصر ظهور، علی کورانی، ص 23-24-271
2- فرهنگنامه مهدويت،سليميان، خدامراد ،ص259

شفاعت حضرت

رسول خدا (ص) فرمود: «من در حوض کوثر بر شما وارد می شوم. و تو ای علی ساقی هستی، و حسن حمایت کننده، و حسین فرمان دهنده، و علی بن الحسین تقسیم کننده، و محمد بن علی نشر دهنده، و جعفر بن محمد بسیج کننده، و موسی بن جعفر شمارش کننده محبان و مبغضان و باز دارنده منافقان، و علی بن موسی زینت کننده مؤمنین، و محمد بن علی فرود آورنده اهل بهشت به منزلگاه های شان و درجات شان، و علی بن محمد خطیب و سخنور شیعیانش و تزویج کننده آن ها با حور العین، و حسن بن علی چراغ اهل بهشت که از آن روشنی می گیرند، و مهدی شفاعت کننده آن ها است روز قیامت؛ روزی که خداوند اجازه نمی دهد شفاعت را، جز به کسی که راضی باشد به شفاعت او1

طبقه این حدیث با این که تمام امامان (ع) روز قیامت شفیع هستند شفاعت به حضرت حجت (ع) اختصاص داده شده است. البته شفاعت ایشان به منکر حضرت مهدی (ع) نمی رسد، چون انکار حضرت حجت (ع) انکار پیامبر (ص) است؛ زیرا امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به امامت پدران و فرزندانم اقرار داشته باشد، ولی مهدی از فرزندان مرا انکار نماید، مانند آن است که به همه پیغمبران اقرار و اعتقاد داشته باشد و محمد (ص) را انکار کند.»2


منابع

1.غایه المرام، ص 692 (به نقل از مکیال المکارم، ج 1، ص 135)

2.کمال الدین، ج 2، ص 338

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص433

شکر امام

امام شناس، باید همه مراحل شکر را در مقابل ولی نعمت خویش به جا آورد. در مرحله اول، شکر قلبی نعمت امام (ع) یاری ایشان به قلب است. انسان شاکر باید بررسی کند که چگونه می تواند قلباً امام خود را یاری کند. مسلماً در این مرحله، ابتدا معرفت صحیح ایشان به اسم و وصف و سپس محبت قلبی مطرح می شود که خود مرتبه والایی از یاری امام است. در این مرحله تهذیب نفس از رذایل اعتقادی و اخلاقی، جایگاه ویژه و منحصر به فرد دارد. هر چه قلب انسان از آلودگی گناهان پاک تر شود، معرفتش به آن امام عزیز بالاتر می رود. در مرحله دوم، شکر زبانی این نعمت که برخاسته از معرفت و محبت قلبی است، می تواند به وسیله یاری زبانی حضرت صورت پذیرد. یاد کردن ایشان به زبان، تبلیغ دین و معرفی امام به زبان، از مصادیق یاری زبانی این نعمت است. در مرحله سوم، شکر عملی نعمت مطرح می شود. بهره برداری صحیح از نعمت امام وقتی صورت می پذیرد که انسان با عمل خویش، در مسیر بندگی پروردگار قرار گرفته و دیگران را نیز به این مسیر هدایت کند و بدین وسیله به یاری امام عصر (ع) بشتابد. پاک نگه داشتن همه اعضا و جوارج از گناهان خاص خود، نقش اساسی در این مرحله از شکر نعمت امام دارد. اگر انسان در هر سه مرحله قلبی، زبانی و عملی امامش را یاری کند، می تواند امیدوار باشد که از منتظران حقیقی مولا است.

منبع

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص434

شماطيل

در کتاب «ذخيرة الالباب» گفته شده که، «شماطيل» اسم حضرت مهدي (عج) در کتاب «ارماتش» است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 77)

منابع

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص437

شمشير

در روايات اسلامي، مکرّر از شمشير امام قائم (عج) سخن به ميان آمده است. و اينکه مثلاً حتّي مانع زکات، اعدام مي شود.

اين به آن معني نيست که حکومت، زوري است بلکه اين شمشير به عنوان قصاص و مقابله به مثل با مخالفان و خائنان و زورگويان و توطئه گران است، همانگونه که در قرآن کريم آمده است:

«و آهن (شمشير و اسلحه ي عدالت) را فرستاديم که در آن نيروي شديد و منافعي براي مردم است». (حديد/25)

و يا در جاي ديگر مي فرمايد: «براي شما در قصاص، زندگي است اي انديشمندان». (بقره/179)

بنابر اين، اين شمشير براي امنيت و آسايش و صفاي مردم و قصاص و مقابله به مثل است که در تمام دنيا به عنوان يک اصل پذيرفته شده است. («حضرت مهدي )عج(، فروغ...»، ص 87)

روزگار حضرت مهدي (عج)، روزگار خوار ساختن زورداران است. ديگر روز موعظه و خواهش تمام مي شود. مهدي (عج) آنقدر بکشد که مردم بگويند: «اين مرد از آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلّم نيست. اگر از آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلّم بود، اين اندازه خون نمي ريخت».

اما او از آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلّم است يعني آل حق، آل عدالت، آل عصمت و آل انسانيّت.

شمشير مهدي (عج)، «سيف الله» است، سيف الله المنتقم. شمشير مهدي (عج)، شمشير انتقام از همه ي جهانيان در طول تاريخ است. («خورشيد مغرب»، ص 37)

شمشيرهاي آسماني

از خصائص حضرت قائم (عج)، آوردن شمشير هاي آسماني براي انصار و اصحاب آن حضرت است.

منابع

(1).کمال الدين، 428:2.
مکیال المکارم، ج 2، ص 48 (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)

حضرت شمعون عليه السّلام‏

(بعد از عيسى بن مريم) شمعون عليه السّلام از براى دين خدا قد علم كرد و اعمالى كه عيسى عليه السّلام انجام ميداد شمعون نيز عملى ميكرد كور مادرزاد و مرض پيسى را شفا ميداد و اموات را به اذن خدا شفا ميداد و شيعيان صادق با او بودند، اشخاصى كه به شمعون ايمان مى‏آورد مؤمن و افرادى كه او را منكر ميشدند كافر و آنهائى كه درباره آن حضرت شك داشتند گمراه بشمار ميرفتند.

شمعون عليه السّلام حواريون را بسوى شهرها روانه ميكرد تا مردم را (بسوى خدا) دعوت كنند. عيسى و شمعون عليهما السّلام هيچ كسى را بطرف روم نميفرستادند مگر اينكه كشته ميشد، شمعون بدو نفر از اصحاب خود فرمود: شما در فلان وقت بطرف روم حركت كنيد ولى آنها قبل از آن وقت معلوم حركت كردند و پادشاه آنان را گرفته حبس كرد.

همين‏كه آن وقت معهود در رسيد شمعون عليه السّلام بصورت طبيب حركت كرد و هيچ كسى را تحت معالجه قرار نميداد مگر اينكه او را شفا ميداد (و بدين نحو) بر پادشاه غلبه يافت.

بعد از آن پادشاه خوابى ديد و خواب خود را براى شمعون عليه السّلام نقل كرد شمعون گفت: شايد در حبس تو گروهى از مظلومين زندانى باشند؟ پس شمعون پادشاه را دستور داد كه به امور كليه محبوسين رسيدگى شود، پادشاه و شمعون در يك مجلس نشستند و پادشاه بنا كرد به امور زندانيان رسيدگى كردن تا اينكه بآن دو نفر قاصد شمعون رسيد، همين‏كه از جريان كار آنها سؤال كرد؟ گفتند: ما فرستادگان عيسى هستيم و كور مادرزاد و مرض پيسى را شفا ميدهيم.

پادشاه گفت: شخص كورى را حاضر كنيد، شخص كورى را آوردند كه هيچ‏وقت قوه بينائى نداشته بود، پس شمعون دست خود را روى دو چشم او نهاد و گفت: شفا يابيد چون دست خود را برداشت آن مرد كور بينا شد، بعد از آن پادشاه دائما معجزه‏اى پس از معجزه‏اى از شمعون مشاهده كرد تا اينكه پسر پادشاه را كه هفت سال قبل از آن مرده بود زنده كرد. آنگاه پادشاه و جميع اهل مملكتش بشمعون ايمان آوردند و امر حضرت عيسى را بزرگ شماردند تا اينكه درباره عيسى عليه السّلام گفتند آنچه را كه گفتند.

وقتى كه وفات شمعون نزديك شد خداى سبحان به او وحى كرد كه نور و حكمت خدا و جميع ميراثهاى انبياء عليهم السّلام را به يحى ابن زكريا برسم امانت تحويل دهد، شمعون هم اطاعت كرد و وصيت نمود و امانتها را به يحى عليه السّلام سپرد و از دنيا رفت.

روایتی دیگر

یکی از دوازده حواری حضرت عیسی (ع) و برگزیده ترین آن ها و وصی آن حضرت به شمار می رفته است.1نرجس خاتون، از طرف مادر، از نسل شمعون است.2به او «شمعون صفا» می گفتند. وی استاد مرقس بوده و انجیل را او تنظیم نموده و به نام شاگردش کرده است. شمعون و یهودا به هم پیوستند و به تبلیغ دین مسیح پرداختند. کاهنان یهود، مردم را علیه آن دو شوراندند. پس شمعون را با اره دو نیم کردند و یهودا را سر بریدند3

منبع

1.معارف و معاریف، ج 6، ص 547
2.پیشوای دوازدهم، هیأت تحریریه مؤسسه در راه حق، ص 25
3.معارف و معاریف ج 6، ص 548
1- ترجمه إثبات الوصية، متن، ص: 148
2- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص438

شَنوءه

منطقه ای است در یمن که قبیله اَزُد به آن ها منسوب است. مردان این منطقبه در زیبائی ضرب المثل هستند رسول اکرم (ص) در حدیثی سیمای درخشان حضرت مهدی (ع) را هنگام ظهور چنین توصیف می فرماید: «گویی مردی است از شنوءه و بردوش او دو عبا از قطوان است.

منابع

1- روزگار رهایی،کامل سلیمان،علی اکبر مهدی پور، ج 1، ص 122

2- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص438

شَوّاذآل محمد

در حدیثی از امام باقر (ع) آمده که از شر سفیانی پرهیز کن و از شرّ آن عده از آل محمد که شذوذ دارند بر حذر باش.1منظور از شواذ آل محمد (ص) افراد تکرو، کجرو و فرصت طلبی هستند که از جهت نسبت به اهل بیت منسوب اند، ولی برای بدست آوردن حکومت به ادعاهای دروغین متوسط می شوند تا بدین وسیله افراد مذهبی و با حرارت را به طرف خود جذب کنند.

منبع

1- موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص438
2- روزگار رهایی،کامل سلیمان،علی اکبر مهدی پور، ج 2، ص 993
3- معنی شذوذ در فرهنگ لغت عربی-فارسی المعانی

شوال

ماه شوال دهمین ماه قمری است. واژه شوال به معنای «بار برداشتن به قصد رفتن به جایی» است. از آن جا که در هنگام نامگذاری ماه‌‌های عربی، این ماه در فصل سیر و شکار رفتن عرب‌ها قرار گرفت «شوال» نامگذاری شد.

ماه شوال از ماه‌های حج است و روز اول آن، عید سعید فطر از اعیاد بزرگ اسلامی بشمار می‌‌رود. حوادث تاریخی مهمی در این ماه روی داده است که مهمترین آن‌ها عبارت‌‌اند از: شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام در سال 148 قمری غزوه احد و شهادت حضرت حمزه در سال 3 هجری، غزوه خندق و قتل عمرو بن عبدود دلاور عرب بدست امام علی ابن ابی‌طالب علیه‌السلام در سال 5 قمری.


در شوال آخرین سال غیبت، در نزدیکی مدینه (دیر الزور سوریه) معرکه قرقیسیا روی می دهد که صد هزار نفر از ستمگران کشته می شوند و سفیانی پیروز می گردد.1

منبع

محدث قمی، هدایة الانام الی وقایع الایام، ص 32.

شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 440.

شورش بر حضرت مهدی (ع)

پس از ظهور حضرت مهدی (ع) و گشودن شهرها و کشورهای گوناگون، برخی از شهرها و قبایل به رویارویی با حضرت می پردازند که به وسیله لشکریان امام (ع) سرکوب می شوند. گروهی کج اندیش نیز، سخن حضرت را در برخی مسائل نمی پذیرند و به سرکشی علیه او دست می زنند که دوباره به وسیله لشکریان حضرت مهدی (ع) سرکوب می گردند. امام صادق (ع) می فرماید: «سیزده شهر و طایفه هستند که مردم آن، با حضرت قائم (ع) به نبرد می پردازند و حضرت با آنان می جنگد. آنان عبارتند از: مردم مکه، مدینه، شام، بنی امیه، بصره، دمنسیان، کردها و اعراب، قبایل: بنی ضبه، باهله، ازد و سرزمین ری». [1]

امام باقر (ع) درباره پرخاش گروهی به سخنان حضرت مهدی (ع) می فرماید: «وقتی مهدی (ع) پاره ای از احکام را بیان می دارد و در باره برخی از سنت ها سخن می گوید، گروهی به عنوان اعتراض و قیام علیه حضرت، از مسجد بیرون می روند. حضرت به یارانش دستور تعقیب آنان را صادر می کند. سپاه حضرت، در محله تمارین بر آنان دست می یابند و آنان را اسیر کرده، نزد حضرت می آورند. امام (ع) دستور می دهد که همگی را سر ببرند و این آخرین شورش و حرکتی است که علیه حضرت رخ می دهد.» [2] فرزند ابی یعفور می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «... حضرت قائم (ع) هنگامی که ظهور کند، سخنانی برای شما می گوید که تاب و توان پذیرش آن را نخواهید داشت. از این رو، علیه حضرت در شهر «رمیله» قیام می کنید و با او می جنگید. حضرت نیز به رویارویی با شما می پردازد و شما را به قتل می رساند و این شورش، آخرین قیام علیه حضرت است. [3]

منابع

[1] غیبه نعمانی، ص 299؛ بحارالانوار، ج 52، ص 363 و ج 48، ص 84

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 345؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 83

[3] بحارالانوار، ج 52، ص 375 و ج 14، ص 279؛ بصائر الدرجات، ص 336

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص439.

شوق دیدار

اظهار شوق و میل به دیدار آن حضرت و دعا برای دیدار او، وظیفه هر مؤمن منتظر است. در دعای ندبه می خوانیم: «بر من گران است که همه را ببینم و تو را نبینم و از تو ندایی به گوشم نرسد. [1] در دعای عهد که از امام صادق (ع) روایت شده است، می خوانیم: «بار خدایا! آن طلعت رشیده و آن چهره نازنین را به من نشان بده و دیده ام را به سرمه یک نگاه به او، روشن ساز.» [2] امام صادق (ع) نیز فرمود: «هر گاه یکی از شما آرزوی دیدار قائم (ع) را داشته باشد، باید آرزو کند او را در عافیت دیدار نماید که همانا خداوند، محمد (ص) را به عنوان رحمت مبعوث کرد و قائم (ع) را برای عقوبت مبعوث می کند.» [3] و نیز فرمود: هر کس پس از هر نماز واجب خود، این دعا را بخواند، همانا امام «م ح م د» فرزند حسن عسکری (ع) را در بیداری یا خواب خواهد دید. [4] مطلع آن دعا این است: «اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان اینما کان و حیثما کان...»

نیز در مکارم الاخلاق در فضیلت خواندن دعای «اللهم ان رسولک الصادق المصدق» آمده است: هر کس این دعا را پس از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت نماید، به دیدار حضرت صاحب الامر (ص) مشرف خواهد شد. [5] از این روایات استفاده می شود که درخواست تشرف به لقای آن حضرت امری پسندیده است، لذا شیوه صالحین از علما و غیر علماء بر این بوده و هست که تشرف به دیدار آن حضرت را از قدیم الایام درخواست می کرده اند، به طوری که بعضی از آنان چهل شب جمعه در مسجد کوفه و یا چهل چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته کرده و عبادت می نمودند تا به این فیض بزرگ نائل شوند. در نقطه مقابل شوق دیدار، مؤمن باید به جهت فراق و عدم دیدار آن حضرت، محزون باشد. فرازهایی از دعای ندبه، بر حزن و غم مؤمن در فراق آن حضرت گواهی می دهند: «هل من معین فاطیل معه العویل وئ البکاء؟»؛ آیا یاوری هست [با من هم ناله شود] تا با او ناله و گریه را طولانی نمایم؟دعای ندبه در حقیقت، ندبه و زاری از جدایی و فراق حضرت مهدی (ع) است.

منابع

[1] مفاتیح الجنان، دعای ندبه
[2] بحارالانوار، ج 102، ص 111
[3] کافی، ج 8، ص 233
[4] بحارالانوار، ج 86، ص 61
[5] مکارم الاخلاق، ص 284
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص439

شهاب ثاقب

به معنای ستاره درخشان است. تعبیر «شهاب ثاقب» در سخنان رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) در خصوص ولی عصر (ع) بسیار به کار رفته است، و شاید عنایت بیشتر به این تعبیر اشاره باشد به اینکه ظهور آن حضرت در عصر فضا خواهد بود که هر سفینه و هواپیمائی چون«شهاب ثاقب» به سوی زمین فرود می آید.این تعبیر در مورد جنگ های آن حضرت نیز به کار رفته است که آن را می توان به شیر ژیان ترجمه کرد.

منبع

روزگار رهایی، کامل سلیمان،علی اکبر مهدی پور، ج 1، ص 278 و 311

شهادت در رکاب حضرت مهدی (ع)

چون هدف از جنگ ها در زمان حضرت مهدی (ع)، نابودی ستمگران و تشکیل حکومت اسلامی است، شرکت در جنگ در رکاب حضرت نیز از پاداشی چند برابر برخوردار است. امام باقر (ع) به شیعیان می فرمایند: اگر شما چنان باشید که ما سفارش کرده ایم و از امر ما سرپیچی نکنید، اگر در آن حال کسی از شما پیش از ظهور قائم ما بمیرد، شهید خواهد بود و اگر حضرت را درک کند و در رکاب او به شهادت برسد، پاداش دو شهید را دارد و اگر یکی از دشمنان ما را بکشد، پاداش بیست شهید را خواهد داشت. [1]

در روایت دیگری می خوانیم: رزمنده، امام، اگر دشمن ما را بکشد، پاداش بیست شهید را دارد و کسی که همراه قائم ما به شهادت برسد، پاداش بیست و پنج شهید برای اوست. [2]

امیرالمؤمنین (ع) درباره شیوه رفتار امام زمان (ع) با شهیدان و خانواده آنان می فرماید: حضرت قائم (ع) پس از عملیات روانه کوفه می شود و در آن جا اقامت می گزیند... و هیچ شهیدی نمی ماند مگر آن که حضرت بدهی او را می پردازد و برای خوانواده اش حقوق و مستمری قرار می دهد. [3] و اما دو آرزو در روایات ما مطلوب است؛ یکی، بودن در کربلا و شهادت در رکاب حسین (ع) «یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیما» [4] و دیگری، فیض جهاد و شهادت در رکاب حضرت مهدی (ع) «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا ... واجعلنی من انصاره ... و المستشهدین بین یدیه ... فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی، شاهراً سیفی...» [5]

منابع

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 123-317؛ امالی طوسی، ج 1، ص 236
[2] کافی، ج 2، ص 222
[3] بحارالانوار، ج 52، ص 224
[4] مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین (ع)
[5] همان، دعای عهد
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص440

شهادت کنیزان به رؤیت حضرت مهدی(عج)

افرادی که در خانه امام حسن عسکری (ع) مشغول خدمت بودند، به همراه برخی کنیزکان، از جمله کسانی بودند که امام مهدی (ع) را ملاقات کردند؛ مانند خدمتکار منزل «طریف خادم» [1] و «خادمه ابراهیم بن عبده نیشابوری» که همراه آقای خود به زیارت چهره مبارک امام (ع) نایل گشت [2] و «ابوالادیان خادم» [3] و «ابوغانم خادم» نیز فردی به نام «عقید خادم» [4] و پیرزنی خادمه [5] و «کنیز ابو علی خیزرانی» که به امام عسکری اش اهدا کرد، [6] شهادت داده اند و از جمله کنیزانی که حضرت را ملاقات کردند «نسیم» [7] و «ماریه» [8] می باشند. همچنین مسرور طباخ، غلام امام عسکری (ع) نیز به دیدار امام زمان (ع) اعتراف کرده است و همه آنان مانند «ابو غانم خادم» شهادت داده اند.

«ابو غانم خادم» می گوید: خداوند به ابو محمد عسکری (ع) پسری عطا فرمود که نامش را محمد گذارد و سه روز پس از ولادتش، طفل را به اصحاب و یاران خود نشان داد و فرمود: «این ولی امر شما پس از من است، او خلیفه من بر شماست» او همان کسی است که گردن ها در انتظار او کشیده خواهد شد و هنگامی که زمین از ظلم و ستم پر گردد، او قیام کرده و آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت.» [9]

منابع

[1] کافی، ج 1، ص 332
[2] همان، ص 331
[3] کمال الدین، ج 2، ص 475
[4] همان، ص 474
[5] غیبه طوسی، ص 273
[6] کمال الدین، ج 2، ص 431
[7] همان، ص 430
[8] همان
[9] کمال الدین، ج 2، ص 431
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص441

شهادت وکلا به رؤیت حضرت مهدی(عج)

شیخ صدوق (ع) اسامی افرادی را که وکلای امام بوده و یا به معجزات امام آگاه بوده و ایشان را زیارت کرده اند، ذکر کرده است که نام های برخی از ایشان عبارتند از:

الف) وکلاء

از بغداد (عمری و فرزندش، حاجز، بلالی و عطار)، از کوفه (عاصمی)، از اهواز (محمد بن ابراهیم بن مهزیار)، از قم (احمد بن اسحاق)، از همدان (محمد بن صالح)، از ری (بسامی، اسدی؛ یعنی محمد بن ابو عبدالله کوفی)، از آذربایجان (قاسم بن علاء) از نیشابور (محمد بن شاذان).

ب) غیر و کلاء

از بغداد (ابوالقاسم بن ابو حلیس، ابو عبدالله کندی، ابوعبدالله جنیدی، هارون قزاز، نیلی، ابوالقاسم بن دبیس، ابوعبدالله بن فروخ، مسرور طباخ غلام ابوالحسن (ع)، احمد و محمد دو فرزند حسن و اسحاق کاتب از بنی نوبخت و ...)، از همدان (محمد بن کشمرد، جعفر بن حمدان و محمد بن هارون بن عمران)، از دینور (حسن بن هارون، احمد بن اُخَیه و ابوالحسن)، از اصفهان (ابن باشاذاله)، از صمیره (زیدان)، از قم (حسن بن نضر، محمد بن محمد، علی بن محمد بن اسحاق و پدر وی و حسن بن یعقوب)، از ری (قاسم بن موسی و پسرش، ابو محمد بن هارون، علی بن محمد، محمد بن محمد کلینی و ابو جعفر رفاء)، از قزوین (مرداس و علی بن محمد)، از نیشابور (محمد بن شعیب بن صالح)، از یمن (فضل بن یزید، حسن بن فضل بن یزید، جعفری، ابن اعجمی و علی بن محمد شمشاطی)، از مصر (ابو رجاه و غیر او)، از نصیبین (ابو محمد حسن بن و جناء نصیبی)، نیز اسامی افرادی را که از مناطق «شهر زور»، «فارس»، «قابس» و «مرو» بوده اند و به شرف زیارت حضرت نائل گشته اند، ذکر کرده است.

منابع

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص442

شیعه در عصر ظهور

شیعیان در عصر ظهور حضرت مهدی (ع) در طلیعه یاران او هستند و در عصر ظهور به اوج اقتدار و شکوه خواهند رسید. امام صادق (ع) فرمود: «شیعیان ما در حکومت قائم (ع) سروران و زمامداران زمین، و فرمانروایان آن هستند و به هر کدام، قدرت و نیروی چهل قهرمان داده می شود1و نیز فرمود: «خداوند خوف و ترس را از قلب شیعیان ما برکنده و آن را در قلب دشمنان ما جای می دهد. از این رو هر کدام از آنان برنده تر از نیزه و پرشهامت تر از شیرند. دشمنان را با سر نیزه خویش زخم کاری می زنند و به وسیله شمشیر از پای در می آورند و پایمال می سازند2در روایات است: هنگامی که قائم (ع) قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی و بینایی شیعیان ما، گستردگی و کشش ویژه ای می بخشد تا میان آنان و مهدی ما، واسطه و نامه رسان یا فاصله ای نباشد.3یا این که فرموده اند: مؤمن در عصر قائم (ع) در حالی که در مشرق است، برادر خویش را که در مغرب است می بیند و همان گونه که در مغرب است، برادر مؤمن خویش را در مشرق می بیند.4

امام باقر (ع) فرمود: مردم، مالیات اموال و امکانات خویش را خود به دلخواه و افتخار به سوی دولت مهدی می برند و خداوند بر شیعیان، چنان وسعت و برکت و رفاه و امکاناتی ارزانی می دارد که اگر حقیقت سعادت و نیک بختی را نمی فهمیدند و به ارزش های اخلاقی آراسته نبودند، مست امکانات می شدند و به طغیان و تجاوز سر بر می داشتند، اما آنان بهدلیل رشد فکری و تکامل عقلی، خدای را سپاس می گذارند و به وظایف خویش در نهایت جدیت عمل می کنند5این روایت نشانگر اوج رشد فکری و تکامل عقلی شیعیان در عصر ظهور است.

منابع

1.بحارالانوار، ج 52، ص 372؛ معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج 4، ص 6
2.بحارالانوار، ج 52، ص 332؛ اختصاص مفید، ص 8
3.کافی، ج 8، ص 240
4.بحارالانوار، ج 52، ص 391؛ معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج 4، ص 56
5.بحارالانوار، ج 52، ص 345
موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص444

دو خون

در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که حضرت مهدی (ع) در میان دو رکن مسجد الحرام برای جهانیان ظاهر می شود و دو خون را در روی زمین فروگذار نمی کند.1برخی گفته اند: منظور از دو خون، یکی خون حضرت سیدالشهداء (ع) و دیگری خون نفس زکیه است که در پیشقدم ظهور، مظلومانه در مسجد الحرام ریخته می شود. و برخی منظور از دو خون را خون سیدالشهداء (ع) و خون محسن حضرت زهرا (ع) گفته اند و استناد کرده اند به روایتی که نقل شده: نخستین دادگاهی که در دولت حقه تشکیل می شود، برای بررسی خون به ناحق ریخته شده محسن حضرت فاطمه (ع) است.2

منابع

بحارالانوار، ج 52، ص 236؛ الزام الناصب، ص 188
روزگار رهایی، ج 2، ص 1070
3.سوره بقره، 30 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص333

دوران حیرت

برهه ای است که امام زمان (ع)، سایه پدر را از دست داد و خود عهده دار منصب امامت شد و در حقیقت، دوران غیبت صغری را دوره حیرت و محنت شیعیان نامیده اند. [1] در این دوران، بر دوستداران اهل بیت (ع) بسیار سخت گذشت. از یک سو فرقه ها و نحله های گوناگونی پیدا شدند که در رابطه با امامت، افکار و اندیشه های متضادی داشتند و مردم را به شبهه و تردید می انداختند و شیعیان، به دنبال ملجأ و مرجعی می گشتند، [2] تا بتوانند در این عرصه خطرناک، در پناه او بمانند و از افکار و اندیشه خود به دفاع برخیزند. از سوی دیگر، دشمن احساس کرده بود که امام یازدهم (ع) فرزندی دارد، از این روی در صدد دستگیری و نابودی وی بر آمده بود. مجموعه این حوادث، فضای حیرت و سرگردانی را دو چندان می ساخت و به فرموده امام رضا (ع): «بعد از درگذشت سومین فرزندم [امام حسن (ع)] فتنه فراگیر و طاقت فرسایی فرا می رسد که بسیاری از خوبان و نخبگان در آن فرو می افتند.» [3] در آن دوران، دشمنان از هیچ تبلیغ ناروا و سخت گیری کوتاهی نکردند. مؤمنان بسیاری دچار حیرت شدند و اختلاف به اندازه ای رسید که به نقل شیخ مفید، چهارده انشعاب در شیعه به وجود آمد که از آن میان، فقط سه فرقه به وجود مهدی (ع) پایبند مانده بودند، به نوشتن کتاب هایی در این موضوع وا داشت. [4] اخباری مربوط به بیست سال پیش از شروع غیبت کبری (در حدود سال 352هـق) وجود دارد که نشان می دهد، حیرت و ناامیدی از بازگشت سریع امام دوازدهم، ویژگی بارز محافل امامیه بوده است. حملات شدید به غیبت و فلسفه آن از سوی معتزلیانی چون ابوالقاسم بلخی، [5] و زیدیه همچون: ابو زید علوی [6] و صاحب بن عباد، این حیرت را در میان امامیه، از نیشابور تا بغداد گسترش داد، تا آن که شماری عقاید خود را ترک گفتند. [7]

منابع

[1] غیبه نعمانی، ص 185
[2] بحارالانوار، ج 51، ص 11
[3] غیبه نعمانی، ص 180؛ کمال الدین، ص 370؛ سفینه البحار، ج 2، ص 703
[4] چشم به راه مهدی، ص 413
[5] المغنی، ج 2، ص 176
[6] کمال الدین، ج 1، ص 122
[7] کمال الدین، ج 1، ص 2-3-16 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص334

دوشنبه

یکی از ایام هفته است. در حدیثی آمده است که در روز دوشنبه و پنج شنبه اعمال این امت بر پیامبر (ص) عرضه می شود و پس از آن حضرت، بر حضرات ائمه (ع) و حضرت ولی عصر (ع) عرضه می گردد.1از حضرت رسول (ص) آمده که دانش را در روز دوشنبه فرا گیرید که آن را بر پژوهنده اش آسان می سازد2

منابع

1.نجم الثاقب، باب یازدهم
2.کنزالعمال، حدیث 29340 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص335

دولت کریمه

«دولت کریمه» از بارزترین ویژگی حکومت حضرت مهدی (ع) است. آرمان تشکیل حکومتی عدل پرور و فضیلت گستر و تحقق جامعه ای حق محور، اندیشمندان بسیاری را بر آن داشته که به طراحی مدل آن شهر طلایی و ایده آل بپردازند و جامعه بشری را بدان بشارت دهند یا برای نیل به آن تشویق کنند. افلاطون نقشه «اتوپیا» را تهیه کرد. فارابی تابلوی «مدینه فاضله» را ترسیم کرد. توماس کامپانلا، ماکت «شهر آفتاب» یا «کشور خورشیدی» را طراحی کرد. تاموس مور «بهشت زمینی» را نوید داد. و کارل مارکس «جامعه بی طبقه» را وعده گاه آخرین منزل تاریخ دانست. باری همه انسانها که فطرت تکامل جو و کمال طلب شان، آنان را از وضع نامطلوب کنونی حاکم بر جوامع بشری گریزان ساخته، به نیک شهری می اندیشند که بستر مناسبی را برای شکوفایی گرایش های عمیق فطری آدمی و رشد فضایل ناب انسانی فراهم سازد. این جاست که مکتب اسلام که دستور العمل جامعِ حیات طیبه بوده، موهبت «امید» را در سه مرحله به خیر الامم (امت رسول الله صلی الله علیه و آله) ارزانی داشته است: 1. لزوم امید داشتن به مدد و رحمت الهی «ولا تیاسوا من روح الله1، 2. وعده وراثت و امامت صالحان و مستضعفان «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و تجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»2، 3. تأمین ضمانت اجرایی وعده فوق با ظهور منجی آخر الزمان، مهدی موعود (ع) و تشکیل آرمان شهر آسمانی «دولت کریمه» به دست حضرتش «بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین3 آری پس از تحقق وعده الهی و ظهور حکومت عدل مهدی (ع)، آرمان شهر حقیقی و «دولت کریمه» شکل می گیرد و تمام افراد از مزایای حقوق و عدالت اجتماعی برخوردار می شوند و در پرتو آن دولت، توحید و ایمان در سراسر زمین حکومت می کند. در دعای افتتاح هم می خوانیم: «اللهم انا نزغب الیک فی دوله کریمه4 خدایا، ما با یک دنیا اشتیاق، دولت کریمه را از تو می خواهیم.

منابع

سوره یوسف، 87
سوره قصص، 5
سوره هود، 86
مفاتیح الجنان، دعای افتتاح موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص335

دومین نائب خاص

دومین نائب خاص حضرت مهدی (ع)، «محمد بن عثمان»، فرزند نائب اول است. در زمان حیات پدرش از طرف امام حسن عسکری (ع) به نیابت امام غایب معرفی شده بود و «عثمان بن سعید»، به هنگام مرگ خود، امر نیابت را به دستور امام زمان (ع) به فرزند خود «محمد» سپرد1

منابع

1.غیبه طوسی، ص 361؛ کمال الدین، ج 2، ص 510 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص336

دین آینده جهان

از آیات، روایات و کتب مقدسه آسمانی، استفاده می شود که جهان، روزی را در پیش دارد که در آن روز، تمام کشورهای کوچک و بزرگ، به یک کشور تبدیل می شود، مرزهای جغرافیایی کشورها برداشته می شود، و حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی تشکیل می گردد و بر تمام جهان یک دین و آیین، یک قانون اساسی و یک رهبر حکومت می کند. برای پاسخ به این سئوال که دین آینده جهان چیست به سراغ قرآن و روایات می رویم. در سوره توبه آیه 33 در مورد جهانی شدن اسلام و غلبه این دین مبین بر سایر ادیان چنین آمده است: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون»؛ اوست خداوندی که پیامبرش را با هدایت، و دین حق فرستاد، تا او را برهمه ادیان غالب گرداند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند. در سوره نور آیه 55 هم می خوانیم: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که خلافت روی زمین را به آن ها خواهد بخشید، همان گونه که به پیشینان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آن ها پسندیده، پابرجا و مستقر کند.» در سوره مائده آیه سوم نیز می خوانیم: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛... امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما به عنوان آیینی برگزیدم. آن چه از این آیات بر می آید این است که اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد شد و در زمین مستقر و پابرجا می شود. و اما روایات؛ پیامبر اکرم (ص) در رابطه با دین آینده جهان می فرماید: «در آن روز، آیین مقدس اسلام سراسر روی زمین را فرا می گیرد، حکومت از دست کفار گرفته می شود و حکومتی جز حکومت اسلامی نخواهد بود.» [1] در حدیث دیگری می فرماید: «تا هر کجا که تاریکی شب وارد شود، این آیین مقدس نفوذ خواهد کرد.» [2] امام سجاد (ع) می فرماید: «بدون تردید خداوند به هنگام قیام قائم (ع)، اسلام را بر همه ادیان پیروز می گرداند.» [3] و امام صادق (ع) فرموده است: «هنگامی که قائم ما قیام کند، هیچ نقطه ای در زمین باقی نمی ماند مگر این که آواز شهادت به توحید و یگانگی خدا و رسالت رسول خدا (ص) در آن جا بلند می شود.»[4] از مجموع این روایات هم استفاده می شود که سرانجام دین اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه ادیان جهان پیروز خواهد گردید؛ و این در هنگامی است که حضرت مهدی (ع) ظهور کند و حکومت واحد جهانی را تشکیل دهد. خداوند در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (ع)، حضرت اسماعیل (ع)، پیامبر اکرم (ص)، حواریون حضرت عیسی (ع)، فرزندان حضرت یعقوب (ع)، بلقیس و فرعون، به هنگام بحث از گروندگان به آیین حق، با لفظ «اسلام»، «مسلم» و «مسلمین» یاد فرموده است. به چند آیه در این زمینه توجه فرمایید: «ان الدین عندالله الاسلام» [5]؛ همانا دین در نزد خدا اسلام است. «مله ابیکم ابراهیم هو سمیکم المسلمین قبل...» [6]؛ آیین پدرتان حضرت ابراهیم، او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید. «واسلمت مع سلیمان لله رب العالمین» [7]؛ با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم. (از زبان بلقیس) «نحن انصار الله امنا بالله و اشهد بانا مسلمون» [8]؛ ما یاوران خداییم، به خدا ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما اسلام آورده ایم. (از زبان حواریون حضرت عیسی «ع») و آیات 84 و 85 سوره آل عمران، آیه 36 سوره ذاریات، آیه 133 سوره بقره و آیه 33 سوره فصلت. از این آیات استفاده می شود که همه شرایع آسمانی در زبان صاحب شریعت «اسلام» نام داشته است، اگر چه ما آن ها را به نام های دیگری چون یهودیت، مسیحیت و غیر آن ها می شناسیم، و این نام ها به تناسب های دیگری اتخاذ شده است. و هیچ منافاتی هم ندارد که نام کلی ادیان آسمانی در نزد خدای تعالی همان اسلام بوده باشد؛ زیرا ریشه همه ادیان آسمانی یکی است و آن رشته گسترده ای است که از زمان آدم ابوالبشر توسط پیک وحی بر دل پیامبران درخشیده و با رسالت خاتم انبیاء به اوج کمال و تمام رسیده است. به گفته یکی از دانشمندان محقق: «فکر گنجاندن بشریت در وطن واحد، بدون توجه به جنس، رنگ، زبان و حدود جغرافیایی، هدیه ای است که اسلام آن را به مدنیت بشر اهدا کرده است.» [9] قرآن کریم بشریت را به سوی یک دین و آیین و یک هدف و مقصد، و اتحاد و وحدت عمومی دعوت می نماید و با صدای بلند و رسا فریاد بر می آورد که: «یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبدو الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» [10]؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر اعراض کردند، بگویید، شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]. اسلام آمده است تا همه امت ها و ملت ها را متحد ساخته، آنها را به یک امت و ملت تبدیل نماید و اساس همه تضادها، برخوردها، اختلاف ها را که از کفر و شرک مایه می گیرد از ریشه بخشکاند و تمام اختلافات قومی، نژادی، ملی، وطن، جغرافیایی و حتی اختلافات دینی را از میان ببرد، تا جایی که همه در برابر خدای تعالی خاضع شوند و تنها خدای یگانه را بپرستند و در سایه یک حکومت، یک دین، یک رهبر و یک قانون اساسی زندگی کنند. [11]

منابع

[1] الملاحم و الفتن، باب 178، ص 173 (به نقل از ظهور حضرت مهدی (ع) از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان، هاشمی شهیدی، ص 360)
[2] منتخب الاثر، ص 160
[3] همان، ص 294
[4] بحارالانوار، ج 52، ص 340
[5] سوره آل عمران، 19
[6] سوره حج، 78
[7] سوره نمل، 44
[8] سوره آل عمران، 52
[9] امامت و مهدویت، ج 2، ص 62
[10] سوره آل عمران، 64
[11] ظهور حضرت مهدی (ع) از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان، هاشمی شهیدی، ص 367 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص336

دین آینده جهان

انسان دیندار، در صدر اسلام عقاید و باورهای دینی را از پیامبر (ص) می گیرد و تعالیم خالص دین را با دریافت مستقیم از مفسر واقعی وحی دریافت می کند. رسول خدا (ص) را می بیند و از روش و منش و سیره او الهام می گیرد و پایه باورهای خود را استوار می سازد و این امور در آسان کردن پذیرش حق، نقش به سزایی دارند. اما انسان دیندار در این عصر، از تمامی این دریافت های حسی به دور است و تنها براساس درک عقلی و تاریخی، پیامبر و امامان (ع) را می شناسد و به رسالت و امامت ایشان ایمان می آورد. پیامبر (ص) می فرماید: «برادران من کسانی هستند که پس از شما [اصحاب] زندگی می کنند. به من ایمان می آورند... در حالی که مرا ندیده اند.1 بی گمان دیندار بودن در روزگار غیبت، ایمان افزون تری را می طلبد، چرا که ایمان به وجود پیامبر (ص) امامان معصوم (ع) و غیبت مهدی (ع) به نوبه خود، ایمان به غیب است.2دینداری در روزگار غیبت، نیازمند بینشی است که انسان دیندار در پرتو آن، بتواند در برابر تحریف ها، مسخ ها، شبهه ها، تردیدها، تزلزل ها و سرکوفت ها از دورن و بیرون حوزه دین، همچنان رویکرد دینی خود را نگاه دارد و با هیچ یک از این عوامل، خلوص دینی و دینداری را در فکر و عمل از دست ندهد. پیامبر (ص) فرمود: «به زودی پس از شما، کسانی می آیند که یک نفر از آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد. گفتند: ای رسول خدا! ما در جنگ بدر واحد و حنین در رکاب شما جهاد کرده ایم و در باره ما آیه قرآن نازل شده است! حضرت فرمود: زیرا اگر آن چه از آزارها و رنج ها که بر آنان می رسد بر شما آید، به سان آنان، شکیبایی نخواهید داشت3 پایداری بر دین در روزگار غیبت، به پذیرش سختی ها و بیم ها و محرومیت ها و تنگناهای مادی خلاصه نمی شود، بلکه تحمل فشارهای سخت روحی و معنوی نیز، بر آن ها افزوده می گردد و چنان چه دینداری با صبر و شکیبایی آگاهانه توأم نباشد، به تدریج، ناامیدی ها روی می آورد و باور را از روح و فکر می ستاند. امام صادق (ع) می فرماید: «به تحقیق برای صاحب الامر غیبتی است، کسی که در آن زمان دینش را نگهدارد، هم چون کسی است که درخت خار قتاد را با دست بتراشد. کدام از شما قدرت دارد که خار آن درخت را به دستش نگهدارد؟»4 حضرت در حدیث دیگری می فرماید: «... سوگند به خدا شکسته می شوید مانند شکسته شدن سفال؛ به درستی که سفال هرگز به صورت نخست بر نمی گردد، به خدا سوگند حتماً شما امتحان خواهید شد، به خدا سوگند قطعاً شما غربال خواهید شد، چنان که دانه تلخ از میان گندم جدا شود.» 5سوگندهای پی در پی حضرت، دلالت بر اصل امتحان و دشواری دینداری در عصر غیبت دارد.

منابع

1.بحارالانوار، ج 52، ص 132
2.در بعضی روایت ها، آیه «الذین یؤمنون بالغیب» سوره بقره آیه 2، به غیبت مهدی (ع) منطبق شده است.
3.بحارالانوار، ج 52، ص 130
4.غیبه طوسی، ص 75
5.بحارالانوار، ج 52، ص 101 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص339

دین فروشی

یکی از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج می شوند. روزی امام حسین (ع) نزد امیرمؤمنان (ع) آمد. گروهی در گرداگرد حضرت (ع) نشسته بودند. ایشان به آنان فرمود: «حسین پیشوای شماست. رسول خدا او را سید و سرور نامیده است. از نسل او مردی ظهور خواهد کرد که در اخلاق و چهره، شبیه من است. او دنیا را پر از عدل و داد می کند، چنان که پر از ستم و جور شده است.» سئوال شد: این قیام در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: «افسوس! هنگامی که از دین خارج شوید»1همچنین پیامبر گرامی اسلامی درباره اهمیت دین داری در آخرالزمان فرموده است: «... گروهی دین خود را به بهای ناچیز و متاع اندک می فروشند. کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده و پای بند است، همانند کسی است که گلوله ای از آتش را در دست گرفته یا بوته ای از خار را در دست می فشرد2

منابع

1.ملاحم ابن طاووس، ص 144
2.مسند احمد، ج 2، ص 390 موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص340